مهدی حاضری
در مبارزات دو قرن اخیر روحانیت با مظاهر استبداد و استعمار در ایران وعراق کمتر شاهد همراهی وهمدلی همه علمای عصر بوده ایم و عموما عالم یا مرجعی تنها به تشخیص خود قیام کرده و در اکثر موارد هم ناموفق بوده اند مثل مبارزات سید جمال الدین اسدآبادی، سید حسن مدرس، شیخ محمد تقی بافقی، مرحوم میرزا محمد آقازاده، حاج آقا حسین قمی، مرحوم سید ابوالقاسم کاشانی و... اگر در مقاطعی شاهد همراهی سایر علما هستیم مثل جنبش تنباکو در دوره ناصرالدین شاه به رهبری میرزای بزرگ شیرازی یا مهاجرت علما به قم در مقابله با نظام وظیفه اجباری دردوره رضاشاه به رهبری مرحوم آقا نورالله نجفی اصفهانی، این همراهی به صورت خیلی مقطعی و گذرا بوده و دوام نداشته است ودر مقاطعی هم جامعه به صورت دوقطبی کامل شده و بخشی دیگر از علما در مقابل این دسته قرار گرفته و نیروهای یکدیگر را خنثی کرده اند مثل جریان مشروطیت در ایران که در یک سمت مرحوم آخوند خراسانی وهمراهانش بودند و در سوی دیگر مرحوم سید کاظم طباطبایی یزدی و پیروانش.
برخلاف نهضت روحانیت در سال 1341 به رهبری حضرت امام که از همان بدو امر شاهد همراهی مراجع عظام تقلید قم و نجف و علمای بلاد در مبارزات روحانیت به رهبری حضرت امام هستیم. شاید بتوان علل مختلفی برای این امر بیان کرد ولی به نظر نگارنده مهمترین دلیل آن، اقدامات اولیه حضرت امام در دعوت از مراجع قم و نجف وعلمای بلاد برای پیوستن به این حرکت جهادی بوده است.
حضرت امام بیست سال قبل از شروع نهضت این ایده و آرمان را در یادداشتی که در دفتر یادداشت مرحوم وزیری یزدی نوشته اند و اولین سند مبارزاتی امام نام گرفته است، مطرح کرده اند. ایشان در آن یادداشت می فرمایند:
"ای آقای محترم که این صفحات را جمعآوری نمودید و به نظر علمای بلاد و گویندگان رساندید! خوب است یک کتابی هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده از همه امضا میگرفتید که اگر در یک گوشه مملکت به دین جسارتی میشد، همه یکدل و جهت از تمام کشور قیام میکردند."(صحیفه امام /ج1/ص21)
ایشان پس از مطرح شدن تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی در مهرماه 1341 ابتدا همه بزرگان مراجع تقلید در قم را به منزل مرحوم آیه الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی فرزند موسس حوزه دعوت نموده و پس ازبیان نظرات خود و مذاکره و هماهنگی با آن ها، دراقدامی هماهنگ هریک به طور جداگانه به شاه تلگراف زده و به این موضوع اعتراض می کنند. حضرت امام پس از این اقدام بلافاصله با ارسال پیک هایی به همراه نامه مکتوب به سراسر کشور، همه علمای بلاد را برای اظهار پشتیبانی از علمای قم و اعتراض به شاه بسیج می کنند. به گونه ای که بنا بر نقل اطرافیان حضرت امام، ایشان بعضا در هر شب با دست خود با قلم و دوات، ده ها نامه خطاب به علمای بلاد می نوشتند.
ایشان این حرکت جمعی را تا به نتیجه رسیدن و اعلام رسمی الغای مصوبه توسط هیئت وزیران ادامه می دهند و مجددا پس از مطرح شدن رفراندم انقلاب سفید هم اعلامیه مفصلی را که در مردود دانستن این موضوع نوشته بودند با امضای هشت تن از علمای طراز اول و مراجع تقلید قم منتشر می سازند که امضای خودشان نیز در انتهای آن دیده می شود و به « اعلامیه نه امضایی» مشهور شد.
حضرت امام پس از واقعه هجوم به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 42 نیز مکاتبات خود را با مراجع تقلید نجف و مشهد وعلمای بلاد تکرار کرده و ضمن اطلاع رسانی به آنان از واقعه و افشای نیات پلید حکومت، همه را دعوت به موضع گیری و آگاه نمودن مردم می کنند و در این مسیر تلاش می کنند از فرصت طلایی ماه محرم که مجالس و محافل دینی بطور همزمان در سراسر کشور برقرار است نیز استفاده کنند.
این فعالیت های مخلصانه و فراگیر حضرت امام باعث می شود پس از دستگیری ایشان توسط رژیم در شب پانزدهم خرداد 42 این اقدام توسط مراجع عظام تقلید و علمای بلاد محکوم شود وهمگی به پشتیبانی از ایشان برخیزند و در اقدامی نادر مهاجرت مراجع تقلید وعلمای بلاد به تهران در حمایت از امام صورت می گیرد. ذکر اسامی این بزرگان که برخی از آنان میلیون ها مقلد و پیرو داشته و هریک در شهر و دیار خود از نفوذ و قدرت معنوی بسیار زیادی برخوردار بودند مقدور نیست وعلاقمندان می توانند با مراجعه به اسناد تاریخ انقلاب به آن دست یابند. نکته جالب در این حرکت، گستره جغرافیایی و وسعت طیف های گوناگون علما است که تقریبا تمام نقاط کشور و همه نحله های فکری را شامل می شود.
متعاقب این حرکت هماهنگ و دسته جمعی، شاهد اقدام دیگری هم از این بزرگواران هستیم که آن هم در تاریخ اسلام کم نظیر وشاید بی نظیر باشد و این نوشته هم به هدف یادآوری آن حرکت قلمی شده است و آن انتشار تلگرافی با 31 امضا از سوی علمای مهاجر به تهران در تایید مرجعیت حضرت امام وحمایت از ایشان خطاب به محمد رضاشاه است که به دنبال انتشار بیانیه های انفرادی حضرات آیات عظام تقلید سید شهاب الدین مرعشی نجفی، سید محمد هادی میلانی، سید کاظم شریعتمداری وشیخ محمد تقی آملی در تایید مرجعیت امام و حمایت از ایشان صورت گرفت و باعث گردید رژیم نتواند اقدامی جهت محاکمه و مجازات حضرت امام انجام دهد.
لازم به ذکر است مرحوم آیه الله حسینعلی منتظری و مرحوم آیه الله ابراهیم امینی نقش اصلی را در تنظیم و جمع آوری و انتشار این تلگراف را برعهده داشته که شرح آن موجب طولانی شدن این یادداشت می شود.
در اینجا برای یادآوری تنها به متن این تلگراف و اسامی افرادی که آن را امضا کرده اند اکتفا می کنیم.
محضر مبارک آیت الله العظمی آقای خمینی مرجع عالیقدر تقلید
رونوشت: حضرت آیت الله محلاتی
رونوشت: حضرت آیت الله قمی دامتبرکاتهم
روحانیون شهرستانهای ایران پس از تقدیم سلام به جنابعالی و ابراز تأثر از پیشامدهای ناگوار و اهانت به مقام شامخ روحانیت و مرجعیت برای اظهار همدردی و پشتیبانی از هدف مقدس روحانیت از شهرستانها به تهران حرکت نموده، استخلاص حضرت عالی و کلیۀ محبوسین حوادث اخیر و موفقیت شما را برای اعلای کلمه اسلام از خداوند متعال خواستاریم.
الحاج بحرالعلوم الرشتی ـ الحاج سید محمود ضیابری الرشتی ـ حسین الموسوی الخادمی اصفهانی ـ علی ابن ابراهیم همدانی(مرحوم آخوند ملاعلی همدانی) ـ مرتضی الحائری ـ روحالله کمالوند ـ حاج سید حسین رودباری رشتی ـ الاحقر علیاصغر صالحی کرمانی ـ نصرالله الموسوی بنیصدر همدانی ـ الاحقر عبدالله مجتهدی تبریزی ـ محمود علوی شیرازی ـ الاحقر سید یوسف الهاشمی تبریزی ـ الاحقر عبدالرسول قائمی آبادانی ـ الاحقر عبدالجواد همایونشهری ـ حسین الحسینی الیزدی الشیرازی ـ محمدجعفر طاهری شیرازی ـ الاحقر علی آقا یقطینی شیرازی ـ الاحقر سید احمد خسروشاهی تبریزی ـ محمدحسن النجفی الرفسنجانی ـ الاحقر محمد الموسوی الشمسآبادی اصفهانی ـ محمد هاشمیان ـ الاحقر حسین گوگانی تبریزی ـ الاحقر الفانی محمدتقی مراغهای ـ الاحقر سید احمد پیشوا کازرونی ـ الاحقر السید عبدالله موسوی شبستری ـ الاحقر رفیع مدرسی تبریزی بستانآبادی ـ الاحقر محمد الصدوقی الیزدی ـ الاحقر احمد امینی مراغهای ـ العبد مجتبی العراقی ـ سید مهدی یثربی کاشانی ـ حسینعلی منتظری نجفآبادی ـ ابراهیم امینی نجفآبادی