امروز با امام: سوم تیر
ـ نامه از نجف؛ سفارش اخلاقی و تأکید بر اهمیت دوران جوانی (1357)
«بسمه تعالی
پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم بود و مشتمل تفقد از این جانب واصل؛ امید است در این راه خطرناک خداوند تعالی دستگیری فرماید و همه ما با سلامت روح و اطمینان نفْس از آن عبور نماییم. این جانب در این آخر عمر و نفسهای آخر با بضاعت قلیل و زاد ناچیز متوجه مولا هستم و امید آن دارم که ما هیچها را در عمیم لطف[1] خود به چیزی رساند. شما بحمداللَّه نعمت جوانی را دارید و میتوانید این راه را مستقیم طی کنید نگذارید پیری برسد که در این اوقاتِ آخرین، کاری از انسان ساخته نیست. خداوند شما را از محبان خود و مجاهدان راه حق قرار دهد و نقایص این بیبضاعت را با عموم لطف خود جبران فرماید. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج3، ص: 424)
ـ پیام به لئونید برژنف؛ پاسخ تبریک استقرار نظام جمهوری اسلامی (1358)
«حضرت لئونید برژنف، صدر [هیأت] رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از پیام محبتآمیز آن حضرت و ابراز محبتی که نسبت به جمهوری اسلامی ایران ابراز داشتهاید، کمال تشکر را دارم. از خداوند تعالی سعادت و رستگاری ملل اتحاد جماهیر شوروی را مسألت داشته و امیدوارم جمهوری اسلامی ما که بر اساس اتحاد کلمه و بر مبنای پر ارج انقلاب اسلامی و محو رژیم طاغوتی بنا شده، در همبستگی و اتفاق ملل جهان و آسایش ابنای بشر نقش ارزندهای ایفا نماید؛ و جناب آقای دکتر محمد مُکری حامل این پیام هستند. آرزو دارم ملتهای جهان در راه صلح و آرامش همچنان که خواست اسلام و ملت ماست، پیوسته کوشا باشند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج8، ص: 263)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان صنعت نفت تهران؛ سوء استفاده فرصت طلبان (1358)
«من این جهت را میدانم که این نهضت و انقلاب تا رفتن این رژیم و به هم خوردن این دستگاه ظلم خوب جلو رفت؛ لکن بعد از این پیشرفت، یک آزادی پیدا شد و آن اختناقها از بین رفت، اشخاصی که فرصت طلب بودند از اطراف هجوم آوردند به ایران، و کارها را به وسائلی قبضه کردند و نمیگذارند که کارها اسلامی پیش برود. این را من میدانم. این انحصار به شرکت نفت ندارد. در سایر جاها هم همین مسائل هست و از همان افرادی که ناصالح هستند؛ بلکه بسیاریشان از همان رژیم سابق بودند، الآن هم هستند، و تصفیه نشدهاند. لکن الآن یک قدری باید آقایان صبر کنند تا این مراحلی که مراحل ابتدایی است اینها بگذرد، بعدش مشغول تصفیه، یک تصفیه صحیح بشود.
ما میخواهیم یک مملکتی باشد اسلامی. اشخاصی که اداره میکنند این مملکت را اعتقاد به اسلام داشته باشند و اسلام مبنای اعمالشان باشد؛ نه اشخاصی که به اسلام خیلی توجه ندارند. اینها باید تصفیه بشوند. لکن ما حالا برای مصالحی عجالتاً این مطلب را مسکوت عنه گذاشتهایم. و در عین حال که میدانیم بعضی افراد افراد غیر صالح هستند و در خصوص شرکت نفت هم به من اطلاعاتی دادهاند که روی یک روابطی مسائل دارد پیش میرود- لکن من باز در این باب سکوت کردم که عجالتاً این مسائل اصلیمان حل بشود. بعد از اینکه این مسائل اصلی حل شد، آنها آسان است؛ خیلی مشکل نیست. آنها یک روز تصفیه میشوند. بزرگ و کوچکشان تصفیه میشوند. من امیدوارم که ان شاء اللَّه آنکه ما میخواهیم، که یک رژیم اسلامی با همه محتوای اسلامی [...] نه اینکه فقط لفظ اسلام باشد، و عمل طاغوتی! الآن در بعضی از جاها لفظ اسلام است. همین گفته میشود اسلام.
آنهایی که الآن اعتقاد به اسلام ندارند باز کلمه «اسلام» را میگویند؛ برای اینکه میدانند که الآن اسلام خریدار دارد. و آنها هم یک اشخاصی هستند که دنبال این هستند که مشتری پیدا کنند. این مشتری آن روزی که طاغوت بود، طاغوت بود؛ اسم او را میبردند؛ حالا که اسلام است، اسم این را میبرند. این فرق نکرده، هر دو مشتریاند. که ببیند دنبال مشتری میگردند که مشتری هر جور هست، آنها هم خودشان را آن جوری کنند. و لهذا ما نه این است که توجه نداریم به اینکه اینها این طور هستند- و بعضیشان اصلًا معلوم نیست اعتقاد به اسلام داشته باشند، و بعضی هم ندارند- لکن مع ذلک یک مصالحی الآن اقتضا میکند که این مطالبِ اولْ مستقر بشود: یک حکومت، حکومت انتقالی به حکومت استقراری تبدیل بشود؛ و مجلس پیدا بشود؛ و مجلس از اشخاص ملی باشند؛ و ما ان شاء اللَّه بتوانیم مردم را هدایت کنیم به اینکه چه اشخاصی را به مجلس بفرستند. وقتی مجلس یک مجلس ملیِ اسلامی شد، این مسائل دنبالش حل است. اینکه من راجع به بسیاری از افراد، که میدانم افراد سالمی نیستند، سکوت کردم، این برای همین مصلحت است. و ان شاء اللَّه امیدوارم که موفق بشوید شماها و همه به اینکه خدمت بکنید به این کشور. و تا برنامه اسلام نباشد، خدمت صحیح نخواهد بود. از اشخاصی که به اسلام توجه ندارند، توقع اینکه خائن نباشند؛ هیچ وقت نکنید. آنها دنبال این هستند که یک راهی پیدا کنند برای مقاصد خودشان. هر راهی که پیدا شد. هر راهی که، هر روز هر راهی پیدا شد، آن راه را میگیرند.
من امیدوارم که ان شاء اللَّه همه توجه بکنند؛ همه قشرها به اسلام توجه بکنند. این اختلافات و این مسائلی که همه ضرر بر کشور ماست، همه مضر بر ملیت ما، بر اسلام ماست، از اینها دست بردارند؛ گروه گروه نشوند. این گروه، گروه شدن اسباب این میشود که مسائل عقب بیفتد. هر گروهی یک دستهای جمع میشوند، یک گروه درست میکنند. ما این گروهها را، همه را، الغا کردیم، و دور هم جمع کردیم تا یک قدرت بزرگ شد، که آن قدرتهای ابرقدرت را شکستند؛ حالا آقایان دوباره برگشتند گروه، گروه درست کردند. گروه کذا، گروه کذا. هر روز هم یک گروهی پیدا میشود! و لو عددشان چیزی نیست، ادعایشان زیاد است! نه واقعیتی دارند؛ و نه یک برنامهای دارند؛ هیچ چیزش نیست؛ لکن همین مقدار که گروه کذا، گروه کذا، حزب کذا! همینها مضر به حال مملکت ما هست. ما میخواهیم این گروهها همه برگردند یک گروه بشوند، و آن گروه گروه اسلامی که برای این مملکت مفید باشند؛ خدمت بکنند به این کشور؛ این نابسامانیهایی که هست، این خرابهایی که هست، ترمیم بکنند. این اختلافات و گروه، گروه درست کردن نمیگذارد ترمیم بشود؛ نمیگذارد دولت کارش را انجام بدهد؛ نمیگذارد که مردم به کارشان برسند. همه را هی دعوت به این گروه و به آن گروه و به آن گروه. اینها یک اشتباهاتی است، که ممکن هم هست سوء نیت نداشته باشند؛ لکن فهمشان خیلی نیست؛ ادراکشان زیاد نیست. فهم سیاسی ندارند. خیلی دم میزنند از اینکه ما کذا هستیم لکن فهم سیاسی ندارند! اگر فهم سیاسی بود، امروز روزِ این نبود که هی گروههای مختلف، آن «حزب» درست کند، آن یک «حزب» درست کند، آن یک گروه، آن یک گروه، هر کس یک چیزی درست کند و یک عدهای دور خودش جمع بکند. در عین حالی که عدهشان چیزی نیست، لکن مضر هست ....
ان شاء اللَّه خدا همه را بیدار کند و همه توجه به مصلحت مملکت بکنند. و ان شاء اللَّه پیش ببریم و این مسائل حل بشود. لکن مطمئن باشید که دیگر نمیتوانند آنها بیایند یک کاری انجام بدهند؛ این کار گذشته است؛ دیگر تمام شده است! خدا همهتان را توفیق بدهد. مؤید باشید. ان شاء اللَّه.» (صحیفه امام، ج8، ص: 264 ـ 266)
صحیفه امام، ج8، ص: 267
ـ سخنرانی در جمع طلاب حوزه علمیه اصفهان؛ لزوم آمیختگی علم و عمل (1358)
«شما از صفر شروع کردید، و بحمد اللَّه تا اینجا رسیدید .... از حال اختناق شروع کردید و به آزادی رسیدید. و من امیدوارم که تا آخر، تا آنجا که مقام انسان است- یعنی لا یتناهی- همه برسید. امیدوارم که انسانهای آگاه و آگاهی دهندهای باشید. شما آقایان همان طور که شغلتان محترم و شریف است، مسئولیتتان زیاد است. شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها بازمیدارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت میرساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت.
شما آقایان اهل علم، که بعضی لباس [...] ملبس به لباس علم هستید، و بعضی، یا اکثراً ان شاء اللَّه بعد ملبس خواهید شد، ان شاء اللَّه این مراتب را طی بکنید. علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بینتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت میرساند. علم به همه شئون و عمل- عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی- انسان را به مراتب انسانیت میرساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسهها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، ما این قدر گرفتاری در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمد رضا پهلوی به واسطه تعلقی که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزی نمیفهمید، سرمنشأ این همه فساد برای ملت و این همه بدبختی برای خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، برای تعلقی که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمیکرد- به واسطه همین تعلق- منشأ این همه بدبختی برای ملت، و بدتر آنکه برای خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را.
انبیا در عین حال که دنیا را اداره میکردند، مملکتها را اداره میکردند- که در اسلام نمونه بارزش نزدیک به ماست و تاریخ نشان میدهد که در ظرف نیم قرن تقریباً اکثر معموره را فتح کردند- در عین حال تعلق نداشتند به دنیا. فتح برای مملکتگیری در اسلام نیست، مملکتگیری برای حکومت در اسلام نیست، حکومت جائرانه مطرح نیست. فتح برای این است که انسانها را، آدمها را به کمال برساند. فتوحات اسلام غیر از فتوحات رژیمهای دیگر است. آنها فتوحاتشان، رژیمها فتوحاتشان، فتوحات برای دنیاست؛ و انبیا فتوحاتشان برای خداست، برای توجه دادن مردم به خداست. آنها مردمی که اسیر ماده هستند و اسیر نفس و شیطان هستند- آنها را- میخواهند تحت تأثیر خودشان و مکتب خودشان قرار بدهند، و آنها را از حزب شیطان به حزب اللَّه وارد کنند: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ.[2] این دو، این دو جنبه است؛ این دو جبهه است: جبهه طاغوت و جبهه اللَّه. جبهه اللَّه را که توجه به خدا دارند و ایمان به خدا دارند، خدای تبارک و تعالی آنها را از همه ظلمتها، از تمام ظلمتها، اخراج میکند و به نور میرساند. آن نور، نورِ خودِ حق است. اینکه نور است، اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ[3] از همه ظلمتها، که ما عدای اللَّه است، آنها را خارج میکند، و به نور میرساند، و به اللَّه میرساند. طاغوت مردم را از نور خارج میکند و به ظلمات میرساند: ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ[4] این دو راه است: راه انبیا، و راه طاغوت. راه انبیا راه خداست؛ و خدا ولی است و خدا فاعل است؛ و به دست خدا انسان تربیت میشود؛ و راه طاغوت راه شیطان است، که شیطان مربی انسان است.
عزیزان من! توجه داشته باشید که در جند الهی وارد باشید. درس خواندن تنها انسان را در جند الهی وارد نمیکند. علم تنها- خصوصاً علمهای قانونی- رسمی انسان را به مراتب انسانیت نمیرساند؛ باید باشد، لکن در جنب آن باید توجه به غیب باشد. درس را برای خدا بخوانید. از صفر شروع کردید؛ و امیدوارم تا غیر متناهی بروید؛ و بروید تا برسید به آنجا که غیر از خدا کسی را نبینید، همه چیز را از او ببینید، همه کس را جلوه او بدانید. اگر همچو تربیتی در انسانها واقع بشود، انسانها الهی میشوند. انسان الهی جنگ و زور ندارد؛ جنگ و جدال ندارد. همه جنگ و جدالهایی که واقع میشود برای این است که توجه به طبیعت است. جنگهایی که در اسلام وارد شده است، برای اینکه اینها را از ظلمات به نور وارد کنند. جنگهای اسلامی جنگهای رژیمهای دیگر نیست. اینها از ظلمات به ظلمات دیگر وارد میکنند! از ظلمت به ظلمات وارد میکنند. انبیا میخواهند از ظلمات اینها را به نور وارد کنند.
خداوند همه شما را تأیید کند. من از شما فرزندان عزیز، که دلم به شما خوش است، دلم به چهرههای شما خوش است، و از این صورتهای نورانی حظ میبرم، تشکر میکنم که از راه دور آمدید و در این هوای گرم، و در این منزل تنگ در زحمت واقع شدید. خداوند همه شما را از علمای عاملین، و از مجاهدین اسلام قرار بدهد. خداوند همه شما را از ظلمات بیرون کند و به نور برساند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج8، ص: 264 ـ 270)
ـ سخنرانی در جمع اهالی اردکان فارس؛ خطر شکست مکتب (1358)
«انقلابهایی که در دنیا واقع میشود دو جور است: یک انقلاب انقلاب اسلامی است. و یک انقلاب غیر اسلامی. انقلاب اگر انقلاب غیر اسلامی باشد، این انقلاب بعد از انقلاب دیگر بند و باری در کار نیست. هر طوری که میخواهند با مردم عمل میکنند. مهاری در کار نیست. لکن انقلاب اگر اسلامی باشد، یعنی متکی به ایده اسلام، متکی به احکام اسلام باشد، این باید از اول انقلاب تا آخر، ابد، که این انقلاب و آثارش هست، این اسلامی باشد و تحت احکام اسلام. ملت ما تا اینجا آمده است و بحمد اللَّه با پیروزی به اینجا رسیده است؛ لکن پیروزی این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم. پیروزی اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل بشویم به یک موجود انسانی، الهی، اسلامی، که همه کارهایمان، همه عقایدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامی باشد.
الآن چشم همه متفکرین دنیا تقریباً دوخته شده است به ایران؛ و توجه به این الآن هست که آیا این ایرانیها، که به این پیروزی رسیدند و مدعی هستند به اینکه اسلام بالاترین مکتب است، اسلام از همه مکتبهای عالم منزه تر است، آیا این مردمی که این ادعا را دارند، اینها چه جور هستند الآن؟ الآن که جمهوری اسلامی در ایران مستقر شده است، یعنی رژیم الآن رژیم جمهوری اسلامی است، آیا این نظام اسلامی در ایران چه اثری داشته است؟ همان مسائل سابق است، منتها مهرهها تفاوت کرده است؟ آن روز مأمورین انتظامی و مأمورین دولتی، آنها ظلم میکردند؛ و حالا پاسداران اسلامی و مردم اسلامی و بازار اسلام ظلم میکنند؟ فقط اسم تغییر کرد و افراد تغییر کردند، لکن مسلک باقی است و مطالب باقی است؟ یا خیر، ... محتوا هم تغییر کرده است؟
من خوف این را دارم که ما در دنیا یک شکست بزرگ بخوریم. و آن شکست مکتبمان باشد. من از این بسیار خوف دارم. ما اگر مکتبمان محفوظ باشد و شکست بخوریم، اشکالی در کار نیست. بسیاری از اولیای خدا در مقابل غیر شکست خوردند اما مکتبشان محفوظ بود. اگر خدای نخواسته ما پیروز بشویم، به این معنا که آن دسته از ظالمها که بودند و آن دسته از چپاولگرها که بودند بیرون کردیم، لکن به جای آنها یک دسته ظلمه دیگری با یک محدودیت خاصی و چپاولگرهای دیگری با یک محبوبیتی به جای آن نشست، این موجب این میشود که مکتب ما در دنیا منعکس بشود [که] مکتب درستی نبوده؛ شکست در مکتب واقع بشود. آن شکستی که جبران نپذیرد، این شکست است.
الآن ما در تمام سطح ایران میبینیم که یک نابسامانیهایی هست، یک اختلافاتی هست، یک کارهایی هست که نباید بشود. چیزهایی که بر خلاف رضای خداست، بر خلاف دستور پیغمبر اکرم است، بر خلاف دستور اسلام است، در همه سطح کشور واقع میشود. نه همه میکنند؛ لکن در تمام سطح کشور هستند اشخاصی که همچه کارهایی میکنند. و خوف این است که این به پای اسلام نوشته بشود؛ به پای جمهوری اسلام نوشته بشود؛ و در خارج بگویند این هم نظام اسلام و این هم جمهوری اسلام، که مثل سابق است با اختلاف افراد. همان طوری که سابق میریختند توی خانههای مردم و میگرفتند و هیچ تحت قاعدهای نبود الّا قاعده جباریت و ظلم، حالا هم بیمیزان مثلًا در بعضی جاها میروند خانه مردم [را بازرسی] میکنند؛ این پای اسلام حساب بشود. اگر پای خود ما حساب میشد، خوب، مسلک مسلک صحیح؛ لکن آنهایی که میخواهند در این مملکت باشند آنها دارند خلاف میکنند، مثل کارهای رژیم سابق، آن را پای اسلام حساب نمیکردند. آنها یک دستهای بودند که کارهایی میکردند، و روی رژیم طاغوتی بود. این به مسلک ما هیچ ضرری وارد نمیآورد؛ به مملکت ما ضرر وارد میآورد؛ اما مسلک ما محفوظ میماند، و آنها را خلاف اسلام میدانستند؛ خلاف رژیم اسلامی میدانستند. لکن اگر امروز خدای نخواسته در طبقات مردم، خصوصاً در طبقات روحانیین که آنها در رأس هستند و آنها نماینده اسلام هستند، اگر خدای نخواسته بعض اشخاص ملبس به لباس روحانیین یک کاری بکنند به اسم روحانی، یک کاری بکنند به اسم کمیته کذا، و این کار بر خلاف موازین شرعیه باشد، این را دیگر نمیآیند حساب کنند به اینکه این رژیم طاغوتی است؛ میگویند رژیم اسلامی است و این هم کارهایش! این هم حرفهایی است ....
و لهذا امروز یک مسئله خطرناکی مطرح است. ما آن وقت اگر شکست خورده بودیم از طاغوت، هیچ ابایی نداشتیم؛ خوب ما شکست خوردیم؛ حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هم از معاویه شکست خورد. آن ابایی نبود؛ خوب ما یک مطلبی را میگفتیم، مطلب حقی داشتیم میگفتیم، نتوانستیم پیش ببریم؛ آنها غلبه کردند بر ما. اما امروز مسأله آن نیست. امروز یک صفحه دیگری در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما، شکست داد طاغوت را، و رأی داد به جمهوری اسلامی، و شد مملکت مملکت اسلامی؛ اگر امروز ما یک خطاهایی بکنیم که دشمنهای ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستی است که جبران ناپذیر است. شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتی نداشت؛ برای اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود. اما اگر ما الآن مدعی هستیم که اسلامی است رژیم ما، ولی وقتی برویم سراغ بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان ربای سابق است، چپاولگری همان چپاولگری سابق است، اجحاف و گرانفروشی فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم توی ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانی آنجا هم هست؛ برویم در مثلًا دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان مسائل باشد، این موجب این میشود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدی رفت، یک رژیم فاسدی جایش نشست. کاری ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدی را از بین بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پای اسلام حساب نمیشد. این خطر نبود که اگر چنانچه محمد رضا یک ظلمی بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم میکردند اسلام تقویت بیشتر میشد: لَا زَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ[5]
رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است. برای اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر میشود. اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامی، رژیم یک رژیم اسلامی، و یک آزادی برای مردم پیدا بشود، از این آزادی اگر بخواهد خدای نخواسته یک استفادههای سوئی بشود و از این آزادی یک ظلمی بشود، تعدی بشود- عرض میکنم که- کارهایی که بر خلاف مسیر انقلاب است بشود، این طور نیست که [شکست] ما مثل شکست از محمد رضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست میخورد. این است که مهم است.
باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینکه از آزادی سوء استفاده نکنیم. حالا که آزاد هستیم، هرج و مرج بشود؛ هر کسی بخواهد برای خودش؛ همچو آزادی در بین بشر نباید باشد. در اسلام مطرح نیست یک همچو آزادی که کسی آزاد باشد که مردم را اذیت کند؛ کسی آزاد باشد که اجحاف بکند؛ و همین طور از سایر چیزها. امروز همه ما امانتدار اسلام هستیم. اسلام الآن سایه افکنده بر سر ما؛ از باب اینکه رژیم سلطنتی مبدل شد به رژیم اسلامی. الآن که این امانت دست ما آمده است اگر خدای نخواسته ما به این امانت خیانت بکنیم و این را در نظر غربیها، در نظر دشمنهای ما، در نظر دشمنهای داخلی و خارجی و آن اشخاصی که میخواهند این نهضت را آلوده کنند، ننگین کنند، اگر ما الآن یک عملی بکنیم که بهانه دست اینها بدهیم، ما خیانت به اسلام کردهایم؛ و باید همه چشمهایمان را باز بکنیم. بالاتر از همه طبقه روحانیون هستند که باید بسیار با توجه- حالا غیر سابق است؛ سابق روحانیون نمیتوانستند کاری بکنند. اگر کاری هم میکردند، میگفتند که این ساواکی است. اگر یک معممی یک کار خلافی میکرد، مردم میگفتند این ساواکی است؛ این از خدمه- مثلًا- ظلمه است. امروز که همچه چیزی نمیشود گفت.
امروز اگر خدای نخواسته یک نفر روحانی- که نمیکند او؛ یک نفر صورت روحانی بیاید در بینشان واقع بشود یا در کمیتهها برود و یک خلافی بکند، امروز دیگر نمیگویند ساواکی است، امروز میگویند روحانی است دارد این کار را میکند. دیروز ساواکی این کار را میکرد، امروز روحانی این کار را میکند. و همین طور شماها: دیروز بازار بازار طاغوت بود، امروز بازار اسلام است؛ محتوایش فرق کرد؟ نه؛ رباخور همان رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، اجحاف کن همان اجحاف کن؛ و همین طور در هر جای مملکت که برویم. اگر محتوا تغییر نکند خوف این است که مکتب ما مورد اهانت واقع بشود؛ مردم از مکتب ما برگردند. و این بالاترین شکستی است که ممکن است بر ما وارد بشود. و الّا فرض کنید یک کسی هم- اینها هم نمیشود اما فرض کنید شد- اینها روابطشان را با هم درست کردند و امریکا هم پشت سرشان آمد و یک کودتا هم شد و ما را هم همه را کشتند و از بین بردند و خودشان جایش نشستند، این، شکست مسلک نیست؛ ما شکست نخوردیم؛ ما شکست طبیعی خوردیم نه شکست معنوی. اما اگر خود ما یک کارهایی بکنیم که در بین مردم، در بین جوامع، در بین متفکرین، با دامنزدن دشمنهای ما در داخل و خارج بر مسائل، و اسباب این بشود که مکتب ما شکست بخورد، این شکست است که دیگر جبران ندارد. این شکستی است که در مقابل این، انبیا ایستادند. در مقابل این، اولیا ایستادند که این شکست واقع نشود. جانشان را دادند برای اینکه مکتبشان محفوظ بماند. در هر صورت، ما الحمد للَّه تا حالا آمدهایم لکن از این به بعد مشکلتر است مسأله، و اهمیتش بیشتر است.
و من از شما آقایان هم تشکر میکنم که از راه دور آمدهاید با ما ملاقات کنید. و به رفقای خودتان و به دوستان ما و به برادرهای ما سلام من را تبلیغ کنید. خداوند همه شما را تأیید کند و موفق. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج8، ص: 271 ـ 276)
ـ نامه به آقای فضل اللَّه محلاتی؛ لزوم رعایت احترام نماینده امام در سپاه (1364)
«بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای محلاتی- دامت افاضاته
آقای شمخانی که به گفته جنابعالی و بعض دیگر که با ایشان آشنا هستند شخص صالح و متعهدی هستند در نامهای که نوشتهاند از آنچه واقع شده اظهار تأسف کرده و پوزش خواستهاند. ان شاء اللَّه تعالی جنابعالی آنچه که گذشته است نادیده گرفته و با ایشان و سایر برادران سپاهی چون گذشته برادرانه رفتار نمایید. فرزندان عزیز سپاهی باید توجه داشته باشند که جناب آقای محلاتی نماینده محترم این جانب شخصی مجاهد، صالح و امتحان داده هستند و حفظ احترام ایشان و توجه به رهنمایی ایشان لازم است. از خداوند تعالی توفیق همگان را در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه موسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 294)
ـ نامه به آقای فضل اللَّه محلاتی؛ تأیید نمایندگی ایشان- برخورد با گروهگرایی در سپاه (1364)
[محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب امام امت حضرت آیت اللَّه العظمی خمینی- مد ظله. با عرض ادب و اخلاص، مستدعی است به چند سؤال ذیل جواب مرحمت فرمایید:
1- آیا حکم قبلی این جانب در ارتباط با نمایندگی امام در سپاه به قوّت خود باقی است؟].
جواب:
بسمه تعالی
به قوّت خود باقی است.
[2- مسئول پیگیری و رسیدگی به مسئله گروهگرایی در سپاه که در فرمان حضرت عالی به نیروهای مسلح صادر گردیده، کیست؟].
جواب:
بسمه تعالی
یکی شما و دیگر شورای سپاه با تشخیص اکثریت؛ و لازم است در این امر که با سرنوشت سپاه سر و کار دارد با قاطعیت و بدون ملاحظه از احدی انجام گیرد.
روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 295)
ـ نامه به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پیرامون سعی در جذب طلاب جوان، برداشتهای گوناگون از اسلام (1367)
[محضر مبارک مرجع عالیقدر رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خمینی- مد ظله العالی
پس از عرض تحیت و سلام، شاگردان مخلص شما جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که سابقه اخلاص و خدماتشان قبل و بعد از انقلاب بر آن امام بزرگوار پوشیده نیست، در اثر ملاحظه نگرانیها احساس وظیفه شرعی نمودند مراتب را طی نامهای به استحضار مقام معظم رهبری ولایت امر و رهبری برسانند که از قرار معلوم کیفیت تعبیر، موجب تکدّر خاطر مبارک گردیده و از طرفی مشاهده شده دستهایی بدون توجه به انگیزه نامه مزبور و بدون آگاهی از مضمون آن در کار شدند تا وانمود کنند که جامعه مدرسین میخواهند در برابر امام بزرگوار اتّخاذ موضع نمایند. بدین وسیله با صراحت عرض میکنیم که امید ما و حوزههای علمیه و همه مسلمین و مستضعفان جهان را در وجود شریف و عزیز شما متبلور میدانیم و موضعی جز اطاعت نداشته و نداریم و از بابت تکدّر خاطر مبارک سخت متأثریم. در پایان متذکر میگردد که احساس میشود توطئه شومی در حوزه علمیه در شرف تکوین است تا بین مدرسین و طلاب و مراجع و بین انقلاب تفرقه و چند دستگی ایجاد شود که جز با دست توانای آن رهبر عظیمالشأن دلسوز خنثی نمیگردد. خداوند سایه مبارک حضرتعالی را در پرتو عنایات و الطاف حضرت بقیةاللَّه- عجلاللَّه تعالی فرجه- برای اسلام و مسلمین مستدام بدارد.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- 20/ 3/ 1367]
بسماللَّه الرحمن الرحیم
خدمت حضرات حجج اسلام آقایان اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- دامت افاضاتهم با اهدای سلام، نامه آقایان محترم رسید از اظهار لطفی که کردید متشکرم، خداوند شما و سایر خدمتگزاران اسلام و مسلمین را تأیید فرماید. موقعیت مناسب شد تا مسائلی را تذکر دهم:
هیچ کس نباید در اینکه شما میخواهید از اسلام دفاع نموده و به مردم محروم و مستضعف کمک و رسیدگی نمایید شک کند. شما عمری را در درس و بحث گذراندهاید و در مبارزات همیشه یار و مددکار مردم بودهاید، شما فشار رژیم گذشته را احساس کردهاید و برای شکست طاغوت با کمک سایر اقشار تلاش نمودهاید. من به شما علاقه دارم و امیدوارم به آرمان اسلامیمان که حکومت اسلام در جهان و شکست دشمنان آن است برسیم. شما باید مطمئن باشید که قویترین بازوی شما، طلاب جوان حوزهها میباشند لذا نمیشود و نباید آنها را به حساب نیاورد. شما دوستان اگر خیال کنید همه در مسائل اعتقادی باید آنچه را شما قبول دارید قبول داشته باشند والا منحرف هستند، بدانید که راه درستی نمیروید. بحمداللَّه در حوزههای علمی یکی از مسائل حل شده که سابقه تاریخی بیش از هزار ساله دارد اختلاف آرا در زمینههای مختلف است. طلاب جوان دارای شور و شوقی میباشند که به واسطه آن انقلاب اسلامی پیروز شد؛ همان شور و شوقی که سینههاشان را در مقابل گلولههای شاه و صدام قرار داده است حال اگر آنان دارای اعتقاداتی باشند که با آنچه شما بدان اعتقاد دارید جور نباشد اشکالی ندارد. مسئله دیگر اینکه شما در قم مجموعهای را تشکیل دادهاید که هر کدام از شما هر حرکتی بنماید به عنوان آن مجموعه ثبت میگردد، هوشیارانه به این مسئله توجه کنید که ممکن است کسانی که وابسته به گروه و حزب و سازمانی هستند بخواهند از طریق شما و زیر پرچم شما مقاصد خود را پیاده کنند، باید بدون هیچ گذشتی آنان را در یکی از دو راه مختار نمایید یا جامعه مدرسین قم و یا حزب و گروه و سازمان وابسته به آن. چرا باید به گونهای حرکت کنیم که اجازه ندهیم طلبهها در قتلگاه مقدس فیضیه، این برجستهترین سنگر مبارزات روحانیت، برای شهدای عزیز پانزدهم خرداد، آن هم در همان روز تاریخی، جلسهای بگذارند. این موضعگیری غلط و تلخ در تاریخ ماند.
حضرات مدرسین محترم، شما حاصل سالها تلاش حوزههای علمیه میباشید. من به هیچ وجه خدمات ارزنده شما را فراموش نمیکنم ولی شما باید خود را از گزند تبلیغات سوء حفظ کنید. مثلًا چه اشکالی دارد که طلاب عزیز قم هم دو سه نفری را در شورای مدیریت حوزه قم داشته باشند تا بدانند که دستی از دور بر آتش دارند و بهتر از آنچه شورای مدیریت فعلی انجام میدهد نمیتوانند انجام دهند. شما باید تمام سعی خود را بنمایید تا جوانان حوزههای علمیه و دانشگاهها را جذب کنید و مطمئن باشید که نه شما غیر از اسلام چیزی را میخواهید و نه آنها. از این درگیریهای تلخ چه کسانی غیر از دشمنان اسلام سود میبرند. چه کسی است که نداند بسیاری از مشکلات در جمهوری اسلامی حل نشده است و دل شما و ما و هر صاحب دردی از آن دردناک است ولی نباید صحنه را خالی گذاشت باید دست در دست یکدیگر نهیم تا این بار را به سلامت به منزل برسانیم. باید توجه کنیم تا زمانی که شما اسلام سربازان انقلاب در حوزهها و دانشگاهها را، اسلامی مارکسیستی بدانید آنان اسلام سرداران خود را اسلام امریکایی میدانند در حالی که نه اسلام آنها التقاطی و مارکسیستی است و نه اسلام شما امریکایی؛ بلکه دو نحو برداشت از اسلام عزیز است و برداشتهای گوناگون از اسلام سابقه تاریخی دارد. من در ملاقاتهای مکرر به دوستان روحانی این امر را گوشزد کردهام که باید به صورتی حرکت کنید که متهم به طرفداری از فئودالها و سرمایهدارها نشوید. در بیش از بیست سال پیش خیلی از افراد بزرگواری که در ردههای بالای این حکومت بودند و به خیل شهدای عزیزمان پیوستند و یا فعلًا میباشند از منافقین با عناوین انقلابیون صدر اسلام و یا انقلابیون حافظ قرآن و نهجالبلاغه به نیکی یاد میکردند و پیغامهای مکرر میدادند که اینجانب آنان را تأیید کنم باید صریحاً بگویم از افرادی که امروز دایه مهربانتر از مادر شدهاند و شعار عمل به رساله عملیه را سر دادهاند و مانند منافقین میخواهند از روحانیون به نفع مقاصد خود استفاده کنند پرهیز کنید. منافقین و این گروه، دو روی یک سکهاند. امروز خطر هدم اسلام در جهان بسیار قوی است. بدون جذب جوانان دلسوخته حوزهها و دانشگاهها و بازارها و خیابانها نمیشود اسلام ناب محمدی- صلیاللَّه علیه و آله و سلم- را در جهان مستضعفان و پابرهنگان پیریزی کرد. بحث اینکه به من چه نوشتید و یا متأثر از تأثر من شدید نیست، بحث بر سر این است که چگونه باید جواب نسلهای آینده را داد، بحث بر سر این است که اگر دیر بجنبیم اسلام امریکایی از جلسات سیاسیون ظاهرالصلاح وابسته به امریکا و نیز از همین حوزهها و دانشگاهها چنان زیبا برای جهان پابرهنگان تشنه عدالت ترسیم میگردد که همگی محکوم به فنا هستیم. امروز روز اتحاد است، روز خروش علیه استکبار شرق و غرب است، با محبت و دوستی نور صفا و پاکی را در دلهای نورانی عاشقان اسلام بپاشید. من به شما بزرگان حوزهها دعا میکنم و شما را یاران باوفای اسلام عزیز میدانم و از خداوند متعال میخواهم تا قلوب ما را به هم نزدیک و نزدیکتر گرداند. شما امیدهای آینده هستید. مردم و طلاب باید قدر شما عزیزان را بدانند باید آنها توجه کنند که خدای نخواسته به دست آنان مقاصد سوء دشمنان اسلام اجرا نگردد. خداوند همه را در کنف حمایت خویش نگه دارد. این نصیحتی بود از پدری پیر برای فرزندان واقعی اسلام. خدا یار و نگهدارتان باد. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته. روحاللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج21، ص: 682 ـ 685)
[2] - بخشی از آیه 257 سوره بقره.
[3] - بخشی از آیه 35 سوره نور.
[4] - بخشی از آیه 40 سوره نور.
[5] - کنز العمال، ج 1، ص 170:« همیشه دین خدا به وجود مردان فاجر، تأیید میشود».