امروز با امام: سی ویکم خرداد

ـ نامه اعطای وکالت؛ فروش زمین به آقای سید مرتضی پسندیده (1316)

ـ سخنرانی در جمع علما و روحانیون مشهد؛ عنایت الهی در انقلاب ایران (1358)

ـ بیانات در جمع هیأت نیوزیلندی؛ میزان در روابط سیاسی (1358)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات متحده عربی؛ تبریک حلول ماه رمضان (1361)

ـ سخنرانی در جمع ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم؛ وظیفه روحانیون (1361)

ـ حکم به اعضای دفتر امام ؛ عدم پاسخ به سؤالات شرعیه توسط افراد غیر مسئول (1362)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک عید سعید فطر (1364)

ـ نامه به دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه؛ عدم دخالت ائمه جمعه در انتخابات (1366)

کد : 3762 | تاریخ : 31 خرداد 1400

امروز با امام: سی‌ویکم خرداد

 

ـ نامه اعطای وکالت؛ فروش زمین به آقای سید مرتضی پسندیده (1316)

«مخاطب: پسندیده، سید مرتضی‏

وکیل شرعی خود نمودم این جانب سید روح اللَّه خمینی، حضرت مستطاب حجت الاسلام آقای آقا مرتضی‏[1]- مد ظلّه العالی- را در فروش تمامی چهار دانگ و نیم از هشت قطعه زمین مزروعی محله شهنه خمین و چهار ساعت و نیم از مجاری المیاه قنات خمین که معظم له مشترکاً برای این جانب و سرکار خانم همدم هندی‏[2] خریداری فرموده‏اند، به هر نحوی که صلاح می‏دانند. و نیز وکیلند در اخذ وجه و التزام از طرف این جانب، و امضای معظم له به منزله امضای این جانب است.[3] - به تاریخ 12 شهر ربیع الثانی 56 / سید روح اللَّه خمینی.» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 13)

ـ سخنرانی در جمع علما و روحانیون مشهد؛ عنایت الهی در انقلاب ایران (1358)

«این دیانت اسلام و قدرت ایمان بود که حتی بچه‏های خردسال ما را جلوی تانک و توپ برد. من وقتی در پاریس می‏شنیدم که در تمام قرا و قصبات ایران، در تمام اقشار ملت، زن و مرد، بزرگ و کوچک، دبستانی و دبیرستانی و دانشگاهی، روحانی عالیقدر و سایر طبقات، همه با هم یک مطلب را می‏گفتند، آنجا فهمیدم که دست غیبی در کار است.

شعاع افعال انسان، هر انسانی باشد، یک حدودی دارد. یک نفر ممکن است یک خانه را بتواند متبدل کند به یک وضعی؛ یک محله را، یک شهر را، یک استان را، یک قشر را؛ اما انسان نمی‏تواند تمام سی و چند میلیون جمعیت، با افکار مختلفه و شغلهای مختلفه‏ای که دارند و امکنه مختلفه و از هم دور، همه یک شعار بدهند؛ از بچه دبستانی تا بیمارستانی و پیرمردهای بیمارستانی، همه دنبال یک مطلب باشند. این نمی‏شود، الّا اینکه یک عنایت غیبی در کار باشد. آنکه بود این دست غیبی بود و این عنایت الهی بود که یک ملتی که هیچ نداشت، بر یک قدرتهایی که همه چیز داشتند غلبه کند. این همان قدرت صدر اسلام بود که یک عده از اعرابی که هیچ وسیله نداشتند، هر چند تایشان یک شمشیر، یک شتر داشت، غلبه کنند بر تقریباً تمام معموره دنیا در آن وقت؛ بر آن قدرتهای بزرگ سلطنتی ایران و روم. این نبود الّا قدرت الهی و تأییدات غیبی. این را از تأییدات الهی و غیبی بدانید، نه از شخص؛ نه از مثل من که حقیر هستم و خدمتگزار شما.

این معنایی که حاصل شده است باید بگویم یک عنایتی از خدای تبارک و تعالی به این ملت شده است، این هدیه خدای تبارک و تعالی را حفظ کنید. این یک هدیه غیبی بود که به ما داد. این آزادی که الآن به ما داده است و دست ستمکارها را کوتاه کرده است و این استقلالی که خدای تبارک و تعالی به ما داده است و دست اجانب را کوتاه کرده است، این برای خاطر آن قدرت ایمان و وحدت کلمه و توجه به خدای تبارک و تعالی بود که دست عنایت حق تعالی بر سر این ملت سایه افکند و این پیروزی حاصل شد. این هدیه خدای تبارک و تعالی را حفظ کنید، حفظ به این است که همان طوری که با هم بودید، دلها با هم یکصدا بودند، همان طور از حالا به بعد هم این معنا را حفظ کنید. وقتی که شما دلهایتان با هم صاف باشد، قلبها یک قلب باشد، دستها دست واحد باشد، دست خدا هم با شماست: ید الله مع الجماعة.

این دست مبارک الهی که بر سر شما و عنایت حق تعالی که بر شما سایه افکند این را قدر بدانید و حفظ کنید. اگر حفظ شد، در همه مراحل پیروزید. همان طوری که در وقتی که انقلاب حاصل شد و همه رو به پیروزی رفتید و توجه به یک مقصد داشتید و آن نبودِ رژیم فاسد و تحقق رژیم الهی، و توجه به چیز دیگر نبود، توجه به اینکه من گرفتاری دارم، وقتی منزل می‏روم شام چه دارم، آیا من فرض کنید فلان گرفتاری دارم، هیچ توجه به این معانی نبود، نه زارع به فکر زراعت بود و نه کاسب به فکر کسب، و لهذا دیدید که کسبها را رها کردند و بازارها را تعطیل کردند و کارها را تعطیل کردند و همه با هم توجه به یک معنا و آن خدا، توجه به دین خدا، آن توجه عمومی به دین خدا موجب این شد که خدای تبارک و تعالی هم توجه فرمود و این معجزه حاصل شد.

آن چیزی که همه حسابهای مادیین را فاسد کرد و غلط از آب درآمد، آنی که دولت امریکا هم، کارشناسان آنها هم، تصدیق کردند به اینکه مسائلْ فوق فکر ما بود و حسابهای ما درست نبود و حق هم داشتند، برای اینکه حسابهای آنها حساب مادی و طبیعی بود، ماورای طبیعت را ندیده بودند؛ طبیعت را دیده بودند. روی موازین طبیعت همان طور است که آنها می‏گفتند که نباید یک ملتی که هیچ ندارد این غلبه کند بر یک قدرتهایی که پشتیبانش قدرتهای همه عالم بود. نه قدرتها، تقریباً- عرض می‏کنم- نه فقط ابرقدرتها. همه ممالک اسلامی دنبالش بودند. اینکه ما را نگذاشتند عبور کنیم از کویت از این طرف کویت به آن طرف کویت هم اجازه عبور ندادند- برای این بود که پشتیبانش بودند. اینکه عراق فشار آورد که شما فعالیت سیاسی نکنید، ما تعهدات داریم. و ما هم فشار آوردیم که ما تا هستیم فعالیت سیاسی تکلیف شرعی ماست، می‏کنیم. و بالاخره ما را تهدید کردند به اینکه بر فرض اینکه به شما کار نداشته باشیم، اصحاب شما، و رفقای شما را خواهیم چه کرد. و من دیدم که دیگر نمی‏شود. این برای این بود که آنها می‏گفتند ما تعهد داریم با دولت ایران. و من فهمیدم که همه این دولتهای اسلامی، به اصطلاح «اسلامی»، وضع همین است که نگذارند ما وارد بشویم و هر کجا برویم ردمان بکنند. ما هم رفتیم به خارج که اینها دیگر نفوذ نداشتند آنجا. و آنها هم پشیمان شدند از این معنا.

این قدرت الهی را از دست ندهید. این امانت الهی را حفظ کنید. همان طوری که آن وقت به فکر گرفتاریهای خودتان نبودید، و فکر یک فکر بود و آن اسلام، و این رمز پیروزی شد. شما الآن پیروز نیستید باز؛ برای اینکه آنچه شما می‏خواهید، آنچه ما همه می‏خواهیم، این است که اسلام به همه معنا در ایران، و ان شاء اللَّه در همه ممالک تحقق پیدا بکند. غرض این نبود که فقط ظالم از بین برود؛ مانع از بین برود؛ آن هم یکی بود؛ اما آنها مقدمه بودند. آنچه مقصد بود اسلام بود؛ آنچه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلام بود؛ آنچه مردم جوانهایشان را دادند و زنها جوانهایشان را دادند، و بعد هم اظهار تشکر می‏کردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اینکه باید اسلام تحقق پیدا بکند. ما تا حالا این مطلب برایمان حاصل نیست. الآن باز آن رنگهای رژیم سابق هست. نتوانستیم و نتوانستند که آن صبغه‏ها و رنگها را بزدایند. ما بین راه هستیم. ما بین راه هستیم.[4]

... ما باید سازندگی کنیم، چه سازندگیهای مادی و چه معنوی. معنویات این کشور را اینها از بین برده‏اند. نیروهای انسانی را از بین برده‏اند. کوشش کردند که نگذارند روحانیت به شغل مقدس خودش آن طور که می‏خواهد ادامه بدهد. کوشش کردند که نگذارند دانشگاه به آن طوری که باید دانشگاه باشد انجام وظیفه کند و همین طور همه قشرها را. هم معنویات را از ما گرفتند و قوای انسانی را؛ و هم اقتصاد مملکت را از بین بردند و همه جهات مادی را. هم خیانت به مادیات کردند؛ و هم خیانت به معنویات و خیانتشان به معنویات عظیمتر بود از خیانتشان به مادیات. شما اکثراً یادتان نیست مصیبتهایی که بر حوزه علمیه در زمان رضا خان وارد شد. بعضی از این آقایان عظیم که اینجا تشریف دارند یادشان است؛ و الّا طبقه جوان یادش نیست که چه کردند اینها با حوزه‏های علمیه؛ چه کردند اینها با این ملت در آن زمان. در این زمان هم که شما یادتان هست، دیدید که چه کردند. تمام حیثیت ملی، حیثیت انسانی، حیثیت اسلامی ما را اینها تباه کردند. آن وقت مساجد ما را بستند؛ مدارس ما از بین رفت؛ عمامه‏های اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحتها و نسبت به خواهرهای ما هم آن فضاحتها. در زمان‏[5]) 86 (بدتر از زمان او شد. در آن وقت فشار بود و فشارْ امَد[6] داشت؛ در این وقت حیله بود. حیله‏های زیاد. فشار هم بود؛ اما حیله هم زیاد بود. به اسم اسلام، به اسم عدالت اجتماعی، عدالت اسلامی، به اسم اسلام، احکام اسلام را از بین می‏خواستند ببرند. به اسم اسلام لطمه بر حیثیت اسلام زدند و می‏خواستند بزنند.

بحمد اللَّه اینها از بین رفتند و خواهند رسید به جرایم خودشان در آنجایی که آنجا دار جزاست. ما نمی‏توانیم یک نفر آدمی که به اندازه محمد رضا ارتکاب جرایم کرده، بشر با تمام قوایش نمی‏تواند او را این جنایتهایی که او کرده است جزا بدهد؛ برای اینکه بالاخره تا آخرش این است که یک نفر آدم مرده است. یک نفر آدم مقابل یک نفر آدم است. کسی که هزاران جمعیت را- بسیاری از اشخاص را خودش در 15 خرداد آن طوری که می‏گفتند- خودش در هلیکوپتر، از آن بالاها، خودش مرتکب این قتال شده است، و با امر او، این ملت با امر او به این قتلگاهها خیابانهای ما مبدل شد، یک ملت را از بین برده است، یک ملت را، ما چه جوری می‏توانیم او را [به جرم‏] ارتکاب این جنایت ما عوضش را به او بدهیم. این دلیل بر این است که یک عالم دیگری است که در آنجا همه این معانی حاصل می‏شود. یک عالمی که ابدی است؛ جهنمی که خالد است؛ همیشه است. یک عذابی که تصورش را ما نمی‏توانیم بکنیم. این دلیل بر این است که یک عالم دیگری باید باشد تا این مجرمها را در آن عالم جزایشان را بدهند. ما در این عالم نمی‏توانیم جزای اینها را بدهیم.

ان شاء اللَّه خداوند تعالی به ما و شما کمک کند؛ و به روحانیت قدرت عنایت کند، به ملت ما قدرت عنایت کند، که ما بتوانیم اسلام را آن طور که هست پیاده کنیم و متحقق کنیم.

و من باید ثانیاً از حضرات آیات عظام و حضرات فضلا و علمای اعلام و همه شما آقایان تشکر کنم. و من نسبت به همه شما خدمتگزارم. و امیدوارم که همه ما نسبت به اسلام خدمتگزار باشیم؛ و این منزل را با همه سختیها که هست طی کنیم، و ان شاء اللَّه به مقصد اصلی برسیم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 242 ـ 246)

ـ بیانات در جمع هیأت نیوزیلندی؛ میزان در روابط سیاسی (1358)

«میزان در روابط سیاسی مکان نیست، که مکان دور باشد یا نزدیک. میزان جهات معنویت است.

دو ملت اگر در معنویات نزدیک به هم باشند و در عدالت اجتماعی هر دو برابر باشند، اینها نزدیکند به هم، هر چند که در مکان دور باشند. و اگر در معنویات از هم دور باشند، و لو اینکه همسایه باشند، اینها دورند از هم.

و من امیدوارم که ملت شما و دولت شما توجه کرده باشد به مقاصد ملت ما و به رژیمی که ما بنا داریم تحقق پیدا بکند، و آن رژیم عدل اسلامی است. رژیمی را که ما در صدد تحقق آن هستیم، و اگر موفق بشویم متحقق بشود، رژیمی است که این فواصل مردم را به هم نزدیک می‏کند، و این اختلافات طبقاتی تعدیل می‏شود؛ و خود حکومت در خدمت مردم است و با مردم؛ چنانچه مردم پشتیبان حکومت هستند و با حکومت. و اسلام را اگر جوامع بشری بشناسند و ما بتوانیم آن طور که اسلام هست عرضه کنیم به جوامع بشری، امری است که همه مشتری آن هستند. و ما امیدواریم که روابط ما بین دولتها و ملتها، دولت ما و ملت ما با سایر ملتهایی که انساندوستند، روابط حسنه باشد و ارتباطمان با همه خوب باشد. و من از ملت و دولت شما تشکر می‏کنم؛ و سلام من را به آنها ابلاغ کنید.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 247)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات متحده عربی؛ تبریک حلول ماه رمضان (1361)

«حضرت آقای شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات متحده عربی‏

تلگراف تبریک آن حضرت در مورد حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. جای کمال تأسف است که در زمانی ماه مبارک رمضان فرا می‏رسد که اسرائیل غاصب پس از سالها جنایت و ویرانگری و غصب سرزمینهای اسلامی اخیراً دست به جنایت هولناک دیگری زده و به سرزمین لبنان و مسلمانان آن سرزمین هجوم برده؛ و رؤسای کشورهای اسلامی نیز یا با بی‏تفاوتی نظاره‏گر این مصیبت بزرگ بوده، و یا با یک اعلامیه کوتاه فقط آن را محکوم نموده و به همین مقدار قناعت کرده‏اند. و به راستی بهترین مورد برای «استرجاع» همین مورد و بزرگترین مصیبت برای جامعه اسلامی همین مصیبت است. و من از این وضع اسفناک برای همه مسلمانان احساس خطر می‏کنم. و امیدوارم مسئولان غافل کشورهای اسلامی از این خواب سنگین بیدار شده و بیش از این شاهد خواری و ذلت مسلمانانی که روزی بر نیمکره زمین حکومت می‏کردند نباشند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 342)

ـ سخنرانی در جمع ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم؛ وظیفه روحانیون (1361)

«قبلًا باید تشکر کنم از آقایان روحانیون و آقایان خطبا که از تهران و از قراری که گفته‏اند، از قم تشریف آورده‏اند و خدمتشان رسیدیم و امیدواریم که همه موفق به خدمت به اسلام و مسلمین باشند.

مطالب زیاد است، لکن یک مطلب راجع به آقایان خطبا و علما عرض می‏کنم و یک مطلب هم راجع به مسائل روز که ابتلا به آن داریم. آن مطلبی را که راجع به آقایان خطبا عرض می‏کنم این است که عمق این کاری را که شما دارید و عمق ارزش مجلسهای عزاداری، کم معلوم شده است و شاید پیش بعضی هیچ معلوم نشده است. اینکه در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آن قدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی- به صورت گریه درآمدن- ارزش قائلند،[7] نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط برای ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد. گرچه همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آن قدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطره اشک و حتی تباکی، آن قدر ثواب داده است؟ کم کم مسأله از دید سیاسی‏اش معلوم می‏شود و ان شاء اللَّه بعدها بیشتر معلوم می‏شود.

اینکه برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه‏خوانی، برای اینها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسأله مهم سیاسی در کار بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقه ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کمی، یک اقلیت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ در آن وقت، برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحی [است‏] به اینکه برای این مجالس این قدر عظمت است و برای این اشکها آن قدر در دور و برِ این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع می‏کردند و شاید بسیاری از آنها هم نمی‏دانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری [در] کشورها است، کشورهای اسلامی است و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایی که پیش می‏آمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را می‏ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.

در دفعه اول که مرا از قم گرفتند و بردند، در بین راه بعضی از این مأمورینی که بودند در آن اتومبیل من، می‏گفت که ما که آمدیم سراغ شما، از این چادرهایی که در قم بود، می‏ترسیدیم که مبادا اینها مطلع بشوند و ما نتوانیم انجام وظیفه کنیم. اینها که هیچ، قدرتهای بزرگ از این چادرها می‏ترسند. قدرتهای بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند، خود به خود ملت را به هم جوشانده‏اند در سراسر یک کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارک، [می‏ترسند]. این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است. و اگر یک مطلبی بخواهد برای اسلام خدمتی بکند و شخصی بخواهد که مطلبی را بگوید، سرتاسر کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت یکدفعه منتشر می‏شود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این می‏شود که سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهای بزرگ در منطقه‏های خودشان بخواهند که یک اجتماعی ایجاد کنند، با فعالیتهای زیادی که شاید چند روز یا چند دهه می‏کنند، در یک شهری، یک عده- فرض کنید- صد هزار نفری، پنجاه هزار نفری با خرجهای زیاد و زحمتهای زیاد مجتمع می‏شوند و به قول آن کسی که می‏خواهد صحبت کند، گوش می‏دهند. لکن شما می‏بینید که برای خاطر همین مجالسی که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایی که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبی پیش می‏آید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهای مردم و عزاداران حضرت سید الشهدا مجتمع می‏شوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود ندارد؛ با یک کلمه، وقتی مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- بیرون می‏آید همه با هم مجتمع می‏شوند. اینکه بعضی از ائمه- شاید امام باقر بوده، من الآن خوب یادم نیست- می‏فرماید که برای من یک نفر نوحه‏سرا در منی‏ بگذارید که آنجا برای من گریه بکند و عزا بگیرد،[8] نه این است که حضرت باقر- سلام اللَّه علیه- احتیاج به این داشته است و نه اینکه برای او شخصاً فایده‏ای داشته است، لکن جنبه سیاسی او را ببینید. در منی‏ آن وقتی که از همه اقطار عالم آدم می‏آید آنجا، یک کسی بنشیند یا اشخاصی نوحه‏سرایی کنند برای امام باقر و جنایت کسانی که با او مخالفت کردند و او را- مثلا- به شهادت رساندند، ذکر کند و این مسأله موجی باشد در همه دنیا. این مجالس عزا را دست کم گرفتند.

شاید غربزده‏ها به ما می‏گویند که «ملت گریه» و شاید خودیها نمی‏توانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایی که برای ادعیه ذکر شده است و آن ثوابهایی که برای دو سطر دعا ذکر شده است. نمی‏توانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت سیاسی این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم را به یک نقطه، این، این است که یک ملت را بسیج می‏کند برای یک مقصد اسلامی. مجلس عزا نه برای این است که گریه کنند برای سید الشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروی نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه‏اش را کشیده‏اند که تا آخر باشد و آن، این [که‏] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمی‏تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سید الشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند.

شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه‏سرایی نبود، 15 خرداد پیش می‏آمد. هیچ قدرتی نمی‏توانست 15 خرداد را آن طور کند، مگر قدرت خون سید الشهدا. و هیچ قدرتی نمی‏تواند این ملتی که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیده‏اند، این توطئه‏ها را خنثی کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگواری و نوحه‏سرایی برای سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسی که برای خدا و برای رضای او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، این طور ساخته جوانانی را که می‏روند در جبهه‏ها و شهادت را می‏خواهند و افتخار به شهادت می‏کنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر می‏شوند و آن طور مادران را می‏سازد که جوانهای خودشان را از دست می‏دهند و باز می‏گویند باز هم یکی دو تا داریم. این مجالس عزای سید الشهداست و مجالس دعا و دعای کمیل و سایر ادعیه است که می‏سازد این جمعیت را این طور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طوری که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه این قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمی‏گویند، ما را «ملت حماسه» می‏خوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتی بود که قدرت بر همه چیز داشت، این ادعیه‏ای که از او باقی مانده است، چه کرده است و چطور می‏تواند تجهیز بکند، به ما نمی‏گفتند که ادعیه برای چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبه سیاسی و اجتماعی‏اش چیست، نمی‏گویند که برای چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزده‏ها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند، نمی‏توانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند. آنچه این قدرت را دارد آن است که در تحت لوای او همه مجتمعند.

ما که داد می‏زنیم که ما اسلام را می‏خواهیم و جمهوری اسلامی را می‏خواهیم، برای این [است‏] که در جمهوری اسلامی به نام اینکه «اسلامی» است و برای خداست، همه ملت مجتمع هستند. و ما دیدیم که برای خاطر همین جمهوری اسلامی بودند و برای خاطر همین که برای خدا قیام کردند، این جمهوری اسلامی برخوردار از چه قدرتی از ملت و از سایر کشورها هم برخوردار شده است.

ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسی است که زنده نگه می‏دارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفته‏ها هست و جنبشهای این طوری هست. اگر بُعد سیاسی اینها را اینها بفهمند، همان غربزده‏ها هم مجلس بپا می‏کنند و عزاداری می‏کنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هر چه بیشتر و هر چه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطبای بزرگ تا آن نوحه‏خوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پای منبر چند شعر می‏گوید و چند شعر می‏خواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسأله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعی دارند.

گرچه خود بعضی اشخاص هم ندانند دارند چه می‏کنند، مِنْ حیْثُ لا یَشْعُرْ.

تقریباً ما به این مرتبه رسیده‏ایم که ملت ما یکدفعه یک انقلابی کرد و یک انفجاری درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتی که همه چیزش وابسته بود و این رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همه شرافت انسانی این کشور را از دست داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یکدفعه یک انفجاری حاصل شد که این انفجار در برکت همین مجالسی [بود] که همه کشور را، همه مردم را دور هم جمع می‏کرد و همه به یک نقطه نظر می‏کردند. این مسأله را باید آقایان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه درست بیشتر از آن قدری که من می‏دانم، برای مردم تشریح کنند تا اینکه گمان نکنند که ما یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتی هستیم که با همین گریه‏ها، یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم.

از باب اینکه تذکر به آقایان و مؤمنین نفع دارد دو سه تا جمله هم این طوری عرض می‏کنم و آن اینکه همه آقایانی که در هر جای از این کشور هستند و صدای من را می‏شنوند، چه از طبقه علما و ائمه جماعات و جمعه و چه از طبقه خطبا- که آنها هم از علما هستند- و کسانی که در بلاد- از روحانیون- متصدی این امور هستند، توجه به این معنا داشته باشند که امروز آبروی جمهوری اسلامی به دست شما بسته است. اگر- خدای نخواسته- یک دخالتهای بیخود و بیجا، یک کارهایی که از روحانیون صحیح نیست، انجام بدهید، این جمهوری اسلامی لکه‏دار می‏شود. دولت باید به قدرت خودش باقی باشد. و امروز دولت، دولت اسلامی است و بر همه ماها فریضه است که از این دولت اسلامی پشتیبانی بکنیم. مأمورینی که از دولت می‏آیند، در همه جا، مأمورین دولت اسلامی هستند. اگر- خدای نخواسته- از یک مأمور که من حیث اینکه درست اطلاع بر مسائل ندارد یا اشتباه می‏کند، یک مطلبی که بر خلاف ذائقه شماست یا بر خلاف مسائل اسلامی است، از او صادر بشود، مقابله نکنید، تضعیف نکنید، او را نصیحت کنید.

چنانچه نصیحت را گوش نکرد، به مصادر امور مراجعه کنید. ائمه جمعه بلاد نصب و عزل نکنند.

و کسانی که در بین ارتش یا سایر ارگانها، انجمنهای اسلامی دارند، اینها دخالتهای غیر چیزهایی که بر عهده آنها است نکنند. ارشاد بکنند دولت را، ارشاد بکنند مأمورین دولت را و همه کسانی [را] که در پیش آنها هستند؛ آنها را ارشاد بکنند. و چنانچه کسی هم گوش به ارشاد نداد، به مصادر اموری که مسئولیت دارند مراجعه کنند، حل خواهد شد.

برای حفظ حیثیت اسلام که شماها پاسدار آن هستید و حفظ حیثیت جمهوری اسلامی که شماها نگهبانان آن هستید، از کارهایی که نباید انجام بدهید و از کارهایی که دخالت در امور اجرایی است که با کسی دیگری است که انجام بدهد، مستقیماً عمل نکنید، ارشاد بکنید همه را. نظر ارشادی داشته باشید. اگر یک مطلب اشتباهی از یک استاندار واقع شد یا از یک فرماندار، در منابر نبرید این را و آبروی او را بریزید. این امری است که خدا راضی نیست. به او بگویید در خلوت و با او تفاهم کنید و از او بخواهید که رویه را تغییر بدهد. اگر نداد، به مصادر امر مراجعه کنید. مستقیماً بخواهید این کار را بکنید، حیثیت جمهوری اسلامی و حیثیت اسلام در دنیا لکه‏دار می‏شود. و شما حافظ این حیثیت هستید و فریضه است برای همه ما حفظ حیثیت این جمهوری اسلامی. شما می‏بینید که امروز همه قلمها و همه زبانها از ابرقدرتها یا دولتهای مرتبط به آنها، بر ضد این جمهوری اسلامی تجهیز شده‏اند، و همه با یک رویه خاصی عمل دارند می‏کنند؛ ما دیگر بهانه دست آنها ندهیم.

و من این یک کلمه را عرض بکنم- شاید قبلًا هم عرض کرده باشم- و آن اینکه من از اول که در این مسائل بودیم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا می‏شد، در مصاحبه‏هایی که کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرفهایی که خودم زدم، این کلمه را گفته‏ام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است- و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون می‏روند سراغ شغلهای خودشان. لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم امریکا یا شوروی می‏رود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما می‏خواستیم برویم و آن راهی که مستقل باشیم و با نان و جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرتهای بزرگ نباشیم، آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود. و لهذا، چون آنجا دیدیم که ما نمی‏توانیم در همه جا یک افرادی پیدا بکنیم که صد در صد برای آن مقصدی که این ملت ما برای آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمی‏توانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد. و گاهی- رئیس فرض کنید که- نخست وزیرمان هم همین طور. و در جاهای دیگر هم که قبلًا گفته بودیم، بنا نداریم این طور باشد و الآن هم عرض می‏کنم هر روزی که ما فهمیدیم که این کشور را یک دسته از این افرادی که روحانی نیستند، به آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، اداره می‏کنند، آقای خامنه‏ای تشریف می‏برند سراغ شغل روحانی بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین طور. ما این طور نیست که هر جا یک کلمه‏ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم این جور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر روزی فهمیدیم که این کلمه‏ای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعده‏اش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام می‏کنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید این جوری بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان.

به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم- بنا بر این، مسأله یک چیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز این جوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال می‏کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می‏خواهد، ببرند، آن طور اداره کنند.

وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند- ما هم که غیب نمی‏دانیم. و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود- ما از حرفی که در مصاحبه‏ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی می‏تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمی‏گردند و محول می‏کنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار می‏کنند و تا مسأله این طور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آن قدری که می‏توانیم. هر چه می‏خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که می‏زنند. و البته این هم یک حربه‏ای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‏رویم. خوب، این مقدار از حرفها بود که با آقایان عرض کردیم و امیدوارم که در ماه مبارک رمضان، این ماه بزرگ، هم دعا کنند به این جمهوری اسلامی و هم هدایت کنند مردم را که مردم در صحنه باقی باشند.

مردم گمان نکنند که ما دیگر پیروز شده‏ایم و احتیاج به وجود آنها نیست. احتیاج به وجود آنها هست و همیشه هست. دولت تنهایی نمی‏تواند همه امور را اداره کند، ملت را باید همراه داشته باشد. ما هم جنگمان تمام نشده، الآن در حال جنگ هستیم و تا در حال جنگ هستیم، جوانهای ما باید به جبهه‏ها کمک کنند؛ همان طوری که تا حالا جوانهای عزیز ما در جبهه‏ها رفتند و بسیاری از آنها به لقاء اللَّه و فیض شهادت رسیدند، امروز هم ما احتیاج به آنها داریم، توطئه‏ها رو به رشد است. مسئله‏ای که باید در آن جنبه‏ای که مربوط به روز است عرض کنم این است که بعد از آنکه این قدرتهای بزرگ و خصوصاً امریکا، در همه توطئه‏ها فلج شد و شکست خورد و می‏بیند که این جنگی هم که او برای ما بپا کرده است، این هم دارد به آخر می‏رسد ان شاء اللَّه، یک توطئه دیگری عمیقتر اجرا کرده است که در این توطئه، ما هم یک قدری بازی خوردیم و او این است که یک نقطه‏ای که پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم، آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش می‏گذرد و از آن جنگی که در کشور خودش می‏گذرد، غافل کند، قضیه هجوم اسرائیل به لبنان. امریکا می‏دانست که ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسیت داریم و نسبت به اسرائیل هم از آن طرف حساسیت داریم.

این دام را امریکا درست کرد. یعنی، آن نوکر خودش را فرستاد به اینکه حمله کند به لبنان و آن همه خسارات وارد کند و آن همه جنایات. و ما می‏دانیم که اگر میلیونها جمعیت را از بین ببرند و یک مطلبی برای امریکا حاصل بشود و یک نفعی برسد، می‏گوید همه بروند از بین. این را ما از ابرقدرتها شناخته‏ایم. آنها در فکر این نیستند که در لبنان به زن و بچه مردم و به بلاد این مستمندان چه می‏گذرد. آنها دنبال این هستند که صدام را در این طرف سر جای خودش نگه دارند و ایران که در نظر آنها خیلی اهمیتش بیشتر از لبنان و جاهای دیگری است، برای آنها محفوظ بماند. امریکا می‏بیند که ما هم مرز با شوروی هستیم، آن هم در طول صدها کیلومتر و آن چیزی که امریکا را به وحشت می‏اندازد، آن شوروی است. و او می‏ترسد از اینکه چنانچه صدام از بین برود، شوروی بتواند در اینجاها یک غلطی بکند، لکن ما می‏دانیم که نمی‏تواند. بعد از اینکه ملت این طور که هست و در صحنه هست، باشد، هیچ کس نمی‏تواند. علاوه بر آن، می‏بینند که اگر [در] جنگ عراق پیش ببرد ایران و عراق را، جنگش را، به نفع خودش شکست بدهد عراق را، عراق به ایران متصل می‏شود، یعنی، ملت عراق، ملت مظلوم عراق از زیر چنگال این حزب ستمگر، خودش را اخراج می‏کند و متصل می‏کند به ملت ایران و یک حکومتی خودش تأسیس می‏کند موافق میل خودش، اسلامی. و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند، سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست، آنها هم به اینها می‏پیوندند و امریکا از این منطقه زرخیز، که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد و هزاران مردم را از بین ببرد، محروم خواهد شد. این نقشه این است که بگین‏[9] را وادار کند به اینکه تو حمله کن به لبنان. لبنان که تو حمله کردی، ایران حساسیت نسبت به او دارد و همه قوایش را متمرکز می‏کند در اینکه تو را از بین ببرد. و اگر ایران از جنگ عراق غافل بماند، عراق کار خودش را انجام می‏دهد و ایران در اینجا هم نمی‏تواند کاری بکند. نقشه این است.

باید همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به این معنا داشته باشند که در عین حال که ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمی‏دانیم، لکن نباید کاری بکنیم که نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات بدهیم، از این کار اجتناب کنیم. اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرتها و گویندگان از لبنان بگویند و تمام نویسندگان از لبنان بگویند، این، توفیقی است برای امریکا که ایران جنگ خودش را فراموش کرد.

و هم عراق را از دست می‏دهد و هم لبنان را. نه می‏تواند در عراق کاری بکند و نه می‏تواند در لبنان. ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم، نه مستقلًا.

شما ملاحظه کنید اخیراً تمام رسانه‏ها- یعنی، تمامشان آنی که من دیده‏ام- رسانه‏های گروهی راجع به جنگ عراق و ایران دیگر صحبتی نمی‏کنند، شاید یک کلمه بگویند؛ همه رفتند سراغ لبنان. همه رادیوهایی که قبل از این حمله این مرد، این نامرد به لبنان آغاز شد، تمام حرفهایشان ایران بود و جنگ عراق. وقتی نقشه امریکا این طور شد که ایران را از جنگ عراق منصرف کنید و برش گردانید به آن جایی که حساسیت دارد و آن، راجع به لبنان است، از آن روز، این رادیوها و گویندگان خارجی راجع به ایران و این حرفها چیزی نمی‏گویند. شما بدانید که این چیزی که از عراق در چند روز پیش، از آن مجلس عراق صادر شد که ما بلاد ایران را خالی می‏کنیم، این یک مسئله توطئه است؛ نه اینکه اینها می‏خواهند خالی کنند، اینها می‏خواهند تخدیر کنند ما را و جوانهای ما را از جبهه منصرف کنند و داوطلبانی که باید وقتی اعلام می‏کنند که ما، ده هزار جمعیت، بیست هزار جمعیت می‏خواهیم، صد هزار می‏روند اسم‏نویسی کنند، سردشان کنند که نروند. وقتی نرفتند، عراق در این مسأله ممکن است- خدای نخواسته- پیروز از کار در آید. اگر عراق پیروز شد، مطمئن باشید که شما در لبنان هم هیچ کاری نمی‏توانید بکنید.

باید ما این نقشه‏ای که امریکا کشیده است برای ما، خنثی کنیم. یعنی، همه گویندگان ما در سرتاسر کشور و همه ائمه جماعت ما در سرتاسر کشور، این مسأله را بگویند، بگویند که ما از راهی که شکست عراق است، به لبنان برویم. عراق را نگذاریم سر جای خودش بایستد و جمع کند قدرت خودش را و دیگران هم به او کمک کنند و مرزهای خودش را قوی کند و بعد هم یک حمله ناگهانی به ما بکند، باز برگردد به آن چیزهایی که از اول بود. غفلت از این، انتحار[10] است. همه گویندگان موظفند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعت و چه خطبا و همه نویسندگان موظفند که این توطئه را افشا کنند و ذکر کنند و مردم را از توجه به جبهه جنگ خودمان غافل نکنند و بیدار کنند. ما می‏خواهیم که قدس را نجات بدهیم، لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمی‏توانیم. ما لبنان را از خود می‏دانیم، لکن مقدمه اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که عراق را نجات بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بی‏ربط برویم سراغ ذی المقدمه و همه چیز خودمان را صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند جای خودش را.

من نمی‏دانم دیشب این اعلامیه‏ای که، اطلاعیه‏ای که صدام داده است و طولانی، خیلی طولانی است و آقایان ملاحظه کردند. اگر ملاحظه نکردند، دنبال کنند، پیدایش کنند. به نظر من می‏آید که این را نوشتند و آنهایی که نقشه در دستشان است نوشتند و دادند دست صدام که او بخواند. و من آن طوری که از حال صدام در نظرم است، این است که حال صدام این نیست که بتواند تفکر کند یا بتواند یک چیزی بنویسد. او این چیزها را از دست داده است. شما نمی‏دانید که چقدر هذیان در این گفتار است. اگر یک آدمی بود که به قدر یک جوان کلاس اول ادراک داشت، این را نمی‏خواند، این چیزی که برایش نوشتند، نمی‏خواند. نمی‏دانید چقدر از پیروزیهای خودش نقل کرده! چقدر از شجاعتهای لشکر خودش که در همه جبهه‏ها پیروز شدند، چقدر ذکر کرده است! این را بخوانید و بخندید! می‏گوید که ما این عقب‏نشینیمان پیروزی بزرگی است برای ملت عراق! ما ملت عراق را نجات دادیم از این کشور. مثلًا، کی؟ از این کشور اسلامی، اینها ریختند در کشور ما و جنگ شروع کردند و ما جلو آنها را گرفتیم و عقب زدیم آنها را و بردیم تا آبادان و اهواز! یک آدمی که عقلش تا یک اندازه یک جوانی سرجا باشد، آن همه از اول، آن همه صحبتها کرده و اشتلمها[11] خوانده و برای خودش سرداری کذا را نقشه‏چینی کرد، و آن روز هم بازیش داده بودند، امروز هم برایش نوشته‏اند یک ورقه‏ای مثل یک ورقه‏هایی که می‏نویسند دست یک بچه می‏دهند بخواند. مفادش را خودش نمی‏داند چه است، لکن دیگران می‏فهمند.

من میل دارم که آقایان پیدا کنند این را. کسانی که این اطلاعیه- بطوله- را، که یک ساعت بیشتر وقت من را صرف خودش کرد، مطالعه کنند، ببینند که این مرد چی دارد می‏گوید. اول چی می‏گفت، حالا چی می‏گوید. می‏گوید: ما برای اثبات اینکه صلح طلبیم، صلح جو هستیم، همه لشکر خودمان را امر می‏کنیم که از خاک ایران تا ده روز دیگر بیرون بروند. اگر راست می‏گوید این مطلب را، بسیار خوب، این یکی از مطالبی که ما داشتیم، حاصل. ولی چند تا مطلب دیگر داریم باید حاصل بشود، تا حاصل نشود ما در حال جنگ هستیم. یکی اینکه این همه خساراتی که به ما وارد کردی که خودش نوشته، این را اقرار کرده که خساراتی که بر ایران وارد شد، قابل شمارش نیست، به این تعبیر. و از یک طرف هم می‏گوید که ما هزاران اسیر گرفتیم و نمی‏فهمد این را که فردا باید جواب این را بدهد که تو هزاران اسیر گرفتی بیا تحویل بده. ما که می‏گوییم هزاران اسیر گرفتیم، همه این اشخاصی که، نویسنده‏ها و مخبرین که از خارج آمدند، بردیم نشانشان دادیم که بابا، اینها در این شهر، اینها هستند، در شهرهای دیگر هم آنجا، آنجا، آنجا. در تلویزیون هم نشان دادیم یک مقدارش را البته و ما می‏گوییم داریم این مقدار و هر وقت بخواهیم تحویل بدهیم، تحویل می‏دهیم. اما این آدمی که توجه به مسائل سیاسی ندارد، می‏گوید که خساراتی که به ایران وارد شده است قابل شمارش نیست، نمی‏شود ارزیابی کرد. فردا از تو می‏گیرند اینها را.

ما از الآن هم اعلام می‏کنیم که ما نه هیچ روزی جنگجو بوده‏ایم به این معنا که حمله کنیم به یک کشوری اسلامی. برای اینکه کشور اسلامی، ما همه کشورهای اسلامی را از خودمان می‏دانیم، بنای بر این نداشتیم که در یک کشوری دخالت کنیم و تا حالا هم دخالت نکرده‏ایم. و نه تا کنون ارتش ما، سپاه پاسداران ما به کشور عراق حمله کرده‏اند.

از اول شما بودید که حمله کردید و همه دنیا می‏دانند این را. برای کی این حرف را می‏زنی؟ برای دلخوشی خودت این حرف را می‏زنی؟ چرا این [را] که نوشتند، یکدفعه دیگر مطالعه نکردی؟ به یک کسی بگویی بخواند و بفهماند که این چه چیزی نوشته در اینجا. کی باور می‏کند در دنیا که ارتش ایران حمله کرده بعضی شهرهای آنها را گرفته؟

آنها آمده‏اند حالا دفاع کرده‏اند و عقب نشانده‏اند اینها را تا آوردند به خوزستان و حالا هم پیروزمندانه این شهرها را رها می‏کنند و می‏روند؟! بسیار خوب، تو بمیر و بدم! پیروزمندانه بیرون برو و بعد هم این چیزهایی را که ما از عراق می‏خواهیم؛ یعنی، از دولت عراق و این خساراتی را که شما می‏گویید به شمارش نمی‏آید، از شما که به طور معقول مطالبه می‏کنیم و اگر ندادید، ما در حال جنگیم؛ به طور اجبار ازتان می‏گیریم.

و بعد هم، و بعد هم باید به حسب وجدان دنیا و به حسب دستورات الهی، باید آن کسی که این قدر جنایت وارد کرده است به کشور خودش و کشور ما، باید این مشخص بشود. باید اشخاص بیایند، اشخاصی که طرفین قبول دارند، بیایند بنشینند و ببینند که ما حمله کردیم به عراق یا او حمله کرده به ما. خرابیهایی که آنها وارد کرده‏اند، ببینند و بروند در شهرهای آنها هم ببینند، خرابی از ایران چه شده. ممکن است یکدفعه اشتباهی واقع شده باشد و بخواهند یک جای دیگری را بزنند، اشتباهاً یک جایی را هم زده باشند. اما هر روز، الآن که اینها می‏گویند که ما یک طرفه آتش بس دادیم، هر روز از آبادانِ تنها بیست نفر، سی نفر زخمی و چند نفر شهید می‏شوند. این قضیه آتش‏بسِ اینهاست؛ مثل آتش بس بگین که آتش بس می‏کند و دنبالش آن طور جنایات می‏کند.

دنیا مبتلاست به یک همچو اشخاصی. دنیا مبتلاست به این طور مغزهای پوک متفرعن که همه چیز را فدای یک روز سلطه خود می‏کنند. و چه وقت باید این دنیا از این گرفتاری بیرون بیاید؟ آن روزی که امریکا در کار نباشد و آن روزی که شوروی در کار نباشد.

و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی با همه شماها و با همه ما و با همه ملت ما عنایت داشته باشد و آن عنایاتی که از اول داشته است و ما خود هیچ بودیم و همه چیز را او به ما داد، این عنایات محفوظ باشد. و در این ماه مبارک رمضان همه آقایان دست به دعا بلند کنند و به این جمهوری اسلامی و به لبنان و به فلسطین و به محرومان و مستضعفین دنیا دعا کنند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 343 ـ 357)

ـ حکم به اعضای دفتر امام ؛ عدم پاسخ به سؤالات شرعیه توسط افراد غیر مسئول (1362)

«بسمه تعالی‏

1- تاکید می‏شود که اشخاصی که در دفتر هستند حق جواب مسائل شرعیه را ندارند؛ چه شفاهاً و چه کتباً و چه با تلفن، مگر آقایان: رسولی و صانعی و توسلی.[12] این آقایان هم در مسائل غیر واضح مراجعه نمایند به رساله، پس از آن جواب دهند. و اگر آقایان مذکور کسی را که با مسائل شرعیه آشنا است و جواب بدون مراجعه نمی‏دهد، تعیین نمایند مانع ندارد.[13] 2- حتی المقدور سعی کنید در تلفن‏[14] افراط نشود؛ چون با سهم مبارک امام تأمین می‏شود. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 504)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک عید سعید فطر (1364)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهوری کشور مالدیو

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید سعید را به جنابعالی و ملت مسلمان کشورتان تبریک گفته، عظمت و سربلندی همه مسلمانان جهان و نابودی دشمنان اسلام را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 291)

ـ نامه به دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه؛ عدم دخالت ائمه جمعه در انتخابات (1366)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. از آنجا که نماز جمعه پایگاه بزرگ سعادت و سیاست اسلام و میعادگاه مردم حزب اللَّه است، دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه سراسر کشور با کسب اجازه از محضر حضرت امام- مد ظله- برادرانه به حضرات آیات و حجج اسلام ائمه محترم جمعه و ستادهای نماز جمعه سراسر کشور تذکرات ذیل را ارائه می‏نماید:

1- بر اساس تجربیات حاصله از انتخابات دور اول و دوم مجلس شورای اسلامی و بروز اختلافات در پاره‏ای شهرها بدین وسیله به آقایان محترم ابلاغ می‏شود از معرفی افراد به عنوان کاندیدا و موضعگیری له یا علیه اشخاص و استفاده انتخاباتی از تریبون نماز جمعه خودداری نمایند.

2- در صورتی که برخی از عزیزان ائمه محترم جمعه تصمیم دارند در انتخابات آینده خود را کاندیدا نمایند لازم است از تاریخ‏[15] () از سمت امامت جمعه استعفا نمایند تا دبیرخانه جهت جایگزینی افراد واجد شرایط تصمیمات مقتضی اتخاذ و اقدامات لازم را معمول دارد.

3- ستادهای نماز جمعه در سراسر کشور از تاریخ () حق ندارند از کسانی که می‏خواهند خود را کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی بنمایند به عنوان سخنران قبل از خطبه‏ها استفاده نمایند.

بدیهی است ستادها از فردی که دعوت می‏نمایند باید سؤال کنند.

4- دبیرخانه دوستانه و خاضعانه از آن دسته از ائمه جمعه‏ای که مایل به شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی می‏باشند می‏خواهد تا سنگر امامت جمعه را رها ننموده، در حوزه مسئولیت خود کما فی السابق به خدمات و تلاشهای صادقانه خویش ادامه داده و بدانند که ثمرات وجودی آقایان در سنگر امامت جمعه از سنگر مجلس شورای اسلامی کمتر نبوده و موجبات خرسندی خداوند متعال و امت حزب اللَّه را فراهم می‏سازد.

بدیهی است در صورت تخلف از موارد فوق، امام جمعه از امامت جمعه عزل و ستاد نماز جمعه نیز منحل خواهد شد.

به دستور حضرت امام- مد ظله- تنها امام جمعه و ائمه جمعه موقت تهران از این حکم مستثنی می‏باشند.].

بسمه تعالی‏

با تشکر از زحمات ارزنده دبیرخانه ائمه جمعه و ائمه جمعه محترم بلاد و درخواست از محضر مقدس خداوند متعال برای توفیق هر چه بیشتر به همه نهادها و ملت شریف، موافقت می‏شود. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» صحیفه امام، ج‏20، ص: 287 ـ 288)



[1] - آقای سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام خمینی.

[2] - خواهر امام خمینی.

[3] - مُهر پستی روی پاکت، تاریخ 28/ 2/ 30( شمسی) را دارد که ظاهراً با تاریخ ذیل نامه، یعنی 12 شهر ربیع الثانی 56 مغایر است. همچنین مُهر روی پاکت، حاکی است که نامه به شهر خمین و به عنوان« خدمت علیا مکرمه محترمه خانم حضرت آقای پسندیده- دام عزها.» فرستاده شده است.

[4] - قطع نوار به مدت چند دقیقه.

[5] - مراد، محمد رضا شاه است.

[6] - نهایت، سرانجام، پایان.

[7] - بحار الأنوار، ج 44، باب 34، ص 278- 296.

[8] - بحار الأنوار، ج 79، ص 106، ذیل حدیث 53.

[9] - مناخیم بگین، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس.

[10] - خودکشی.

[11] - سخن درشت، ناسزا.

[12] - به ترتیب، آقایان: سید هاشم رسولی محلاتی، حسن صانعی و محمد رضا توسلی

[13] - آقای سید احمد خمینی درباره این حکم امام خمینی، نوشته است:« امام مطلع شدند که تلفنهای مسائل شرعی را گاهی اشتباه جواب می‏دهند لذا این را نوشتند و پس از این‏[ نوشته‏] تعدادی از روحانیونی که به مسائل شرعی وارد بودند به« بخش استفتاء» دفتر[ امام‏]، وارد شدند».

پس از رحلت امام خمینی نیز بنا به تقاضای مقلدین امام« دفتر پاسخ به سؤالات شرعی مردم» با تأکید یادگار امام، دایر ماند و هم اکنون نیز این دفتر به سؤالات شرعی مردم بر اساس فتاوای امام خمینی پاسخگو می‏باشد

[14] - منظور، تلفنهای دایر در دفتر امام خمینی است. امام خمینی به طور منظم صورت هزینه‏های ماهیانه دفتر را به دقت کنترل می‏کردند و در مواردی که احساس می‏کردند هزینه‏ها از حد ضرورت، هر چند اندک، افزایش یافته است، تذکر می‏دادند و این امر حاکی از دقت ایشان در مصرف بیت المال و وجوه شرعی است

[15] - دستنویس اعلامیه دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه، که جهت تأیید، خدمت امام خمینی ارسال گردیده است، برای انتشار در آستانه برگزاری انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی بوده و محلهای خالی در قسمت مربوط به تاریخ، متعاقباً و پس از تعیین تاریخ دقیق از سوی شورای نگهبان و وزارت کشور، می‏بایست تکمیل می‏شد.

انتهای پیام /*