امروز با امام خمینی: شانزدهم خرداد

ـ تلگراف به حضرت آیت اللَّه آقای نجفی مرعشی جهت احوالپرسی (1357)

ـ سخنرانی در جمع پزشکان، اساتید و دانشجویان شیراز؛ اسلامی شدن دانشگاهها (1358)

ـ پیام به ملت ایران و مسلمانان جهان؛ رسالت پاسداران و تجلیل از فداکاریها(1360)‏[2]

ـ سخنرانی در جمع ائمه جمعه استان زنجان؛ مقاومت در مقابل توطئه ها (1361)

ـ پیام به اعضای جهاد سازندگی؛ تجلیل از خدمات جهاد- تأکید بر تشکیل شوراها (1361)

ـ تذکر به آقای محمد هاشمی رفسنجانی در مورد پخش سریال پنجمین نفر (1361)

ـ پیام به امام جمعه تبریز و اهالی آذربایجان؛ تسلیت ارتحال آقای انگجی (1362)

ـ نامه به آقای منتظری؛ بررسی صلاحیت کاندیداهای شورای عالی قضایی (1364)

کد : 3731 | تاریخ : 16 خرداد 1400

امروز با امام: شانزدهم خرداد

 

ـ تلگراف به حضرت آیت اللَّه آقای نجفی مرعشی جهت احوالپرسی (1357)

زمان: 16 خرداد 1357/ 29 جمادی‏الثانی 1398

مکان: نجف‏

موضوع: احوالپرسی‏

مخاطب: مرعشی نجفی، سید شهاب‏الدین (از مراجع عظام تقلید) 16/ 3/ 2537 (صحیفه امام، ج‏21، ص: 633)

ـ سخنرانی در جمع پزشکان، اساتید و دانشجویان شیراز؛ اسلامی شدن دانشگاهها (1358)

«دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل، شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین بشود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند می‏کند. و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را به عقب می‏زند. در رژیم سابق، شاید از همه جنایتها، جنایت اینکه دانشگاه را به طور صحیح نگذاشتند عمل بکند شاید از همه جنایات بالاتر باشد. آنچه که در اسلام مطرح است اموال نیست؛ مادیات نیست؛ معنویات است که باید از دانشگاه به همه اقشار سرایت بکند. یعنی چه دانشگاه شما، و چه دانشگاه روحانیون. این دو قشر هستند که تربیت امت به عهده این دو قشر است. این دو قشر از همه قشرها عملشان شریفتر و از همه قشرها مسئولیتشان بیشتر است. عمل شریف، برای اینکه مرکز انسان درست کردن است. دانشگاه باید مرکز درست کردن انسان باشد. چه دانشگاه روحانی، و چه دانشگاه شما. و این یک امری بوده است که انبیا- علیهم السلام- مأمور بر همین امر بوده‏اند که انسان درست کنند. کتب آسمانی، همه کتب آسمانی، برای انسان ساختن آمده است. اگر انسان ساخته بشود، همه چیز به صورت معنویت درمی‏آید؛ یعنی مادیات هم به صورت معنویت در می‏آید. به عکس، اگر چنانچه قشرها شیطانی باشند و از دانشگاه ما و شما انسانهای منحرف بیرون بیایند، معنویات هم به صورت مادیات درمی‏آید؛ فانی در مادیات می‏شود.

آن چیزی که انبیا می‏خواستند این بود که همه امور را الهی کنند؛ تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را، که خلاصه عالم است؛ عصاره عالم است. انبیا برای این آمدند که همه اینها را الهی کنند. یعنی انسان، که خلاصه و عصاره همه عالم است، یک انسان الهی بشود که وقتی که هر کاری می‏کند روی جنبه الهیت بکند. انبیا این طور بودند که معاشرتهایشان هم جنبه الهی داشته است؛ ازدواجهاشان هم جنبه الهی داشته؛ همه چیزهایشان؛ هر جهتی که ما به نظرمان یک جهت مادی حیوانی هست آنها این جنبه را انسانی، این جنبه را الهی کرده‏اند. اگر جنگ می‏کنند، جنگهایشان الهی است و برای اوست. اگر صلح می‏کنند صلحهایشان هم الهی است و برای اوست. در مقابل طاغوت. یک جنبه الهی در مقابل طاغوت است. طاغوت همه چیزش مادی است؛ شیطانی است؛ معنویات را هم می‏کشد طرف مادیات و طرف دنیا. لکن آنها که تابع دستورات الهی هستند همین مادیاتی که همه از آن استفاده می‏کنند، همین مادیات را، یک صورت معنویت به آن می‏دهند؛ با جنبه معنویت به اینها نگاه می‏کنند؛ همه عالم را به جنبه الهیت نگاه می‏کنند؛ همه را مظاهر خدا می‏دانند اگر محبت به مردم داشته باشد، نه به عنوان اینکه این پسر من است؛ دختر من است؛ این برادر من است؛ به آن عنوان معنویت که هست که بنده خداست؛ فرستاده خداست. شیطان عکس این است. طاغوت عکس این است.

انبیا آمدند که مردم را از ظلمات به نور دعوت کنند؛ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ‏[1] یا اخراج از ظلمتها به نور است؛ این کار انبیاست؛ این کاری است که خدای تبارک و تعالی به وسیله انبیا انجام می‏دهد. و یا از نور به ظلمت است. فطرت انسانی، که یک فطرت نورانی است به حسب خلقت، اینها این فطرت را می‏کشند طرف ظلمت؛ از نور به ظلمت می‏آید. این کار طاغوت است. این دو جنبه است. و هر کدام اصحابی دارد. مؤمنین، آنهایی که به خدا ایمان دارند، از همه ظلمتها به نور کشیده می‏شوند. و کفار، آنهایی که ایمان به خدا ندارند، از نور به طرف ظلمتها کشیده می‏شوند.

چیزهایی که در عالم واقع می‏شود و ما باید از آن چیزها تنبه پیدا بکنیم، یکی از امور همین نهضت ایران است. از این نهضت ایران باید ما تعلّم پیدا کنیم؛ تنبه پیدا بکنیم. مطالعه کنیم در این نهضت ببینیم که این نهضت چه بود؛ برای چه بود؛ و چه شد که تا اینجا پیروز شده است؛ و باید چه کرد که تا آخر پیروز بشود. نهضتها در عالم خیلی بوده است؛ انقلابات در عالم خیلی بوده است؛ انقلاب در شوروی هم بود؛ انقلاب در فرانسه هم بود؛ انقلاب ایران با آنجا چه فرقی دارد؟ و انقلاب ایران برای چه هست، و انقلاب شوروی برای چه بود؟ مردم ایران چرا در خیابانها ریختند و فریاد کردند و همه «اللَّه اکبر» گفتند و فریاد کردند؟ قضیه این چه بود؟ آیا مردم ایران هم مثل شورشیهای شوروی فریاد می‏کردند و علف می‏خواستند؟ فریاد می‏کردند و دنیا می‏خواستند؟ خونشان را جوانهای ما برای اینکه یک زندگی مرفهی در دنیا داشته باشند خون می‏دادند؟ این می‏شود که یک کسی خودش را بکشد که زندگی‏اش خوب باشد؟ یا خیر، این یک نهضت الهی بود. نهضت مثل نهضتهای آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند یا آنهایی که نهضتهایشان نهضتهای جهت مادی بوده است، نبوده است. نهضت ایران نهضتی بود که خدای تبارک و تعالی در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهوری اسلامی، به عنوان اسلام، به عنوان احکام اسلام، در خیابانها ریختند و همه گفتند ما این رژیم را نمی‏خواهیم؛ و حکومت عدل اسلامی و جمهوری اسلامی می‏خواهیم. آن چیزی که انگیزه این ملت بود، انگیزه همه قشرها، الّا بعضیها. زنها در خیابانها ریختند؛ مردها در خیابانها ریختند؛ بچه‏ها آمدند. [اسلام بود] همین دیشب کسی می‏گفت که من شاهد قضیه بودم که یک بچه ده دوازده ساله سوار موتورسیکلت شده بود و حمله کرد طرف یک تانک! از آن طرف هم بچه را تکه تکه کردند. اما او یک بیرق دستش بود و حمله کرد. این چه بود؟ قضیه، قضیه چه بود که یک همچو تحول در یک ملت پیدا شد؟

این تحول عظیمی که در این ملت پیدا شد یک تحولی بود که فقط برای این معنا که مثلًا رژیم نباشد؟ یا دنباله داشت؟ رژیم نباشد؛ حکومت اسلامی باشد. اساس آن بود؛ اساس آن بود که می‏خواستند قرآن حکومت کند در این کشور. موانع را برداشتند که حکومت، حکومت اسلامی باشد؛ نه اینکه همه مقصد این بود که فقط آزاد باشیم. همه مقصد این بود که مستقل باشیم؟ ایران می‏خواست که مثل مملکت مثلًا سوئد باشد؟ آزاد هستند؛ مستقل هم هستند؛ اما اگر از قرآن در آن خبری نباشد، باز هم چنین می‏خواهند؟ ایرانی‏ها این را می‏خواستند که قرآن باشد یا نباشد؟ اسلام باشد یا نباشد؟ ما آزاد باشیم، ما آن جهت حیوانی‏مان، آن جهت حیوانی‏مان اشباع بشود، کاری به معنویات دیگر ما نداریم! ایران جوانهای خودش را برای این داد؟ یا ایران متحول شده بود به یک ملت صدر اسلامی؛ یک جوانهایی مثل جوانهای صدر اسلام که شهادت را برای خودشان فوز می‏دانستند، می‏گفتند شهید هم بشویم سعادتمندیم. مسأله این بود؛ و مسأله این هست.

دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قدیمه چه دانشگاه علوم جدیده، از دانشگاه سعادت یک ملت و در مقابل سعادت، شقاوت یک ملت سرچشمه می‏گیرد. دانشگاه را باید جدیت کرد، جدیت بکنید دانشگاه را درستش کنید، دانشگاه را اسلامی‏اش کنید. مملکت ما برای اسلام زحمت کشیده است و باید برای اسلام زحمت بکشد و می‏کشد و همه چیزش باید اسلامی بشود. همین توقع نباشد که دولت اسلامی باشد؛ خیر، همه چیز باید اسلامی بشود. همه قشرها باید قشر اسلامی باشد؛ که هر کس بیاید ببیند جمعیت را، ببیند که یک جمعیت الهی اینها هستند؛ یک جمعیت اسلامی اینها هستند. الآن وقتی است که خدای تبارک و تعالی ما را امتحان می‏کند. همین حالا. همین «عصر». ما الآن بعد از اینکه انقلاب به پیروزی رسیده است، تا حدودی الآن وقتی است که ما در امتحان هستیم که حالا که ما آزادی پیدا کردیم، این آزادی را صرف چه می‏کنیم. آزادی پیدا کردیم؛ آزادی! حالا من آزادم که هر کاری می‏خواهم بکنم؟ آزادم که به هر که می‏خواهم اذیت بکنم؟ آزادم که هر چه می‏خواهم بنویسم؟ و لو به ضد اسلام باشد؛ و لو به ضد منافع مملکت باشد. این آزادی است؟! این را ما می‏خواستیم؟ ما آزادی می‏خواستیم، یا آزادی در پناه اسلام ما می‏خواستیم؟ ما اسلام می‏خواستیم. اسلام هم آزادی دارد، اما آزادی بی‏بند و باری نه. آزادی غربی ما نمی‏خواهیم. بند و باری است آن. هر کس با هر جوری می‏خواهد!؟ هر چه هر چه؟! نیست آن طور. آزادی که ما می‏خواهیم، آزادی در پناه قرآن ما می‏خواهیم. استقلال ما می‏خواهیم، آن استقلالی که اسلام به ما بدهد؛ آنکه اسلام بیمه‏اش کند. تمام مقصد ما اسلام است. همه اسلام است، برای اینکه اسلام مبدأ همه سعادتها و همه قشرها را از ظلمات به نور می‏رساند. ما می‏خواهیم یک جمعیتی نورانی پیدا بکنیم، یک قشرهای نورانی که وقتی وارد می‏شویم در یک دانشگاهی، عملش نورانی، علمش نورانی، اخلاقش نورانی، همه چیزش نورانی باشد؛ الهی باشد. پیروزی نه برای این است که ما برسیم به یک مثلًا آزادی؛ برسیم به یک استقلالی و منافع برای خودمان باشد، همین؛ همین دیگر تمام؟ حالا که دیگر منافع مال خودمان شد، دیگر کاری دیگر نداریم؟

اینها مقدمه است. همه‏اش مقدمه این است که یک ملت انسان پیدا بشود؛ یک ملتی که روح انسانیت در آن باشد پیدا بشود؛ تحول پیدا بشود در خود اشخاص. آن چیزی که مطرح است پیش انبیا انسان است. آن چیز، چیز دیگر نیست؛ انسان مطرح است پیش انبیا؛ چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید. می‏خواهند انسان درست کنند. انسان که درست شد، همه چیز درست می‏شود. رژیمها، به تبع خارجیها، می‏خواستند که در این ممالک شرقی انسان درست نشود. آنها از انسان می‏ترسند. آنها می‏خواهند که یک انسانی پیدا نشود. انسان اگر پیدا شد، زیر بار زور نمی‏رود. انسان اگر پیدا شد، منافع مملکتش را به خارج نمی‏دهد. امین است انسان. انسان برای خدا کار می‏کند و برای خداست. زندگی‏اش برای خداست و مردنش هم برای خداست. یک همچو موجودی ممکن نیست که برای اجانب خدمت بکند و به ضد کشور خودش قیام بکند. اینها نخواستند در دانشگاههای ما انسان درست بشود. از انسان می‏ترسیدند. کوشش کردند که نیروی انسانی ما را نگذارند رشد بکند؛ نیروی انسانی ما را نگذارند جلو برود؛ کوشش کردند؛ با هر ترتیبی که توانستند؛ با هر نقشه‏ای که داشتند. عمده کارشان روی انسانها بود که انسانها را نگذارند رشد بکنند. وقتی انسان تربیت نشد در یک مملکت، وقتی تمام نظر یک فرد به مادیت بود، وقتی تربیت، تربیت مادی بود، خوب، این آدم می‏خواهد که دارای یک پارک باشد، این از هر راهی شد بشود؛ این فرقی به حالش نمی‏کند. برای اینکه مادی است. آدم مادی همین جهت ماده را نگاه می‏کند؛ کار ندارد که این ماده، این پارکی که پیدا شده است، این اتومبیلی که پیدا شده است، از کجاست. هر چیز خودش را می‏خواهد، به مبدأش کار ندارد. انسانِ الهی است که اگر چنانچه یک چیزی را به او بدهند، می‏پرسد از کجاست؛ چه هست؛ استفاده این آیا صحیح است یا نه؛ این اتومبیل آیا از راه حلال است یا حرام؛ خیانت است یا امانت. این انسان است که این چیزها پیشش مطرح است؛ ما هم این را می‏خواهیم. این اشتباه است که ما می‏گفتیم که، یا می‏گوییم که، رژیم نباشد بس است دیگر؛ استقلال باشد بس است؛ آزادی باشد بس است. نخیر، مسأله این نیست. ما همه اینها را فدای انسان می‏کنیم. ما انسان می‏خواهیم. همه فدای انسان. انسان وقتی درست بشود، همه چیز درست می‏شود.

در این چند سال کوشش کردند که انسان نباشد .... نگذارند یک انسانی پیدا بشود. اینها می‏دیدند که یک فرد انسان اگر پیدا بشود ممکن است یک ملت را هدایت کند، ممکن است که یک ملت را به خلاف آنها کند، از این ناراحت بودند نمی‏گذاشتند کسی تحقق پیدا بکند. آنها از مدرس می‏ترسیدند. مدرس یک انسان بود. یک نفری نگذاشت پیش برود کارهای او را تا وقتی کشتندش. یک نفری غلبه می‏کرد بر همه مجلس! بر اهالی که در مجلس بودند غلبه می‏کرد یک نفری، یک نفری تا توی مجلس نبود- من آن وقت مجلس رفتم دیدم برای تماشا. بچه بودم، جوان بودم رفتم- مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اینکه چیزی در آن نیست؛ مثل اینکه محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن- عرض بکنم- قبای کرباسی وقتی وارد می‏شد، مجلس می‏شد یک مجلس- طرحهایی که در مجلس داده می‏شد، آنکه مخالف بود، مدرس مخالفت می‏کرد و می‏ماساند مطلب را! وقتی که روسیه در یک قضیه‏ای- که الآن یادم نیست- اولتیماتوم داد به ایران و آوردند به مجلس و قوای نظامیش هم حرکت کرده بودند به طرف تهران یا قزوین که این را قبول کنند، مجلس- آن طور که حالا نقل می‏کنند- بهتشان زده بود که باید چه بکنند. قوا، قوای شوروی است، مقاومت نمی‏توانیم بکنیم؛ قبول این هم که خیانت است. آنجا نوشته است که یک روحانی با دست لرزان آمد و گفت حالا که ما باید از بین برویم چرا خودمان از بین ببریم؟ ما این را ردش می‏کنیم. رد کرد. همه هم قبول کردند. آنها هم هیچ کاری نکردند. اینها می‏بینند یک انسان وقتی در یک ملت پیدا بشود، می‏تواند که مجرای امور را از آن طریقی که آنها می‏خواهند برگرداند. آنی که آنها می‏خواهند نگذارد بشود. کوشش کردند نگذارند انسان پیدا بشود.

شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید. اگر انسان درست کردید، مملکت خودتان را نجات می‏دهید. اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای شما و ما تربیت شد، مملکتتان را نجات می‏دهد. بنا بر این، کار، کار بسیار شریف، و مسئولیت، مسئولیت بسیار زیاد. الآن این مسئولیت به دوش ما و شماست. این مسئولیت بزرگ، یعنی سعادت ملت را شما و ما باید بیمه کنیم: قشر روحانی و قشر دانشگاهی. سعادت ملت را شماها باید بیمه کنید. این مسئولیت به دوشتان آمده، نرفتید زارع بشوید. اگر زارع بودید مسئولیت داشتید، اما نه این مسئولیت را. اگر یک کاسبی بودید مسئولیت داشتید در حدود شعاع خودتان؛ اما الآن مسئولیت، مسئولیت یک ملت است؛ مسئولیت یک کشور است. مسئولیت برای اسلام است. مقابل خدا، الآن همه مسئولیم. باید همه ما کوشش کنیم، دانشگاه کوشش کند، دانشگاههای دینی کوشش کنند، دانشگاههای علمیِ شما کوشش کنند، انسان درست کنند همه دنبال این باشید: انسان.

اگر انسانیت را استثنا بکنید، یک فردی درست کنید دانشمند، یک طبیبی که بهتر از همه اطبای دنیاست، اگر این وجهه انسانی نداشته باشد، همین طبیب مضر است. همین طبیب وقتی که می‏خواهد یک کسی را معالجه کند، دنبال منافع است؛ نه دنبال معالجه؛ دنبال این است از این چقدر درمی‏آید! هر چه بشود بیشتر بدوشد او را. اگر یک طبیب درست کنید که انسانی بار بیاید، او دنبال معالجه است؛ نه دنبال اینکه از این چقدر در می‏آید. قضیه کسب نیست؛ قضیه علاج انسانی است؛ الهی است. یک طبیب می‏تواند معالجه‏اش الهی باشد؛ می‏شود معالجه‏اش شیطانی و طاغوتی باشد. معالجه طاغوتی، اینکه برود دنبال اینکه چقدر از این درمی‏آید.- چقدر ما قضیه استخوان لای زخم! چقدر ما می‏توانیم از این استفاده کنیم. هر چقدر می‏توانیم استفاده کنیم معطلش کنیم! الهی می‏خواهد این را نجات بدهد، و لو چیزی گیرش نیاید؛ می‏خواهد این را نجات بدهد. اگر در دانشگاه شما انسان درست شد، او می‏خواهد ملت را نجات بدهد؛ در فکر این نیست که خودم چی باشم؛ مقام خودم چی باشد؛ می‏خواهد نجات بدهد؛ و اگر طاغوتی شد، می‏خواهد استفاده کند؛ نمی‏خواهد نجات بدهد؛ می‏خواهد خودش را، برای خودش کار کند، نه برای کشور کوشش کنید که الآن همه مسئول هستیم و باید همه از عهده این مسئولیت بیرون بیاییم. و همه باید خدمت بکنیم. الآن مملکت ما محتاج به خدمت است. چه آنهایی که انسان می‏خواهند درست کنند و نیروی انسانی در دست آنهاست، و چه آنهایی که در قشرهای دیگر هستند، همه باید به این مملکت خدمت بکنند، بلکه این آشفتگیهایی که هست، این آشفتگیها ان شاء اللَّه از بین برود؛ و شما به یک مملکتی که از خودتان باشد خودتان در آن خدمت بکنید؛ برای ملت خودتان و خودتان. و عمده اینکه برای نجات کشورتان و برای خدا. خداوند همه شما را ان شاء اللَّه موفق کند؛ و همه ما را به خدمتگزاری برای کشورمان، برای ملتمان، موفق کند.

[امام د ر جواب سؤال یکی از حضار فرمودند:].

من دیگر وقت اینکه حالا بنشینم و هی صحبت کنم ندارم، من حرفهایم همینهاست. من الآن دیگر حالم مقتضی نیست، حرفهای ما همینهاست، دیگر بیشتر از این ما حرفی نداریم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 61 ـ 69)

ـ پیام به ملت ایران و مسلمانان جهان؛ رسالت پاسداران و تجلیل از فداکاریها(1360)‏[2]

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

عید سعید پر برکت سوم شعبان المعظم، ولادت با سعادت سید مظلومان، بر مظلومان جهان مبارک باد.

این روز شریف که طلیعه ادامه بعثت خاتم الانبیا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- بوده است مبارک بوده و خواهد بود. اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جانفرسای نبی اکرم را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند.

و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابو سفیانیان که می‏خواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید یادگار عصر تاریک بت‏پرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحی نزل»[3] بنیاد حکومت الهی را برکند. نمی‏دانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه می‏آمد. لکن اراده خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایی‏بخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علی آن عصاره نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدت خویش و امت معظم پیامبر اکرم نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و از رهاوردهای آن پاسداری نماید.

و اینک که پاسداران از سپاه و کمیته‏های عصر حاضر، این روز بزرگ پر برکت جاوید را روز پاسدار اعلام نموده‏اند، مسئولیتی بس بزرگ و تکلیفی بس عظیم را عهده‏دار شده‏اند، گویی آنان به یاد پاسداران عاشورا و انگیزه جانفشانیها و فداکاریهای کربلا این روز را انتخاب نمودند و نیکو انتخابی است و بزرگ مسئولیتی. نیکوست که ادامه خون سرخ تشیع را تداعی می‏کند و پر مسئولیت است که انگیزه آن فداکاری و جانبازی آن چنان لطیفه الهی دارد که آن خون را «ثار اللَّه» و از مرزهای حجب نور و ظلمت فراتر برده و از خودیها و خودبینیها پیراسته و به مرز «العبودیةُ جوهرةُ کنهها الرّبوبیة»[4] رسانده و آراسته و دست ما از آن کوتاه است. لکن مأیوس نشوید و کوشش کنید تا به کوشش خویش رنگ اسلامی- الهی بیشتری دهید و به فداکاری خویش اخلاصمندتر باشید که بحمد اللَّه هستید.

شما عزیزان که از بدو انقلاب از متن جامعه اسلامی جوشیدید و در جهاد حق علیه باطل و رژیم شاهنشاهی کوشیدید و اکنون در جهاد اسلامی مقابل کفر صدامیان یعنی امریکای خونخوار همدوش با برادران ارتشی و سایر قوای مسلح از بسیج گرفته تا عشایر برومند در رزم و جهاد مقدس جانبازی می‏کنید و افتخارات بزرگ برای ملت و اسلام می‏آفرینید، باید بدانید که خدا پشتیبان لشکریان خویش است و همیشه در نهایت حق پیروز است.

امریکای جهانخوار باید بداند که ملت عزیز و خمینی تا نابودی کامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن به مبارزه خدایی خود ادامه خواهند داد. ملت ما همان گونه که نشان داده‏اند، تحمل تمام کمبودها را برای حفظ شرف و آبروی خویش خواهد نمود. ملت مقاوم ما از روز اول مبارزه‏اش می‏دانست که با تمام قدرتها و ابرقدرتها دست به گریبان است و باید بداند که تمام ایادی داخلی و خارجی قدرتها و ابرقدرتها خصوصاً امریکای جنایتکار برای شکست ما از تمام امکاناتش استفاده خواهد نمود، ولی چاره چیست که کوه مصیبتها در مقابل حیثیت اسلامی- ایرانی ما چون کاهی است و مردم ما باید خود را آماده این درگیری حسینی تا پیروزی کامل بنمایند، که مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگی سیاه است.

و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‏ایم تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند و بار مسئولیت استقلال واقعی را در تمامی ابعادش به دوش کشند و با افتخار پیام رهایی مستضعفین را در جهان سر دهند. شما دلاوران سلحشور و شما سپاهیان انقلاب اسلامی مردم ایران، شما از همان روزهای اول هدف ناجوانمردانه گروهها و گروهکهای منحرف واقع شدید و این خود فخری بر افتخارات شما افزود، و اکنون نیز آن کس که از اسلام بیشتر گریزان است، دشمن سرسخت‏تر شما عزیزان است.

بکوشید که نفاق افکنان در شما رخنه نکنند و میان شما و برادران رزمنده دیگرتان جایی نیفکند؛ که اکنون قوای نظامی و انتظامی همچون شما و سایر قوای مسلح مردمی لشکریان اسلامید و برادران ایمانی.

بهوش باشید که از تفاله‏های رژیم طاغوتی و مکتبهای انحرافی آسیب نبینید که دشمنان اسلام در کمینند و قلمهای زهرآگین از هر سو از غلافها کشیده شده تا جمهوری اسلامی را از صحنه به در کنند و بجز جمهوری اسلامی به هر چه باشد گردن نهند. اینان همانها هستند که از اول از اسم جمهوری اسلامی وحشت داشتند و اکنون نیز وحشت دارند و با قلم و قدم هر چه بیشتر در هَدْم آن و دولت مردمی شما می‏کوشند؛ لکن باید بدانند که سیل خروشان ملت آنان را چون خسی بر کنار خواهد زد و قدرت الهی اسلام فوق آن است که در مغزهای بی‏محتوای آنان بگنجد. و شما مطمئن باشید که هر گاه تکلیف شرعی احساس شود، به راهی که خداوند قاهر پیشاروی ملت گذاشته است هدایت خواهند شد. این جانب روز مبارک پاسدار را به شما دوستان و سایر قشرهای ملت، بلکه به مستضعفان جهان تبریک می‏گویم و سعادت آنان و عظمت اسلام و مسلمین را خواهانم.

درود بر رزمندگان مجاهد، درود بر سپاه پاسداران، درود بر کمیته‏های انقلابی، درود بر شهدای راه اسلام، درود بر بازماندگان شهدا و درود بر آسیب دیدگان جنگ تحمیلی و درود بر ملت ایران. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 406 ـ 409)

ـ سخنرانی در جمع ائمه جمعه استان زنجان؛ مقاومت در مقابل توطئه ها (1361)

«اول باید اظهار تشکر کنم از آقایان که زحمت کشیدند و تشریف آوردند خدمتشان رسیدیم. آن چیزی که امروز ما به او مبتلا هستیم و به این زودی هم این ابتلا معلوم نیست تمام بشود، این قضایایی است که بعد از پیروزی جنگ برای ما ممکن است پیش بیاید و پیش آمده است. امریکا معلوم نیست به این زودی قطع طمع بکند از این کشور. و ما هم و ملت ایران هم در صدد است که دیگر برنگردد به آن وضعی که سابق بود، و آن اسارتهایی که از همه طرف داشت، و آن محرومیتهایی که تحمل می‏کرد، و آن خلاف موازین اسلامی عمل می‏شد. از این جهت، ما باید خودمان را مهیا کنیم برای مقاومت. همان طوری که با مقاومت همه اقشار کشور از روحانیون و دیگر قشرها این انقلاب تحقق پیدا کرد و پیشرفت کرد و پیروز شد، همین طور ما باید مهیا باشیم برای ضربه‏هایی که به ما ممکن است- خدای ناخواسته- واقع بشود، چه از ناحیه این قشرهای داخلی که منافع غیر مشروعشان از دستشان رفته است، و آن ظلمهایی که به توده‏های محروم کرده‏اند الآن نمی‏توانند بکنند، و می‏خواهند که اعاده بشود. و چه از خارج؛ آن کسانی که، این دولتهایی که وابسته به امریکا یا قدرت دیگر هستند. قشر روحانیون- خداوند همه را حفظ کند- اینها باید این وظیفه را بطور شایسته عمل کنند؛ یعنی، مردم را مهیا نگه دارند. مردم شاید به حسب عامه، خیلیشان ندانند که چه قضیه‏ای واقع شده است. بلکه اشخاصی که از خارج می‏آیند، یا از شخصیتهایی که در خارج هستند و گاهی پیام برای من می‏فرستند، آنها به ما هم می‏گویند که شما باز نمی‏دانید چه کردید، در دنیا چه شده است. و حق هم همین است که ما باز آن کاری که این ملت در پناه اسلام و در پناه امام زمان- سلام اللَّه علیه- انجام داده است ما هم باز آن عمقش را تا حالا نمی‏توانیم بفهمیم، این را به تدریج باید فهمید از آن، لکن تا آن اندازه‏ای که ما می‏دانیم، تمام رسانه‏های گروهی که از امریکا و از شوروی و از اسرائیل و از انگلستان و از همه جا هست از لحنشان معلوم است که ضربه خورده‏اند. اگر گوش کنید این همه دروغپردازیها و این همه شیطنتها یک امر عادی نیست. خوب، در دنیا خیلی جنگها واقع می‏شود، خیلی کشتارها واقع می‏شود، خیلی خرابیها وارد می‏شود، اما وقتی که ما ملاحظه می‏کنیم، می‏بینیم که از آن مسائلی که در دنیا واقع می‏شود، یک کمی شاید منعکس بشود، اما مسائل ایران هر روز و هر شب در رسانه‏ها هست و باد می‏زنند که این مسائل را آنجایی که به نفع ایران است کوچکش کنند، آنجایی که به ضرر ایران است بزرگش کنند و ما باید از این لحنها بفهمیم که اینها ضربه خورده‏اند و آن ضربه‏ای که خوردند آنها می‏فهمند و ما باز نمی‏دانیم چی است لکن این قدر هست که ما باید آن مقاومت و روح اسلامی را حفظ کنیم.

آقایان باید آن قضایایی که در صدر اسلام گذشته است، آن سختیهایی که به خود پیغمبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله- گذشته است، آن وقتی که در مکه بودند، و همان وقتی که در مدینه بوده‏اند، [ملاحظه نمایند] اگر کسی تاریخ ایشان را ببیند، می‏بیند که ایشان یک روز می‏شود گفت خوش نداشته است، البته خوش به اعتبار نظرهای مادی و هر روزشان اشتغال به اموری داشته‏اند و برای ایشان زحمت مهیا می‏کردند. آن وقت که در مکه بودند آن بساطی که قریش سر ایشان آوردند، آن قدر اهانت، آن قدر اذیت که نتوانست ایشان بماند در خود مکه و آنها هم ایشان را حصر اقتصادی کردند نمی‏گذاشتند چیزی به ایشان برسد. گاهی اینها با یک زحمتهایی [ثروت‏] گیر می‏آوردند؛ مثل خدیجه‏[5] که یک ثروتمندی بود و به پای پیغمبر ریخت، آنجا رسید که می‏گویند پوست چیز را می‏مکیده است که یک قوّتی بگیرد. ما باید فکر کنیم که پیغمبر چه کرده است. برای چی این کارها را می‏کرده است، یک بشر است، اما می‏بیند وظیفه دارد؛ یعنی، بشری است که خدا برای او وظیفه تعیین کرده است. این اسلام را فرستاده است و به او امر کرده است که باید استقامت کنی: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ‏[6] این آیه شریفه در دو جای قرآن هست: یکی در سوره شوری‏ هست: یکی در سوره هود پیغمبر- سلام اللَّه علیه- در سوره هود را یاد می‏آورد، و تفاوت ما بین سوره «هود» و سوره «شوری» این است که آنجا وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ‏[7] است، اینجا فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ‏ است. می‏فرماید:

شَیَّبَتْنی، نقل شده است از ایشان: شَیَّبَتْنی سُوَرَةُ هود لِمَکانِ هذِهِ الآیَة؛[8]

برای اینکه نگران بوده است پیغمبر از اینکه اشخاصی که همراهش هستند نتوانند استقامت کنند. خوب، خودش استقامت می‏کرده است، اما وَ مَنْ تابَ مَعَکَ‏ هم مأمور است؛ یعنی، همان طوری که پیغمبر به استقامت و مقاومت مأمور است، هر کس هم همراه اوست و به او گرویده است، همین مأموریت را دارد و تا آخر هم این هم این مأموریت هست.

ما الآن این مأموریت را باید به وجهی که در قدرت داریم انجام بدهیم و اگر همه ملت توجه پیدا کنند به این مسائل و گرفتاریهایی که پیغمبر داشته است و مسلمین در صدر اسلام داشته‏اند، گرفتاریهای زیادی بوده است و ما تا کنون به آن مرتبه نرسیده‏ایم. شما ملاحظه می‏کنید که امروز در ایران گرانی زیاد است، معلوم است اما فقدان نیست، اینکه مردم گرسنه مانده باشند، خوب، ارزاق هست. گران است. دولت هم حالا دارد دنبال این می‏کند که برای مردم طبقه پایین به اصطلاح، برای آنها هر چه می‏تواند رفاه حاصل کند و ان شاءاللَّه می‏کند. ما باید روشن کنیم این توده‏های مردم را که مبتلا هستند به تبلیغات سویی که از طرف گروهکها از طرف خارج، رادیوها می‏شود. ما باید مردم را روشن کنیم که شما یک کاری کردید که این رادیوها این قدر تغییر کردند و این وابستگان به این قدرتهای خارجی دنبال مسأله هستند. چرا در سایر جاها این قدر دنبال مسائل نیستند؟

برای اینکه، اینجا یک کاری کرده است که سابقه نداشته است. در جاهای دیگر هر کاری که شده است، هر انقلابی که شده است، اتکال به یک قدرتی داشته است، اگر از یک جبهه دیگری به او صدمه وارد کرده‏اند خودش متکی به یک کسی بوده است. آنکه کودتا کرده است، کودتاچی‏اش یا به شوروی مربوط است یا به امریکا مربوط بوده است.

و این کاری که شما کردید، و ملت ما کرده‏اند، این یک امر نمونه‏ای است که در این سده‏های اخیر اصلًا و قبل از اینها اصلًا، این مسائل این طوری طرح نبوده است. آن وقتی که مسائل این قدرتها طرح بوده و [بی‏تعهدی‏] در کار بوده است، تا کنون مثل این قضیه واقع نشده است که یک ملتی بخواهند خودشان باشند و بسازند به آن چیزی که دارند و هستند، و دنبال این باشند که خودشان را برسانند به آنجایی که احتیاج به دیگران نداشته باشند، و اتکال نداشته باشند نه به بلوک شرق و نه به بلوک غرب. این یک مطلبی است مال ایران و اختصاص به ایران و وقتی مطلب این طور شد باید توده‏های مردم آشنا بشوند به اینکه کار بزرگ است، لکن کار بزرگ زحمت زیاد هم دارد. کار هم این طور نیست که برای مادیت باشد. تا بگویند که خوب برای مادیت چرا انسان زحمت این قدر بکشد، کار برای معنویت است. از اول، این مسلمین در ایران و این ملت فریاد زده است که ما جمهوری اسلامی می‏خواهیم اسلامی می‏خواهیم، احکام اسلام را می‏خواهند. وقتی که ما برای اسلام می‏خواهیم خدمت بکنیم، دیگر ما نباید منتظر این باشیم که برای اسلام که می‏خواهیم خدمت کنیم بعد به ما یک باغی بدهند. ما برای اسلام خدمت می‏کنیم، خداوند باید به ما بدهد.

بنا بر این، مقاومت یکی از اموری است که دنبال هر انقلابی باید باشد، و دنبال این انقلاب باید از همه جا بیشتر باشد؛ یعنی، مقاومت در مقابل همه گرفتاریهایی که از همه طرف برای ما دارند پیش می‏آورند. شما ملاحظه می‏کنید که در همین دیروز که این مردم در خیابانها ریختند و راهپیمایی کردند، و برای احیای روز 15 خرداد؛ آن روزی که آن قدر به مردم صدمه وارد شد. صدام ایلام را، یک مردم محرومی را، یک ناحیه محرومی را، در حالی که اینها دارند راهپیمایی می‏کنند بمباران می‏کند. تا کنون چهل نفر معلوم شده است، معلوم نشده است چقدر هم هست که شهید شدند و دویست نفر تا کنون معلوم شده است که مجروح شده‏اند. یک همچو جنایت بزرگی را اگر یک ذره‏اش واقع شده بود از طرف دولت ایران، می‏دیدید که آن وقت رسانه‏های گروهی چه خواهند کرد. این را همین جا یک چیزی نقل می‏کنند که «بطوری که ایران می‏گوید این طوری شده است» آن وقت هم دنبالش می‏گویند که صدام گفته است که این تلافی این است که به بصره چه کردند! خوب، یک دروغی صدام می‏گوید، باید عذری پیدا بکند. یک دروغی می‏گوید و یک همچو جنایتی را می‏کند و ما باید منتظر این جنایات باشیم. نباید بگوییم که چرا شد، چرای او معلوم است، «چرا» آن همین قیامی است که شما کرده‏اید. شما اسلام را می‏خواهید، آنها می‏گویند نباید اسلام باشد، به صراحت می‏گویند؛ یعنی، مثل دولت مصر با صراحت می‏گوید که این جمهوری اسلامی نباید باشد. رئیس جمهور مصر با رئیس جمهور اسرائیل با هم مقابله کردند و اتحاد کردند به اینکه اسلام را بکوبند. آن ادعا می‏کند که من رئیس جمهور یک کشور مسلمان هستم و عراق ادعا می‏کند که ایران با اسرائیل مربوط است و لیکن اسرائیل و مصر با هم پیمان می‏بندند که کمک عراق بدهند به ضد ایران؛ آن کسی که آنها مدعی هستند که کمک ما هست و خودش هم اگر ملاحظه کرده باشید این چند روز در این رادیوهای خارجی یک بازی درست کردند.

آن یکی مخالفها شد و آن یکی موافقها. آن گفت چرا کردید؟ آن گفت شما مطلع بودید! آن گفت ما نگفتیم این طور بکنید، مجلسشان گفت که چرا این طور شده است، مسأله را مسلّم گرفته بودند. دنبال او راجع به کیفیتش صحبت می‏کردند که مردم، بدانید این همراهی شده است، این کمک شده است، منتها راجع به اینکه چرا کیفیتش این طور شده است صحبت شده است. خوب، این یک مانوری بود که دادند، لکن مشتشان باز شد. اگر اسرائیل پشتیبان- خدای نخواسته- پشتیبان ایران باشد و یک همچو ننگی برای ایران تحقق پیدا بکند، خوب، نباید با مصر دست به دست هم بدهند که مبادا صدام شکست بخورد. اگر اسرائیل این صدمه‏ای که به یکی از پایگاههای آنها واقع شده بود کرده بود و گردن ایران گذاشتند، خوب نباید حالا با هم دست به دست هم بدهند که دو تایی بیاییم ایران را به هم بزنیم، اسلام را به هم بزنیم آن وقت سایر کشورها را من نمی‏دانم باید چه بگویم به آنها. این مثل است که اریدُ حَیاتَهُ و یُریدُ قَتْلی.[9] کشور ایران می‏خواهد آنها را زنده نگه دارد، می‏خواهد آنها را حفظ کند، می‏خواهد آنها را نجات بدهد از این گرفتاریهایی که دارند، از این ذلتی که دارند، آنها اراده قتل ما را می‏کنند؛ البته این عُرضه را ندارند.

و لیکن آخر چرا باید کشورهای اسلامی این طور باشند؟ چرا باید این وضع را داشته باشند که اسرائیل طمع کند به اینکه حمله کند به یک کشور اسلامی، به لبنان حمله بکند؟

همه‏اش برای همین است که به اسرائیل مهلت دادند، با او دوستی دارند، شاید کمک به او می‏کنند و امثال اینها. ما باید مقاومت کنیم.

و ائمه جمعه و جماعت، اختصاص به جمعه ندارد، جمعه چون اجتماع زیادتر است بیشتر، و لیکن ائمه جمعه و جماعت و علمای همه بلاد باید این مطلب را به مردم بفهمانند که یک کاری کردیم که زحمت دارد و برای خدا شما کردید و همه‏تان هم می‏گویید کاری که برای خدا بشود زحمت دارد.

الْجَنَّةُ حُفَّتْ بِالْمَکارِه.[10]

کسی بخواهد به جنت لقاء اللَّه برسد مکاره را هم باید تحمل کند و دلسرد نشود. مردم را یک وقتی این فضولها دلسرد نکنند. و یکی از اموری که من همیشه به آقایان عرض کردم علاوه بر اینکه یک وحدت کلمه بین خودشان باشد و همین طوری که آقا گفتند یک سمینارهایی داشته باشند، یک اجتماعاتی داشته باشند، در هر ماه یکی دو سه دفعه با هم مجتمع بشوند، تفاهم کنند با هم، همین طور با سایر علمایی که در بلاد هستند، این تفاهم را هر کس در استان خودش داشته باشد و علاوه بر آن با این مقامات دولتی باید مربوط باشد. اشکالی پیدا می‏شود خودشان ابتدا بروند پشت تریبون و به مردم اعلام کنند که همچو چیزی شده است، این تضعیف می‏کند دولت را و امروز حفظ این دولت واجب است؛ یعنی، یک واجب شرعی است، برای ما امروزه همان طوری که رفع آن فساد واجب بود، حفظ این دولت هم الآن واجب است. آقایان اگر یک وقتی- همه علمای بلاد را عرض می‏کنم خصوصاً، ائمه جمعه که خوب، هفته‏ای یک دفعه عمومی صحبت می‏کنند- اگر یک وقت پیشامدی کرد، از استاندار یک جایی، از رئیس دیگر یک جایی یک گله‏ای دارند، حل کنند خودشان، پی‏اش هم به مقامات مربوطه رجوع کنند، به مردم نروند بگویند که مردم، این چه کرده، او چه کرده است. این اسباب تضعیف می‏شود و امروز صلاح ما نیست که ما یک همچو دولتی که دارد با جان و دل برای مردم خدمت می‏کند [تضعیف کنیم‏]، البته هر خدمتگزاری یک اشتباهاتی هم گاهی دارد، همیشه همین طور بوده است.

همین شما هم که خدمتگزار هستید گاهی در بینتان یک نفر اشتباه می‏کند، نباید ما اشتباهات را که واقع می‏شود این را برویم به مردم اعلام کنیم که یک همچو چیزی شده است، خودمان خصوصی حلش کنیم، بخواهیم او را، در یک جلسه خصوصی که هستیم، علما هستند، با هم صحبت کنید. استاندارها هم حالا این طور نیستند که اگر علما آنها را دعوت کنند نیایند، مثل سابق نیست؛ حالا یک طوری است که اینها از خود مردم هستند، می‏آیند پیش مردم، با مردم تفاهم می‏کنند، و همین طور سایر مقامات امروز بحمد اللَّه، همه مردمی هستند. از نخست وزیرش و رئیس جمهورش گرفته تا دیگران مثل سایر مردم هستند و همین طور مثل دیگران که در یک جلسه‏ای با هم می‏نشینند آنها هم همان طوری هستند.

من امیدوارم که ان شاء اللَّه، موفق باشید و موفق باشیم همه در خدمت به این جمهوری و در تأیید همه مقامات و در تحکیم وحدت بین خودمان و همه و در آشنا کردن مردم به وظایف. این جزو مهمات است که مردم را به وظایف آشنا کنند و سختیهای صدر اسلام را برایشان گوشزد کنند که اینها چه می‏کردند در آن وقت و اسلام را چطور برای ما بدست ما رساندند. این یک چیزی است که باید گفته بشود و ان شاء اللَّه امیدوارم که نفس گرم آقایان مردم را بیدار کند و ان شاء اللَّه موفق باشند. من هم به وظیفه خودم که دعا گویی است، دعا کنید که موفق بشوم و دعا کنم به شما و همه. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 298 ـ 305)

ـ پیام به اعضای جهاد سازندگی؛ تجلیل از خدمات جهاد- تأکید بر تشکیل شوراها (1361)

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جهاد سازندگی در کشوری که با دست جنایتکار رژیم منحوس پهلوی و توطئه‏های سرسپردگان خارجی و داخلی به ابرقدرتها، خصوصاً امریکای جهانخوار، به تباهی کشیده شده است می‏تواند بازویی توانا برای انقلاب اسلامی در ساختن کشور باشد.

شوراهای سراسری جهاد، امید است در سازندگی معنوی خویش با اتکا به خداوند تعالی و مددخواهی از حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا له الفداء- موفق [باشند]، تا در جهاد سازندگی و راهنماییهای خویش موفقتر به سازندگی هر چه والاتر کشور اسلامی گردد. با تقدیر و تشکر از خدمتهای ارزنده این نهاد، توفیق و تأیید همگان را در ادامه این خدمت ارزشمند از خداوند بزرگ مسألت می‏نمایم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 306)

ـ تذکر به آقای محمد هاشمی رفسنجانی در مورد پخش سریال پنجمین نفر (1361)

«همین امروز به آقای رفسنجانی تلفن کنید که از وزارت خارجه نوشته‏اند سریال «پنجمین نفر» که بناست از تلویزیون پخش شود با سیاست دولت در این روزها مخالف است. شما توجه کنید.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 307)

ـ پیام به امام جمعه تبریز و اهالی آذربایجان؛ تسلیت ارتحال آقای انگجی (1362)

«جناب حجت الاسلام آقای ملکوتی امام جمعه محترم- دامت افاضاته‏

خبر رحلت عالِم بزرگوار جناب حجت الاسلام آقای انگجی- رحمة اللَّه علیه- موجب تأسف و تأثر گردید. سوابق ایشان و خانواده معظم ایشان در حکومت طاغوت و مخالفتهایشان با ستمشاهی بر اهالی محترم آذربایجان معلوم است. مراتب تأسف این جانب را به اهالی محترم بویژه علمای اعلام و حجج اسلام- دامت برکاتهم- و خاندان معظم ایشان ابلاغ فرمایید.

از خداوند تعالی رحمت برای ایشان و سلامت و صبر برای خاندان محترمشان خواستار، و پیروزی برای ملت ایران بویژه اهالی محترم آذربایجان خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 485)

ـ نامه به آقای منتظری؛ بررسی صلاحیت کاندیداهای شورای عالی قضایی (1364)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دام ظله العالی‏

همان طور که استحضار دارید دومین دوره انتخابات شورای عالی قضایی برای انتخاب سه عضو شورای مزبور در جریان است و عده‏ای به عنوان داوطلب عضویت در شورای نامبرده معرفی شده‏اند؛ چون طبق بندهای دو و سه ماده دو لایحه قانونی راجع به انتخاب سه نفر از قضات کشور برای عضویت در شورای عالی قضایی، انتخاب‏شوندگان باید دارای دو شرط: «اجتهاد در فقه» به طوری که بتوانند در حد یک فقیه صاحب فتوا، احکام فقهی را از کتاب و سنت و ادله دیگر استنباط کنند، و «عدالت و تقوای دینی» که نشانه آن التزام عملی به انجام واجبات و پرهیز از محرمات اسلامی است، باشند؛ و طبق بند چهار ماده سه قانون مزبور احراز و تأیید وجود دو شرط مزبور در داوطلبان با امام امت است، به پیوست اسامی کاندیداها ارسال، مستدعی است کسانی را که اجتهاد و عدالتشان مورد تأیید حضرت عالی است به هیأت نظارت بر انتخابات معرفی فرمایید. 14/ 3/ 1364- هیأت نظارت بر دومین دوره انتخابات شورای عالی قضایی: نماینده امام، محمد علی صدوقی- نماینده دیوان عالی کشور، حسین شایگان- نماینده شورای عالی قضایی، حسین مهرپور].

بسمه تعالی‏

حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری- دامت برکاته- در این باره تحقیق نمایند و نظر دهند. 16/ 3/ 64 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 274)



[1] - سوره بقره، آیه 257:« خدا یار اهل ایمان است. آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آورد و به عالم روشنایی برد. و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان طاغوت است. آنها را از روشنایی به تاریکیها افکند».

[2] - متن پیام امام خمینی توسط آقای سید احمد خمینی در مراسم روز پاسدار قرائت شد. این مراسم بعد از ظهر شانزده خرداد( سوم شعبان) در میدان امام حسین و با حضور دهها هزار تن از مردم تهران و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای بسیج، پس از رژه منظم یگانهای نظامی و بسیجی با سلاحهای سبک و سنگین و در اجتماع پر شور مردم برگزار گردید

[3] - یزید بن معاویه که سلطنت را جایگزین خلافت اسلامی نمود در عدول از سیره خلفا و بازگشت به ارزشهای جاهلیت تا بدانجا پیش رفت که گفت:« نه خبری از جانب خدا آمده است و نه وحی‏ای نازل شده است!» تاریخ طبری، ج 10، ص 6.

[4] -« عبودیت و بندگی خدا گوهری است که باطن آن ربوبیت است». مصباح الشریعة، ص 536، باب صدم: در حقیقت عبودیت.

[5] - حضرت خدیجه، ام المؤمنین، نخستین همسر حضرت رسول اکرم( ص)، مادر فاطمه زهرا( س) و نخستین زنی که به پیامبر ایمان آورد

[6] - سوره هود، آیه 112:« پس ای رسول ما، تو چنانکه مأموری، استقامت و پایداری کن و کسی که به همراهی تو به خدا رجوع کرد نیز پایدار باشد»

[7] - سوره شوری، آیه 15:« ای رسول چنانکه مأموری پایداری کن»

[8] -« سوره هود، به خاطر این آیه‏[ آیه 112] مرا پیر کرد.» علم الیقین، ج 2، ص 971.

[9] - این مصرعی است از یک بیت شعر که کامل آن این است.

ارید حیاته و یُرید قتلی‏

فأترک ما ارید لِما یرید

 

[10] -« بهشت، پیچیده شده به سختیها و رنجها است» و اصل حدیث چنین است:«

حفَّتِ الجنَّةُ بالمَکارِهِ».

بحار الأنوار، ج 67، ص 78، ح 12.

انتهای پیام /*