امروز با امام: بیستوششم اردیبهشت
ـ نامه به آقای محمد کیایی نژاد؛ اعلام وصول نامه ارسالی (1349)
«خدمت جناب مستطاب مروّج الاحکام و عماد الاعلام آقای کیایی نژاد- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، توفیق و سلامت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. مرجوّ آنکه این جانب را از دعای خیر برای حُسن عاقبت فراموش نفرمایید. و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج2، ص: 269)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از کارکنان روزنامه کیهان؛ رسالت مطبوعات (1358)
«نقش مطبوعات در کشورها منعکس کردن آرمانهای ملت است. مطبوعات باید مثل معلمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت میکنند، و آرمان ملت را منعکس میکنند. در مملکتی که آن همه خونریزی شد و آن همه ملت ما خون دادند تا آنکه یک جمهوری اسلامی موافق آرای اکثریت قریب به اتفاق محقق شد و دست خائنین کوتاه گردید و دست چپاولگران قطع شد، اگر مطبوعات ... بخواهند باز به پشتیبانی از جنایتکاران و خیانتکاران چیزی بنویسند، این مطبوعات ما نیست؛ این خیانت است. باید مطبوعات آنچه که ملت میخواهند بنویسند؛ نه آنچه بر خلاف مسیر ملت است. مع الأسف در بعض از مطبوعات [مطالبی] که بر خلاف مسیر ملت است و بر خلاف آمال جامعه ملت است منعکس میشود؛ و ما تا کنون به مسامحه رفتار کردهایم. من امیدوارم که مطبوعات را خود صاحبان مطبوعات اصلاح کنند.
من از شما کارمندان و کارگران روزنامه کیهان تشکر میکنم که با اراده صمیمانه و با عزم مصمم جلوی اشخاصی که بر خلاف مسیر ملت میخواهند بروند گرفتید. گفتید که شاید کیهان امروز موافق میل ملت نباشد؛ کیهان امروز موافق میل ملت است. ملت روزنامهای را میخواهد که مطابق آرای خودش، مطابق آرای ملت، مطابق خواستههای ملت، رفتار کند. مقالهنویسی نمیخواهد؛ قصهنویسی نمیخواهد؛ [مطالبی] را میخواهد که مطابق مسیر ملت باشد. باید جدیت کنید مسائلی را بنویسید که موافق مسیر ملت باشد.
خونهای ملت ما را هدر ندهند. ملت ما زحمت کشیدهاند، ملت ما خون دادهاند، بخواهند باز این با این اباطیل برگردانند به حال اول، این قابل تحمل نیست. ما تا آنجا صبر میکنیم که توطئه نباشد؛ و اگر خدای نخواسته توطئه باشد، صبر نخواهیم کرد، تحمل نخواهیم کرد. باید خودشان را اصلاح کنند. همه رسانههای تبلیغاتی باید خودشان را اصلاح کنند که خدای نخواسته بر خلاف مسیر ملت نروند. گمان نکنند که باز میشود آن دستگاه سابق را برگرداند. دیگر گذشت آن مسائل و آنها دفن شدهاند.
خداوند شماها را توفیق عنایت کند. و من از شما متشکرم که در اینجا آمدهاید و از نزدیک، من شما را ملاقات کردم و امیدوارم که روزنامه را خودتان اداره کنید و آن طور که دلخواه ملت است درج کنید در آن. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج7، ص: 323 ـ 324)
ـ نامه تشکر به آقای سید حسین خادمی؛ تسلیت شهادت مرحوم مطهری (1358)
«خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای خادمی- دامت برکاته
تلگراف تسلیت آن جناب در مورد شهادت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین استاد مطهری واصل گردید. تلگرافات دیگری نیز به همین مناسبت از طرف اصناف محترم و سایر طبقات اصفهان واصل شده. مراتب تشکر و سلام این جانب را به عموم آقایان محترم ابلاغ فرمایید. از خداوند تعالی موفقیت و سعادت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج7، ص: 325)
ـ نامه تشکر به آقای محمد کرمی؛ خنثی کردن توطئهها در خرمشهر (1358)
«خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد کرمی- دامت برکاته
مرقوم محترم که حاکی از صحت مزاج شریف بود واصل گردید. زحمات جنابعالی و اقداماتی که در مورد آرامش منطقه و خنثی کردن توطئه دشمنان اسلام مورد تقدیر است و لازم است از این به بعد نیز کاملًا مراقب باشید که توطئه گران و دشمنان دین و مملکت نتوانند نقشههای خائنانه خود را در آن منطقه پیاده کنند و حوادث ناگواری امثال حادثه خرمشهر[1] که موجب تأثر و ناراحتی گردید به بار آورند. و امید است اهالی محترم منطقه و برادران عشایر ما نیز هوشیار باشند و گول تبلیغات آنان را نخورند و کمال همکاری را با حضرت مستطاب عالی در خنثی کردن نقشههای خائنانه آنان بنمایند. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و قطع ایادی اجانب و اعادی[2] دین را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج7، ص: 326)
ـ سخنرانی در جمع عشایر لرستان؛ مستضعفان- خیانتهای شاه- گروهکهای وابسته (1358)
«تمام ادیان آسمانی از بین تودهها برخاسته است و با کمک مستضعفین، بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین، در همه طول تاریخ، به کمک انبیا برخاستهاند و مستکبرین را به جای خود نشاندهاند. در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین، مستکبرین زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد. مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند. مستضعفین به اسلام حق دارند، زیرا در طول تاریخ 1400 ساله، این جمعیت بودند که کمک کردند دین اسلام را؛ ترویج کردند از دین اسلام رژیمهای شاهنشاهی و مستکبرین وابسته به آن رژیم، همیشه راه آنها غیر راه اسلام بوده است و با مبارزه با اسلام، زندگی منحوس خود را ادامه میدادند. مستضعفین بودند که دنبال انبیا بودند، دنبال علما بودند، دنبال اولیا بودند. نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت. مستکبرین یا فرار کردند یا در منازل خود نشستند. آنهایی که امروز برای استفاده نامشروع میخواهند سر این سفره بنشینند کجا بودند آن روز که مستضعفین خون خود را میدادند؟ یا در بیغولهها بودند و یا در خارج. این مستضعفیناند که نهضت ما را به پیش بردند؛ اینها هستند که خون خود را ریختند. جوانان دانشگاهی، جوانان مدارس قدیم، جوانان بازاری، عشایر محترم، این طبقه بودند که با قیام خود رژیم منحوس را عقب نشاندند و دست نفتخواران مفتخوار را قطع کردند.
از خیانتهایی که رژیم سلطنتی پهلوی به اسلام و به ایران کرد، تخته قاپو[3] کردن عشایر بود .... این پشتیبان اسلام را او خواست بگیرد. عشایر و ایلات ما را خواست به شکست برساند تا وحدت ملی ما از دست برود، تا وحدت اسلامی ما از دست برود. در طول سلطنت جائرانه این پدر و پسر تنها شما بختیاریها نیستید که گرفتار ظلم و ستم بودید و گرفتار کمبودها؛ تمام عشایر ایران، تمام اقشار ایران این گرفتاری را داشتند و با زحمت و رنج دست به گریبان بودند. تنها کشاورزی شما از بین نرفته است، کشاورزی تمام ایران از بین رفته است. تنها شما مظلوم نبودید، همه ایران مظلوم بود. ایران یک محبسی بود و در آن 35 میلیون جمعیت حبسی! الآن بحمد اللَّه تعالی همه از حبس بیرون آمدید؛ و به شکرانه این نعمت باید صبر انقلابی داشته باشید. مهلت بدهید جمهوری اسلام مستقر بشود، تمام شما به حقوق خودتان خواهید رسید ان شاء اللَّه.
اسلام طبقهای را بر طبقه دیگر ترجیح نداده است. اسلام گرایش مادیگری ندارد. اسلام تمام طبقات را مساوی دانسته است؛ فقط به تقوا مردم را بر دیگری ترجیح داده است. لکن ما الآن مبتلا هستیم به گرفتاریهای زیاد، به خرابیهای زیاد؛ که باید با دست قدرتمند تمام طبقات و بخصوص عشایر این گرفتاریها رفع بشود. کوشش کنید که آرامش پیدا بشود در کشورتان. دنبالههای رژیم با اسمهای مختلف میخواهند آرامش نگذارند تحقق پیدا بکند؛ چون میبینند با آرامش، ملت به حق خود میرسد و دست آنها کوتاه میشود. الآن که شکست خودشان را دیدند در رفراندم، شکست قطعی خودشان را دیدند، حس کردند توجه ملت را به اسلام، لمس کردند شکست خودشان را، به کارهای مذبوحانه، به جنبشهای مذبوحانه دست زدند. بزرگان ما را ترور میکنند، و گمان میکنند با ترور کار آنها درست میشود. این ترور[4] ثابت کرد که ملت ایران هر چه خون ببیند و هر چه رنج ببیند قویتر میشود. اراده آهنین ملت ما آن طور نیست که بتوان با این حرکات مذبوحانه به او شکست داد. ملت ما راه خودش را یافته است و از پا نمینشیند تا اینکه اسلام عزیز را پیاده کند، تا آنکه دست همه خائنان را قطع کند؛ تا آنکه مفتخواران را از مفتخواری منع کند.
شما ای برادران من! ای برادران عشایری من! آگاه باشید نگذارید تبلیغات سوء اینها در جوانان شما تأثیر کند. اینها را راه ندهید در بین خودتان که با تبلیغات خودشان بخواهند باز مسائل سابق را برگردانند و امریکا را بر خزائن ما مسلط کنند. اینها پیوستگان به امریکا هستند با هر صورتی که هستند.
آنهایی که به اسم دمکراتیک[5] میخواهند نهضت ما را شکست بدهند بستگان امریکا هستند. و باید بدانند با این حرفها نخواهند اینها به آمال خودشان برسند. آنها که به اسم تودهها[6] میخواهند تودههای محروم را محرومتر کنند و دست اجانب را به ایران باز کنند، باید بدانند که گذشت دیگر. با این حرکات نمیتوانند وسایل سابق را اعاده بدهند. ملت ما با وحدت خود و توجه به اسلام عزیز نهضت را به پیش برده است، و به پیش خواهد برد. نهضت ما ... فرو نمینشیند، مگر آنکه تمام آمال اسلامی تحقق پیدا بکند.
سلام و درود من بر همه ملت ایران. سلام و درود من بر عشایر ایران. سلام و درود من بر عشایر بختیاری. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج7، ص: 327 ـ 329)
ـ سخنرانی در جمع بانوان مشهد؛ مفاسد پهلوی- نقش بانوان (1358)
«من قبلًا باید از شما بانوان محترمه که در این آفتاب گرم، زیر آفتاب سوزان، نشستهاید عذر بخواهم و تشکر کنم. من در خارج که بودم، و همین طور داخل، آن فعالیتهای ارزنده بانوان مشهد را میشنیدم. و باید فخر کنم به همچو خانمها؛ به همچو بانوان. من در عین حال که میبینم شما در زحمت گرما هستید، مختصراً دو- سه کلمه با شما عرض میکنم. ما از کارهایی که دولتها یا صاحبان قدرت انجام میدهند آن چیزهایی که نقطه ابهام ممکن است داشته باشد کشف میکنیم. رضا شاه آمد، کودتا کرد، دولت ایران را ساقط کرد، و خودش جانشین شد. بعد هم محمد رضا. آنها کارهایی کردند که بعضی از آن کارها ابتداءً شاید به نظر اشخاصِ غافل یک کار مثبت مفید بود. و کارهای دیگری کردند که با اسم اصلاح، با اسم تمدن، انجام دادند. کارهایی را که فسادش کشف شد. مثلًا «اصلاحات ارضی». اصلاحات ارضی! ابتداءً خیلی سر و صدا کردند که ما میخواهیم برای دهقانان چه، دیگر رعیت و اربابی از بین رفت! دهقان[7] شدند همه چه! از این حرفهایی که در روزنامهها نوشتند، در رادیوها گفتند، در نطقها پخش کردند، که مردم را گول بزنند. لکن حالا ما فهمیدیم- قبلًا هم میدانستیم- حالا هم ملت فهمید که قضیه اصلاحات نبود؛ نمیخواستند دهقان را آزاد کنند؛ نمیخواستند دهقان و طبقه مستمند را به نوایی برسانند؛ بلکه مقصد این بود که ایران را بازاری کنند برای امریکا؛ و کشاورزی ایران را تباه کنند تا ایران محتاج بشود به امریکا در همه چیز، که الآن باز این احتیاج به خارج هست. صحبت از «اصلاحات ارضی» بود، لکن فهمیدیم که به فساد کشیدند مملکت را.
یا مثلًا آزادی برای قشرها، برای زنها، برای مردها. «آزادزنان، آزادمردان»! ما و شما همه دیدید که در زمان این پدر و پسر آن اختناقی بود که شاید در طول تاریخ ایران سابقه نداشت. نه مرد آزاد بود، و نه زن. همه در اختناق بودند؛ همه در رنج بودند. یک روز جشنها بر پا میشد که ما کاپیتولاسیون را لغو کردیم!- زمان رضا خان- یک روز حرفها زده میشد و در روزنامهها، در نطقها، برای اینکه مملکت پیش رفته است؛ یکوقتی همان معنا را باز برقرار میکردند و مصونیت میدادند به امریکاییها![8] این تابع این بود که قدرتمند چه بکند. هر چه آن قشر قدرتمند یک کاری میکرد، دیگران دنبال او هیاهو میکردند؛ در مجلسِ دست نشانده هیاهو میشد و مداحی میشد.
از جمله چیزهایی که در زمان رضا خان به تبع آتاترک[9] انجام گرفت، یکی اتحاد شکل بود؛ و یکی کشف حجاب. آن وقت این اتحاد شکل و این کشف حجاب را در بوق و سرنا، بلندگوهای آنها چه تعریفهایی کردند، چه مداحیهایی کردند؛ از آخوند، که مخالف با این مسائل بود، چه تکذیبهایی کردند؛ چه شعرهایی گفتند. شاید شعرهایش را بعضیاش را شنیده باشید. چه شعرهای هجوی میگفتند، که گفتنی نیست. بعد دیدیم که قضیه کشف حجاب، قضیهای نبود که اینها بخواهند برای خانمها خدمت بکنند، اینها میخواستند که این طبقه [را] هم با زور و با فشار نابود کنند. آن مآثری که اینها دارند، آن خدمتهایی که این قشر میتوانند به ملت بکنند، آن خدمتهای ارزندهای که بانوان ما عهده دار آن هستند، از دستشان گرفته بشود؛ و نگذارند اینها آن خدمت اصیلی که باید بکنند و آن تربیت بچهها، که بعدها مقدرات مملکت به دست آنهاست، اینها نگذارند که این خدمت انجام بگیرد؛ مبادا بچهها در دامن اینها تقوا پیدا بکنند؛ در دامن اینها تربیت اسلامی بشوند؛ تربیت ملی بشوند؛ و بعد در دبستانها که آمدند و بعد در دبیرستانها که رفتند، نتوانند آنها با تبلیغاتی که آنجا میکنند و استادهایی که از خودشان آنجا میگذارند و مبلغینی که در آنجا دارند نتوانند اینها را برگردانند.
از این جهت، نقشه این بود که این بانوان را از آن مقام اصیل بزرگی که دارند کنار بزنند، و به خیال خودشان نیمی از این جمعیت ایران را آزاد کنند! دیدید که چه جور «آزاد» کردند. من دیدم که- شماها شاید اکثراً یادتان نباشد- من دیدم که چه کردند با این بانوان محترم ایران؛ چه فشارها آوردند؛ با سرنیزهها این کار بیجا را انجام دادند. و بعد هم خواستند نتیجه بگیرند که کار اصیل را از دست اینها بگیرند [تا] تربیت اولاد را اینها نتوانند بکنند.
اینها اگر وارد بشوند در شغلهای مثلًا دیگر، شغلهای غیر اساسی، نمیتوانند به طور اصالت رفتار کنند. البته شغل برای زن، شغل صحیح برای زن، هیچ مانعی ندارد؛ لکن نه آن طوری که آنها میخواستند. آنها نظرشان به این نبود که زن یک اشتغالی پیدا بکند. نظرشان به این بود که زن را مثل مردها هم، زنها را و مردها را، از آن مقامی که دارند منحط کنند، نگذارند یک رشد طبیعی از برای قشر زن پیدا بشود؛ یا یک رشد طبیعی از برای قشر مرد. نگذارند بچههای ما تربیت صحیح بشوند. و لهذا از آن اول جلویش را گرفتند. دامن بانوان که مرکز تربیت اطفال است بسیاریاش از این [موهبت] محروم شد. بعد در دبستانها بچهها رفتند، آنجا هم با تبلیغات سوئی، با کتابهای منحرفی، آنها را منحرف کردند. بعد در دانشگاه که رفتند، عمال خود آنها نگذاشتند رشد صحیح بکنند. نگذاشتند دانشمندان صحیح تربیت بشود. اشخاص ملی صحیح، اشخاص اسلامی صحیح، تربیت بشود. ما از آن کارهایی که اینها کردند، که دیدیم بر ضد ملیت ما، بر ضد مصالح کشور ما بود، مثل قضیه کاپیتولاسیون، مثل قضیه- عرض میکنم که- کشاورزی، مثل سایر قضایا، میفهمیم که اصل اساس بر این بود که انحراف درست کنند. اساس بر اصلاحات نبود. اساس این بود که نگذارند یک مملکتی رشد بکند. و لهذا از آن میفهمیم که آن کشف حجابی که رضا خان به تبع ترکیه و به تبع غرب و به [واسطه] مأموریتی که داشت، [انجام داد] بر خلاف مصلحت مملکت ما بود.
و ما دیدیم که عضو فعالی که کار از او میآید، آنکه در این نهضت خدمت کرد، شماها بودید. شما بودید که با همین وضعی که الآن اینجا حضور دارید با همین وضع در خیابانها ریختید و به نهضت ما کمک کردید. آنهایی که تربیتشده آنها بودند اگر هم دخالت کردند، باز یک قشریشان بود که نزدیک بودند به آن طوری که شماها هستید. آنهایی که تربیتشان آن طور بود، آنها کاری به این مسائل نداشتند. همان طوری که بعض از مردها در این نهضت هیچ دخالت نداشتند. حالا آمدهاند میخواهند که استفاده کنند. حالا که این طبقه مستضعف، این طبقهای که دیگران ضعیف میشمردند و بحمد اللَّه قوی بودند. این طبقهای که اینها میگویند طبقه سوم- و اینها طبقه اول هستند و آنها طبقه جهنمی سوّم بلکه هفتم- اینها بودند که برای کشور کار کردند؛ اینها این سد بزرگ را شکستند. این طبقه بودند که راه را باز کردند. حالا آقایان از امریکا و اروپا سرازیر شدند به اینجا و میخواهند استفاده کنند. بعضی بانوان هم که هیچ دخالت در این مسائل نداشتند حالا سر این خوان یغما خیال خودشان این است که استفاده کنند. الآن هم شما طبقهای که خداوند حفظتان کند، خداوند سعادت به شما بدهد، شما هیچ توقعی ندارید. شما همان خدمتگزار برای اسلام بودید، حالا هم هستید. هیچ کدام توقع ندارید به اینکه چه بشوید و چه بشوید. خدمت را شما کردید و بعد هم شما میکنید، آن توقعدارهای بیجا که هیچ به این امور کار نداشتند، یک نفر کشته ندادند، آنها حالا آمدند، یکی میخواهد وزیر بشود، یکی میخواهد وکیل بشود، یکی میخواهد چه بشود. این یک خیال خامی است در سر اینها. خوب است که در کارهای خودشان تجدید نظر بکنند. این یک خیال باطلی است که دیگران زحمت بکشند و شما آرام باشید و در محل خودتان یا در خارج، و حالا بیایید و بخواهید منفعت زحمت دیگران را شما ببرید.
اول کسی که حق به این ملت پیدا کرد، همین جمعیتی که الآن اینجا نشستند، و آن جمعیتی که اینها نماینده آنها هستند از بانوان محترم مشهد و سایر بانوان ایران. در مردها هم همان طبقه کارگر و همان طبقه کشاورز و همان کاسبهای جزء و همان اشخاصی که در دانشگاهها هستند و محروم؛ در قشرهای ما هستند و محروم. اینها بودند که این نهضت را به پیش راندند. و حالا هم اینها توقعشان این قدرها نیست که آنها هست. آن توقعدارها آنهایی هستند که هیچ کاری نکردند. آنها حالا آمدهاند میخواهند مثلًا فرض کنید رئیس جمهور بشوند؛ آنها حالا آمدهاند میخواهند نخست وزیر بشوند. آنهایی که بلندگوی همین دستگاه بودند حالا میخواهند که یک کاری انجام بدهند؛ دوباره در اینجا بیایند. انقلابی شدهاند همه امروز هر کس میآید پیش ما میگوید که ما مبارز بودیم! من میبینم، میدانم دروغ دارد به من میگوید؛ لکن خوب من چه بگویم به این آدم. «ما در آن زمان مبارز بودیم، ما حبسها دیدیم چه دیدیم»! از این گزاف گوییها. خیال میکنند که من بیاطلاعم. خوب، من اطلاع دارم که شما آن وقت همهتان یا بسیاریتان نوکر بودید! بسیاریتان کارهایتان برای آنها بود. حالا آمدهاید انقلابی شدهاید. خیر، شما انقلابی نیستید، و نخواهید بود. هر روزی که خدای نخواسته یک تقّی بلند بشود و یک شکستی خدای نخواسته پیدا بشود، شما از آن اشخاصی هستید که فوراً جلو میآیید و میگویید زنده باد کذا! ما شماها را میشناسیم. خودتان را اصلاح کنید. یک قدری توجه داشته باشید.
ما باید برای این طبقه کارگر و کارمند، که طبقه ضعیف هستند، طبقهای هستند که شماها اینها را پایین میدانید و اینها از همه شما بالاتر و بلندمقامتر هستند، باید دولتها برای اینها کار بکنند. شما که آلاف و الوف دارید و در بانکها دارید و در خارج دارید و در داخل دارید و شرکتها دارید و تجارتها دارید، شماها چه میگویید؟ اینهایی که هیچ چیز ندارند در این امور دخالت کردند. خدا میداند آن روزی که من در تلویزیون دیدم که نمایش میداد این زاغهنشینان تهران را، وقتی پرسید از یکیشان که خوب شما اینجا چه میکنید. گفت ما صبحها که میشود با بچه هامان میرویم به تظاهر. این زاغهنشین بیچاره تظاهر کرده است و این پیروزی را آورده است. دولتها باید برای این زاغهنشین یک کاری بکنند. شماها که کنار نشسته بودید حالا آمدید میخواهید که استفاده کنید. استفادهچیها بروند سراغ کارشان! خداوند ان شاء اللَّه این طبقه را حفظ کند، خداوند شما بانوان عزیز محترم را حفظ کند. خداوند به شما سعادت عنایت کند. شما از قِبَل من به همه بانوان مشهد، که از طرف آنها نمایندگی دارید، سلام برسانید. من خدمتگزار همه شما هستم.» (صحیفه امام، ج7، ص: 330 ـ 335)
ـ سخنرانی در جمع خواهران اهل سنت؛ برادری میان شیعه و سنی- انتظار از بانکها (1358)
«من از شما متشکرم. موفق باشید ان شاء اللَّه؛ ان شاء اللَّه امشب صحبتی در این موضوع خواهد شد، مطالبی راجع به همین مسائل ... گفته خواهد شد. امیدواریم که خداوند ما را تأیید کند برای اینکه اسلام را آن طور که هست، در خارج محقق کنیم تا اینکه همه بدانند که اسلام برای همه است؛ و برادرهای سنی ما بدانند که تبلیغاتی که میشود که ما با آنها چه هستیم، صحیح نیست. همه ما برادریم، حقوقِ همه محفوظ است؛ همه مساوی هستیم.
همین طور بانوان محترم بدانند که در اسلام آن قدری که به بانوان خدمت شده است به دیگران نشده است. ان شاء اللَّه امشب من شاید یک بحثی در این باب بکنم.[10] ان شاء اللَّه موفق باشید. ان شاء اللَّه همه موفق باشید. و آن طوری که اسلام هست و اسلام میخواهد این سیستمهای بانکی هم آن طور باشد. امید است که بزودی ریشه رباخواری از این مملکت کنده بشود و یک اقتصاد صحیحْ به جای آن تحقق پیدا بکند؛ و آن طور نباشد که اشخاص سرمایه دار خون ضعفا را بمکند. اسلام برای همه اقشار حقوق قائل است، و برای مستضعفین بیشتر از دیگران پافشاری دارد. ما امیدواریم که شما برادرهای بانکی هم به سایر برادرها کمک کنید در راه اینکه این معنایی که اسلام میخواهد از بانکها، از تجارتها، از کسبها، از زندگیها، همان معنا تحقق پیدا بکند. خداوند همه شما را موفق کند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 336)
ـ پیام رادیو تلویزیونی به ملت ایران؛ مقام و منزلت حقیقی زن (1358)
«اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
فردا روز تولد صدیقه طاهره، فاطمه زهرا- سلام اللَّه علیها- است؛ روز زن است. تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها- جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولی نیست؛ او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است؛ بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است. پس، فردا روز زن است. تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد- تمام- در این زن است. و فردا همچو زنی متولد میشود؛ زنی که تمام خاصههای انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود؛ زنی که اگر مرد بود، به جای رسول اللَّه بود. پس، فردا روز زن است؛ تمام حیثیت زن و تمام شخصیت زن فردا موجود شد. معنویات، جلوههای ملکوتی، جلوههای الهی، جلوههای جبروتی، جلوههای مُلکی و ناسوتی- همه- در این موجود مجتمع است. انسانی است به تمام معنا انسان؛ زنی است به تمام معنا زن. از برای زن ابعاد مختلفه است؛ چنانچه برای مرد، و برای انسان. این صورت طبیعی نازلترین مرتبه انسان است و نازلترین مرتبه زن است و نازلترین مرتبه مرد است؛ لکن از همین مرتبه نازل، حرکت به سوی کمال است. انسان، موجود متحرک است؛ از مرتبه طبیعت تا مرتبه غیب، تا فنا در الوهیت. برای صدیقه طاهره این مسائل، این معانی حاصل است. از مرتبه طبیعت شروع کرده است، حرکت کرده است؛ حرکت معنوی؛ با قدرت الهی، با دست غیبی، با تربیت رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- مراحل را طی کرده است تا رسیده است به مرتبهای که دست همه از او کوتاه است. پس، فردا تمام جلوه زن تحقق پیدا کرده است؛ و زن به تمام معنا متحقق است. فردا روز زن است.
مع الأسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است؛ یکی در جاهلیت. در جاهلیت، زن مظلوم بود، و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلومیتی که در جاهلیت داشت بیرون کشید. مرحله جاهلیت مرحلهای بود که زن را مثل حیوانات- بلکه پایینتر از او [میشمردند]. زن در جاهلیت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهلیت بیرون کشید. در یک موقع دیگر، در ایران ما، زن مظلوم شد؛ و آن دوره شاه سابق[11] بود و شاه لاحق؛[12] به اسم اینکه زن را میخواهند آزاد کنند ظلم کردند به زن، ظلمها کردند به زن؛ زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشت پایین کشیدند. زن را از آن مقام معنویت که داشت شیء کردند[13] به اسم آزادی آزاد زنان و آزاد مردان. آزادی را از زن و مرد سلب کردند. زنها و جوانان ما را فاسد الاخلاق کردند. شاه برای زن این خاصیت را قائل بود که شاه میگفت زن باید «فریبا» باشد! البته با آن نظر حیوانی که او داشت؛ با آن نظر جسمانی، مادی، حیوانیِ پست که او داشت، زن را نظر میکرد. باید «فریبا»[14] باشد! از مقام انسانیت، زن را فرو کشید به مرتبه یک حیوان؛ به اسم اینکه برای زن میخواهد مقام درست کند زن را از مقام خودش پایین آورد. زن را مثل یک عروسک درست کرد؛ در صورتی که زن انسان است؛ آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است، از دامن زن انسانها پیدا میشوند. مرحله اولِ مرد و زن صحیح، از دامن زن است. مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست میکند؛ و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد میکند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند میشود. زن مبدأ همه سعادتها باید باشد. و مع الأسف زن را به صورت یک لعبه[15] در آوردند این پدر و پسر؛ و خصوصاً این پسر. آن قدر جنایات که به زن کردند به مردان نکردند.
زن مبدأ همه خیرات است. شما دیدید، ما دیدیم، که زن در این نهضت چه کرد. تاریخ دیده است که چه زنهایی در دنیا بوده است، و زن چیست. تاریخ دور است؛ ما خود دیدیم که چه زنهایی تربیت کرده است اسلام، چه زنهایی در این عصر اخیر قیام کردند. و آنها که قیام کردهاند همین زنهای محجوبه جنوب شهر و قم و سایر بلاد اسلامی بود. آنها که به تربیت آریامهری تربیت شدند ابداً در این امور دخالت نداشتند. آنها تربیتهای فاسد شده بودند؛ از تربیتهای اسلامی آنها را دور نگه داشتند. اینهایی که تربیت اسلامی داشتند خون دادند، کشته دادند، به خیابانها ریختند، نهضت را پیروز کردند. ما نهضت خودمان را مرهون زنها میدانیم. مردها به تَبَع زنها در خیابانها میریختند. تشویق میکردند زنها مردان را. خودشان در صفهای جلو بودند. زن یک همچو موجودی است که میتواند یک قدرت شیطانی را بشکند. این زن را در این دوره رضا خان و محمد رضا خان منحط کردند از مقام خودش. مرد را هم منحط کردند. جوانها را هم منحط کردند. مراکز فحشا الی ما شاء اللَّه برای جوانهای ما درست کردند به اسم «آزادی»، به اسم «پیشرفت»، به اسم «تمدن»! جوانهای ما را به فحشا کشیدند. به اسم آزادی، همه آزادیها را از ماها سلب کردند. آنهایی که زمان رضا خان را درک کردهاند میدانند چه میگویم. آنها دیدند که چه کردند با ما، و چه کردند با زنهای محترم ما. آنها که زمان محمد رضا را درک کردند، آنها هم میبینند. با اسمهای فریبنده، با الفاظ بزک کرده مملکت ما را رو به خرابی بردند. بالاتر از همه جوانهای ما را فاسد کردند. نیروی انسانی ما را به عقب نشاندند. زن در زمان محمد رضا و رضا پهلوی عنصر مظلومی بود، و خودش نمیداند. آن قدر که ظلم در این دو زمان شد در زمان جاهلیت معلوم نیست شده باشد. آن قدر که انحطاط برای زنها در این قرن شد معلوم نیست که در قرن جاهلیت شده باشد. در هر دو قرن مظلوم بودهاند زنها؛ آن وقت اسلام آنها را از اسارت بیرون آورد، و در این زمان هم امیدوارم که اسلام باز دست آنها را بگیرد و از غرقاب ذلتها و مظلومیتها نجات بدهد.
ای زنهای محترم بیدار بشوید! توجه کنید! بازی نخورید! گول این شیاطین که میخواهند شما را به میدان بکشند، گول اینها را نخورید؛ اینها فریبندهاند. اینها دنبال «فریبا» هستند؛ مثل شاه ملعون. به اسلام پناه بیاورید. اسلام برای شما سعادت ایجاد میکند.
فردا روز زن است. روز زنی است که عالم به او افتخار دارد؛ روز زنی است که دخترش[16] در مقابل حکومتهای جبار ایستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد که همه میدانید؛ زنی که در مقابل یک جباری ایستاد- که اگر مردها نفس میکشیدند همه را میکشتند- و نترسید و ایستاد و محکوم کرد حکومت را، یزید را محکوم کرد. به یزید فرمود تو قابل آدم نیستی، تو انسان نیستی. زن یک همچو مقامی باید داشته باشد. زنهای عصر ما بحمد اللَّه شبیه به همانها هستند. ایستادند در مقابل جبار با مشت گره کرده؛ بچهها در آغوششان، و به نهضت کمک کردند. خداوند ما را از شرّ شیاطین نجات بدهد. خداوند جوانان ما را از شرّ این شیاطین انسی نجات بدهد. خداوند بانوان ما را، دوشیزگان ما را از شرّ اینها نجات بدهد. سلام بر همه شنوندگان.» (صحیفه امام، ج7، ص: 337 ـ 340)
ـ سخنرانی در حضور فرمانده لشکر 28 کردستان؛ سرّ پیروزی- پاکسازی کردستان (1359)
«من امیدوارم که به خواست خدا و همت ارتش و پاسداران، کردستان بزودی تصفیه و درست شود. من از فداکاریهای شما برای کشور خود و برای اسلام تشکر میکنم. حال که اشرار را از آنجا راندید، باید توجه به این معنا داشته باشید، که آنان شما را رها نخواهند کرد. من به شما ارتشیان دلیر و سپاه پاسداران و شورای انقلاب و فرمانده کل قوا[17] هشدار میدهم، که اشرار باید از کردستان تصفیه شوند. آنان کردستان را به فساد کشیدند و مردم کردستان را به طرز وحشتناکی اذیت و آزار کردند. آنان مردم را غارت کردند و همه را کشتند. دیگر نباید به اینها مهلت داد. باید منطقه درست پاکسازی شود تا دست آنها کوتاه و امیدشان قطع شود.
البته مسئله مهم این است که ارتش و پاسداران و ژاندارمری ما با یکدیگر همزبان و هم پیمان باشند. و مهمتر اینکه در عمل با هم هماهنگی داشته باشند. زیرا در هماهنگی است که پیروزی میسر میشود، باید سران با هم تفاهم داشته باشند، که بحمد اللَّه دارند.
باید سلسله مراتب محفوظ باشد. باید اطاعت بیچون و چرا انجام گیرد ولی درست مثل صدر اسلام. اطاعت بدون هیچ اغماضی باید باشد، و محبت و دوستی و برادری هم باید باشد. حضرت امیر- علیه السلام- رئیس کل قوا بودند، ولی نسبت به سایر افراد ارتش اسلام هم عطوفت داشتند. هر گز در سپاه اسلام تحمیل نیست. یعنی درست یک عده برادر هستند که در کنار هم برای خدا میجنگند، که یکی فرمانده و دیگری فرمانبردار است، و تخلف از دستور فرمانده جایز نیست. باید نظم کاملًا رعایت شود. باید فرماندهان به سربازان بفهمانند که همه با هم برادریم، و همه با هم میخواهیم کاری را انجام دهیم. ولی ارتش هم باید از فرمانده کل قوایش، که آقای بنی صدر است اطاعت کند. خلاصه امروز که ما از طرف قدرتها در خطر هستیم، البته به نظر من بعید به نظر میرسد، باید منسجم باشیم. زیرا اگر انسجام به وجود آید، هیچ قدرتی نمیتواند به شما زور بگوید، و پیروزی از آن شماست. امروز ارتش پشتیبان بسیار قوی دارد و آن ملت است. ملت با ارتش است و ملت با ارتش عزیز همراه است. امید است که دولت و ملت و ارتش و گروههای متعهد با هم منسجم و یکدست شوند، تا نیرویی به دست آید که هیچ کس نتواند در مقابل آن بایستد. من از ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمری و سایر نیروهایی که برای اسلام زحمت کشیدهاند، خصوصاً در کردستان فعالیت کردند تا کفار را شکست دهند، تشکر میکنم. و به خانوادههای شهدای بزرگ خود تسلیت میگویم. و از خداوند میخواهم که به شما و سایرین قدرت عنایت کند. شما الآن سرباز اسلام هستید.
درست مثل سربازهای زمان حضرت رسول با شما عمل میکنند و مقامتان عالی است و پیش خدای تبارک و تعالی، ارجمند هستید. این مملکت مال شماست و خودتان هم باید نگهش دارید. مهم رضایت خداست، که عمل شما موجب رضایت خداست. ان شاء اللَّه خداوند همه شماها را در پیشرفت و پیروزی تأیید کند.
خداوند ان شاء اللَّه همه شما را تأیید کند. و سرّ پیشرفتی که در صدر اسلام است این است که، سربازان اسلام با تعداد کمی که داشتند در مقابل تعداد زیادی از سربازان دشمن، که یکی ایران و یکی روم بود و بسیار هم مجهز بودند، ایستادند و پیروز شدند، زیرا سلاح معنوی داشتند. یعنی اعتقادشان بر این بود که اگر ما برویم و کشته شویم، باز هم سعادتمند هستیم، و اگر بکشیم هم ما سعادتمندیم. آن وقت دشمن فقط برای دنیا بود که آن هم با فشاری که بر آنها میآوردند میجنگیدند. ببینید در جنگ ذات سلاسل، دشمن، سربازان خود را به زنجیر بسته بود که فرار نکنند. آیا با این اعتقاد میشود جنگید؟ سرّ اینکه لشکر اسلام پیروز شد و آنها شکست خوردند همین بود، که آنها روحیهشان را به واسطه اینکه ایمان به خدا نداشتند، بکلی از دست داده بودند. آخر آنها برای چه کسی کار بکنند و برای چه منظوری خود را بکشند؟ آیا خودشان را بکشند که یک نفر، فرض کنید شاه و یا پسر شاه، آن همه بساط داشته باشد؟ برای چه این سربازها آن طور فداکاری کنند؟ اما اینجا این طور نیست، اینجا فداکاری برای اسلام است. فداکاری برای خداست. خدا هم بر ما حق دارد. هر چه ما داریم از خداست و هر چه داریم باید در راه او بدهیم.
بنا بر این، سرّ پیروزی صدر اسلام همین دو کلمه بود: ایمان به خدا و ایمان نداشتن به خدا. آنهایی که ایمان نداشتند، ضعیف بودند و اینهایی که ایمان داشتند، قوی. ما باید با یک همچو قدرت و روحیهای که شما میگویید که آنها میگفتند ما میخواهیم شهید بشویم به پیش برویم. من از آن وقتی که این نهضت شروع شد مکرر هر چند روز یک مرتبه، زنان و مردان میآمدند پیش من و اصرار میکردند که شما دعا کنید تا ما شهید بشویم. من دعا میکنم که شما موفق بشوید و ثواب شهادت را داشته باشید. برای اسلام خدمت کنید. این روحیه موجب پیشرفت است. جدیت کنید که این روحیه محفوظ باشد.
جوانهایی که در ارتش و سپاه پاسداران هستند، تقویت روحی بشوند. الحمد للَّه از نظر روحی قوی هستند. ایمان آنها را تقویت کنید. یک سرباز مؤمن میتواند یک گروه را در هم بشکند. ان شاء اللَّه من امیدوارم که این شهیدانی که برای خدا به شهادت رسیدهاند، نزد خدای تبارک و تعالی، مقاماتی را داشته باشند که لشکر اسلام در جنگ احد و در سایر جنگها داشتند. خداوند ان شاء اللَّه خانوادههای آنان را سلامت بدارد، و من هم به آنان تسلیت میگویم. اینها از خود ما هستند. مثل اینکه فرزندان خود من باشند. متأثر هستم و مفتخر به اینکه همچو روحیهای در تمام سربازها پیدا شده. امیدوارم که با همین روحیه بر مشکلات غلبه کنید، و مملکتتان یک مملکت مستقلی برای خودتان باشد. دیگر نه ابرقدرتها بر شما غلبه کنند و نه هر چه دارید در طبق بگذارید و به آنها بدهید. خدا ان شاء اللَّه همه شما را تأیید کند. ان شاء اللَّه.
[در اینجا سرهنگ صدری خطاب به امام بیان داشت: به عنوان استدعا در خاتمه عرایضی داشتم.
سربازان لشکر 28 انتظار دارند یک پیامی از امام عزیزشان بشنوند، اگر استدعای حقیر مورد تصویب قرار گیرد.].
[امام فرمودند:].
اگر این حرفهایی که من زدم ممکن است منعکس بکنند. من واقعاً شاید همیشه در فکر این کردستان بودهام. در فکر اینکه یک دسته فاسد آمدند و یک ناحیه از مملکت را آن طور کردند. به اسم اینکه ما میخواهیم برای مردم کار بکنیم. و حال اینکه دیدیم و شما دیدید که اینها فاسد بودند و میخواستند کردستان را خراب کنند. مردم را به بدبختی بکشند. و الحمد للَّه با روحیهای که شما داشتید غلبه کردید بر آنها.
من به همه سربازانی که در کردستان برای اسلام سربازی کردهاند، و همه پاسدارانی که برای اسلام پاسداری و فداکاری کردهاند، دعا میکنم و از همه شما و از همه آنها متشکرم. من خود را منفعل میدانم که چرا نمیتوانم بروم به همراه آنان جنگ کنم، برای اینکه من ضعیف هستم. امیدوارم که آنها موفق و مؤید باشند و پیش خدا روسفید، چنانچه هستند. و در پیشگاه اسلام از سربازهای اسلام و پاسداران محسوب شوند. با سلامت و سعادت و عزت و عظمت، مملکت خود را اداره کنید و به پیش بروید، ان شاء اللَّه مؤید باشید.» (صحیفه امام، ج12، ص: 294 ـ 297)
ـ بیانات خطاب به سردبیر روزنامه اطلاعات؛ حدود آزادی در جمهوری اسلامی (1359)
«من با خانواده شما سابقه دارم. با مرحوم پدر شما آقا سید احمد، و با مرحوم آقا سید محمد تقی- خدا رحمتش کند که در خدمت اسلام فوت شد- سوابقی دارم. منتها آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدهام. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشستهاند و کتاب ایشان- غربزدگی- جلو من بود. ایشان به من گفتند چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است.- یک همچنین تعبیری- فهمیدم که ایشان جلال آل احمد است. مع الأسف دیگر او را ندیدم. خداوند او را رحمت کند. شما را هم در تلویزیون گاهی میبینم.
[آقای شمس آل احمد در پاسخ امام گفت: من سعادت داشتم یک بار در مجلس بزرگداشتی که برای مرحوم پدرم در قم به سال 41 گذاشته بودید، و یک بار دیگر نیز خدمتتان رسیدم.
[امام خمینی، در ادامه فرمودند:].
شما بهتر میدانید این اطلاعات و این کیهان وضعشان در سابق چطور بود، و حالا چگونه میباشد. مع الأسف همان طور که شما میدانید ما مبتلا به یک طایفه روشنفکر غربزده هستیم که هر اصلاحی در کشور بخواهد بشود نمیگذارند. در گذشته شاه نمیگذاشت، حالا اینها. اینان و لو همانها نباشند اما کار آن را میکنند. اگر ما بخواهیم یک روزنامه را بگوییم که به خط ملت باشید، تو روزنامهای هستی که از ملت هستی و ملت هر چه میخواهد شما باید در روزنامههایتان بنویسید، تا یک همچون صحبتی میشود و یک روزنامهای که بر خلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است، و بیاذن هم منتشر میشده، جلویش گرفته میشود یکدفعه میبینیم در روزنامهها آن طایفه از روشنفکران شروع میکنند به اعتراض که خیر. خوب قلم آزاد است، اما هر قلمی؟! بیان آزاد است، اما هر بیانی؟! یک بیان است که یک مملکت را به دامن ابرقدرتها میاندازد. آیا این بیان آزاد است؟! این را ما بگوییم آزادی، که مملکت ما را به فساد بکشید؟! یک قلمی است که با صهیونیسم و امثال اینها روابط دارد. یک روزنامهای که با بودجه آنها اداره میشود و خودشان تیراژی ندارند تا خود را اداره کنند. ما باید به اینها بگوییم آزاد هستید؟! کجای دنیا یافت شده که یک انقلابی بشود و این همه روزنامه داشته باشد؟ همه روزنامهها را میبستند و یک، روزنامه ارگان خود حزب، مثلًا یا خود دولت را میگذاشتند باشد.
کجای دنیا این طور آزادی به مردم داده بودند که به مجرد اینکه انقلاب پیروز بشود همه به میدان بیایند و هر چه میخواهند به هر کس بگویند، و تا پنج- شش ماه هم هیچ کس به کسی حرف نزد، تا فهمیدند به اینکه اینها یک دستهای هستند در داخل که با خارج مرتبط میباشند، و بر ضد کشور و مصالح کشور دارند عمل میکنند. باز هم ما بگوییم که شما آزادید؟! فقط به واسطه کلمه آزادی! باید حدود آزادی آن چیزی باشد که ملت میخواهد. نه اینکه بر خلاف ملت آدم آزاد است. خوب من آزادم، یک تفنگ هم دستم هست بزنم یک کسی را بکشم. این چه آزادی است؟ آزادی موازین دارد، و بحمد اللَّه شما این طور که من تا حالا دیدهام و حرفهای شما را شنیدهام از روی میزان حرف میزنید. حالا که در مؤسسه اطلاعات وارد شدهاید باز هم همان میزانی که از آزادی پیش شما هست و همان میزانی که در نشریات میباشد، که باید نشریات در خدمت این ملت باشد، و نه بر ضد ملت، با کمال قدرت و پشتکار مشغول شوید. شما قدرتش را دارید. به شما کسی نمیتواند بگوید مرتجع هستید. دیگران اگر بخواهند کاری بکنند، ممکن است ارباب قلم یک همچون حرفی را به او بزنند. اما نسبت به شما نمیتوانند این حرف را بزنند. شما با قدرت عمل کنید و این عناصری که بر ضد مسیر نهضت و انقلاب و مصالح کشورند تصفیه و پاکسازی نمایید. خداوند ان شاء اللَّه شما را موفق کند.» (صحیفه امام، ج12، ص: 298 ـ 299)
ـ سخنرانی در جمع اعضای شورای عالی تبلیغات اسلامی؛ ویژگی تبلیغات در زمان ما (1361)
«بحمداللَّه این مجلس، مجلس علماست، مجلس دانشمندان متعهد است و ما موفق شدیم به زیارت آقایان و امیدواریم که همه توفیق پیدا کنیم در خدمت به اسلام.
مسأله تبلیغات از صدر اسلام تا ابد یکی از اموری است که اسلام بر آن پافشاری کرده است، و در این زمان که ما هستیم یک اولویت خاصی دارد. همه میدانیم که هیچ انقلابی تا کنون به اندازه انقلاب اسلامی مورد هجوم تبلیغاتی و تسلیحاتی واقع نشده است.
انقلابهایی که در دنیا واقع شده است یا گرایش به راست داشتهاند، راستیها با او موافقت میکردهاند و اگر مخالفتی بوده است از چپیها بوده است. یا گرایش به چپ داشتهاند؛ بعکس بوده است. لکن اسلام چون نه شرقی و نه غربی است و صراط مستقیم است، جمهوری اسلامی هم با همان برداشت از اسلام متحقق شده است و امروز چون نه چپی است، چپیها با او مخالفند و نه راستی است، راستیها با او مخالفند. و ملاحظه میفرمایید که تمام رسانههای دنیا- به استثنای کمی از آنها- و تمام رسانههای بزرگ دنیا الآن یا با صراحت و یا با تلویح با این جمهوری اسلامی و اسلام مخالفت میکنند، و در هر شب و روز ساعات بسیار را برای سرکوبی جمهوری اسلامی صرف میکنند، و از آن طرف اشخاصی امثال صدام را- که من از اول گفتم که این آدم، آن وقت هم که ما در نجف اشرف مشرف بودیم، آن را یک مرد خطرناکی معرفی میکردند، و یک جنون عجیبی در این آدم هست که برای خودخواهی خودش حاضر است که تمام ملتهای دنیا را به خاک و خون بکشد- اینها را وادار کردهاند که با ما مخالفت کنند و حمله کنند. و امروز هم که به خواست خدای تبارک و تعالی و تأییدات او، جبهه جنگ دارد تکلیفش معین میشود و سقوط صدام و ان شاء اللَّه حزب بعث نزدیک میشود، رسانههای گروهی که نمیتوانند منکر این بشوند که پیشرفتهایی ایران کرده است، مع ذلک از راههای دیگری مشغول سمپاشی شدهاند؛ از این راه که اگر این جمهوری موفق بشود و غلبه پیدا کند بر عراق، بر رژیم عراق، آیا با منطقه چه خواهد کرد، آیا با شیخنشینان حکومتهای منطقه چه خواهد کرد؛ این حرفها الآن رایج شده است و در رسانههای گروهی گفته میشود، و تمامش برای این است که، آنها را وادار کنند به یک کاری در مقابل ایران، در مقابل جمهوری اسلامی.
و من امروز برای خاطر اینکه در تاریخ مسأله بماند، عرض میکنم که دولت ایران و ملت ایران با همه ملتها و با همه دستگاههایی که انحراف ندارند، مخالفت ندارد و از اول هم اعلام کرده است که ما به زمینهای دیگران هیچ نظری نداریم، و پیش ما اصلش زمین و طبیعت و مادیت این قدرها نیست که به ازای او با مسلمانان جهان به جنگ برخیزیم؛ این یک برنامهای است که مخالفین اسلام دارند و سرکشان دنیا و اربابهای آنها دارند که باید سرکوبی کرد تمام مستضعفان جهان را تا به قدرت رسید و به نوایی رسید. و اسلام یک همچو امری را محکوم میکند، و ما که تابع اسلام هستیم و ملت ما که ملتی است تعهد دارد به تبعیت از احکام اسلام، هر گز مخالفت با احکام اسلام نمیکند. و ما اعلام میکنیم که این حکومتهایی که در منطقه هستند یا خارج منطقه هستند توجه داشته باشند که آنها را دارند وادار میکنند که خودشان را به هلاکت بیندازند، برای خاطر امریکا یا بلوک دیگر.
ما به آنها مکرر تنبه دادهایم که شما آلت دست ابرقدرتها هستید و از شما استفاده میکنند، به شما استفاده نمیدهند؛ شمایی را که امروز دارند تحریک میکنند که اگر با صدام همراهی نکنید، چه و چه خواهد شد، و ایران با شما چهها خواهد کرد، اینها میخواهند که شما آلیّت دست آنها را داشته باشید، و به منافع آنها با صدام همراهی کنید، و به همان تلهای که صدام افتاد، شما هم بیفتید. و شما بدانید که اگر صدام نجات پیدا کند و قدرت به دست بگیرد، آدمی نیست که قدرشناسی از امثال شما بکند، آدمی است که جنون بزرگبینی خودش را دارد، و با این جنون با شما که با او هم همراهی کردید به جنگ بر میخیزد، و شما را اگر قدرت داشته باشید، تباه خواهد کرد. و من و دولت ایران و ملت ایران اعلام میکنیم که شما چنانچه با صدام همراهی نکنید و چنانچه به طور اسلامی با ما رفتار کنید و به برنامههای قرآن کریم با ما رفتار کنید و با ملتها رفتار کنید، دولت ایران و ملت ایران با شما برادر است و از شما حمایت خواهد کرد. لکن چنانچه- خدای نخواسته- انحرافی عمل کنید و خودتان را به این دام بیندازید، مطمئن باشید که شما از صدام قدرتمندتر نیستید، و آنهایی که مثل دولت مصر میخواهند به او کمک کنند، آنها هم تجربه کنند ببینند که چه خواهد شد. و من نصیحتشان میکنم که این تجربه را نکنند و جوانهای بیگناه مردم را به تباهی نکشند و جوانها را نیاورند در یک میدانی که عاقبتش برای آنها هلاکت است.
و اما در یک همچو محیطی که تمام رسانههای گروهی به ضد اسلام واقعاً و به ضد جمهوری اسلامی تبلیغات میکنند، امروز تبلیغات یک ویژگی خاص دارد و بر همه لازم است که تبلیغات کنند؛ تبلیغات داخلی برای اینکه، مبادا- خدای نخواسته- مردم تحت تأثیر تبلیغات سوء ابرقدرتها واقع بشوند، و بالاتر از او تبلیغات در خارج باید بشود.
ما تبلیغاتمان در خارج بسیار ناقص است و اشخاصی که از خارج میآیند اینجا و با من ملاقات میکنند، همه از این مطلب شکایت دارند که در خارج تبلیغات کم است- البته وزارت خارجه و ارشاد اخیراً یک طرحهایی دارند و ان شاء اللَّه موفق خواهند شد- لکن باید ما تبلیغاتمان زیاد بشود که لا اقل ما بتوانیم به ملتها حالی کنیم که این تبلیغاتی که اینها بر ضد اسلام و بر ضد مسلمین و بر ضد جمهوری اسلامی میکنند، اینها تمام غلط است. و شما دیدید که وقتی خبرنگارها از اطراف میآیند و میبینند، آنهایی که انصاف دارند اعلام میکنند و همین چند روز پیش از این، یکی از آنها اعلام کرد که کلیه چیزهایی که ارتش ایران اعلام کرده است صحیح است، لکن رسانههای گروهی دست بردار نیستند. آنها اگر یک قدم فرض کنید که صدامیها پیش بیایند، او را قلمداد میکنند که کجا را گرفتند، کجا چه شد، محاصره کردند ارتش ایران را و چنانچه ایران پیش ببرد، حتی الامکان ذکری نمیکنند، آن وقتی که خیلی رسوایی در میآورد ذکر کمی میکنند و میروند دنبال اینکه آیا چه خواهد شد. ای وای که اگر اسلام پیروز بشود چه خواهد شد. و ما امروز موظفیم که تبلیغات را هر چه بیشتر تقویت کنیم و دولت و وزارت ارشاد موظف است که تبلیغات را در خارج تقویت کند و همه آقایانی که از اول اصل شأنشان تبلیغ بوده است، انبیاء شأنشان تبلیغ بوده است، اولیاء خدا شأنشان تبلیغ بوده است، همه آقایان علمایی که هستند، اینها همه مبلغین اسلام هستند. باید خطبای عظام ما که مبلغین اسلامند، علمای اعلام ما، طلاب عزیز ما و قشرهای دیگری که در تبلیغات دخالت دارند و مشغول این عمل شریف هستند، باید به سرعت خودشان زیادی بدهند، و تبلیغات خودشان را تسریع کنند. البته روی یک موازینی و روی یک نظامی و روی یک سازمانی که آن طور البته بهتر خواهد بود. و من هم که وظیفهام دعا کردن به شماست و از اول هم دعاگوی شما بودم، من هم امیدوارم که موفق بشوم به وظیفه خودم عمل کنم.
و یک کلمه هم راجع به ارتش و راجع به سپاه و راجع به پیروزیهای آنها عرض کنم. امروز بحمداللَّه در جبهههای ما جوانهایی هستند از ارتشی، از سپاهی، از بسیج، از مردمی که هر کس آنجا رفته است و آمده است با من ملاقات کرده است، میگوید آنها به ما دل میدهند و شجاعت میدهند. ما میرویم که آنها را تشجیع کنیم، میبینیم که نه، ما تحت تأثیر آنها واقع میشویم. و حقیقتاً یک امری است که خدای تبارک و تعالی عنایت خاصش را به اینها کرده است. اینهایی که شبها به دعا بر میخیزند و به مناجات بر میخیزند، البته در جنگها پیروز خواهند شد. و مطمئن باشند که این نفسهای آخری که صدام و صدامیان و طرفداران آنها دارند میکشند، اینها آن نفسهایی است که محتضر میکشد. و امیدوارم که اسلام در همه جا چهره نورانی خودش را نمایش بدهد. و خداوند تبارک و تعالی نصرت بدهد به آنها و قوت بدهد به آنها. و ملت هم در دنباله آنها هستند و آنها را تأیید میکنند و آنها را پشتیبانی میکنند، و مبلغین هم آنها را پشتیبانی میکنند. آنها با قلب پاک خودشان و بازوهای بزرگ خودشان و قوی خودشان به کار خودشان ادامه بدهند که ان شاء اللَّه نصرت نزدیک است. وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ[18].
ما از خدا میخواهیم که به ما کمک بدهد، و این نصرت را نصیب ارتش ما و ملت ما بکند، و همه ان شاء اللَّه موفق بشوند که این نور اسلام را در همه جا پرتوافکن باشند. و ما امیدواریم که شما آقایان هم موفق و مؤید باشید. و همان طوری که در روایات ما هست که از قم علم به جاهای دیگر منتشر میشود، بحمد اللَّه مدتهایی است که این معنا تحقق پیدا کرده است. و امروز امیدواریم که به همت علمای قم و مدرسین قم و خطبای قم این مسأله زیادتر بشود. و امروز بحمد اللَّه همه ایران قم است، و همه علما هستند و همه دانشمندان و همه اشخاصی هستند که اسلام از آنها بهره میگیرد و به آنها پشتیبانی میکند. خداوند تمام ما را از فداکاران اسلام قرار بدهد، و از فداکاران به امام زمان، سلام اللَّه علیه، که آثار رحمت خدا و آثار حمایت این بزرگوار در جبههها برای اشخاص ظاهر شده است و میشود ان شاء اللَّه.» 0صحیفه امام، ج16، ص: 250 ـ 254)
ـ سخنرانی در جمع فرماندهان و اعضای شورای عالی سپاه؛ پاسدار واقعی باشیم (1362)
«من هم متقابلًا این روز بزرگ را به شما تبریک میگویم و همیشه شما را دعا میکنم.
اما علت اینکه پیام ندادم: اولًا ارگانها و نهادها زیاد شدهاند و ثانیاً چون همه ارگانها از سپاه و ارتش و کمیتهها و مجلس و دولت را یکی میدانم، قبلًا برای همه پیام دادهام.
چه انتخاب خوبی است که روز ولادت حضرت سید الشهدا- علیه السلام- روز پاسدار نامیده شده است. امیدوارم همان گونه که امام حسین- علیه السلام- با خون خود اسلام را زنده کرده، شما به تبعیت از او انقلاب و اسلام را ضمانت نمایید. بنی امیه قصد داشتند که اسلام را از بین ببرند، و در رژیم گذشته نیز افرادی مثل یزید، خلاف شرع میکردند و به اسم «دروازه تمدن» بنا داشتند که دانشگاهها را فاسد و مردم عادی را سرگرم به مسائل شهوانی کنند، که اگر مردم انقلاب نکرده بودند و چند سال دیگر مملکت دست آنها بود همه چیز خراب میشد، که با عنایت خداوند آن مسائل از بین رفت. و مادامی که ما پاسدار واقعی باشیم کشورهای بزرگ نمیتوانند کاری انجام دهند؛ و علّت فشار دنیا هم این است که میبینند در این مملکت نه کودتا معنی دارد و نه هجوم نظامی، و ایران از نظر منطقه و اسلام قدرت خاصی پیدا کرده است، لذا ما را آرام نمیگذارند.
و ما باید به همه سفارش کنیم که برای اسلام خدمت کنند و همه در صف واحدی قرار بگیریم که انحرافی پیش نیاید، و باید همیشه احساس کنیم که تنها خودمان هستیم در برابر این همه دشمنان. باید این بار بزرگ را به منزل برسانیم و در این راه متحد باشیم و گرایش خاص به این گروه و آن گروه نداشته باشیم.
و شما سلام مرا به همه برادران و همه پاسداران و نیروهای نظامی و انتظامی برسانید.
من دعاگو و خدمتگزار شما هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه» 0صحیفه امام، ج17، ص: 439)
[1] - در پی تبلیغات تفرقهانگیز ضد انقلاب و تشکلهای وابسته به بیگانگان در خوزستان، تحت عنوان« خلق عرب» و ایجاد بلوا و تحصن در این منطقه، در تاریخ 23/ 2/ 1358 عوامل مذکور به بهانه انتشار اطلاعیه علیه آقای آل شبیر خاقانی، در خرمشهر با حمله مسلحانه به کانونهای فرهنگی و کمیته انقلاب اسلامی در این شهر، دست به آتشسوزی و تخریب و خلع سلاح کمیته زدند.
[2] - جمع اعداء به معنی دشمنان
[3] - یعنی ایلات و عشایر را در منطقه خاص سکونت دادن، و از کوچ سنتی آنان جلوگیری کردن.
[4] - ترور شهید مرتضی مطهری.
[5] - مانند« جبهه دمکراتیک ملی».
[6] - مانند« حزب توده ایران».
[7] - مالک زمین، زمیندار.
[8] - اشاره به احیای رژیم کاپیتولاسیون و مصونیت سیاسی امریکاییها در ایران در سال 1343 ه. ش.
[9] - مصطفی کمال آتاترک( رئیس جمهور ترکیه)، وی پایه گذار مکتب لائیک بود که در سال 1302 ه. ش. در ترکیه به قدرت رسید.
[10] - ر. ک: پیام رادیو- تلویزیونی 26/ 2/ 58
[13] - یعنی زن را به کالا و جنس تبدیل کردند.
[14] - اشاره به مصاحبه محمد رضا پهلوی با خانم« اوریانا فالاچی» روزنامهنگار معروف ایتالیایی است. محمد رضا در این مصاحبه، از زن به عنوان موجودی که باید« فریبا» باشد، یاد کرده است.
[16] - اشاره به حضرت زینب کبری- سلام اللَّه علیها- و خطبه معروف او در مجلس یزید بن معاویه است.
[17] - در آن زمان، فرماندهی کل قوا- به نیابت از سوی امام خمینی- بر عهده ابو الحسن بنی صدر رئیس جمهور بود.
[18] - بخشی از آیه 126، سوره آل عمران:« هیچ نصرت و کمکی نیست مگر از جانب خدا».