امروز با امام: سیویکم خرداد
ـ نامه اعطای وکالت؛ فروش زمین به آقای سید مرتضی پسندیده (1316)
«مخاطب: پسندیده، سید مرتضی
وکیل شرعی خود نمودم این جانب سید روح اللَّه خمینی، حضرت مستطاب حجت الاسلام آقای آقا مرتضی[1]- مد ظلّه العالی- را در فروش تمامی چهار دانگ و نیم از هشت قطعه زمین مزروعی محله شهنه خمین و چهار ساعت و نیم از مجاری المیاه قنات خمین که معظم له مشترکاً برای این جانب و سرکار خانم همدم هندی[2] خریداری فرمودهاند، به هر نحوی که صلاح میدانند. و نیز وکیلند در اخذ وجه و التزام از طرف این جانب، و امضای معظم له به منزله امضای این جانب است.[3] - به تاریخ 12 شهر ربیع الثانی 56 / سید روح اللَّه خمینی.» (صحیفه امام، ج1، ص: 13)
ـ سخنرانی در جمع علما و روحانیون مشهد؛ عنایت الهی در انقلاب ایران (1358)
«این دیانت اسلام و قدرت ایمان بود که حتی بچههای خردسال ما را جلوی تانک و توپ برد. من وقتی در پاریس میشنیدم که در تمام قرا و قصبات ایران، در تمام اقشار ملت، زن و مرد، بزرگ و کوچک، دبستانی و دبیرستانی و دانشگاهی، روحانی عالیقدر و سایر طبقات، همه با هم یک مطلب را میگفتند، آنجا فهمیدم که دست غیبی در کار است.
شعاع افعال انسان، هر انسانی باشد، یک حدودی دارد. یک نفر ممکن است یک خانه را بتواند متبدل کند به یک وضعی؛ یک محله را، یک شهر را، یک استان را، یک قشر را؛ اما انسان نمیتواند تمام سی و چند میلیون جمعیت، با افکار مختلفه و شغلهای مختلفهای که دارند و امکنه مختلفه و از هم دور، همه یک شعار بدهند؛ از بچه دبستانی تا بیمارستانی و پیرمردهای بیمارستانی، همه دنبال یک مطلب باشند. این نمیشود، الّا اینکه یک عنایت غیبی در کار باشد. آنکه بود این دست غیبی بود و این عنایت الهی بود که یک ملتی که هیچ نداشت، بر یک قدرتهایی که همه چیز داشتند غلبه کند. این همان قدرت صدر اسلام بود که یک عده از اعرابی که هیچ وسیله نداشتند، هر چند تایشان یک شمشیر، یک شتر داشت، غلبه کنند بر تقریباً تمام معموره دنیا در آن وقت؛ بر آن قدرتهای بزرگ سلطنتی ایران و روم. این نبود الّا قدرت الهی و تأییدات غیبی. این را از تأییدات الهی و غیبی بدانید، نه از شخص؛ نه از مثل من که حقیر هستم و خدمتگزار شما.
این معنایی که حاصل شده است باید بگویم یک عنایتی از خدای تبارک و تعالی به این ملت شده است، این هدیه خدای تبارک و تعالی را حفظ کنید. این یک هدیه غیبی بود که به ما داد. این آزادی که الآن به ما داده است و دست ستمکارها را کوتاه کرده است و این استقلالی که خدای تبارک و تعالی به ما داده است و دست اجانب را کوتاه کرده است، این برای خاطر آن قدرت ایمان و وحدت کلمه و توجه به خدای تبارک و تعالی بود که دست عنایت حق تعالی بر سر این ملت سایه افکند و این پیروزی حاصل شد. این هدیه خدای تبارک و تعالی را حفظ کنید، حفظ به این است که همان طوری که با هم بودید، دلها با هم یکصدا بودند، همان طور از حالا به بعد هم این معنا را حفظ کنید. وقتی که شما دلهایتان با هم صاف باشد، قلبها یک قلب باشد، دستها دست واحد باشد، دست خدا هم با شماست: ید الله مع الجماعة.
این دست مبارک الهی که بر سر شما و عنایت حق تعالی که بر شما سایه افکند این را قدر بدانید و حفظ کنید. اگر حفظ شد، در همه مراحل پیروزید. همان طوری که در وقتی که انقلاب حاصل شد و همه رو به پیروزی رفتید و توجه به یک مقصد داشتید و آن نبودِ رژیم فاسد و تحقق رژیم الهی، و توجه به چیز دیگر نبود، توجه به اینکه من گرفتاری دارم، وقتی منزل میروم شام چه دارم، آیا من فرض کنید فلان گرفتاری دارم، هیچ توجه به این معانی نبود، نه زارع به فکر زراعت بود و نه کاسب به فکر کسب، و لهذا دیدید که کسبها را رها کردند و بازارها را تعطیل کردند و کارها را تعطیل کردند و همه با هم توجه به یک معنا و آن خدا، توجه به دین خدا، آن توجه عمومی به دین خدا موجب این شد که خدای تبارک و تعالی هم توجه فرمود و این معجزه حاصل شد.
آن چیزی که همه حسابهای مادیین را فاسد کرد و غلط از آب درآمد، آنی که دولت امریکا هم، کارشناسان آنها هم، تصدیق کردند به اینکه مسائلْ فوق فکر ما بود و حسابهای ما درست نبود و حق هم داشتند، برای اینکه حسابهای آنها حساب مادی و طبیعی بود، ماورای طبیعت را ندیده بودند؛ طبیعت را دیده بودند. روی موازین طبیعت همان طور است که آنها میگفتند که نباید یک ملتی که هیچ ندارد این غلبه کند بر یک قدرتهایی که پشتیبانش قدرتهای همه عالم بود. نه قدرتها، تقریباً- عرض میکنم- نه فقط ابرقدرتها. همه ممالک اسلامی دنبالش بودند. اینکه ما را نگذاشتند عبور کنیم از کویت از این طرف کویت به آن طرف کویت هم اجازه عبور ندادند- برای این بود که پشتیبانش بودند. اینکه عراق فشار آورد که شما فعالیت سیاسی نکنید، ما تعهدات داریم. و ما هم فشار آوردیم که ما تا هستیم فعالیت سیاسی تکلیف شرعی ماست، میکنیم. و بالاخره ما را تهدید کردند به اینکه بر فرض اینکه به شما کار نداشته باشیم، اصحاب شما، و رفقای شما را خواهیم چه کرد. و من دیدم که دیگر نمیشود. این برای این بود که آنها میگفتند ما تعهد داریم با دولت ایران. و من فهمیدم که همه این دولتهای اسلامی، به اصطلاح «اسلامی»، وضع همین است که نگذارند ما وارد بشویم و هر کجا برویم ردمان بکنند. ما هم رفتیم به خارج که اینها دیگر نفوذ نداشتند آنجا. و آنها هم پشیمان شدند از این معنا.
این قدرت الهی را از دست ندهید. این امانت الهی را حفظ کنید. همان طوری که آن وقت به فکر گرفتاریهای خودتان نبودید، و فکر یک فکر بود و آن اسلام، و این رمز پیروزی شد. شما الآن پیروز نیستید باز؛ برای اینکه آنچه شما میخواهید، آنچه ما همه میخواهیم، این است که اسلام به همه معنا در ایران، و ان شاء اللَّه در همه ممالک تحقق پیدا بکند. غرض این نبود که فقط ظالم از بین برود؛ مانع از بین برود؛ آن هم یکی بود؛ اما آنها مقدمه بودند. آنچه مقصد بود اسلام بود؛ آنچه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلام بود؛ آنچه مردم جوانهایشان را دادند و زنها جوانهایشان را دادند، و بعد هم اظهار تشکر میکردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اینکه باید اسلام تحقق پیدا بکند. ما تا حالا این مطلب برایمان حاصل نیست. الآن باز آن رنگهای رژیم سابق هست. نتوانستیم و نتوانستند که آن صبغهها و رنگها را بزدایند. ما بین راه هستیم. ما بین راه هستیم.[4]
... ما باید سازندگی کنیم، چه سازندگیهای مادی و چه معنوی. معنویات این کشور را اینها از بین بردهاند. نیروهای انسانی را از بین بردهاند. کوشش کردند که نگذارند روحانیت به شغل مقدس خودش آن طور که میخواهد ادامه بدهد. کوشش کردند که نگذارند دانشگاه به آن طوری که باید دانشگاه باشد انجام وظیفه کند و همین طور همه قشرها را. هم معنویات را از ما گرفتند و قوای انسانی را؛ و هم اقتصاد مملکت را از بین بردند و همه جهات مادی را. هم خیانت به مادیات کردند؛ و هم خیانت به معنویات و خیانتشان به معنویات عظیمتر بود از خیانتشان به مادیات. شما اکثراً یادتان نیست مصیبتهایی که بر حوزه علمیه در زمان رضا خان وارد شد. بعضی از این آقایان عظیم که اینجا تشریف دارند یادشان است؛ و الّا طبقه جوان یادش نیست که چه کردند اینها با حوزههای علمیه؛ چه کردند اینها با این ملت در آن زمان. در این زمان هم که شما یادتان هست، دیدید که چه کردند. تمام حیثیت ملی، حیثیت انسانی، حیثیت اسلامی ما را اینها تباه کردند. آن وقت مساجد ما را بستند؛ مدارس ما از بین رفت؛ عمامههای اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحتها و نسبت به خواهرهای ما هم آن فضاحتها. در زمان[5]) 86 (بدتر از زمان او شد. در آن وقت فشار بود و فشارْ امَد[6] داشت؛ در این وقت حیله بود. حیلههای زیاد. فشار هم بود؛ اما حیله هم زیاد بود. به اسم اسلام، به اسم عدالت اجتماعی، عدالت اسلامی، به اسم اسلام، احکام اسلام را از بین میخواستند ببرند. به اسم اسلام لطمه بر حیثیت اسلام زدند و میخواستند بزنند.
بحمد اللَّه اینها از بین رفتند و خواهند رسید به جرایم خودشان در آنجایی که آنجا دار جزاست. ما نمیتوانیم یک نفر آدمی که به اندازه محمد رضا ارتکاب جرایم کرده، بشر با تمام قوایش نمیتواند او را این جنایتهایی که او کرده است جزا بدهد؛ برای اینکه بالاخره تا آخرش این است که یک نفر آدم مرده است. یک نفر آدم مقابل یک نفر آدم است. کسی که هزاران جمعیت را- بسیاری از اشخاص را خودش در 15 خرداد آن طوری که میگفتند- خودش در هلیکوپتر، از آن بالاها، خودش مرتکب این قتال شده است، و با امر او، این ملت با امر او به این قتلگاهها خیابانهای ما مبدل شد، یک ملت را از بین برده است، یک ملت را، ما چه جوری میتوانیم او را [به جرم] ارتکاب این جنایت ما عوضش را به او بدهیم. این دلیل بر این است که یک عالم دیگری است که در آنجا همه این معانی حاصل میشود. یک عالمی که ابدی است؛ جهنمی که خالد است؛ همیشه است. یک عذابی که تصورش را ما نمیتوانیم بکنیم. این دلیل بر این است که یک عالم دیگری باید باشد تا این مجرمها را در آن عالم جزایشان را بدهند. ما در این عالم نمیتوانیم جزای اینها را بدهیم.
ان شاء اللَّه خداوند تعالی به ما و شما کمک کند؛ و به روحانیت قدرت عنایت کند، به ملت ما قدرت عنایت کند، که ما بتوانیم اسلام را آن طور که هست پیاده کنیم و متحقق کنیم.
و من باید ثانیاً از حضرات آیات عظام و حضرات فضلا و علمای اعلام و همه شما آقایان تشکر کنم. و من نسبت به همه شما خدمتگزارم. و امیدوارم که همه ما نسبت به اسلام خدمتگزار باشیم؛ و این منزل را با همه سختیها که هست طی کنیم، و ان شاء اللَّه به مقصد اصلی برسیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج8، ص: 242 ـ 246)
ـ بیانات در جمع هیأت نیوزیلندی؛ میزان در روابط سیاسی (1358)
«میزان در روابط سیاسی مکان نیست، که مکان دور باشد یا نزدیک. میزان جهات معنویت است.
دو ملت اگر در معنویات نزدیک به هم باشند و در عدالت اجتماعی هر دو برابر باشند، اینها نزدیکند به هم، هر چند که در مکان دور باشند. و اگر در معنویات از هم دور باشند، و لو اینکه همسایه باشند، اینها دورند از هم.
و من امیدوارم که ملت شما و دولت شما توجه کرده باشد به مقاصد ملت ما و به رژیمی که ما بنا داریم تحقق پیدا بکند، و آن رژیم عدل اسلامی است. رژیمی را که ما در صدد تحقق آن هستیم، و اگر موفق بشویم متحقق بشود، رژیمی است که این فواصل مردم را به هم نزدیک میکند، و این اختلافات طبقاتی تعدیل میشود؛ و خود حکومت در خدمت مردم است و با مردم؛ چنانچه مردم پشتیبان حکومت هستند و با حکومت. و اسلام را اگر جوامع بشری بشناسند و ما بتوانیم آن طور که اسلام هست عرضه کنیم به جوامع بشری، امری است که همه مشتری آن هستند. و ما امیدواریم که روابط ما بین دولتها و ملتها، دولت ما و ملت ما با سایر ملتهایی که انساندوستند، روابط حسنه باشد و ارتباطمان با همه خوب باشد. و من از ملت و دولت شما تشکر میکنم؛ و سلام من را به آنها ابلاغ کنید.» (صحیفه امام، ج8، ص: 247)
ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات متحده عربی؛ تبریک حلول ماه رمضان (1361)
«حضرت آقای شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات متحده عربی
تلگراف تبریک آن حضرت در مورد حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. جای کمال تأسف است که در زمانی ماه مبارک رمضان فرا میرسد که اسرائیل غاصب پس از سالها جنایت و ویرانگری و غصب سرزمینهای اسلامی اخیراً دست به جنایت هولناک دیگری زده و به سرزمین لبنان و مسلمانان آن سرزمین هجوم برده؛ و رؤسای کشورهای اسلامی نیز یا با بیتفاوتی نظارهگر این مصیبت بزرگ بوده، و یا با یک اعلامیه کوتاه فقط آن را محکوم نموده و به همین مقدار قناعت کردهاند. و به راستی بهترین مورد برای «استرجاع» همین مورد و بزرگترین مصیبت برای جامعه اسلامی همین مصیبت است. و من از این وضع اسفناک برای همه مسلمانان احساس خطر میکنم. و امیدوارم مسئولان غافل کشورهای اسلامی از این خواب سنگین بیدار شده و بیش از این شاهد خواری و ذلت مسلمانانی که روزی بر نیمکره زمین حکومت میکردند نباشند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج16، ص: 342)
ـ سخنرانی در جمع ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم؛ وظیفه روحانیون (1361)
«قبلًا باید تشکر کنم از آقایان روحانیون و آقایان خطبا که از تهران و از قراری که گفتهاند، از قم تشریف آوردهاند و خدمتشان رسیدیم و امیدواریم که همه موفق به خدمت به اسلام و مسلمین باشند.
مطالب زیاد است، لکن یک مطلب راجع به آقایان خطبا و علما عرض میکنم و یک مطلب هم راجع به مسائل روز که ابتلا به آن داریم. آن مطلبی را که راجع به آقایان خطبا عرض میکنم این است که عمق این کاری را که شما دارید و عمق ارزش مجلسهای عزاداری، کم معلوم شده است و شاید پیش بعضی هیچ معلوم نشده است. اینکه در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آن قدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی- به صورت گریه درآمدن- ارزش قائلند،[7] نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط برای ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد. گرچه همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آن قدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطره اشک و حتی تباکی، آن قدر ثواب داده است؟ کم کم مسأله از دید سیاسیاش معلوم میشود و ان شاء اللَّه بعدها بیشتر معلوم میشود.
اینکه برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحهخوانی، برای اینها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسأله مهم سیاسی در کار بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقه ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کمی، یک اقلیت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ در آن وقت، برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحی [است] به اینکه برای این مجالس این قدر عظمت است و برای این اشکها آن قدر در دور و برِ این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع میکردند و شاید بسیاری از آنها هم نمیدانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری [در] کشورها است، کشورهای اسلامی است و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایی که پیش میآمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را میترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.
در دفعه اول که مرا از قم گرفتند و بردند، در بین راه بعضی از این مأمورینی که بودند در آن اتومبیل من، میگفت که ما که آمدیم سراغ شما، از این چادرهایی که در قم بود، میترسیدیم که مبادا اینها مطلع بشوند و ما نتوانیم انجام وظیفه کنیم. اینها که هیچ، قدرتهای بزرگ از این چادرها میترسند. قدرتهای بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند، خود به خود ملت را به هم جوشاندهاند در سراسر یک کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارک، [میترسند]. این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است. و اگر یک مطلبی بخواهد برای اسلام خدمتی بکند و شخصی بخواهد که مطلبی را بگوید، سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت یکدفعه منتشر میشود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این میشود که سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهای بزرگ در منطقههای خودشان بخواهند که یک اجتماعی ایجاد کنند، با فعالیتهای زیادی که شاید چند روز یا چند دهه میکنند، در یک شهری، یک عده- فرض کنید- صد هزار نفری، پنجاه هزار نفری با خرجهای زیاد و زحمتهای زیاد مجتمع میشوند و به قول آن کسی که میخواهد صحبت کند، گوش میدهند. لکن شما میبینید که برای خاطر همین مجالسی که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایی که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبی پیش میآید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهای مردم و عزاداران حضرت سید الشهدا مجتمع میشوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود ندارد؛ با یک کلمه، وقتی مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- بیرون میآید همه با هم مجتمع میشوند. اینکه بعضی از ائمه- شاید امام باقر بوده، من الآن خوب یادم نیست- میفرماید که برای من یک نفر نوحهسرا در منی بگذارید که آنجا برای من گریه بکند و عزا بگیرد،[8] نه این است که حضرت باقر- سلام اللَّه علیه- احتیاج به این داشته است و نه اینکه برای او شخصاً فایدهای داشته است، لکن جنبه سیاسی او را ببینید. در منی آن وقتی که از همه اقطار عالم آدم میآید آنجا، یک کسی بنشیند یا اشخاصی نوحهسرایی کنند برای امام باقر و جنایت کسانی که با او مخالفت کردند و او را- مثلا- به شهادت رساندند، ذکر کند و این مسأله موجی باشد در همه دنیا. این مجالس عزا را دست کم گرفتند.
شاید غربزدهها به ما میگویند که «ملت گریه» و شاید خودیها نمیتوانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایی که برای ادعیه ذکر شده است و آن ثوابهایی که برای دو سطر دعا ذکر شده است. نمیتوانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت سیاسی این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم را به یک نقطه، این، این است که یک ملت را بسیج میکند برای یک مقصد اسلامی. مجلس عزا نه برای این است که گریه کنند برای سید الشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروی نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این [که] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمیتواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سید الشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند.
شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحهسرایی نبود، 15 خرداد پیش میآمد. هیچ قدرتی نمیتوانست 15 خرداد را آن طور کند، مگر قدرت خون سید الشهدا. و هیچ قدرتی نمیتواند این ملتی که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیدهاند، این توطئهها را خنثی کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگواری و نوحهسرایی برای سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسی که برای خدا و برای رضای او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، این طور ساخته جوانانی را که میروند در جبههها و شهادت را میخواهند و افتخار به شهادت میکنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر میشوند و آن طور مادران را میسازد که جوانهای خودشان را از دست میدهند و باز میگویند باز هم یکی دو تا داریم. این مجالس عزای سید الشهداست و مجالس دعا و دعای کمیل و سایر ادعیه است که میسازد این جمعیت را این طور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طوری که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه این قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمیگویند، ما را «ملت حماسه» میخوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتی بود که قدرت بر همه چیز داشت، این ادعیهای که از او باقی مانده است، چه کرده است و چطور میتواند تجهیز بکند، به ما نمیگفتند که ادعیه برای چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبه سیاسی و اجتماعیاش چیست، نمیگویند که برای چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزدهها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند، نمیتوانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند. آنچه این قدرت را دارد آن است که در تحت لوای او همه مجتمعند.
ما که داد میزنیم که ما اسلام را میخواهیم و جمهوری اسلامی را میخواهیم، برای این [است] که در جمهوری اسلامی به نام اینکه «اسلامی» است و برای خداست، همه ملت مجتمع هستند. و ما دیدیم که برای خاطر همین جمهوری اسلامی بودند و برای خاطر همین که برای خدا قیام کردند، این جمهوری اسلامی برخوردار از چه قدرتی از ملت و از سایر کشورها هم برخوردار شده است.
ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسی است که زنده نگه میدارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفتهها هست و جنبشهای این طوری هست. اگر بُعد سیاسی اینها را اینها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا میکنند و عزاداری میکنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هر چه بیشتر و هر چه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطبای بزرگ تا آن نوحهخوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پای منبر چند شعر میگوید و چند شعر میخواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسأله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعی دارند.
گرچه خود بعضی اشخاص هم ندانند دارند چه میکنند، مِنْ حیْثُ لا یَشْعُرْ.
تقریباً ما به این مرتبه رسیدهایم که ملت ما یکدفعه یک انقلابی کرد و یک انفجاری درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتی که همه چیزش وابسته بود و این رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همه شرافت انسانی این کشور را از دست داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یکدفعه یک انفجاری حاصل شد که این انفجار در برکت همین مجالسی [بود] که همه کشور را، همه مردم را دور هم جمع میکرد و همه به یک نقطه نظر میکردند. این مسأله را باید آقایان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه درست بیشتر از آن قدری که من میدانم، برای مردم تشریح کنند تا اینکه گمان نکنند که ما یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتی هستیم که با همین گریهها، یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم.
از باب اینکه تذکر به آقایان و مؤمنین نفع دارد دو سه تا جمله هم این طوری عرض میکنم و آن اینکه همه آقایانی که در هر جای از این کشور هستند و صدای من را میشنوند، چه از طبقه علما و ائمه جماعات و جمعه و چه از طبقه خطبا- که آنها هم از علما هستند- و کسانی که در بلاد- از روحانیون- متصدی این امور هستند، توجه به این معنا داشته باشند که امروز آبروی جمهوری اسلامی به دست شما بسته است. اگر- خدای نخواسته- یک دخالتهای بیخود و بیجا، یک کارهایی که از روحانیون صحیح نیست، انجام بدهید، این جمهوری اسلامی لکهدار میشود. دولت باید به قدرت خودش باقی باشد. و امروز دولت، دولت اسلامی است و بر همه ماها فریضه است که از این دولت اسلامی پشتیبانی بکنیم. مأمورینی که از دولت میآیند، در همه جا، مأمورین دولت اسلامی هستند. اگر- خدای نخواسته- از یک مأمور که من حیث اینکه درست اطلاع بر مسائل ندارد یا اشتباه میکند، یک مطلبی که بر خلاف ذائقه شماست یا بر خلاف مسائل اسلامی است، از او صادر بشود، مقابله نکنید، تضعیف نکنید، او را نصیحت کنید.
چنانچه نصیحت را گوش نکرد، به مصادر امور مراجعه کنید. ائمه جمعه بلاد نصب و عزل نکنند.
و کسانی که در بین ارتش یا سایر ارگانها، انجمنهای اسلامی دارند، اینها دخالتهای غیر چیزهایی که بر عهده آنها است نکنند. ارشاد بکنند دولت را، ارشاد بکنند مأمورین دولت را و همه کسانی [را] که در پیش آنها هستند؛ آنها را ارشاد بکنند. و چنانچه کسی هم گوش به ارشاد نداد، به مصادر اموری که مسئولیت دارند مراجعه کنند، حل خواهد شد.
برای حفظ حیثیت اسلام که شماها پاسدار آن هستید و حفظ حیثیت جمهوری اسلامی که شماها نگهبانان آن هستید، از کارهایی که نباید انجام بدهید و از کارهایی که دخالت در امور اجرایی است که با کسی دیگری است که انجام بدهد، مستقیماً عمل نکنید، ارشاد بکنید همه را. نظر ارشادی داشته باشید. اگر یک مطلب اشتباهی از یک استاندار واقع شد یا از یک فرماندار، در منابر نبرید این را و آبروی او را بریزید. این امری است که خدا راضی نیست. به او بگویید در خلوت و با او تفاهم کنید و از او بخواهید که رویه را تغییر بدهد. اگر نداد، به مصادر امر مراجعه کنید. مستقیماً بخواهید این کار را بکنید، حیثیت جمهوری اسلامی و حیثیت اسلام در دنیا لکهدار میشود. و شما حافظ این حیثیت هستید و فریضه است برای همه ما حفظ حیثیت این جمهوری اسلامی. شما میبینید که امروز همه قلمها و همه زبانها از ابرقدرتها یا دولتهای مرتبط به آنها، بر ضد این جمهوری اسلامی تجهیز شدهاند، و همه با یک رویه خاصی عمل دارند میکنند؛ ما دیگر بهانه دست آنها ندهیم.
و من این یک کلمه را عرض بکنم- شاید قبلًا هم عرض کرده باشم- و آن اینکه من از اول که در این مسائل بودیم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا میشد، در مصاحبههایی که کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرفهایی که خودم زدم، این کلمه را گفتهام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است- و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون میروند سراغ شغلهای خودشان. لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم امریکا یا شوروی میرود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما میخواستیم برویم و آن راهی که مستقل باشیم و با نان و جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرتهای بزرگ نباشیم، آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود. و لهذا، چون آنجا دیدیم که ما نمیتوانیم در همه جا یک افرادی پیدا بکنیم که صد در صد برای آن مقصدی که این ملت ما برای آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمیتوانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد. و گاهی- رئیس فرض کنید که- نخست وزیرمان هم همین طور. و در جاهای دیگر هم که قبلًا گفته بودیم، بنا نداریم این طور باشد و الآن هم عرض میکنم هر روزی که ما فهمیدیم که این کشور را یک دسته از این افرادی که روحانی نیستند، به آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، اداره میکنند، آقای خامنهای تشریف میبرند سراغ شغل روحانی بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین طور. ما این طور نیست که هر جا یک کلمهای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم این جور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر روزی فهمیدیم که این کلمهای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعدهاش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام میکنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید این جوری بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان.
به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم- بنا بر این، مسأله یک چیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز این جوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال میکردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا میخواهد، ببرند، آن طور اداره کنند.
وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند- ما هم که غیب نمیدانیم. و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود- ما از حرفی که در مصاحبهها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی میتواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمیگردند و محول میکنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار میکنند و تا مسأله این طور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آن قدری که میتوانیم. هر چه میخواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که میزنند. و البته این هم یک حربهای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمیرویم. خوب، این مقدار از حرفها بود که با آقایان عرض کردیم و امیدوارم که در ماه مبارک رمضان، این ماه بزرگ، هم دعا کنند به این جمهوری اسلامی و هم هدایت کنند مردم را که مردم در صحنه باقی باشند.
مردم گمان نکنند که ما دیگر پیروز شدهایم و احتیاج به وجود آنها نیست. احتیاج به وجود آنها هست و همیشه هست. دولت تنهایی نمیتواند همه امور را اداره کند، ملت را باید همراه داشته باشد. ما هم جنگمان تمام نشده، الآن در حال جنگ هستیم و تا در حال جنگ هستیم، جوانهای ما باید به جبههها کمک کنند؛ همان طوری که تا حالا جوانهای عزیز ما در جبههها رفتند و بسیاری از آنها به لقاء اللَّه و فیض شهادت رسیدند، امروز هم ما احتیاج به آنها داریم، توطئهها رو به رشد است. مسئلهای که باید در آن جنبهای که مربوط به روز است عرض کنم این است که بعد از آنکه این قدرتهای بزرگ و خصوصاً امریکا، در همه توطئهها فلج شد و شکست خورد و میبیند که این جنگی هم که او برای ما بپا کرده است، این هم دارد به آخر میرسد ان شاء اللَّه، یک توطئه دیگری عمیقتر اجرا کرده است که در این توطئه، ما هم یک قدری بازی خوردیم و او این است که یک نقطهای که پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم، آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش میگذرد و از آن جنگی که در کشور خودش میگذرد، غافل کند، قضیه هجوم اسرائیل به لبنان. امریکا میدانست که ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسیت داریم و نسبت به اسرائیل هم از آن طرف حساسیت داریم.
این دام را امریکا درست کرد. یعنی، آن نوکر خودش را فرستاد به اینکه حمله کند به لبنان و آن همه خسارات وارد کند و آن همه جنایات. و ما میدانیم که اگر میلیونها جمعیت را از بین ببرند و یک مطلبی برای امریکا حاصل بشود و یک نفعی برسد، میگوید همه بروند از بین. این را ما از ابرقدرتها شناختهایم. آنها در فکر این نیستند که در لبنان به زن و بچه مردم و به بلاد این مستمندان چه میگذرد. آنها دنبال این هستند که صدام را در این طرف سر جای خودش نگه دارند و ایران که در نظر آنها خیلی اهمیتش بیشتر از لبنان و جاهای دیگری است، برای آنها محفوظ بماند. امریکا میبیند که ما هم مرز با شوروی هستیم، آن هم در طول صدها کیلومتر و آن چیزی که امریکا را به وحشت میاندازد، آن شوروی است. و او میترسد از اینکه چنانچه صدام از بین برود، شوروی بتواند در اینجاها یک غلطی بکند، لکن ما میدانیم که نمیتواند. بعد از اینکه ملت این طور که هست و در صحنه هست، باشد، هیچ کس نمیتواند. علاوه بر آن، میبینند که اگر [در] جنگ عراق پیش ببرد ایران و عراق را، جنگش را، به نفع خودش شکست بدهد عراق را، عراق به ایران متصل میشود، یعنی، ملت عراق، ملت مظلوم عراق از زیر چنگال این حزب ستمگر، خودش را اخراج میکند و متصل میکند به ملت ایران و یک حکومتی خودش تأسیس میکند موافق میل خودش، اسلامی. و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند، سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست، آنها هم به اینها میپیوندند و امریکا از این منطقه زرخیز، که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد و هزاران مردم را از بین ببرد، محروم خواهد شد. این نقشه این است که بگین[9] را وادار کند به اینکه تو حمله کن به لبنان. لبنان که تو حمله کردی، ایران حساسیت نسبت به او دارد و همه قوایش را متمرکز میکند در اینکه تو را از بین ببرد. و اگر ایران از جنگ عراق غافل بماند، عراق کار خودش را انجام میدهد و ایران در اینجا هم نمیتواند کاری بکند. نقشه این است.
باید همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به این معنا داشته باشند که در عین حال که ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمیدانیم، لکن نباید کاری بکنیم که نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات بدهیم، از این کار اجتناب کنیم. اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرتها و گویندگان از لبنان بگویند و تمام نویسندگان از لبنان بگویند، این، توفیقی است برای امریکا که ایران جنگ خودش را فراموش کرد.
و هم عراق را از دست میدهد و هم لبنان را. نه میتواند در عراق کاری بکند و نه میتواند در لبنان. ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم، نه مستقلًا.
شما ملاحظه کنید اخیراً تمام رسانهها- یعنی، تمامشان آنی که من دیدهام- رسانههای گروهی راجع به جنگ عراق و ایران دیگر صحبتی نمیکنند، شاید یک کلمه بگویند؛ همه رفتند سراغ لبنان. همه رادیوهایی که قبل از این حمله این مرد، این نامرد به لبنان آغاز شد، تمام حرفهایشان ایران بود و جنگ عراق. وقتی نقشه امریکا این طور شد که ایران را از جنگ عراق منصرف کنید و برش گردانید به آن جایی که حساسیت دارد و آن، راجع به لبنان است، از آن روز، این رادیوها و گویندگان خارجی راجع به ایران و این حرفها چیزی نمیگویند. شما بدانید که این چیزی که از عراق در چند روز پیش، از آن مجلس عراق صادر شد که ما بلاد ایران را خالی میکنیم، این یک مسئله توطئه است؛ نه اینکه اینها میخواهند خالی کنند، اینها میخواهند تخدیر کنند ما را و جوانهای ما را از جبهه منصرف کنند و داوطلبانی که باید وقتی اعلام میکنند که ما، ده هزار جمعیت، بیست هزار جمعیت میخواهیم، صد هزار میروند اسمنویسی کنند، سردشان کنند که نروند. وقتی نرفتند، عراق در این مسأله ممکن است- خدای نخواسته- پیروز از کار در آید. اگر عراق پیروز شد، مطمئن باشید که شما در لبنان هم هیچ کاری نمیتوانید بکنید.
باید ما این نقشهای که امریکا کشیده است برای ما، خنثی کنیم. یعنی، همه گویندگان ما در سرتاسر کشور و همه ائمه جماعت ما در سرتاسر کشور، این مسأله را بگویند، بگویند که ما از راهی که شکست عراق است، به لبنان برویم. عراق را نگذاریم سر جای خودش بایستد و جمع کند قدرت خودش را و دیگران هم به او کمک کنند و مرزهای خودش را قوی کند و بعد هم یک حمله ناگهانی به ما بکند، باز برگردد به آن چیزهایی که از اول بود. غفلت از این، انتحار[10] است. همه گویندگان موظفند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعت و چه خطبا و همه نویسندگان موظفند که این توطئه را افشا کنند و ذکر کنند و مردم را از توجه به جبهه جنگ خودمان غافل نکنند و بیدار کنند. ما میخواهیم که قدس را نجات بدهیم، لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمیتوانیم. ما لبنان را از خود میدانیم، لکن مقدمه اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که عراق را نجات بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بیربط برویم سراغ ذی المقدمه و همه چیز خودمان را صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند جای خودش را.
من نمیدانم دیشب این اعلامیهای که، اطلاعیهای که صدام داده است و طولانی، خیلی طولانی است و آقایان ملاحظه کردند. اگر ملاحظه نکردند، دنبال کنند، پیدایش کنند. به نظر من میآید که این را نوشتند و آنهایی که نقشه در دستشان است نوشتند و دادند دست صدام که او بخواند. و من آن طوری که از حال صدام در نظرم است، این است که حال صدام این نیست که بتواند تفکر کند یا بتواند یک چیزی بنویسد. او این چیزها را از دست داده است. شما نمیدانید که چقدر هذیان در این گفتار است. اگر یک آدمی بود که به قدر یک جوان کلاس اول ادراک داشت، این را نمیخواند، این چیزی که برایش نوشتند، نمیخواند. نمیدانید چقدر از پیروزیهای خودش نقل کرده! چقدر از شجاعتهای لشکر خودش که در همه جبههها پیروز شدند، چقدر ذکر کرده است! این را بخوانید و بخندید! میگوید که ما این عقبنشینیمان پیروزی بزرگی است برای ملت عراق! ما ملت عراق را نجات دادیم از این کشور. مثلًا، کی؟ از این کشور اسلامی، اینها ریختند در کشور ما و جنگ شروع کردند و ما جلو آنها را گرفتیم و عقب زدیم آنها را و بردیم تا آبادان و اهواز! یک آدمی که عقلش تا یک اندازه یک جوانی سرجا باشد، آن همه از اول، آن همه صحبتها کرده و اشتلمها[11] خوانده و برای خودش سرداری کذا را نقشهچینی کرد، و آن روز هم بازیش داده بودند، امروز هم برایش نوشتهاند یک ورقهای مثل یک ورقههایی که مینویسند دست یک بچه میدهند بخواند. مفادش را خودش نمیداند چه است، لکن دیگران میفهمند.
من میل دارم که آقایان پیدا کنند این را. کسانی که این اطلاعیه- بطوله- را، که یک ساعت بیشتر وقت من را صرف خودش کرد، مطالعه کنند، ببینند که این مرد چی دارد میگوید. اول چی میگفت، حالا چی میگوید. میگوید: ما برای اثبات اینکه صلح طلبیم، صلح جو هستیم، همه لشکر خودمان را امر میکنیم که از خاک ایران تا ده روز دیگر بیرون بروند. اگر راست میگوید این مطلب را، بسیار خوب، این یکی از مطالبی که ما داشتیم، حاصل. ولی چند تا مطلب دیگر داریم باید حاصل بشود، تا حاصل نشود ما در حال جنگ هستیم. یکی اینکه این همه خساراتی که به ما وارد کردی که خودش نوشته، این را اقرار کرده که خساراتی که بر ایران وارد شد، قابل شمارش نیست، به این تعبیر. و از یک طرف هم میگوید که ما هزاران اسیر گرفتیم و نمیفهمد این را که فردا باید جواب این را بدهد که تو هزاران اسیر گرفتی بیا تحویل بده. ما که میگوییم هزاران اسیر گرفتیم، همه این اشخاصی که، نویسندهها و مخبرین که از خارج آمدند، بردیم نشانشان دادیم که بابا، اینها در این شهر، اینها هستند، در شهرهای دیگر هم آنجا، آنجا، آنجا. در تلویزیون هم نشان دادیم یک مقدارش را البته و ما میگوییم داریم این مقدار و هر وقت بخواهیم تحویل بدهیم، تحویل میدهیم. اما این آدمی که توجه به مسائل سیاسی ندارد، میگوید که خساراتی که به ایران وارد شده است قابل شمارش نیست، نمیشود ارزیابی کرد. فردا از تو میگیرند اینها را.
ما از الآن هم اعلام میکنیم که ما نه هیچ روزی جنگجو بودهایم به این معنا که حمله کنیم به یک کشوری اسلامی. برای اینکه کشور اسلامی، ما همه کشورهای اسلامی را از خودمان میدانیم، بنای بر این نداشتیم که در یک کشوری دخالت کنیم و تا حالا هم دخالت نکردهایم. و نه تا کنون ارتش ما، سپاه پاسداران ما به کشور عراق حمله کردهاند.
از اول شما بودید که حمله کردید و همه دنیا میدانند این را. برای کی این حرف را میزنی؟ برای دلخوشی خودت این حرف را میزنی؟ چرا این [را] که نوشتند، یکدفعه دیگر مطالعه نکردی؟ به یک کسی بگویی بخواند و بفهماند که این چه چیزی نوشته در اینجا. کی باور میکند در دنیا که ارتش ایران حمله کرده بعضی شهرهای آنها را گرفته؟
آنها آمدهاند حالا دفاع کردهاند و عقب نشاندهاند اینها را تا آوردند به خوزستان و حالا هم پیروزمندانه این شهرها را رها میکنند و میروند؟! بسیار خوب، تو بمیر و بدم! پیروزمندانه بیرون برو و بعد هم این چیزهایی را که ما از عراق میخواهیم؛ یعنی، از دولت عراق و این خساراتی را که شما میگویید به شمارش نمیآید، از شما که به طور معقول مطالبه میکنیم و اگر ندادید، ما در حال جنگیم؛ به طور اجبار ازتان میگیریم.
و بعد هم، و بعد هم باید به حسب وجدان دنیا و به حسب دستورات الهی، باید آن کسی که این قدر جنایت وارد کرده است به کشور خودش و کشور ما، باید این مشخص بشود. باید اشخاص بیایند، اشخاصی که طرفین قبول دارند، بیایند بنشینند و ببینند که ما حمله کردیم به عراق یا او حمله کرده به ما. خرابیهایی که آنها وارد کردهاند، ببینند و بروند در شهرهای آنها هم ببینند، خرابی از ایران چه شده. ممکن است یکدفعه اشتباهی واقع شده باشد و بخواهند یک جای دیگری را بزنند، اشتباهاً یک جایی را هم زده باشند. اما هر روز، الآن که اینها میگویند که ما یک طرفه آتش بس دادیم، هر روز از آبادانِ تنها بیست نفر، سی نفر زخمی و چند نفر شهید میشوند. این قضیه آتشبسِ اینهاست؛ مثل آتش بس بگین که آتش بس میکند و دنبالش آن طور جنایات میکند.
دنیا مبتلاست به یک همچو اشخاصی. دنیا مبتلاست به این طور مغزهای پوک متفرعن که همه چیز را فدای یک روز سلطه خود میکنند. و چه وقت باید این دنیا از این گرفتاری بیرون بیاید؟ آن روزی که امریکا در کار نباشد و آن روزی که شوروی در کار نباشد.
و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی با همه شماها و با همه ما و با همه ملت ما عنایت داشته باشد و آن عنایاتی که از اول داشته است و ما خود هیچ بودیم و همه چیز را او به ما داد، این عنایات محفوظ باشد. و در این ماه مبارک رمضان همه آقایان دست به دعا بلند کنند و به این جمهوری اسلامی و به لبنان و به فلسطین و به محرومان و مستضعفین دنیا دعا کنند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج16، ص: 343 ـ 357)
ـ حکم به اعضای دفتر امام ؛ عدم پاسخ به سؤالات شرعیه توسط افراد غیر مسئول (1362)
«بسمه تعالی
1- تاکید میشود که اشخاصی که در دفتر هستند حق جواب مسائل شرعیه را ندارند؛ چه شفاهاً و چه کتباً و چه با تلفن، مگر آقایان: رسولی و صانعی و توسلی.[12] این آقایان هم در مسائل غیر واضح مراجعه نمایند به رساله، پس از آن جواب دهند. و اگر آقایان مذکور کسی را که با مسائل شرعیه آشنا است و جواب بدون مراجعه نمیدهد، تعیین نمایند مانع ندارد.[13] 2- حتی المقدور سعی کنید در تلفن[14] افراط نشود؛ چون با سهم مبارک امام تأمین میشود. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج17، ص: 504)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک عید سعید فطر (1364)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهوری کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید سعید را به جنابعالی و ملت مسلمان کشورتان تبریک گفته، عظمت و سربلندی همه مسلمانان جهان و نابودی دشمنان اسلام را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج19، ص: 291)
ـ نامه به دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه؛ عدم دخالت ائمه جمعه در انتخابات (1366)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. از آنجا که نماز جمعه پایگاه بزرگ سعادت و سیاست اسلام و میعادگاه مردم حزب اللَّه است، دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه سراسر کشور با کسب اجازه از محضر حضرت امام- مد ظله- برادرانه به حضرات آیات و حجج اسلام ائمه محترم جمعه و ستادهای نماز جمعه سراسر کشور تذکرات ذیل را ارائه مینماید:
1- بر اساس تجربیات حاصله از انتخابات دور اول و دوم مجلس شورای اسلامی و بروز اختلافات در پارهای شهرها بدین وسیله به آقایان محترم ابلاغ میشود از معرفی افراد به عنوان کاندیدا و موضعگیری له یا علیه اشخاص و استفاده انتخاباتی از تریبون نماز جمعه خودداری نمایند.
2- در صورتی که برخی از عزیزان ائمه محترم جمعه تصمیم دارند در انتخابات آینده خود را کاندیدا نمایند لازم است از تاریخ[15] () از سمت امامت جمعه استعفا نمایند تا دبیرخانه جهت جایگزینی افراد واجد شرایط تصمیمات مقتضی اتخاذ و اقدامات لازم را معمول دارد.
3- ستادهای نماز جمعه در سراسر کشور از تاریخ () حق ندارند از کسانی که میخواهند خود را کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی بنمایند به عنوان سخنران قبل از خطبهها استفاده نمایند.
بدیهی است ستادها از فردی که دعوت مینمایند باید سؤال کنند.
4- دبیرخانه دوستانه و خاضعانه از آن دسته از ائمه جمعهای که مایل به شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی میباشند میخواهد تا سنگر امامت جمعه را رها ننموده، در حوزه مسئولیت خود کما فی السابق به خدمات و تلاشهای صادقانه خویش ادامه داده و بدانند که ثمرات وجودی آقایان در سنگر امامت جمعه از سنگر مجلس شورای اسلامی کمتر نبوده و موجبات خرسندی خداوند متعال و امت حزب اللَّه را فراهم میسازد.
بدیهی است در صورت تخلف از موارد فوق، امام جمعه از امامت جمعه عزل و ستاد نماز جمعه نیز منحل خواهد شد.
به دستور حضرت امام- مد ظله- تنها امام جمعه و ائمه جمعه موقت تهران از این حکم مستثنی میباشند.].
بسمه تعالی
با تشکر از زحمات ارزنده دبیرخانه ائمه جمعه و ائمه جمعه محترم بلاد و درخواست از محضر مقدس خداوند متعال برای توفیق هر چه بیشتر به همه نهادها و ملت شریف، موافقت میشود. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» صحیفه امام، ج20، ص: 287 ـ 288)
[1] - آقای سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام خمینی.
[3] - مُهر پستی روی پاکت، تاریخ 28/ 2/ 30( شمسی) را دارد که ظاهراً با تاریخ ذیل نامه، یعنی 12 شهر ربیع الثانی 56 مغایر است. همچنین مُهر روی پاکت، حاکی است که نامه به شهر خمین و به عنوان« خدمت علیا مکرمه محترمه خانم حضرت آقای پسندیده- دام عزها.» فرستاده شده است.
[4] - قطع نوار به مدت چند دقیقه.
[5] - مراد، محمد رضا شاه است.
[6] - نهایت، سرانجام، پایان.
[7] - بحار الأنوار، ج 44، باب 34، ص 278- 296.
[8] - بحار الأنوار، ج 79، ص 106، ذیل حدیث 53.
[9] - مناخیم بگین، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس.
[12] - به ترتیب، آقایان: سید هاشم رسولی محلاتی، حسن صانعی و محمد رضا توسلی
[13] - آقای سید احمد خمینی درباره این حکم امام خمینی، نوشته است:« امام مطلع شدند که تلفنهای مسائل شرعی را گاهی اشتباه جواب میدهند لذا این را نوشتند و پس از این[ نوشته] تعدادی از روحانیونی که به مسائل شرعی وارد بودند به« بخش استفتاء» دفتر[ امام]، وارد شدند».
پس از رحلت امام خمینی نیز بنا به تقاضای مقلدین امام« دفتر پاسخ به سؤالات شرعی مردم» با تأکید یادگار امام، دایر ماند و هم اکنون نیز این دفتر به سؤالات شرعی مردم بر اساس فتاوای امام خمینی پاسخگو میباشد
[14] - منظور، تلفنهای دایر در دفتر امام خمینی است. امام خمینی به طور منظم صورت هزینههای ماهیانه دفتر را به دقت کنترل میکردند و در مواردی که احساس میکردند هزینهها از حد ضرورت، هر چند اندک، افزایش یافته است، تذکر میدادند و این امر حاکی از دقت ایشان در مصرف بیت المال و وجوه شرعی است
[15] - دستنویس اعلامیه دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه، که جهت تأیید، خدمت امام خمینی ارسال گردیده است، برای انتشار در آستانه برگزاری انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی بوده و محلهای خالی در قسمت مربوط به تاریخ، متعاقباً و پس از تعیین تاریخ دقیق از سوی شورای نگهبان و وزارت کشور، میبایست تکمیل میشد.