امروز با امام: دوازدهم خرداد
ـ نامه به آقای ابراهیم یزدی و تکذیب شایعه (1356)
«جناب آقای دکتر یزدی- ایّده اللَّه تعالی
مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستارم. راجع به فیلم که مرقوم شده است: «معروف است این جانب تحریم نمودهام» اصلًا اطلاعی از چنین موضوعی ندارم و تحریم و تأییدی نکردهام. مقتضی [است] به آقایان دوستان تذکر دهید این ایام افترا نسبت به این جانب فراوان است خصوصاً در ایران. هر چه شنیده یا میشنوند قبل از مراجعه به این جانب قبول نکرده، ترتیب اثر ندهند. از کویت وسیله آقای بهبهانی نامهای رسید که رسید آن را به وسیله ایشان فرستادم. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج3، ص: 200)
ـ نامه به آقای حسن ثقفی؛ احوالپرسی (1357)
«پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. این جانب بحمد اللَّه تعالی از سلامت نسبی برخوردار، و ناراحتیهای فراوان برقرار است. امید است با ادعیه خالصه جنابعالی و سایر آقایان رفع شود. خدمت حضرت آیت اللَّه والد[1]- دامت برکاته- سلام بلیغ تقدیم، از خداوند تعالی صحت و سلامت ایشان را خواستارم. از جنابعالی امید دعای خیر برای حُسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 420)
ـ پیام به ملت ایران؛ چگونگی پیدایش نهضت 15 خرداد (1358)
«با فرا رسیدن 15 خرداد خاطره غمانگیز و حماسهآفرین این روز تاریخی تجدید میشود. روزی که بنا بر آنچه که مشهور است قریب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم کشیده ما به خاک و خون کشیده شد. روزی که طلیعه نهضت اسلامی این ملت شجاع و غیور گردیده؛ نهضت عظیمی که بیش از شانزده سال پیش به دنبال قیام روحانیت مسئول و متعهد در مقابل محمد رضا پهلوی- که مخالفتش با اسلام عزیز آشکار و آشکارتر شد- شکل گرفت. روحانیت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا، پس از حادثهای ناگوار، اعتراض با موج عظیم انسانی- اسلامی بالا گرفت و به اوج رسید. و پس از آن، دست ناپاک استعمار از آستین شاه مخلوع در آمد و غائله 15 خرداد- 12 محرّم- را هر چه دردناکتر به وجود آورد.
محرّم چه ماه پر غائلهای، و چه ماه خونی، و چه ماه حماسهآفرینی! ماهی که دستگاه شاهنشاهی بنی امیه را در هم کوبید؛ و ماهی که رژیم شاهنشاهی 2500 ساله جنایتکاران را در هم پیچید. ملت ما نه محرّم را، که شاهد قتل عامهای وحشیانه جباران است، فراموش میکند و نه 15 خرداد را که سرآغاز نهضت اسلامی روحانیت است.
نهضت از حوزه علمیه قم، مرکز فقاهت راستین، برخاست؛ و برقآسا در سایر حوزههای علمیه و دانشگاهها و در تهران و سایر شهرها قشرهای عظیم ملت را فرا گرفت، و همه را به میدان مبارزه کشید. و در سالهای اخیر که حوادث به دنبال حوادث به وجود آمد؛ و ملت بزرگ با شعار اسلام و فریاد «اللَّه اکبر» و نور ایمان و وحدت کلمه بنیاد پهلوی را از بُن کند. و ملت ما این روز را عزیز میشمارد. و من روز 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام میکنم. و برای بزرگداشت شهدای خویش در این روز بزرگ در مدرسه فیضیه به سوگ مینشینم. به امید آنکه با خواست خداوند متعال باقیمانده ریشههای گندیده استعمار از بیخ و بُن کنده شود؛ و جمهوری اسلامی مبنی بر احکام نورانی قرآن مجید در کشور ما مستقر گردد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج8، ص: 50 ـ 51)
ـ نامه به آقای محمدعثمان سراج الدین؛ تشکر از تلگراف ارسالی (1358)
«بسمه تعالی
دانشمند ارجمند حضرت محمد عثمان سراج الدین- مریوان، سروآباد.
تلگراف اخیر آن جناب در مورد پشتیبانی از جمهوری اسلامی واصل و موجب تشکر گردید. قبلًا نیز پیام محبتآمیز آن جناب به وسیله حجت الاسلام آقای کرمانی واصل گردید. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج8، ص: 52)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان روزنامه کیهان؛ تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی (1360)
«من راجع به روزنامهها و سایر مطبوعات و مجلات و رادیو تلویزیون و همین طور راجع به جهات عمومی، مکرر صحبت کردهام، لکن تذکر و موعظه تکرارش مؤثر است.
یکی از اموری که حتی در امراض مؤثر است «تلقین» است؛ یا خود مریض به خودش تلقین کند، یا کس دیگری به او تلقین کند، که تو خوب شدی، تو خوب میشوی. این مکرر وقتی که شد، در نفس انسان اثر میگذارد. موعظه این نیست که انسان یک کلمه بگوید و برود. مسائل علمی که در یک کتاب- فرض کنید- نوشته میشود، اگر دو دفعه یک مسئله علمی را طرح بکنند، این غلط است؛ مسئله علمی برای فهمیدن اگر یک دفعه [گفته] شد، بس است. اما مسائل وعظ و تنبیه و ارشاد مسائلی است که علاوه بر محتوای خودش، تکرارش مؤثر است. یکی از نکات اینکه در قرآن مسائل تکرار شده است، منتها به صورتهای مختلف [همین است.] و از اعجاز قرآن هم این است که یک مسأله درعین حالی که در آن تکرار شده است، تکرار نشده است؛ یعنی، محتوا یک مطلب است و طور در طور هی بحث میشود در آن. این برای این است که هرجا انسان نگاه کرد، گوشش بخورد به آن موعظهها.
در موعظه هم این طور است که انسان باید هم خودش، خودش را موعظه کند، هم در معرض موعظه واقع بشود. همه انسانها احتیاج به موعظه دارند، هیچ انسانی نیست که محتاج نباشد به وعظ، منتها انسانهای طبقه بالا واعظشان خداست و انسانهای بعد واعظشان آن طبقه هستند تا برسد به آخر، تا برسد به ما که خودمان احتیاج به موعظه داریم. و موعظه چندین ساله باز در خود من تأثیر بسزا نکرده است. من این را باید اعتراف کنم که در عین حالی که موعظه میکنم آقایان را و گوشزد میکنم همه مسائل روز را حالا و پیشتر هم مسائل اخلاقی را، مع ذلک، در خود من تأثیر آن طور که باید بکند، نکرده است. این برای این است که انسان یک شیطان بزرگی در باطنش هست که ایستاده تا انسان را به هلاکت برساند؛ یعنی، آن قدم آخرهم که آدم میخواهد بردارد به آن طرف، باز آن آنجا ایستاده است که نگذارد. تمام همّش این است که انسان را از اینجا که بیرون میکند بدون ایمان بیرون کند؛ و ما به خدا پناه میبریم از اینکه گرفتار بشویم به این طور عواقب سوء.
موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشستهایم، با هم صحبت میکنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ.[2] وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که [بازخواستکننده] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمیشود، هر کاری بکند در محضر اوست وثبت میشود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبتهایی که ما میکنیم، تموج[3] پیدا میکند، ثبت میکند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت میشود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم- خوب، گاهی میشود، انسان جرأت میکند، مخالفت میکند- و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند.
نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه- توجه دارد ازلًا و ابداً- که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد میشود، معصیت خودش میشود.
امروز با قلمهایی که دست شماست، مسئولیت بزرگی دارید. جایی که شماها دارید ادارهاش میکنید مثل یک اداره دولتی نیست. در ادارات دولتی، هر چه واقع بشود، در همان باطن آنجا واقع میشود؛ گاهی مگر شماها به مردم بگویید، و الّا در بین خودشان واقع میشود. اما قلمهای شما یک قلمهایی است که چنانچه لغزش بکند، گاهی یک ملت را لغزش میدهد. رادیو تلویزیون یک دستگاهی است که چنانچه فاسد از کار در بیاید، یک ملت را فاسد میکند. الآن همه رادیو گوش میکنند وهمه تقریباً تلویزیون نگاه میکنند. این طور نیست که یک معصیت [در آنجا] حالا مثل معصیت توی صندوقخانه باشد؛ این معصیتی است که در محضر همه مردم است. قلمهای شما اگر- خدای نخواسته- لغزش بکند و آن تعهدی که برای خدای تبارک و تعالی باید داشته باشید، غفلت از آن بکنید، این جور نیست که به خود شما ضرر بزند، به خود شما، عائله شما، دوستان شما، ملتهای شما و کسانی که هم مذهب شما وهم دین شما هستند؛ به همه ضرر میزند. پس یک ضرر مضاعف است؛ مثل یک ضرر کوچک نیست. باید توجه بکنید به این مصلحت، خصوصاً شما که اداره یک روزنامه کثیر الانتشار هست دستتان.
شما چنانچه- خدای نخواسته- توجه به این مسائل نکنید، یک مسئولیت بسیار خطیر دارید پیش مردم، پیش ملتهای دنیا و بزرگتر اینکه پیش خدا مسئولیت دارید. چنانچه این روزنامهها ارشاد کنند مردم را، این یک اطاعتی است بالاتر از آن اطاعتهایی که انسان گوشه خانه خودش میکند؛ و بالاتر از آن ارشادهایی است که پیشترها میکردند و غایتشان این بود که در یک مجلسی چند هزار نفری بود. ارشادی است برای یک ملت؛ ملت چند میلیونی. و اگر شما این قلمی که دستتان هست قلم ارشادی باشد، میتوانید که یک ملت را به راه راست هدایت کنید و میتوانید که مردم را از انحرافات نجات بدهید. امروز در مقابل قلمهای ارشادی، چند مقابل قلمهای انحرافی هست؛ و در مقابل سخنهای ارشادی، سخنهای انحرافی هست.
خوب، باید انسان متوجه باشد که این منحرفین برای چی میگویند، چه خواهند گفت، انگیزهشان در این انحرافات چیست، این کسی که اهل همین مملکت است واهل همین خاک است واهل همین ملت است چه میگوید که میخواهد انحراف ایجاد کند، واقعاً صحیح است که اینها دلسوز هستند برای ملت، برای دلسوزی میخواهند رفع کنند آن مسائل فاسد را، یا نه، آلت دست قرار دادهاند؛ برای اینکه فاسد کنند. ممکن است در بین اینها اشخاصی باشند که واقعاً بخواهند مفاسد را بگویند و اصلاح بکنند. لکن در گفتن مفاسد، از لحن آن کسی که میگوید، انسان میفهمد چه [مقصودی دارد.] آن کسی که میگوید که من میخواهم مردم را ارشاد کنم، از قلمش انسان میفهمد که مسأله، مسئله ارشاد است یا مسأله، مسئله چیزهای دیگر است.
آن کسی که صحبت میکند، انسان از صحبتش میفهمد، طرز صحبت معلوم است که از یک نفْس خبیث بیرون آمده برای افساد یا از یک نفْس آرام بیرون آمده است برای اصلاح. و ما در بعضی از این قلمها و در بعضی از این زبانها، آن دومی؛ آن معنای اصلاحی را کم میبینیم؛ یعنی، اینها که متکفل روزنامهها هستند، متکفل نطقها در اطراف هستند، اینها را آدم میبیند که آن طوری که سلامت باید باشد در قلم و سلامت باید باشد در بیان و ارشاد باید باشد در قلم و زبان هست، اما آن طوری که انسان میخواهد؛ نیست، کم است. و از آن طرف، نشریات زیادی هست که میبینید که فاسد است و میخواهند به فساد بکشند.
باید شماها در مقابل اینها، نشریاتتان یک نشریاتی باشد که وقتی دست مردم برسد، در ذهنشان بیاید که خوب، این یک تعلیمی است، دارند به ما میدهند؛ یک مدرسهای است که به این صورت باز شده است برای تعلیم؛ و راضی باشند از شما کسانی که الهی هستند. شما در صدد این نباشید که منحرفین را راضی کنید، در صدد این باشید که منحرفین را اصلاح کنید. منحرفین را بخواهید راضی کنید، شما را میکشند به انحراف. اما اگر بخواهید منحرفین را اصلاح بکنید، هر روز قلم شما قلم اصلاحی است. مقالاتی که مینویسید، مقالات اصلاحی باشد.
اخباری که مینویسید، تیترهایی که هست، اینها را که در روزنامهها آدم میبیند، میفهمد که این تیتر از کجا پیدا شده است، با چه مقصدی این را گذاشتهاند. و گاهی آدم بعد که میخواند، میبیند مسأله این طور هم نبوده است؛ تیترش یک جور دیگر است، مسألهاش یک جور دیگر! ابتدا همه مردم نمیتوانند همه روزنامه را تا آخر بخوانند، این تیترها را نگاه میکنند میبینند در تیتری که هست، چه فسادی واقع شده است یا چه صلاحی واقع شده است. اما آدم وقتی خود متن را میخواند، میبیند مسأله این طور نیست که این در تیتر هست. باید توجه کنید که این یک غِشّی[4] است برای مسلمین که انسان در تیتر یک چیزی بنویسد و محتوا آن جور نباشد؛ نه به آن تندی باشد که- مثلًا در این تیتر هست، و نه به آن عظمت باشد که در این تیتر هست. این یک نحو غشّ است برای مسلمین. همان طوری که یک کاسبی روی متاعش یک چیز خوبی قرار میدهد، روغن را روی آن یک مقدار روغن خوب میریزد [اما] آخرش فاسد است و این حرام است و غش است، همین طور چنانچه روزنامه این طور باشد که انسان تیترها را که نگاه کند ببیند این روزنامه خیلی روزنامه خوبی است یا مسائلی هست، مسائل مهمی مطرح هست، از آن طرف، کسی را انتقاد میکنند که این آدم خبیث است، این طور است، اما وقتی آدم میرود [متن را] نگاه میکند، میبیند مسأله این طورها هم نبوده است یا اگر بوده، به این شدت نبوده است. متن را این یک نحو غشّی است که شما با قلمهایتان میکنید. همان طور که این فروشنده روغنِ رو و زیرش با هم فرق دارد و غشّ است و حرام، این هم که تیترش با واقعش مخالف است، این هم غشّ است و حرام.
باید توجه به این معنا بکنید که ما یک روز دیگر هم داریم. این را شک نکنید. ما یک روز محاسبه داریم، از همه چیزها محاسبه میشود. آن روز خود انسان خودش را محاسبه میکند، آن روز قلمها میآیند شهادت میدهند، دستها شهادت میدهند، چشمها شهادت میدهند. انسان خودش آن روز محاسبه خودش را میکند. ما یک همچنین روزی را داریم. دیر و زودش خیلی مهم نیست، اما هست یک چنین روزی.
باید توجه به این بکنید که الآنی که شما میخواهید کشور اسلامی باشد، وقتی کشور میخواهید اسلامی باشد، باید مطبوعاتش هم اسلامی باشد، روزنامههایش باید اسلامی باشد، [مخصوصاً] وقتی این طور است که، از همه اطراف در صدد هستند که یک چیزی پیدا بکنند و اضافهاش کنند، در روزنامه یک چیزی را میبینند، آن وقت میبینید در رادیو لندن و در رادیو امریکا و در رادیوی کجا، یک کلمه را برداشته و تصحیفش[5] کرده است یا همان را یک جور بزرگی نمایش داده است، [تا] همه دنیا [ببینند] که در ایران- مثلًا- یک چنین قضایاست؛ در ایران یک چنین مفاسدی در کار هست؛ در ایران الآن تمام کارها به هم ریخته است؛ تمام چیزها چطور [است.] اینها برای این است که این اشخاصی که میخواهند یک فسادی بکنند، خوب، از این راهها میکنند؛ یکیش هم راه مطبوعات است.
من امیدوارم که شما این روزنامهای که دستتان هست و عهدهدار مسئولیت آن هستید، درصدد باشید که اولًا، افرادی که میخواهند صدمه بزنند به این جمهوری اسلامی، اگر یک دفعه نمیتوانید آنها را ارشاد کنید و رد کنید، به تدریج به تدریج، بعد از مدتی. وقتی امر تدریجی شد، درست میشود. و بعد هم راجع به محتوا، شما هیچ کس را دشمن خودتان حساب نکنید. نمیگویم صدام را هم دشمن حساب نکنید. اما اینهایی که الآن متکفل امور کشور هستند، هیچ کدام دشمن نیستند با هم؛ سلیقههای مختلفی دارند. این سلیقههای مختلف، روی یک- مثلًا- انگیزههایی که هست در نفس انسان، این سلیقههای مختلف به صورت مخاصمه برمیآید. در روزنامهها نباید صورت مخاصمه با کسی داشته باشند، صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند. انتقاد باید بشود. تا انتقاد نشود، اصلاح نمیشود یک جامعه. عیب هم در همه جا هست؛ سر تا پای انسان عیب است و باید این عیبها را گفت و انتقادات را کرد؛ برای اینکه اصلاح بشود جامعه.
خداوند ان شاء اللَّه، شما را حفظ کند؛ موفق باشید؛ و همه قلمها موفق باشند که رضای خدا را ملاحظه کنند.» (صحیفه امام، ج14، ص: 395 ـ 401)
ـ پیام به ملت ایران؛ بازسازی مناطق جنگزده (1361)
«در پی پیروزی عظیم رزمندگان پر توان اسلام و آزادی خرمشهر، شهر لالههای خونین، مردم عزیز و مهربان و ایثارگر کشورمان و علمای اعلام و ائمه محترم جمعه و جماعت در شهرستانهای مختلف با تلگرافهای بسیار آمادگی خود را جهت بازسازی مناطق ویران شده اعلام و مراتب ایثار و فداکاری خویش را در این امر مهم و انسانی ابلاغ کردند. و براستی این حضور دائمی و خستگی ناپذیر در صحنه، و آمادگی و فداکاریهای خالصانه مردم دلیر ما برای هر مسلمانی غرورانگیز و برای جهانیان اعجابآمیز است و میتوان گفت این هم یکی از الطاف الهی و برکات جنگ است که این چنین مردم را به هم نزدیک و مهربان نموده و در غم و شادی یکدیگر شریک ساخته است.
من در برابر این همه ایثار و از خودگذشتگی و خلوص، از تشکر و قدردانی عاجز و ناتوانم، و خدای بزرگ است که با رحمت واسعه خود میتواند پاداش شما را داده و قدردانی کند، شَکَّر اللَّهُ مساعیکم الجمیلة[6].
مطلبی که لازم به تذکر است اینکه به خاطر تسریع در کار، ان شاء اللَّه تعالی حضرات و اقشار محترمی که آمادگی خود را برای بازسازی اعلام داشتهاند متوجه باشند که هماهنگی خود را با «شورای عالی بازسازی مناطق جنگی» که تحت نظر دولت جمهوری اسلامی فعالیت میکنند حفظ نموده و کمکهای خود را چه از نظر مالی و چه از نظر مصالح و نیروهای انسانی با راهنماییهای شورای مزبور به انجام رسانند، تا به خواست خدای تعالی هر چه بهتر و سریعتر به هدف مقدس خود رسیده و از هدر رفتن نیروها و ناهماهنگیها جلوگیری نمایند. در خاتمه از اینکه نمیتوانم به یکایک نامههای شما بزرگواران جواب دهم معذرت خواسته، موفقیت همه عزیزان و نابودی هر چه زودتر دشمنان اسلام و انسانیت را از خدای متعال مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج16، ص: 284 ـ 285)
ـ پاسخ استفتاء جمعی از مؤمنین در مورد مصرف وجوه شرعیه در تبلیغات انتخاباتی (1363)
«سؤالکننده: جمعی از مؤمنین
[بسمه تعالی. بعضیها نقل میکنند که حضرت عالی اجازه فرمودهاید از سهم مبارک امام- علیه السلام- در راه تبلیغات انتخاباتی صرف نمایند، آیا این واقعیت دارد؟ جمعی از مؤمنین].
بسمه تعالی
این موضوع به هیچ وجه صحت ندارد. در صورتی که کسی خدای ناکرده از سهمین و وجوه شرعیه در این گونه امور خرج کرده است باید برگرداند. روح اللَّه الموسوی» (صحیفه امام، ج18، ص: 483)
ـ پیام تشکر به نایب رئیس دولت دوبی؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1363)
«جناب آقای رشید بن سعید، نایب رئیس دولت و رئیس مجلس کشور دوبی
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ الهی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سلامت و سعادت همه ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 2 رمضان 1404 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج18، ص: 484)
ـ پیام تشکر به امیر قطر؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1363)
«حضرت آقای خلیفه بن حمد آل ثانی، امیر دولت قطر
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ الهی را به جنابعالی و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سلامت و سعادت همه ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. 2 رمضان 1404 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج18، ص: 485)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک حلول ماه مبارک رمضان (1363)
«حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان واصل و موجب تشکر گردید. متقابلًا حلول این ماه بزرگ الهی را به شما و ملت برادر و مسلمان کشورتان تبریک گفته، سعادت و عظمت ملل اسلامی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج18، ص: 486)
ـ حکم انتصاب آقای هاشمی رفسنجانی به سمت جانشین فرماندهی کل قوا (1367)
[آقای خامنهای، رئیس جمهور، طی نامهای به محضر امام خمینی اعلام داشت:
... پیشنهاد مشخص این جانب که قبلًا نیز کتباً و شفاهاً معروض گردیده، این است که:
1- کلیه امور مربوط به نیروهای مسلح، ارتش، سپاه، ژاندارمری اعم از عملیات، پشتیبانی، امور سازمانی و اداری و غیره به شخص واحدی مفوض و محول گردد.
2- شخص مزبور از سوی حضرت عالی موظف گردد که امور را از نزدیک و با قاطعیت تمشیت کند.
3- دادگاه نیروهای مسلح موظف گردد که در تعقیب قضایی متهمین و اجرای محکومیتها به طور کامل از نظر و دستور وی تبعیت کند. با توجه به همه جوانب، به نظر این جانب، تنها فرد مناسب برای تصدی این مسئولیت مهم، جناب آقای هاشمی رفسنجانی است. امام خمینی در پاسخ چنین مرقوم فرمودند:].
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی- دامت افاضاته
با توجه به درگیری رویاروی امریکای جهانخوار علیه اسلام و ایران و هماهنگی غرب و شرق و ارتجاع منطقه در مبارزه با انقلاب اسلامی و جلوگیری از پیروزی اسلام، به پیشنهاد رئیس جمهور محترم، جناب حجت الاسلام آقای خامنهای- دامت افاضاته جنابعالی را با تمام اختیارات به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب مینمایم. و جنابعالی موظف به اجرای دستورات ذیل میباشید:
1- ایجاد ستاد فرماندهی کل تا تهیه زمینه وحدت کامل
2- هماهنگی کامل ارتش، سپاه، بسیج و نیروهای انتظامی در تمامی زمینههای دفاع مقدس اسلام. بدیهی است انسجام و ادغام مورد قبول و صحیح ادارات و سازمانهای مربوط و پشتیبانیکننده در هماهنگی نیروهای مسلح نقش اساسی را دارا خواهند بود.
3- تمرکز صنایع نظامی و تهیه ما یحتاج دفاع مقدسمان و انسجام امکانات تعمیراتی، پشتیبانی، فنی، مهندسی، رزمی، آموزشی و تحقیقاتی و نیز بسیج همه امکانات و ابزار در جهت اهداف مشخص از سوی فرماندهی کل.
4- سعی در استفاده هر چه بهتر از امکانات و نیروها؛ و جلوگیری از به کار گرفتن امکانات مادی و معنوی در غیر موارد ضروری. و در همین راستا، حذف یا ادغام سازمانها و تشکیلات تکراری و غیر ضروری.
5- تمرکز امور تبلیغی و فرهنگی نیروهای مسلح در تمام زمینهها.
6- استفاده درست و قاطع از قوانین دادگاه نظامی در زمان جنگ و تنبیه متخلف در هر رده.
7- بهرهبرداری صحیح از کمکهای مردمی در تمامی زمینهها.
قوای مقننه و اجراییه و قضاییه موظفند تمامی امکانات و سیاستهای خود را در جهت نیازهای جنگ به کار گیرند.
از مردم عزیز ایران و نیروهای نظامی و انتظامی میخواهم تا با صبر و شکیبایی انقلابی و با قدرت و استقامت در مقابل توطئههای استکبار جهانی ایستادگی نمایند؛ و مطمئن باشند که پیروزی از آنِ صابران است. جهان امروز غرق در نامردمیها و حیلههاست؛ و شما یاران اسلام در اوج قداست و شرافت میباشید. من به همه شما دعا میکنم، خداوند یار و پشتیبان مبارزانِ راه خدا باد. توفیق جنابعالی را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 56 ـ 57)
[1] - آقای میرزا محمد ثقفی، پدر همسر امام خمینی.
[2] - سوره حدید، آیه 4: و هر جا که باشید، همراه شماست
[3] - موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.
[4] - فریب.
[5] - تغییر کلمات یک جمله به گونهای که معنا تغییر کند.
[6] - خداوند تلاشهای ارزنده شما را پاداش دهد.