امروز با امام: بیست وهفتم خرداد

ـ نامه در پاسخ به آقای سید ابوالحسن مولانا (1343)

ـ نامه به آقای سید ابراهیم مقدسی تنکابنی؛ احوال‏پرسی (1347)

ـ نامه به آقای عبدالمجید معادیخواه؛ سفارش به تحصیل (1347)

ـ سخنرانی در جمع جامعه وعّاظ تهران؛ جدایی دین از سیاست (1358)

ـ سخنرانی در جمع ساکنان تهران نو، نمایندگان کشتارگاه اصفهان؛ قانون اساسی (1358)

ـ حکم انتصاب آقای ابوالحسن شیرازی به سمت امامت جمعه مشهد (1359)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان جهاد سازندگی؛ تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلابها (1359)

ـ پیام تشکر از آقای معمر قذافی؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

ـ پیام تشکر از آقای شاذلی بن جدید؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

ـ پیام تشکر از آقای لئونید برژنف؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)


ـ پیام تشکر از آقای چون دو هوان؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

ـ پیام تشکر از آقای یوتسه دنیال؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

ـ پیام به ملت ایران در سالروز تأسیس جهاد سازندگی؛ نقش جهاد سازندگی در جنگ (1361)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور الجزایر؛ تبریک عید سعید فطر (1366)

کد : 3756 | تاریخ : 27 خرداد 1400

امروز با امام: بیست‌وهفتم خرداد

 

ـ نامه در پاسخ به آقای سید ابوالحسن مولانا (1343)

«بسمه تعالی‏

خدمت جناب مستطاب حجت‏الاسلام آقای آقا سید ابوالحسن مولانا- دامت برکاته‏

به عرض عالی می‏رساند، مرقومه شریفه که حاکی از صحت مزاج شریف و حاوی تفقد آن جناب بود موجب تشکر گردید. مسائلی که استفتاء فرموده بودید جواب داده شد و جوفاً ارسال گردید. دوام توفیقات آن جناب را در اعلای کلمه طیبه اسلام از خدای متعال خواستار و ملتمس دعا هستم. والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته. روح‏اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 531)

ـ نامه به آقای سید ابراهیم مقدسی تنکابنی؛ احوال‏پرسی (1347)

«خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام آقای آقا سید ابراهیم مقدسی- دامت تأییداته‏

مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از این جانب بود واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. امید است این جانب را از دعای خیر فراموش نفرمایید. خدمت جناب آقای والد محترم سلام می‏رساند. و امید دعای خیر از ایشان برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 187)

ـ نامه به آقای عبدالمجید معادیخواه؛ سفارش به تحصیل (1347)

«خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام آقای آقا شیخ عبد المجید معادیخواه- دامت تأییداته‏

مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. راجع به رساله‏ای که مرقوم شده بود از نسخه صحیحه آن هیچ اطلاعی ندارم و در این تحولات، این نحو نوشته‏ها در دست این جانب باقی نمانده است؛ و کسی را که در این موضوعات مورد رجوع باشد در نظر ندارم. شما عجالتاً مشغول تحصیلات در رشته‏های دیگر باشید تا در موقع خود، خداوند هدایت می‏فرماید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. راجع به تشرف اینجا برای زیارت، با داشتن تذکره مانع ندارد. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 188)

ـ سخنرانی در جمع جامعه وعّاظ تهران؛ جدایی دین از سیاست (1358)

«مسجد و منبر در صدر اسلام مرکز فعالیتهای سیاسی بوده. جنگهایی که در اسلام می‏شده است بسیاری از آن از مسجد طرحش ریخته می‏شد یا از منبر حضرت امیر سلام اللَّه علیه- به حسب بعضی خطبه‏هایی که در نهج البلاغه جمع شده است، خطیب بزرگ و فخر خطباست، با آن خطبه‏های بزرگ مردم را تجهیز می‏کردند برای دفاع از اسلام. و همین طور دستورهای اخلاقی، دستورهای عقیدتی، و همه چیز، در این کتاب مقدس هست. مسجد جایی بوده است که از آنجا شروع می‏شده است به فعالیتهای سیاسی. منبر هم جایی بوده است که محل خطبه‏ها بوده است، خطبه‏های سازنده و سیاسی. مع الأسف تبلیغات زیادی از شاید قریب سیصد سال پیش از این شده است؛ یعنی از آن وقتی که غرب به اینجا راه پیدا کرده، و مطالعات در حال مردم شرق عموماً کرده‏اند و رسیدگی به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مردم شرق آنها کرده‏اند، و آن وقتی که وسایل رفت و آمد مثل حالا نبوده است. در تاریخ می‏بینید که با شتر حرکت می‏کردند، این بیابانهای مملکت ما را بررسی می‏کردند، تمام جاها را اینها بررسی کردند. و تمام مخازن ما را بهتر از ما مطلعند و تمام گروههای کشور را، چه مرزنشینها و عشایر و چه مرکزنشینها و روشنفکرها، همه این را اینها مطالعه کردند، و به آن نتیجه رسیدند که مسجد و محراب را و دانشگاه را باید به یک وضعی درست کرد که نتیجه نداشته باشد. یعنی آن نتیجه‏ای که اسلام از مسجد و منبر و از دانشگاه م[1]) 94 (حاصل بشود خنثی کنند ....

راجع به مسجد و منبر و روحانیت مأمورشان، که رضا خان بود، آمد و- شاید اکثر شما یادتان نباشد که چه کرد- تمام منابر تعطیل شد؛ تمام مساجد نیمه تعطیل؛ تمام مجالس روضه‏خوانی همه از بین رفت. تمام روحانیت دستخوش مفسده‏هایی که آنها داشتند ... عمامه‏ها را برداشتند؛ لباسها را از [تن‏] آنها کندند؛ تغییر دادند؛ منبری، محرابی، کوچک، بزرگ- همه در تحت فشار واقع شدند. و یک چیز مهمی که هم در دانشگاه عمل شده و هم در منبر و محراب و روحانیت، این است که تبلیغات دامنه‏دار شده است که به خود روحانیون هم مطلب را مشتبه کنند که شما چه کار دارید به سیاست. شما بروید نمازتان را بخوانید! عبا را به سرتان بکشید بروید نماز را بخوانید. و بعد از نماز هم، اگر می‏توانید چند کلمه بگویید. و بعد هم برگردید خانه‏تان. چه کار دارید به مملکت! به احتیاجات ملت شما چه کار دارید؟! این کارش با ماها.

ما وقتی که از آن حبس بنا بود بیاییم به آن حصر،[2] این پاکروان- مثل اینکه مقتول هم شد، آن وقت رئیس سازمان بود-[3] آمد آنجا. من و آقای قمی‏[4] هر دو با هم نشسته بودیم. آن هم آمد و گفت به اینکه این سیاست کاری است که دروغگویی در آن هست، بدجنسی، مثلًا، در آن هست؛ چه هست؛ این آخر کلمه‏اش این بود که پدرسوخته‏ای در آن هست! این را شما بگذارید برای ما! من گفتم سیاست به این معنایی که شما می‏گویید مال شماست!

اینها همچو تبلیغات کرده بودند که اگر یک ملّایی وارد می‏شد در امر سیاسی، راجع به حکومت می‏خواست صحبت بکند، راجع به مجلس صحبت بکند، راجع به گرفتاریهای سیاسی مردم می‏خواست صحبت بکند، در خود جامعه روحانیت می‏گفتند که این آدم «سیاسی» است، دیگر به درد نمی‏خورد! همان خاصیتی که در علی بن ابی طالب بود که یک رجل سیاسی بود. از خطبش معلوم است که مرد سیاست بوده؛ و از کاغذی که به مالک اشتر نوشته و دستورهایی که داده، همه‏اش دستورهای سیاسی است. ما غفلت کردیم از مبادی امر و از صدر اسلام و از کیفیت سیاست رسول اکرم و از سیاست امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- و سیاست زیر زیر ائمه- علیهم السلام- که به صورت تقیه سیاستها را اجرا می‏کردند. به ما اینها تزریق کردند، و حتی به خود ما تعمیه‏[5] کردند، که شما حق دخالت در این امور ندارید. اصلًا در شأن شما نیست! با این اسم که ما یک قدری خوشحال بشویم که آقا شما بالاتر از این هستید که در سیاست دخالت بکنید! شما یک رجل روحانی هستید؛ شما باید مردم را تهذیب اخلاقشان را بکنید؛ اخلاق برای مردم بگویید؛ و امثال این حرفها. هم منبرها را از محتوایی که باید داشته باشد، که آن دخالت در امور سیاستِ مملکت است؛ و هم مسجدها را و هم سایر طبقات روحانیون را و هم حوزه‏های علمیه را از آن محتوایی که اسلام از اول می‏خواسته اینها [داشته‏] باشند و این کارها را بکنند [بازداشتند]. «حوادث واقعه» باید به روحانیین رجوع بشود. «حوادث واقعه» چه چیز است؟ حادثه‏ها همین حوادث سیاسی است. حالا احکام جزء «حوادث» نیست. و أما الحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ[6] رجوع کنید به فقها. حوادث همین سیاستهاست. این «حادثه» ها عبارت از اینهایی است که برای ملتها پیش می‏آید. این است که باید مراجعه کنند به کسان دیگری که در راس مثلًا هستند. و الّا مسأله گفتن و احکام شرعی جزء حوادث نیست. یک چیزهایی است که بوده است.

در هر صورت، منِ طلبه را و شمای خطیب را از آن خاصیتی که باید داشته باشیم انداختند. و این بزرگترین جرمی بود که اینها مرتکب شدند- آن فشارهای رضا شاه، که معلوم بود که به جایی نخواهد رسید- فشار و زور کار را انجام نمی‏دهد- و لهذا دیدید که تمام شد آنها. با فشار نمی‏شد کار را درست کرد. با حیله باید کار را درست کرد. دست دوم این بود که با حیله، به صورت اینکه من هوادار اسلام هستم؛ من عدالت اجتماعی اسلام را قبول دارم، حالا هم دست برنمی‏دارم. همین چند روز پیش از این در یک مجله‏ای دیدم که نوشته است که من از مردن نمی‏ترسم، برای اینکه من یک آدم مسلمانی هستم! باز هم به خیالش که باز می‏شود [...] در هر صورت، آنکه برای ما مهم است این است که ما همان طوری که در این دو- سه سال بحمد اللَّه واقع شد و تقریباً منبری و محرابی راه صد ساله رفت و سایر مردم و دانشگاهیها راه صد ساله رفتند اینها؛ یعنی یک تحول روحی در تمام جوامع پیدا شد؛ آن منبری که اصلش یا جرأت نمی‏کرد از ترس این مردمی که پای منبرش نشسته‏اند مطلب سیاسی را عنوان بکند یا خودش اعتقادش این بود که نه نباید این کارها بشود، در این یکی- دو سال دیدیم که متحول شدند به یک مردم متعهد که همان چیزی که اسلام، در صدر اسلام مطرح بوده، اینها مطرح کردند. محرابها همان طوری که محرابهای صدر اسلام بوده است متحول شدند. منبرها همان طور. بازار متحول شد. بازاری که برای خودش هیچ قائل نبود که در امور سیاسی داخل بشود، در امور سیاسی و در متن سیاست داخل شد. دانشگاهها متحول شدند. آنهایی که خیال می‏کردند- بعضی‏شان- اسلام نمی‏شود، تحرک ندارد، آنها فهمیدند که همه تحرکها از اسلام است. قرآن کتاب تحرک است؛ جنبش است. آنها هم متصل شدند به شما. بازار هم متصل شد به همه. کارگرها هم متصل شدند به همه. کارمندان هم متصل شدند به همه. آخرش هم ارتش متصل شد. این یک مطلب الهی بود. نمی‏شود این را پای کسی حساب کرد کی این کار را کرده. این را ما پای خدا حساب می‏کنیم. خدا این کار را کرد. اراده خدا بود که منت بر همه گذاشت و همه اقشار را با هم متحد کرد، به طوری که ارتش هم متصل شد، ژاندارمری هم متصل شد، همه متصل شدند به هم، و همه یکصدا یک مطلب خواستند، و آن مطلب اینکه ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم ما این رژیم را نمی‏خواهیم.

این یک تحولی بود که بشر نمی‏توانست این تحول را درست کند. این تحول الهی بود. یعنی «مقلب القلوب» این کار را کرد. قلبها را از آن وحشت بیرون آورد. از آن وحشتی که از این رژیمها همه داشتند. از آن وحشت بیرون آورد؛ و به جای آن تصمیمْ امر شجاعت نشاند، به طوری که زنها، بچه‏ها مردها [به خیابانها ریختند] کیْ سابقه داشت که زن در مبارزه بیاید؛ مقابل توپ و تانک بیاید. این یک تحول روحی بود که خدای تبارک و تعالی در این ملت این تحول را ایجاد فرمود. و مادامی که ما این تحول را حفظ بکنیم و نهضت را به همان طور که تا حالا آمده است حفظش بکنیم، برای ما پیروزی هست.

جدیت بکنید! شما آقایان که وظیفه‏تان سنگینتر از سایر طبقات است، شغل شریفتر و مسئولیت زیادتر، آگاه کنید مردم را به اینکه یک چند قدم دیگر ما داریم که برسیم به اینکه همین طور که گفتید رئیس جمهور درست بشود، مجلس شورا درست بشود، و قانون اساسی تصویب بشود. شما و من و همه اهل منبر و محراب و همه روحانیون و طبقات دیگر و همه دانشگاهیها و دانشمندان موظفند که امروز همه با هم و همه مجتمع کوشش کنند که زود این مطلب بگذرد.

شما ببینید ما رفراندم می‏خواستیم بکنیم و همه، همه ملت همراه بودند، کی مخالف بود؟ چرا؟ بعضیها، آنهایی که به اسلام اعتقاد نداشتند، آنهایی که به اسلام اعتنا نداشتند، آنهایی که می‏خواستند که اسلامی توی کار نباشد، تحریم کردند. بعضی‏شان در کردستان تحریم کردند. یک اشخاصی که کمونیست بودند و متصل به آنها در تهران هم شرکت نکردند. چند طبقه و چند حزب. و لو جمعیت کم بود و لیکن خوب، در بعضی از شهرستانها هم صندوقها را سوزاندند و در بعضی جاها هم با تفنگ مانع شدند از اینکه بیایند رأی بدهند. همین اشخاصی که برای رأی به جمهوریت اسلامی کوشش می‏کردند که نشود، از جمهوری‏اش حرفی نداشتند، از اسلامی‏اش حرف داشتند! و الّا جمهوری را اگر شرقی بودند، جمهوری هست؛ اگر غربی هم بودند، جمهوری هست. از اینش هیچ حرفی نداشتند. کلمه اسلامی‏اش را بردارید، جمهوری جایش بگذارید، همه‏مان «رفیقیم»! ... یعنی ما اسلام را کنار بگذاریم تا آنها هم با ما رفیق بشوند که اسلام را کنار گذاشتند!

حالا همان جمعیت- ملاحظه کنید- آنهایی که می‏گویند ما راهپیمایی می‏کنیم تا مجلس مؤسسان درست شود ببینید چه اشخاصی هستند؛ کی‏ها متصل شدند به هم و چه نظری دارند در این کار. نظر این است که مجلس مؤسسان شش ماه طول بکشد تا تعیین بشود اشخاصش. دو ماه طول بکشد تا یکی یکی، پانصد، ششصد، هفتصد، نفر را تعرفه‏هایشان را ببینند و ببینند درست است یا نه، این تقریباً حدود یک سال، دو- سه سال هم طول بکشد به مناقشات در یکی یکی‏اش. بعضی از این شیاطین بیایند یک ماه، دو ماه معطل کنند سر یک ماده‏ای از این قانون. آن وقت چه بشود؟ این ریشه‏هایی که الآن زود قابل کندن و دور ریختن است، اینها جان بگیرند؛ اینها متصل به هم بشوند، این اشخاص مختلف به هم متصل بشوند، با اتصال به هم مانع بشوند از اینکه اصل رأی داده بشود به جمهوری اسلامی. با اتصال به هم همچو بکنند که مسائل سابق دوباره عود کند.

اصل مقصد این است. منتها در بین اینها بعضی در اشتباهند؛ سوء نیت ندارند، اطلاعشان ناقص است، اشتباه دارند؛ در تحت تأثیر آنهایی که سوء نیت دارند واقع می‏شوند. و بعضی‏شان سوء نیت دارند و روی نقشه دارند کار می‏کنند. اینهایی که با هم دارند متصل می‏شوند، شما مطالعه کنید، چه جمعیتهایی؟ آیا بازاریها هستند؟ آیا منبریها هستند؟ آیا محرابیها هستند؟ یا یک دسته‏هایی هستند که این دسته‏ها هیچ کدام به اسلام کاری ندارند؛ بعضی‏شان هم جداً مخالف با اسلامند. اینهایی که می‏گویند ما از دیکتاتوری پهلوی خارج شدیم به دیکتاتوری عمامه و کفش رسیدیم، از دیکتاتوری نمی‏ترسند؛ حاضرند که یک کمونیست بیاید دیکتاتوری کند. از آخوند می‏ترسند؛ از عمامه و کفش می‏ترسند. از اسلام می‏ترسند نه از دیکتاتوری. بدترین دیکتاتوریها آن است که در کمونیستهاست، غرب آن طور دیکتاتوری ندارد؛ اینها از آن نمی‏ترسند. اینها از اسلام سیلی خوردند. از آن چه سیلی خوردند الآن می‏ترسند.

و شما باید، شما همه رفقاتان را، تقریباً شاید بیشتر از هزار نفر شما رفیق دارید در آنجا و همه اهل علم هستید- بیشترند الحمد للَّه، خدا بیشترشان کند- شما بله، به تمام اینها ابلاغ کنید از قول من، ابلاغ عاجزانه، ابلاغی که یک نفر فقیر دستش را دراز می‏کند، که در منابر بگویید که مجلس مؤسسان به آن معنا را ملت نمی‏خواهد. به مردم حالی کنید مطلب را. مسأله، مسئله اقتصاد نیست، مسئله خانه نیست که من بتوانم از خانه بگذرم، از اقتصاد بگذرم، مسأله مسئله قرآن است. می‏توانیم ما بگذریم از این؟ ما نمی‏توانیم بگذریم از این؟ آنکه می‏گوید مجلس مؤسسان اگر نباشد ما تحریم می‏کنیم، این همین کمونیستها هستند که آن را تحریم کردند. حالا هم باز همین حرف را می‏زنند. یا یک کسی است که اشتباه دارد. اشتباهش باید رفع بشود. اینها نظرشان به این است، و اشخاصی که حسن نیت دارند توجه به این ندارند، نظرشان به این است که تعویق بیندازند. هی تعویق، تعویق تعویق و مجلس مؤسسان به آن طوری که در غرب هست، و ما همیشه باید تقلید از غرب بکنیم، و مع الأسف دست بر نداشتیم از این غربزدگی. آن مجلس مؤسسان شش ماه می‏خواهد تا آن افراد تعیین بشوند. هفتصد نفر، هشتصد نفر، اگر کارشکنی نکنند در آن. بعد هم چند ماه می‏خواهد اصلًا یک مجلسی درست بشود؛ آیین نامه‏اش نوشته بشود.

بعد هم خدا می‏داند چقدر می‏خواهد تا رسیدگی، به آن طوری که شیاطین می‏خواهند رسیدگی بکنند.

ما می‏خواهیم یک مملکت اسلامی درست کنیم، ما نمی‏خواهیم یک مملکت غربی درست کنیم. ما حقوقدان غربی لازم نداریم. اصلًا صلاحیت ندارد آن کسی که حقوق به معنای حقوقدانی غربی و غربزدگی دارد، او صلاحیت ندارد که در قانون اساسی ما دخالت بکند؛ و ما قانون اساسی مسکو را که نمی‏خواهیم درست بکنیم؛ و یا قانون اساسی امریکا را. ما می‏خواهیم قانون اساسیِ اسلام را درست کنیم. اسلام‏شناس باید در اینجا دخالت داشته باشد. اسلام‏شناس روحانیون هستند، و بعضی از اشخاصی که در روحانیت داخل هستند، و لو از صنف دیگر، لکن اطلاعات اسلامی- سیاسی دارند. و ما همینها را می‏خواهیم تعیین کنیم. یعنی نه اینکه ما، ملت ما همینها را می‏خواهد ما هم تبلیغ می‏کنیم، شما هم تبلیغ می‏کنید، که یک همچو اشخاصی باید تعیین بشوند. الآن وظیفه همه شما آقایان و رفقا و برادرهایتان و ما و دوستانمان، همه باید توجهمان الآن به این باشد که طرحی که دولت می‏دهد صحیح است، و همه تأیید کنیم دولت را، تا رفراندم بگذارد قانون اساسی را.

دیشب بود که در روزنامه دیدم که سفیر سوئیس گفت که قانون اساسی در این مملکت به رفراندم گذاشته می‏شود. و در همه جا این رسم هست. برویم سراغ وزارتخانه‏اش، آن هم نه. برویم سراغ اداراتش، آن هم نه. ما همچو چیزی نمی‏خواهیم. ملت ما می‏خواهند که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. یعنی هر کس وارد هر وزارتخانه‏ای بشود خیال کند که وارد شده در یک معبدی؛ یک جایی که مردمش [در] آنجا هستند مردم صالحند. اگر وارد شد در ژاندارمری، مثل سابق نباشد که رضا خان وارد شده بود. آن وقت می‏نوشتند که وارد شده بود در اداره ژاندارمری، دست گذاشته بود در جیبهایش گفته بود می‏ترسم بدزدند! این جور نباشد.

سردارهای جنگهای اسلامی امام جماعت هم بودند. همان سرداری که می‏فرستادند حاکم کجا شده بود، یا می‏فرستادند رئیس لشکر کذا بود، امام جماعت هم بود. آنها صالح بودند. نه امام جماعت که چیزی نبود، نه. آنها صالح بودند. ما حالا می‏خواهیم این طور باشد که آن رئیس ستادمان هم همچو باشد که به او اقتدا بکنند. نخست وزیرمان هم همچو باشند که به او اقتدا می‏کنند. به ایشان اقتدا می‏کنند. ما می‏خواهیم این طور باشد. ما می‏خواهیم همچو باشد که هر جای مملکت که برویم، اسلام را آنجا ببینیم. مقصد ما این است. مقصد ما این نبود که یک لفظی بگوییم که ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم، باقی‏اش دیگر هیچی. حالا باید این کارها را انجام بدهیم. و الآن چیز مهمی که در نظر همه‏تان باید باشد همین است که این طرحی که دولت داده است که باید عده‏ای را 57، نفر را، مردم تعیین بکنند، و بعد از این تعیین، اینها بررسی بکنند، و بعد از آن رفراندم بشود، این طرح را قبول کنید؛ و به مردم هم تزریق کنید که همین طرح صحیح است. و باقی‏اش برای اینکه می‏خواهیم زود بگذرد، باقی‏اش معطل کردن است و باقی‏اش- عرض می‏کنم که- توطئه و [دسیسه‏] است. می‏خواهند با هم جمع بشوند شیاطین.

من متشکرم از شما که آمدید با من از نزدیک ملاقات کردیم، و درد دلهایمان را با هم بگوییم. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را تأیید کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 184 ـ 192)

ـ سخنرانی در جمع ساکنان تهران نو، نمایندگان کشتارگاه اصفهان؛ قانون اساسی (1358)

«این از برکات این انقلاب است که برادرها همه دور هم جمع شدید. شما آقایان از کردستان، آن آقایان از اصفهان، آن آقایان از جاهای دیگر، همه با هم جمع شدیم تا مطالبی را که داریم در میان بگذاریم. شما همه می‏دانید که در این پنجاه و چند سال به مملکت ما چه گذشت، و به جوانهای این مملکت چه گذشت، و خزائن این مملکت چطور به باد رفت؛ و نیروهای انسانی این مملکت چطور عقب بود. حالا که بحمد اللَّه به واسطه اجتماع همه این سد بزرگ شکسته شد و قشر خائن یا کشته شد یا فرار کرد، حالا ما باید به فکر این باشیم که الآن تکلیف ما چیست؟ این چیزهایی که گذشت بحمد اللَّه خوب گذشت. رفراندم هم همه با هم شرکت کردید، و بحمد اللَّه خوب رأی داده شد، لکن از این به بعد باز کارهایی هست. که همانهایی که رفراندم را تحریم کردند و نگذاشتند بعضی جاها رأی بدهند، حالا هم همانها می‏خواهند نگذارند که قانون اساسی به تصویب برسد. این برای این است که قانون اساسی یک قانون اساسی اسلام است، مال جمهوری اسلام است؛ و اینها از اسلام می‏ترسند. برای اینکه از اسلام می‏ترسند می‏خواهند نگذارند که جمهوری اسلامی در ایران پیدا بشود. قبلًا می‏گفتند که ما جمهوری می‏خواهیم، به اسلامش کار نداریم. ما جمهوری دمکراتیک می‏خواهیم، یعنی جمهوری غربی. ما که مسلمان بودیم، مسلمان که نمی‏تواند از اسلام بگذرد، از همه چیز می‏تواند بگذرد اما از اسلام که نمی‏تواند بگذرد. همه گفتید که ما «جمهوری اسلامی» می‏خواهیم. و این یک عده قلیلی که آن وقت می‏گفتند که ما جمهوری می‏خواهیم، جمهوری دمکراتیک می‏خواهیم، آنها در اقلیت بسیار ضعیف واقع شدند؛ و [99 درصد] این طرف واقع شدند. و همه گروههای آن طرف آن تتمه بودند. بعد که شکست خوردند، و حالا باز می‏خواهیم ما قانون اساسی اسلام را بگذرانیم، قانون اساسی جمهوری اسلام را بگذرانیم، اینها به فکر این افتادند که این را نگذارند تحقق پیدا بکند به اینکه بگویند باید یک مجلس مؤسسانی نظیر مجلسهای غرب در اینجا باشد. ششصد- هفتصد نفر عضو داشته باشد. چند ماه طول بکشد تا عضوها تعیین بشود؛ چند سال طول بکشد تا تصویب بشود. این برای این است که می‏خواهند تأخیر بیفتد بلکه بتوانند این ریشه‏های گندیده با هم جمع بشوند و یک مفسده‏ای به بار بیاورند.

همه شما آقایان باید توجه داشته باشید که این طرحی که دولت داده است، این طرح صحیح است و زود مطلب را تمام می‏کند، که نبادا اینها دوباره اجتماعی بکنند و همان مفاسد سابق را. اینهایی که الآن می‏گویند ما مجلس مؤسسان می‏خواهیم همانها بودند که رفراندم را تحریم کردند بعضی‏شان. الآن در کردستان هم باز همین معنا را تعقیب کردند که ما مجلس مؤسسان می‏خواهیم، و الّا تحریم می‏کنیم. آن وقت هم تحریم کردند؛ حالا هم همانها هستند. آنهایی هستند که با اسلام مخالفند. ما مجلس مؤسسان برای چی می‏خواهیم؟ ما می‏خواهیم که اسلام درست بشود. مجلس مؤسسانی که طول بدهد سه سال، چهار سال و ما به خطر بیفتیم می‏خواهیم چه کنیم. ما به مردم می‏گوییم شما نماینده تعیین کنید- 75 نفر بنا شده است نماینده تعیین کنید- بیایند این قانون را بررسی کنند. همه آقایان، هر جا هستند، نماینده خودشان را بفرستند بیایند این قانون را ببینند. بعد از اینکه این نماینده‏ها این قانون را قبول کردند، آن وقت [به‏] رأی مردم بگذاریم، به رفراندم بگذاریم؛ یک روز مطلب تمام بشود که سرتا ته مطلب دو ماه طول بکشد؛ نه چهار سال سه سال طول بکشد، تا از آن طرف مرزها کمک بشود به این طرف؛ از داخل هم ایادی امریکا و انگلستان و جاهای دیگر دست به هم بدهند و یکوقت غائله‏ای بپا بکنند.

ما می‏خواهیم زود مطلب تمام بشود و مملکت ما یک مملکت اسلامی بشود. و همه شما همین معنا را بخواهید. همین معنا را شما هم که به کردستان می‏روید، سلام من را به همه دوستان ما برسانید و بگویید اساس این معناست که اینها می‏خواهند همان رژیم سابق را یا نظیر او را پیش بیاورند. و آنها را باید بین خودتان راه ندهید. از آنها اعراض کنید، یا هدایتشان کنید شما چه می‏گویید. شمایی که حالا افتادید و دارید مفسده می‏کنید چه می‏گویید؛ برای این ملت می‏خواهید کار بکنید؟ خوب، همه ما برای ملت [هستیم‏] بیایید کمک کنید؛ چرا کارشکنی می‏کنید. ما می‏خواهیم خانه بسازیم، شما کارشکنی می‏کنید. می‏خواهیم کشاورزی راه بیفتد، شما کارشکنی می‏کنید. می‏خواهیم کارخانه‏ها راه بیفتد، شما کارشکنی می‏کنید. رفراندم می‏خواهیم بکنیم، شما خرابکاری می‏کنید و قانون اساسی اسلامی می‏خواهیم درست کنیم، باز هم شما خرابکاری می‏کنید. پس شما یک دسته خرابکار هستید، نه یک دسته ملی که برای ملت بخواهید کار کنید. شما می‏خواهید همان خرابکاریها را برگردانید و ما ان شاء اللَّه نمی‏گذاریم همچو چیزی بشود.

ان شاء اللَّه همه شما سالم باشید؛ همه موفق باشید؛ مؤید باشید و سلام ما را هم به همه دوستانمان که در آنجا هستند برسانید. خداوند همه را حفظ کند.» صحیفه امام، ج‏8، ص: 193 ـ 195)

ـ حکم انتصاب آقای ابوالحسن شیرازی به سمت امامت جمعه مشهد (1359)

«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ ابو الحسن شیرازی- دامت افاضاته‏

بدین وسیله جنابعالی به سمت امام جمعه در شهر مقدس مشهد منصوب می‏شوید که ان شاء اللَّه تعالی ضمن انجام این فریضه بزرگ الهی، اهالی محترم را به وظایف مهم اسلامی و انقلابی که در این برهه از زمان دارند آشنا ساخته و در حفظ اتحاد و همبستگی آنان بکوشید. بدیهی است اهالی محترم- ایّدهم اللَّه تعالی- نیز فرصت را مغتنم شمرده در انجام هر چه باشکوهتر نماز جمعه همکاریهای لازمه را خواهند نمود. از خدای تعالی توفیق همگان را مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 445)

ـ سخنرانی در جمع کارکنان جهاد سازندگی؛ تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلابها (1359)

«با اینکه جا تنگ است و شما آقایان در مضیقه هستید و هوا هم گرم است مع ذلک چند کلمه به آقایان عرض می‏کنم: انقلابهایی که در دنیا واقع شده یا پس از این واقع می‏شود، یا از طریق ملتها بوده است و یا از طریق حکومتها که به نحو کودتا یک انقلابی انجام می‏دادند. اکثراً انقلابات کودتایی بوده، آن انقلابها هم که از قِبَل ملت بوده است شاید کم انقلابی پیدا بشود که به هدایت احزاب و دستجات معین واقع نشده باشد. شما اگر بگردید در تمام انقلاباتی که واقع شده است، نخواهید پیدا کرد انقلابی که این دو خاصیت را داشته باشد: یکی اینکه از ملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروهها و دستجات سیاسی و امثال اینها، و یکی دیگر اینکه مکتبی باشد و آن هم یک مکتب الهی. در همه انقلاباتی که در دنیا واقع شده است، مثل انقلاب ایران پیدا نخواهید کرد. انقلاب ایران یک جهت اسلامی داشت و حالا هم دارد و آن اینکه، سرتاسر ایران که مسلمان هستند- مگر نادری- اینها به همان ایده اسلامی قیام کردند. همه دیدند که در سرتاسر ایران، آن وقت که هجوم از طرف رژیم فاسد به مردم بود، مردم همه از پیر و جوان و زن و مرد با «اللَّه اکبر» پیش رفتند و همه هم از رژیم طاغوتی منحرف بودند و رژیم اسلامی می‏خواستند. این طور نبود که یک حکومت طاغوتی را بردارند و طرفدار یک حکومت طاغوتی باشند، یا طرفدار یک حزب سیاسی، هیچ، ابداً این مسائل نبود و این انقلاب تبع ایده اسلامی بود. اسلام همه چیز دارد، لکن این طور نبود که ملت ما بریزند بیرون و بگویند که ما مثلًا فلان رژیم کذایی را می‏خواهیم؛ همه می‏گفتند ما اسلام را می‏خواهیم، همه اجتماع داشتند در کلمه اسلام و جمهوری اسلامی. و هیچ یک از گروههای دیگر چه سیاسی و چه غیر سیاسی هیچ دخالتی در این نهضت نداشت و اینکه به طور معجزه‏آسا پیشرفت کرد همین قضیه اسلامی بودن بود. وقتی یک ملت همه‏شان قیام کردند و همه هم نظرشان خدا بود، این ملت پیش می‏برد؛ برای اینکه خوف از مرگ ندارد، الهی است. کسانی که الهی هستند خوف ندارند از هیچ چیز؛ از خدا می‏ترسند و دنبال اینکه احکام خدا را در کشورشان ایجاد کنند و متحقق کنند بپاخاستند. هیچ حزبی، هیچ گروهی، هیچ شخصی حق ندارد که بگوید این را من ایجاد کردم، ما ایجاد کردیم؛ این را ملت درست کرد و این را خدا درست کرد. معجزه‏ای بود که به اراده خدای تبارک و تعالی، تحقق پیدا کرد، و تا این جهت الهی و خدایی است این ملت دیگر آسیب‏پذیر نیست.

و خاصیت یک نهضت اسلامی که از خود توده‏ها و خود ملت برخاسته همینهایی است که در ایران واقع شد؛ یک دفعه سرتاسر ایران بعد از اینکه انقلاب به پیروزی تا حدودی رسید، سرتاسر کشور بدون اینکه یک نظمی در کار باشد، و یک اشخاصی بخواهند مردم را آگاه کنند، خودشان برخاستند و سازمانهایی درست کردند و گروههایی درست کردند؛ سرتاسر ایران خود ملت دادگاه درست کرد و در هر شهری و در هر ناحیه‏ای یک ملّایی قاضی شد و چند نفری هم دادستان و امثال ذلک، بدون اینکه از مرکز یک تعیینی شده باشد و سرتاسر کشور نهادهای مختلف پیدا شد، جوشید. یکی از نهادهایی که از خود ملت جوشید و متکفل آن خود ملت بود، همین جهاد سازندگی بود.

کمیته‏ها و پاسداران و همه این نهادهای تازه و جدید، بدون اینکه یک سازمانی در کار باشد، خودشان مردم درست کردند. و مادامی که این معنا باشد که مردم موظف می‏دانند خودشان را برای ساختن، آسیب نخواهند دید.

آن روزی آسیب- خدای نخواسته- به کشور ما و به ملت ما می‏رسد که این معنایی که در اول نهضت پیدا شد و سبب پیروزی شد، این معنا از بین مردم برود؛ یعنی، به واسطه اختلافات و تشتتات و هواهای نفسانی طوری بشود که از آن معنای الهی که در بین ملت بود و موجب پیروزی شد تهی بشود و در آن وقت دست رحمت الهی از سر این کشور- خدای نخواسته- برداشته بشود. کاری بکنید که این کلمه ید الله مع الجماعة[7] از دستتان نرود. اگر جماعتها همه با هم باشند و ایده اسلامی باشد دست خدا همراهشان است.

نهادهایی که در ایران از خود ملت پیدا شد، اولش با یک قصد خالصی، الهی پیدا شد و ظاهر شد. اگر این قصد خالص در پیش شما کوچک بشود دست خدا هم برداشته می‏شود. کوشش کنید که این نهادی که شما در آن خدمت می‏کنید و خدمت ارزنده‏ای هست، بسیار کوشش کنید که این خدمت در راه خدا باشد، خدمت به بندگان خدا، خدمت به بندگان مستضعف خدا که مورد عنایت حق تعالی هستند. کوشش کنید خدمت برای مستضعف باشد، نه برای هواهای نفسانی و کوشش کنید که این خدمت آلوده نشود به بعض از کارهایی که ناپسند است. شیاطین در صددند که هر یک از این نهادهای اسلامی را لکه‏دار کنند. دستهای خائنین در کار است. توطئه‏ها در کار است که این نهادهای اسلامی را به دنیا بر خلاف آنچه که هست معرفی کنند. اگر- خدای نخواسته- در این نهادها یک کارهای بر خلاف موازین انجام بگیرد فرصت دست بدخواهان می‏افتد، و در بوق و کَرنا این مطلب را بزرگ می‏کنند، و شما که برای خدا مشغول کار هستید شما را بدنام می‏کنند. دادگاههای سرتاسر کشور توجه داشته باشند که در دادگاه، خدای تبارک و تعالی را در نظر بگیرند و از اشتباهات و خطاها و انحرافات پرهیز کنند و در اموال و نفوس مردم با احتیاط رفتار کنند، که اگر- خدای نخواسته- یک بیگناهی به دست اشخاص، مجرم حساب بشود یا جزایی برای او تعیین بشود، این در دستگاه الهی بسیار بزرگ است و جواب ندارند بدهند. شما آقایان هم که در جهاد سازندگی هستید توجه کنید که جهاد سازندگی، سازندگی باشد، در آن تخریب نباشد، در آن انحراف نباشد. اگر جهاد سازندگی در آن انحراف نباشد و برای خدا باشد این همان جهادی است که توأم با جهاد اکبر هم هست.

من ضمن تقدیری که از تمام شما جوانان و جوانان سرتاسر کشور که در جهاد سازندگی هستید و زحمت می‏کشید، لکن از شما می‏خواهم که در ضمن جهاد سازندگی جهاد نفس هم داشته باشید. اگر این کاری را که انجام می‏دهید برای خدا خالص بشود جهاد نفس هم تحقق پیدا کرده است. و من برای خاطر اینکه، این ازدحام موجب زحمت جمعی از آقایان است مطلب را تمام می‏کنم و از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که همه شما پیش خدای تبارک و تعالی آبرومند باشید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 446 ـ 449)

ـ پیام تشکر از آقای معمر قذافی؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

«حضرت آقای سرهنگ معمر القذافی، رهبر کشور لیبی‏

پیام تسلیت شما به مناسبت حادثه غم‏انگیز گلباف کرمان واصل گردید. از همدردی و اظهار محبت شما متشکرم، و سعادت و توفیق عموم مسلمانان و محرومان جهان را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 467)

ـ پیام تشکر از آقای شاذلی بن جدید؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

«حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهوری دمکراتیک کشور الجزایر

پیام تسلیت و همدردی آن حضرت در مورد حادثه دلخراش گلباف کرمان واصل گردید. از اظهار محبت شما متشکرم، و از خدای تعالی توفیق و سعادت برای همه مسلمانان و محرومان جهان مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 468)

ـ پیام تشکر از آقای لئونید برژنف؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

«حضرت آقای لئونید برژنف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی‏

پیام همدردی و تسلیت شما را در مورد فاجعه زلزله کرمان دریافت نمودم. از اظهار محبت شما متشکرم. سعادت و موفقیت همه ملل محروم و مستضعف جهان را از خدای تعالی مسألت دارم.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 469)

ـ پیام تشکر از آقای چون دو هوان؛ تسلیت زلزله کرمان (1360)

«حضرت آقای چون دوهوان، رئیس جمهوری کره‏

پیام همدردی و تسلیت شما در مورد حادثه غم‏انگیز زلزله کرمان واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی سعادت و توفیق همه مستضعفان جهان را مسألت دارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏م» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 470)

ـ پیام تشکر از آقای یوتسه دنیال؛ تسلیت زلزله کرمان  (1360)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حضرت آقای یوتسه دنیال، رئیس جمهوری خلق مغولستان‏

تلگراف تسلیت و همدردی شما را در مورد فاجعه زلزله کرمان دریافت داشتم. از اظهار محبت شما متشکرم، و توفیق و سعادت همه ملل مستضعف و محروم جهان را از خدای تعالی مسألت دارم.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 471)

ـ پیام به ملت ایران در سالروز تأسیس جهاد سازندگی؛ نقش جهاد سازندگی در جنگ (1361)

«بیست و هفتم خرداد، روز تأسیس جهاد سازندگی را به عموم ملت انقلابی و شریف ایران و به همه تلاشگران متعهد و مؤمن در راه تحقق آرمانهای ملت مسلمان ایران تبریک می‏گویم.

روزی که با تأسیس این ارگان عظیم، انقلاب اسلامی ما توانست به دور افتاده ترین مناطق کشور راه یابد و رسالت تاریخی و اسلامی خود را با تمام کارشکنیها به اقصی‏ نقاط کشور برساند.

براستی فرزندان اسلام، خواهران و برادران ایثارگر، با عضویت در این نهاد انقلابی، با فداکاری بی‏نظیر خود در میان دشوارترین شرایط زندگی و سخت ترین مناطق جغرافیایی کشور توانستند در مدتی کوتاه، این همه آثار زنده و ارزنده را در تمام ابعاد برای مردم ستمدیده ایران به ارمغان آورند. کم نیستند جهادگرانی که در راه بهبود زندگی مردم محروم و مستضعف ما شهید و یا معلول گردیده‏اند و کم نیستند خواهران و برادرانی که در بدترین شرایط، دست به اقدامات فرهنگی و عمرانی زدند و به بدترین شکل به دست گروهکهای از خدا بیخبر و منافقان دنیاپرست شهید گردیدند. چرا که این از خدا بیخبران خوب فهمیدند که این جوانان جهادگرند که بذر انقلاب را در دل هر روستایی می‏کارند، و با آبادانی مناطق محروم است که هر روستایی و شهری محروم، سربازی می‏شود پاسدار انقلاب اصیل اسلامی خویش؛ چرا که امریکا و ایادی مزدبگیرش، خوب به این نتیجه رسیده‏اند با جهاد مقدس فرزندان اسلام است که نهال انقلاب اسلامی در روستاها و شهرهای دورافتاده این آب و خاک به گل می‏نشیند. و تنها به همین دلیل است که هر جهادگری را مانند رزمنده‏ای در میدان نبرد می‏دانند که از انقلاب و اسلام و ایران دفاع می‏نماید.

نقش جهاد سازندگی در جنگ، کمتر از نیروهای نظامی نبوده و نیست، و این اقراری است مکرر از سوی فرماندهان ارتشی و سپاهی ما که اگر جهاد نبود پیروزی با این سرعت به دست نمی‏آمد. باید اعتراف کرد که اینان بزرگترین آبرو را به انقلاب اسلامی خود داده‏اند و با تعهد به اسلام و ایمان به خدای تعالی در این راه بهترین نمونه و الگو برای همه جوانان مسلمان و متعهد اسلامی گردیدند. امروز در گوشه و کنار کشور و در میان دور افتاده ترین روستاهای محروم و بد آب و هوا که قدم بگذارید با ایثارگران جهاد سازندگی مواجه می‏شوید که خیلی زودتر از شما خود را بدانجا رسانده‏اند و با نداشتن امکانات لازم، با هر وسیله‏ای که در اختیار داشته و دارند، با تمام وجود در از بین بردن کمبودها و مشکلات و بیماریها و نارساییهای مردم کوشش می‏نمایند، و در بسیاری از موارد برای ایجاد وسایل رفاهی از ایثار جان خود دریغ نکردند. من هر گاه از نزدیک با جوانان پر شور و پر تحرک جهاد سازندگی مواجه می‏شوم و یا در وسایل ارتباط جمعی آثار ارزنده فرهنگی و عمرانی آنان را شنیده و یا می‏بینم، از دل برای موفقیت و سربلندی آنان دعا می‏کنم. آفرین بر شما که این گونه به اسلام و انقلاب اسلامی آبرو دادید. درود بر شما که برای تحقق آرمانهای ملت مسلمان و انقلابی ایران و برای پیاده کردن برنامه‏های اسلام عاشقانه به استقبال شهادت شتافته‏اید و علی رغم تبلیغات واهی دشمنان، اختلاف زبان و لباس مانع تلاش فردی و جمعی شما در این راه نگردیده است، و هم اکنون مشاهده می‏کنید که چگونه با لباسهای محلی و زبانهای قومی دست در دست یکدیگر در این گردهمایی مهم شرکت جسته‏اید.

امیدوارم همان گونه که در راه سازندگی کشور تمام نیروهای مادی و معنوی خود را به کار بسته‏اید، از سازندگی خود و دیگران نیز که مقدّم بر همه سازندگیهاست، غفلت نکنید، و همان گونه که بارها یادآوری کرده‏ام سازندگی روح را بر سازندگی جسم مقدّم دارید تا به خواست خدای تعالی با نیروی ایمان، کارها به بهترین و سریعترین وجه پیش رود، و هر چه زودتر با کمک خداوند و یکدیگر این کشور را به خودکفایی و آبادی کامل برسانیم، ان شاء اللَّه تعالی. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.[8] روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 337 ـ 339)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات عربی متحده؛ تبریک عید سعید فطر (1364)

«حضرت آقای شیخ زائد بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده‏

تلگراف تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به آن جناب و ملت مسلمان کشورتان تبریک گفته و امید است عموم ملل اسلامی با الهام‏گیری از تعالیم عالیه اسلام توطئه‏های دشمنان خود را نقش بر آب کرده و عظمت خود را بازیابند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 281)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور الجزایر؛ تبریک عید سعید فطر (1366)

«حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهور کشور الجزایر

پیام تبریک آن جناب به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید.

متقابلًا این عید بزرگ اسلامی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و توفیق عموم ملل مسلمان را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 286)



[1] - اصل: باید.

[2] - روز جمعه 11 مرداد 1342، امام خمینی از زندان عشرت‏آباد به داودیه و سپس به قیطریه منتقل شدند و در محاصره قرار گرفتند.

[3] - حسن پاکروان، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور. وی در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، با حکم دادگاه انقلاب اسلامی، به مرگ محکوم و تیر باران شد.

[4] آقای سید حسن قمی

[5] - پوشیده ساختن معنی.

[6] - وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، کتاب القضاء، باب 11، حدیث 9

[7] - حدیث نبوی، صحیح ترمذی، ج 3، ص 316:« دست خدا با جماعت است».

[8] - پیام امام خمینی را آقای سید احمد خمینی در اجتماع گروه زیادی از جهادگران و مردم تهران در مراسم بزرگداشت روز جهاد سازندگی قرائت کردند

انتهای پیام /*