امروز با امام: سیزدهم خرداد

ـ سخنرانی (معروف عصر عاشورای 42) در جمع روحانیون و اهالی قم؛ شاه و اسرائیل، اساس گرفتاریهای ملت (1342)

ـ نامه تشکر به آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی؛ توصیه به مراعات شهریه طلاب (1346)

ـ حکم اعزام آقای محمدرضا رحمت به پاکستان و رسیدگی به امور مذهبی (1359)

ـ بیانات در جمع اعضای جامعه مدرسین؛ رجحان تدریس در قم بر مقام رهبری (1360)

ـ پیام به ملت ایران؛ تلاش مذبوحانه گروهکهای وابسته علیه اسلام و انقلاب (1360)‏

ـ سخنرانی در جمع خانواده‏ های شهدا و فرماندهان سپاه؛ حفظ انسجام نیروها (1361)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک عید سعید فطر (1365)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر دولت امارات؛ تبریک عید سعید فطر (1365)

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی در مورد پرهیز از تشریفات در حوزه‏ های علمیه (1366)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس؛ تلاش برای حفظ مجلس و حل مشکلات (1366)

کد : 3726 | تاریخ : 13 خرداد 1400

امروز با امام: سیزدهم خرداد

 

ـ سخنرانی (معروف عصر عاشورای 42) در جمع روحانیون و اهالی قم؛ شاه و اسرائیل، اساس گرفتاریهای ملت (1342)

«الآن عصر عاشوراست ... گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می‏گذرانم، این سؤال برایم پیش می‏آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بی‏پناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساسْ سر و کار داشتند، بنی هاشم را نمی‏خواستند، بنی امیه با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی‏خواستند شجره طیبه باشد. همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچه‏های شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله‏[1] به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاههای سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش می‏آید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمی‏خواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمی‏خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد.

اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه‏[2] را کوبید. ما را می‏کوبند؛ شما ملت را می‏کوبند. می‏خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می‏خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می‏خواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را می‏شکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می‏کند.

شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچه‏های این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه‏ها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبیلها نشاندند و در کوچه‏ها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حجرات می‏گذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در این حجرات می‏گذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصی که هزار میلیونشان، هزار میلیونشان یک قلم است، هزاران میلیونشان در جاهای دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای حاج شیخ عبد الکریم‏مان وقتی که فوت می‏شود، آقازاده‏های آن [مرحوم‏] همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند [گریه شدید حضار]؛ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای بروجردی‏مان، وقتی که از دنیا می‏رود ششصد هزار تومان قرض می‏گذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آنها که بانکهای دنیا را پر کرده‏اند، کاخهای عظیم را روی هم ساخته‏اند، و باز رها نمی‏کنند این ملت را، و باز دنبال این هستند که سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست.

آقا! من به شما نصیحت می‏کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‏کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‏کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند. من یک قصه‏ای را برای شما نقل می‏کنم که پیرمردهایتان، چهل ساله‏هایتان یادشان است، سی ساله‏ها هم یادشان است. سه دسته- سه مملکت اجنبی- به ما حمله کرد: شوروی، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا می‏داند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلوی‏[3] رفت. من نمی‏خواهم تو این طور باشی؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوی، نکن! این قدر با ملت بازی نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست می‏گویند که شما مخالفید، بد فکر می‏کنید. اگر دیکته می‏دهند دستت و می‏گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرفها را می‏زنی؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو می‏گویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می‏بوسد؟ دست حیوان نجس را می‏بوسد؟ چرا تبرک به آبی که او می‏خورد، می‏کنند؟ حیوان نجس را این کار می‏کنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار] خدا کند که مرادت این نباشد؛ خدا کند که مرادت از اینکه «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند»، مرادت علما نباشند و الّا تکلیف ما مشکل می‏شود و تکلیف تو مشکل می‏شود. نمی‏توانی زندگی کنی؛ ملت نمی‏گذارد زندگی کنی. نکن این کار را؛ نصیحت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال داری، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یکقدری تفکر کن، یکقدری تأمل کن! یکقدری عواقب امور را ملاحظه بکن! یکقدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن این طور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب؛ اینها صلاح ملت را می‏خواهند؛ اینها صلاح مملکت را می‏خواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردی آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال می‏کنید؟ چرا نشر اکاذیب می‏کنید؟ چرا اغفال می‏کنی ملت را؟ و اللَّه، اسرائیل به درد تو نمی‏خورد، قرآن به درد تو می‏خورد

امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را برده‏اند در سازمان امنیت و گفته‏اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می‏خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید؛ یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه می‏خواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم از این سه تاست تمام گرفتاری ما

آقا، اینها خودشان می‏گویند، من که نمی‏گویم، به هر که مراجعه می‏کنی، می‏گوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید ... آن مردکه‏[4] آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمی‏برم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را می‏برم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه‏ای. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره‏ها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ می‏گوید: اعلیحضرت فرموده. اینها دشمن اعلیحضرتند. اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملکت را به باد می‏برد، اسرائیل سلطنت را می‏برد؛ [با کمک‏] عمال اسرائیل.

آقا، یک حقایقی در کار است، من باز سرم دارد درد می‏گیرد؛ یک حقایقی در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهاییها مراجعه کنید؛ در آنجا می‏نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رأی عبد البهاء است؛ آقایان از او تبعیت می‏کنند. آقای شاه هم نفهمیده می‏رود بالای آنجا، می‏گوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن این طور؛ بدبخت! نکن این طور. تعلیم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رأی عبد البهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مؤاخذه کند از آنهایی که دیده‏اند و به این بیچاره تزریق کرده‏اند اینها را بگو. و اللَّه، من شنیده‏ام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلی زیاد است، بیشتر از این معانی است که شما تصور می‏کنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هی بگویید که «آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است». ما که نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یک کاری بکنید این طور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند می‏گذارند. بیچاره! نمی‏دانی آن روزی که یک صدایی در آمد، یک نفر از اینهایی که با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. اینها همه رفیق دلارند؛ اینها دین ندارند؛ اینها وفا ندارند.

تأثرات ما زیاد است؛ نه اینکه امروز عاشوراست و زیاد است، آن هم باید باشد، لکن این چیزی که برای این ملت دارد پیش می‏آید، این چیزی که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ می‏ترسیم. ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‏گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ این طور که نیست، ایشان می‏گوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام می‏کند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط ما بین اسرائیل ... این ممکن است سرّی در کار باشد؛ ممکن است آن معنایی که می‏گویند که سازمانها می‏خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد؛ احتمالش را نمی‏دهی تو؟ یک علاجی بکن، اگر احتمال می‏دهی. یک جوری این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یکقدری. اطرافش را گرفته‏اند، شاید نگذارند این حرفها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیتها، از همه اینها متأسفیم. آقای شیرازی بیاید دعا کند؛ من خسته شدم.» (صحیفه امام، ج‏1، ص: 243 ـ 248)

ـ نامه تشکر به آقای عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی؛ توصیه به مراعات شهریه طلاب (1346)

«خدمت ذی سعادت جناب مستطاب شیخ العلماء الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج آقا عطاء اللَّه اصفهانی- دامت افاضاته‏

مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از این جانب بود، موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است.

این جانب بحمد اللَّه سلامت و از خداوند تعالی توفیق برای خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. از جنابعالی امید دعای خیر برای حسن عاقبت دارم. راجع به شهریه آقازاده، این جانب به طور کلی نوشته‏ام که مراعات این نحو امور بشود. ان شاء اللَّه عمل می‏شود. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 137)

ـ حکم اعزام آقای محمدرضا رحمت به پاکستان و رسیدگی به امور مذهبی (1359)

«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا رحمت- دامت افاضاته‏

پیرو درخواستهای مکرری که از طرف شیعیان محترم کشور پاکستان و ایرانیان مقیم آن کشور- ایّدهم اللَّه تعالی- در مورد اعزام یکی از آقایان اهل علم جهت رسیدگی به امور مذهبی شده بود، مقتضی است جنابعالی بدین منظور بدان کشور بروید و از نزدیک به امور مذهبی و وضع مدارس علمیه و طلاب محترم آن سامان رسیدگی نموده و در رفع کمبودها و مشکلات اقدام کنید. و در کارها از مشورت با آقایان علمای اعلام محل و افراد ذی صلاح و مطلع دریغ نورزید.

امید است اهالی محترم نیز فرصت را مغتنم شمرده، از وجود جنابعالی قدردانی کنند، و با همکاری یکدیگر بتوانید وظایف محوله را به نحو احسن انجام دهید. از خدای تعالی موفقیت همگان را در این راه مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 371)

ـ بیانات در جمع اعضای جامعه مدرسین؛ رجحان تدریس در قم بر مقام رهبری (1360)

«یک روز طلبگی در قم را بر وضع کنونی خودم ترجیح می‏دهم و من هر وقت که امکان‏پذیر باشد به قم خواهم آمد.

[** امام همچنین تأکید کردند که:**] حوزه علمیه قم به تحصیلات علوم اسلامی، بالاخص فقه و فقاهت، عنایت کامل مبذول دارند و روش هزار ساله فقهای شیعه را همچنان ادامه دهند.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 402)

ـ پیام به ملت ایران؛ تلاش مذبوحانه گروهکهای وابسته علیه اسلام و انقلاب (1360)[5]

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

در 15 خرداد 42 که مصادف بود با 12 محرّم، سومِ شهادت بزرگ شهید فداکار تاریخ، گرچه ملت غیور ایران با فداکاری عظیم خویش و تسلیم قریب پانزده هزار شهید به درگاه خداوند متعال، به ظاهر سرکوب شد و دژخیمان رژیم جنایتکار پهلوی، ننگی ابدی بر ننگهای پنجاه ساله خود افزودند، لکن سرلوحه پیروزی اسلام و ملت بود.

همان سان که شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل اللَّه، تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام، اساس وحی را به خیال خام خود می‏خواستند محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان، سُفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد، این شهادت دلاورانه ملت مظلوم ایران، تخت و تاج پهلویان و جریان پهلوی صفتان را که با اسم اسلام می‏خواستند اسلام را از صحنه خارج نمایند و افکار غرب و نشخوار امریکا را جانشین وحی کنند، از تاریخ ایران بیرون راند. در حقیقت دستاورد نهضت 15 خرداد 42، پیروزی 22 بهمن 57 بود.

اینک باز تفاله‏های رژیم خونخوار سابق در صددند که با کمک و همکاری گروهکهای واپسزده و قلمداران غرب و شرق‏زده، تجدید حیات کنند و با قلمهای به ظاهر خلقی و زبانهای فریبنده، در خارج و داخل، جمهوری اسلامی را متزلزل کنند و در جهان، جمهوری ما را رژیمی ظالمانه و بدتر از رژیم پهلوی معرفی کنند و افکار عمومی را مشوش و به ابرقدرتها مشروعیت دخالت در امور کشور دهند. اینان با نام آنکه در ایران قانونی نیست و در ایران حکومت جنگل پابرجاست، و به نام آنکه تمام نهادهای جمهوری، بر خلاف قوانین دنیا، به غارت اموال و اتلاف نفوس دست زده‏اند، می‏خواهند راه را برای اربابان خود یا ابرقدرت شرق و بلوک کمونیست یا ابرقدرت غرب و بلوک سرمایه داری باز کنند و ایران عزیز را با اسم آزادی که مراد آنان بی‏بند و باری است به لجن بکشند و ملت مسلمان را از صحنه خارج کنند. اینان، آزادی مسلح بودن در مقابل حکومت اسلامی و آزادی در ایجاد اغتشاش را می‏خواهند. اینان آزادی ژ- 3 برای نابودی اسلام و جمهوری اسلامی را می‏خواهند؛ و این آزادی همان است که پیامبران و اسلام و رهبران آن، در سرتاسر تاریخ با آن به جنگ برخاسته‏اند و خود را فدا کرده‏اند، و ما نیز به حکم پیروی از آنان در صحنه هستیم. و غربزدگان آزادی به شکل غرب که حتی آزادی جنسی به حد فجیع آن و آزادی مراکز فحشا را طالبند، اسلام و جمهوری اسلامی مخالف ایده‏های حیوانی آنان است.

اینان با پاسدار و با اصل پاسداری و با ارتش و با تمام قوای مسلح مخالفند، و ملت عظیم ما باید بهوش باشد و کیْد آنان را به خودشان بازگرداند. اینان از بزرگداشت 15 خرداد وحشت دارند چون این روز بزرگ تاریخی سرآغاز شکوفایی اسلام و استقلال و آزادی ملت است. در سایه اسلام است که استقلال به معنای واقعی آن و آزادی به معنای منزه آن تحقق می‏یابد. روز 15 خرداد در عین حال که چون عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است.

بزرگداشت روز حماسه‏آفرین 15 خرداد، بزرگداشت ارزشهای انسانی در طول تاریخ است، همان سان که بزرگداشت روز سرنوشت‏ساز عاشورا، بزرگداشت اسلام و قرآن کریم است. ملت شریف ما، بلکه ملتهای مظلوم، از هر چه غفلت کنند، از این دو روز الهی نباید غفلت کنند.

عاشورا با «نه» خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفی کرد و به گورستان فرستاد و 15 خرداد پهلویان و پهلوی صفتان و ابرقدرتها را مدفون کرد. بزرگداشت و راهپیماییهای روز پانزده خرداد فریادی کوبنده است از مستضعفان بر سر مستکبران و از متعهدان به مکتب مترقی قرآن در مقابل تسلیم‏شدگان بی‏چون و چرا به مکاتب انحرافی یا التقاطی شرق و غرب که به طور خزنده در انحراف ملت مظلوم ما دست به قلم و زبان، در کوشش بی‏امان هستند. بر ملت شریف ماست که این ایام اللَّه را که هدیه‏هایی از عالم غیب ربوبی است با جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهداری کنند؛ و با شعار و شعور بر مخالفان مکتب و خدمتگزاران به شیاطین بزرگ و کوچک بتازند و صفهای خود را فشرده‏تر و دلهای خود را مطمئنتر، با قدم استوار و تصمیم آهنین، بر مشکلات و توطئه‏های غرب و شرق غلبه کنند، و مجهز به جهاز ایمان به خدا شوند در مقابله با مشکلات. و بر قوای مسلح اسلامی از ارتشیان و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و ژاندارمری و شهربانی و بسیج و عشایر تا همه رزمندگان عزیز اسلامی که انسجام و وحدت خود را حفظ نمایند و با قدرت الهی و بانگ «اللَّه اکبر»، بر دشمن کافر بتازند و از خدای بزرگ پیروزی طلب کنند، که دست غیب با آنان است. و بر ملت عزیز رزمنده است که از قوای مسلح پشتیبانی کنند و در همکاری و کمک به آنان از پای ننشینند و آنان را در این فداکاری و عبادت ارزشمند روحیه دهند، که فتح و ظفر ان شاء اللَّه تعالی نزدیک است. شرف و عزت از آن شما و ننگ و خذلان از آن دشمنان اسلام است.

درود بر عاشورا، درود بر 15 خرداد و 22 بهمن، درود بر ایام اللَّه و بر ملت شریف ارزشمند ایران، و درود بر رزمندگان و مجاهدان در جبهه‏های جنگ و در پشت جبهه‏ها. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 403 ـ 405)

ـ سخنرانی در جمع خانواده‏ های شهدا و فرماندهان سپاه؛ حفظ انسجام نیروها (1361)

«همان طوری که این برادرها، برادرهای بسیار عزیز مایل‏اند که با من ملاقات کنند، من هم مایلم که چهره‏های عزیز و نورانی آنها را ببینم. خوب، لکن مسائل بعضی‏اش مهم است و به واسطه مهم بودن آن مسائل، یک مسائل دیگری باید یک قدری تعویق بیفتد و بحمد اللَّه امروز و در این 15 خرداد که نزدیکش هستیم، وضع ایران به طور عموم، وضع قوای مسلح به طور خصوص بسیار فرق دارد با خرداد سال قبل و بحمد اللَّه انسجامی که الآن حاصل شده است بین تمام قوای مسلح که کوشش می‏شد که اینها با هم نباشند و نقشه امریکایی بود که این اشخاصی که می‏توانند فعال باشند، مقابل هم قرار داده بشوند، آن مدفون شد و خنثی. و آن طوری که من، اشخاصی که رفت و آمد می‏کنند از روحانیون، دیگران برای [من‏] نقل می‏کنند، اعجاب دارند از این برادری که همه گروهها با هم دارند که گاهی گفته می‏شود که وقتی که انسان وارد می‏شود آنجا و نمی‏شناسد، اصلًا نمی‏تواند تمیز بدهد که کدام ارتشی‏اند، کدام سپاهی‏اند، کدام بسیجی‏اند. این طور با هم مربوط و با هم هستند. و همین معناست که خدای تبارک و تعالی شماها را و همه ما را مورد عنایت قرار داده است و همین نصرت الهی است، نصرت الهی که انسان توجه به احکامش داشته باشد و عمل بکند به احکامش، این نصرت الهی است و یکی از احکامی که مورد توجه است این وحدت و انسجام همه است و خصوصاً، قوایی که در فعالیت نظامی هستند، اینها اگر- خدای نخواسته- یک وقتی یک اختلافی در خودشان بروز کند همان روز است که امریکا به مقاصد خودش نزدیک می‏شود.

و لهذا، فرضاً که شما ملاحظه کنید که، یا آنها ملاحظه کنند که بعضیها مخالف- مثلًا- میلشان یا موافق چه عمل می‏کنند، امروز نباید انسان امیال خودش را در نظر بگیرد. یک روزی که گرفتاری اسلام و حیثیت اسلام در میان است و می‏بینید که همه قدرتمندها و همه تبلیغات بر ضد همه هست و از اول هم بر ضد همه و خصوص پاسدار عزیز بوده است، باید انسان تمام امیال خودش را فدای میل اسلام، حکم و احکام اسلام بکند. همان طور که شما و همه این رزمندگان ما واقعاً، یک چهره‏هایی هستند که انسان از خودش خجالت می‏کشد که با آنها مواجه بشود؛ کسانی که جان خودشان را که سرمایه همه چیز است دیگر برای انسان، این را فدا دارند می‏کنند برای اسلام و ماها این توفیق را نداریم، نمی‏توانیم، منتها دعا می‏کنیم به شما. وقتی بنا شد که شما یک همچو تحفه‏ای را دارید به اسلام تقدیم می‏کنید، آن وقت اگر- فرض کن- یک چیزی مخالف میلتان شد باید با آن مخالف میل خودتان قدری مبارزه کنید. این مبارزه باطنی است که لازم است انسان داشته باشد همیشه و همیشه مواظب باشد.

شیطان خرده کاری خیلی دارد؛ چیزهایی مخفی، چیزهایی که انسان نمی‏تواند ادراک کند و بعد ادراک می‏کند زیاد دارد و وسوسه‏های زیاد دارد. باید در مقابلش ایستاد از هواهای نفسانی جلوگیری کرد. و این وحدت و انسجامی که الآن بین شما و سایر برادرانتان در ارتش و بسیج و سایر جاها هست، این را حفظ کنید و همین طور عشایر را که یک قوه‏ای هستند و علاقمند هستند بحمداللَّه.

و در رژیم سابق، زمان رضا شاه می‏خواستند این عشایر را از بین ببرند و بسیاری‏شان را از بین بردند. الآن بحمد اللَّه، آنها هم یک قدرتی هستند، با شما دوست و رفیقند. همه با هم دوست باشید، همه با هم رفیق باشید تا اینکه بتوانید این بار را به منزلش برسانید و مطمئن باشید که تا ایران به این وضعی که فعلًا هست و بحمد اللَّه دارد جلو می‏رود. خیلی از اشخاصی که بدبین بودند به اسلام و بدبین هم هستند، هی امید این را داشتند که اسلام همین چند ماهی بیشتر، باز مهلت می‏دادند، یک چند ماه دیگر، یک چند ماه دیگر، یک سال دیگر، و حالا دیدند که سه سال گذشت و رو به انسجام بیشتر و اینجا ثبات بیشتر است. و من امیدوارم که هر چه عمر این طفل‏[6] زیادتر بشود و عمرش طولانیتر بشود، بر آن فعالیت و بر آن قوه‏های خودش افزوده بشود و انسجامش هم زیادتر بشود.

و این اشخاصی که به امید این نشسته‏اند که دوباره ایران برگردد- سلطنت طلب می‏خواهد دوباره ایران به سلطنت برگردد دیگران می‏خواهند یک جمهوری دمکراتیک غیر مذهبی، با تعبیر غیر مذهبی، غیر مذهبی درست بکنند- اینها همه‏شان به قبرستان خواهند رفت و نمی‏توانند ان شاء اللَّه. و اما شرطش این است که: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ،[7] خدای تبارک و تعالی تعلیق کرده، آن نصرت خدا دنبال نصرت ماست. ما اگر از خدا نصرت کردیم و برای خدا، برای دین خدا عمل کردیم، که یکیش همین است که گله‏ها اگر داریم، الآن باشد، الآن بایگانی کنند گله‏ها را، بعدها که درست شد اگر باز گله‏ای باقی ماند می‏شود انسان یک کاری بکند. اما امروز وقت اینکه من از یک کسی اوقاتم تلخ باشد، یک چیزی بگویم که یک وقت- خدای نخواسته- برای او مضر باشد، یا شما یک چیزی بگویید، یا ارتشیها یک چیزی بگویند، این امروز نباید مطرح باشد. همه باید با هم باشیم و یک دشمن مشترک آمده است و باید اول دشمن مشترک را دفعش کنیم، بعد که دشمن مشترک دفع شد، خوب، گله‏ها بعدها امید است که حل بشود، اگر هم حل نشد، آسان است آن بعدها. و من دعا می‏کنم به شما و امیدوارم که همین حیثیتی که دارید الآن [محفوظ باشد].

بحمداللَّه شما الآن در بین همه دنیا، الآن ایران، اگر همه رسانه‏ها را ملاحظه کنید، ایران مطرح است همه جا، در همه دنیا مطرح است ایران و همه از این جنبش ایرانی و اسلامی وحشت دارند. با اینکه ملتهای اسلامی و دولتهای اسلامی- ملتها که وحشت ندارند، دولتهای اسلامی- هم نباید وحشت داشته باشند؛ برای اینکه ایران بنا ندارد به اینکه دولتهای اسلامی را کنار بگذارد و چی بشود، و لو میل دارد اسلام محقق بشود، آنها هم خودشان را با اسلام تطبیق کنند. همه ما با آنها موافق هستیم و دشمن مشترک ما که امروز اسرائیل و امریکا و امثال اینهاست که می‏خواهند حیثیت ما را از بین ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، این دشمن مشترک را دفع بکنیم. بعد که دفع کردیم دشمن مشترک را، آن وقت دیگر هر کسی در محل خودش برای خودش حکومت هست و برای چی. ان شاء اللَّه که موفق باشید و مؤید و من دعا می‏کنم به شما و دعا کنید که من غافل نشوم از این دعاگویی. ان شاء اللَّه، خداوند همه‏تان را حفظ کند و در پناه امام زمان- سلام اللَّه علیه- از عنایات حق تعالی برخوردار باشید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 286 ـ 289)

ـ پیام تشکر به رئیس دولت امارات؛ تبریک عید سعید فطر (1365)

«حضرت آقای شیخ زائد بن سلطان آل نهیان، رئیس دولت امارات عربی متحده‏

تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این عید بزرگ اسلامی را تبریک گفته، و امید است با پیروزی مسلمانان در همه جبهه‏ها بر مستکبران و دشمنان اسلام، و بخصوص امریکای جهانخوار و اسرائیل غاصب، جشن واقعی را در قدس شریف برپا کنند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 49)

ـ پیام تشکر به نخست وزیر دولت امارات؛ تبریک عید سعید فطر (1365)

«جناب آقای رشید بن سعید آل مکتوم، نایب رئیس و نخست وزیر دولت امارات متحده عربی‏

تلگراف تبریک جنابعالی به مناسبت حلول عید سعید فطر واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این عید بزرگ را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، و امیدواریم در آستانه روز جهانی قدس انزجار و تنفر خود را از جنایات و مظالم امریکای جنایتکار و اسرائیل غاصب به جهانیان اعلام دارند. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 50)

ـ نامه به آقای سید احمد خمینی در مورد پرهیز از تشریفات در حوزه‏ های علمیه (1366)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. پدر و مراد بزرگوار. پس از سلام، زمانی که شورای مدیریت حوزه علمیه قم خدمت حضرت عالی رسیده بودند تقاضای کمک برای پیشبرد امور مربوط به حوزه را کرده بودند، حضرت عالی فرموده بودید: مسأله را به احمد بگویید تا او دنبال کند. قرار بر این شد که شورا در نامه‏ای به حضرت عالی مقدار احتیاجشان را بنویسند، آنان پس از بررسی، نامه‏ای برای حضرت عالی نوشتند ... که در صورت عدم پرداخت پول از طرف شخص جنابعالی از بنیاد مستضعفان به آنها کمک گردد. نامه مذکور خدمتتان تقدیم شد. حضرت عالی فرمودید: «چنین کاری را انجام نمی‏دهید و از طرف شماها به بنیاد چیزی گفته نشود هر چه پول و ساختمان زیاد گردد درس و معنویت کم می‏شود.» و چند بار دیگر هم تقاضای برادرانمان را عنوان نمودم باز فرمودید: «من خیال می‏کردم آقایان پنجاه هزار تومان احتیاج دارند». خدمتتان عرض کردم: اگر چنین بود خودشان می‏پرداختند .... برای آقایان شورا مسأله حل نشده است و عقیده‏شان این است که: «تو (احمد) نخواسته‏ای نظر مبارک حضرت امام را که با این مسأله موافق بوده است به مسئولین حوزه ابلاغ کنی و یا شما یاد امام نیاورده‏ای که حضرت امام در این قضیه پول مورد احتیاج شورا را بپردازند ... به حضرت امام عرض کن که اگر مسئله‏ای را به شما محول می‏کند، بعد موافقت کنند که موجب این گونه حرفها نشود.» ... 12/ 3/ 66- احمد خمینی‏].

بسمه تعالی‏

نظر من همان است که قبلًا کِراراً گفته‏ام: من با این تشریفات مخالفم، و برای حوزه علمیه مضر می‏دانم. اساسْ اسلام و تحصیل است که با این نحو زیاده رویها منافی است. و من از بعض آقایان تعجب می‏کنم که تو را زیر سؤال بردند. من باید عرض کنم به آقایان که تا این تاریخ هیچ موردی، حتی این مورد، نبوده است که احمد بر خلاف گفته یا نوشته من بدون اطلاع من تصرفی بکند. بلی، بعضی اوقات در سخنرانیهای این جانب احمد و دیگران، حتی اشخاصی از رادیو و تلویزیون، نظراتی می‏دهند که مورد قبول می‏شود. از خداوند تعالی توفیق همگان را خواستارم.

و به احمد نصیحت می‏کنم که جدیت در جلب رضای خداوند حاضر ناظر نماید، و از طعن و لعن دیگران نهراسد.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 277 ـ 278)

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس؛ تلاش برای حفظ مجلس و حل مشکلات (1366)

«من بنا ندارم که امروز صحبت کنم، لکن دعا منافات ندارد با بنا. من همیشه دعاگوی همه اقشار ملت بوده‏ام، خصوصاً آن جمعی که ارزشمندند برای نظام. من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به شما آقایانی که عمرتان را دارید صرف می‏کنید برای اسلام و پیشبرد اسلام، توفیق بیشتر عنایت کند و امیدوارم که در این مجلس و در مجلسهای آتیه مسائل، مسائل اسلامی باشد و روش، روش اخلاقی و اسلامی.

البته من نباید نصیحت کنم شما را. شما بحمد اللَّه خودتان همه چیز را می‏دانید، لکن در این زمان باید فکر کنید که مجلس اگر یک خدشه پیدا بکند چه خواهد شد. کوشش کنید خدشه‏ای پیدا نشود در مجلس. کوشش کنید که همان طوری که اسلام این مسائل را پیش آورده و ما در سایه اسلام توانستیم این مسائل را حل کنیم، این مسأله محفوظ بماند و همه چیز در سایه اسلام محفوظ بماند. البته من مشکلات مجلس را، مشکلات دولت را می‏دانم، از این جهت توقع ندارم که همه امور همین طوری حل بشود، لکن در عین حال چون اتکای شما آقایان به خدای تبارک و تعالی است، امیدوارم که خداوند هدایت کند شما را و راه حقیقی‏ای که اسلام می‏خواهد، شما در آن راه باشید و خواهید بود. و امیدوارم که همیشه کوشا باشید در اینکه این ملتی که زیر بار ظلم بوده است، از این به بعد این ملت سرفراز باشد و نمایندگان اینها که خلاصه ملت و عصاره ملت‏اند، سرفراز باشند و قویدل مشغول خدمت باشند.

این هیاهوها که در عالم هست، اینها همیشه بوده است و همیشه هم خواهد بود، لکن آن که باقی است خداست و اعتماد به خدا، شما این اعتماد را حفظ کنید و مشکلات را با تدبیرهایی که دارید حل کنید. و امیدوارم که خداوند همه را تأیید کند، وقتی برای خدا باشد تأیید می‏کند. وقتی کار برای خدا باشد، ما چه پیروز بشویم چه نشویم، کارمان برای خداست، ما تکلیف ادا کردیم. ما می‏خواهیم تکلیفمان ادا بشود، دنبال این نیستیم که یک منصبی به دست بیاوریم، شماها نیستید. و ما می‏دانیم که از عهده شکر خدا نمی‏توانیم به در بیاییم. من خودم را عرض می‏کنم؛ من شهادت می‏دهم که خودم تا کنون دو رکعت نماز برای خدا نخوانده‏ام، هر چه بوده برای نفس بوده. دلیلش هم این است که چنانچه جنت و ناری نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول می‏شویم به دعا یا خیر؟ دعای ما آنی که هست برای این است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کند و به ما روزی کند بهشت را و محترز کند از جهنم. آنی که غایت آمال ماست همین است و الّا برای خدا آن وقت معلوم می‏شود که اگر کلید بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگویند که شما مختارید و هیچ کس از شما به جهنم نمی‏رود، هیچ کس از شما هم از بهشت محروم نیست، آن وقت آیا ما باز قیام می‏کردیم به دفع شهوات؟ قیام می‏کردیم به خواندن نماز؟ اینها پیش خود ماست. من خودم می‏دانم که نیست این جور؛ نیستم این طور. امیدوارم که خداوند به شما توفیق بدهد. اتکال به خدایتان زیاد بشود و هر چی دارید از خداست و از خدا بخواهید و من دعاگوی شما هستم. در مواقعی که وقت دعاست به شما دعا می‏کنم و امیدوارم خداوند مستجاب کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 279 ـ 280)



[1] - آقای سید یونس رودباری، یکی از شهدای فاجعه فیضیه.

[2] - مدرسه« فیضیه» قم و مدرسه« طالبیه» تبریز که همزمان مورد یورش وحشیانه عمال شاه قرار گرفتند.

[3] - رضا خان.

[4] - مولوی( معاون ساواک تهران).

[5] - مراسم بزرگداشت قیام 15 خرداد که با حضور صدها هزار تن از مردم تهران که از دَه منطقه به سوی دانشگاه تهران محل برگزاری نماز جمعه، راهپیمایی کردند، در محل دانشگاه برگزار گردید. سرتاسر دانشگاه و خیابانهای اطراف آن تا شعاع وسیعی مملو از جمعیت بود. پیام امام خمینی توسط فرزند ایشان: آقای سید احمد خمینی قرائت شد. انبوه جمعیت به حدی بود که ایشان با یک ساعت تأخیر به محل جایگاه سخنرانی رسید و از مردم عذرخواهی کرد.

[6] - انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، که در آغاز راه خویش است

[7] - سوره محمد( ص) آیه 7.« اگر خدا را یاری کنید، به یقین خدا نیز شما را یاری خواهد کرد».

انتهای پیام /*