امروز با امام: بیستوچهارم اردیبهشت
ـ بیانات خطاب به آقای قاسم علی ظهیرنژاد و فرماندهان؛ پایداری در قبال مسئولیت (1358)
[آیا] علاج این است که اشخاص مسئول کنار بروند؛ یا اشخاص مسئول بیشتر وارد بشوند در تبلیغات؟ کسانی که به اسلام اعتقاد دارند، به کشور اعتقاد دارند ... میخواهند این مملکت یک سر و سامانی پیدا کند، و از ایشان کار هم میآید، همه اشخاص در یک همچه موارد خطیر باید وارد بشوند در میدان؛ و الّا آن وقت که آرام است اوضاع، که لزومی ندارد .... علاج این نیست که شما کنار بروید، چون افراد فکر میکنند که شما لازم است باشید. علاج این است مسائل را حل بکنید.
من دیروز- ظاهراً دیروز بود- این رؤسای اقتصاد و وزیر دفاع و رئیس ژاندارمری و دیگران خواستم، آمدند اینجا.[1] و من به آنها اخطار کردم که باید این سرحدات محفوظ بشود، که دیگر از خارج سلاح وارد نکنند. این به عهده ارتش است. ژاندارمری [هم] باید در همه این موارد استعداد پیدا بکند، از قراری که گفتند اینها دزد و بین راهها هستند! اینها اگر بشود، شماها مسئول هستید. هر کدام میتوانید کار بکنید بمانید؛ هر کدام نمیتوانید بروید سراغ کارتان، کسی دیگر بیاید! این را به همهشان گفتهام. و آنها [اظهار] کردند که نه، ما با کمال جدیت اقدام خواهیم کرد و میکنیم. منتها از ما هم خواستند که یک تقویت روحی- از ارتش و ژاندارمری و شهربانی و این قوای انتظامیه بکنیم، که من بنا دارم که این کار را بکنم.
در هر صورت، باید با همین رئیس ستاد و با رئیس ژاندارمری و اینها تفاهم کنید و مسائل را آن طور که میخواهید به آنها پیشنهاد بکنید که حل بشود. کنار رفتن در یک موقعی که مملکت احتیاج دارد، این مخالف روح سربازی است. روح سربازی این است که آن روزی که مملکت محتاج است باید بیاید جلو. من هم- که یک سربازم- همین طور است، شما هم که یک سربازید همین طور است، آقایان هم همین طور. اگر بنا باشد یکوقتی که انقلابی پیدا شد، آقا بروند توی خانهشان بنشینند و مشغول مطالعه بشوند، من هم بروم توی خانهام بنشینم و مشغول کار خودم بشوم، و شما هم بروید کنار، هر کسی کنار برود، این هم با روحیه انقلاب مخالف است، هم مخالف اسلام است، و هم مخالف روح سربازی است که در همه ما باید باشد.
در هر صورت، حل قضایا به این نیست که شما بگویید که من دیگر نمیروم. برای اینکه اگر شما نروید آنجا اصلاح میشود؟ نه، بدتر میشود. حل قضایا این است که تا آن حدودی که امکان برای شما هست خدمت بکنید. آن حدودی که امکان برایتان نیست، خوب معذورید. مثل همه عالم که تا حدودی که امکان دارد برای انسان خدمت بکند. این مشکلات را هم- خوب- باید با اینها صحبت کرد و حل کرد. ژاندارمری میخواهد تقویت بشود؛ لشکر میخواهد تقویت بشود- عرض بکنم که- پادگانها هم تقویت بشوند. اینها هم که من خواستمشان، اینها قول دادند که این کار انجام بگیرد. منتها از من خواستهاند که آنها را تقویت روحی بکنم در یک اعلام، که بنا دارم بکنم.
در هر صورت، آن طوری که قبل از اینکه آقایان بیایند به من اطلاع دادند که آقایان گفتهاند که ایشان [ظهیرنژاد] یک فردی است که به درد میخورد، لایق است و ایشان نباید کنار برود. نباید اشخاصی که از آنها کار میآید بگویند که ما حالا که یک قدری مثلًا چطور است، ما میرویم کنار! خوب میروید کنار، مملکت خودتان را میگذارید و میروید کنار!؟ خوب، نمیشود ... [تا وقتی] که جای این است که باید خدمت بکنید، از خدمت کنار بروید، این با روحِ سربازی مخالف است. باید آنجاهایی که احتیاج دارد کشور، و ملت احتیاج دارد و اسلام امر فرموده است- آنجاها- انسان باید جلو برود. و لهذا، ما هیچکداممان الآن حق نداریم کنار برویم. خوب، من هم با این سنّ پیرمردی، میل دارم که بروم استراحت کنم؛ اما الآن تکلیف این نیست. من الآن دائماً مشغولم، استراحتم هم کم است، حالم هم خوب نیست، لکن تکلیف الآن این طور است. آقایان هم هر کدام دلشان میخواهد، بروند استراحت کنند! استراحت بهتر است! اما تکلیفشان این نیست. خوب، آقا این طور مجهز هستند، همه باید این طور باشید.
در هر صورت امروز وقت این است که باید مشکلات را نشست حل کرد؛ نه پشت به مشکلات کرد. حالا که مشکل است من باید بروم؟! نه، این را ما نمیتوانیم بگوییم. پیشنهاد را باید بکنید به همان آقایانی که عرض کردم؛ به ستاد ارتش است؛ باید بروید آنجا با آن [گفتگو کنید]. عَلی ایّ حال، آن مقداری که از من است این است که به آنها هم سفارش بکنم [که] کردهام. آمدهاند اینجا و به آنها همین طور صریح گفتهام که هر کدام نمیتوانید، بروید کنار؛ و هر کدام هستید باید کار بکنید. و اگر چنانچه از این به بعد ما ببینیم که باز اسلحه وارد میشود از خارج، یا در بین راه دزدی میشود، آنی است که مربوط به ژاندارمری است؛ شما که رئیس ژاندارمری هستید مسئول هستید. آنی که مربوط به ارتش است، شما که رئیس ارتشید مسئول هستید. و این را من به صراحت گفتم؛ و همین طور هم هست.
ما امروز باید همهمان با هم دست به هم بدهیم که این یک عدهای که مخالف با نهضت هستند، مخالف با کشور هستند، مخالف با مصالح کشور هستند، اینها را عقب بزنیم. اینکه شما اول کلامتان میگویید که همه این گروهها موافقت کردند، این را من نمیتوانم قبول بکنم. این گروه کمونیستها، این گروه تودهایها، اینها پشت جبهه بودند؛ هیچ وقت اینها در جبهه نمیآمدند نشان بدهند، کی از آنها کشته شده؟ ما نشان میدهیم، ما قبرستانها از کشته داریم. اینها کشتههای ماست. آنها نمیتوانند نشان بدهند؛ برای اینکه آنها در مواقع جنگ عقب میروند تا دیگران جنگ بکنند؛ همچه که یک قدری [آرام] شد، میآیند جلو برای شلوغ کردن، یا برای استفاده! اینها این طور هستند. اینها نیامدند پیش .... اینها از اول پیش نبودهاند؛ اینها از اول اصلًا داخل در این مسائل نبودهاند. حالا که دیدهاند یک قدری [پیشرفت] است و ممکن است یک انتفاعاتی ببرند، حالا سر درآوردهاند! برای اینکه چی بکنند! این حزبها هم از این قبیلاند. حزب «دمکرات» نمیدانم- جبهه کذا! هیچ یک از اینها مردمی نیست. این [ملتند] که کار انجام دادهاند. ملت قیام کرد؛ و همین طبقه سوم؛ نه آن طبقه اولیها؛ طبقه اولیها سر جای خودشان بودهاند؛ هیچ کاری نکردند. این طبقه سوم که همینها هستند، همینها. اینها اقدام کردهاند. کم کم ارتش فهمید که باید متصل به اینها بشود، آنها متصل شدند، ... در ارتش همان طبقه. آن طبقههای اوّلی که مالها را خوردند و فرار کردند آنها نبودند. اینها پیش بردند. و باید حالا هم همین طور با دست اینها و با این جمعیت پیش ببریم. مشکلات را هم باید ما با اینها صحبت کنیم. هر مشکلی که شما دارید میروید؛ من هم سفارش میکنم مشکلات حل بشود. و شما هم سر خدمتتان باشید؛ چنانچه ما هم سر خدمتمان هستیم.
[امام در جواب یکی از حاضران که به جریان مرزهای کشور اشاره کرده بود، فرمودند:].
من قضیه مرز را با رئیس ستاد گفتم، که این مرز را شماها باید حفظ کنید، دیگر وارد نشوند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 278 ـ 281)
ـ نامه به آقای سید محمدهادی هاشمی؛ خنثی شدن توطئه ها با دید اسلامی و هوشیاری (1358)
«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام آقای حاج سید محمد هادی هاشمی- دامت افاضاته
پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از این جانب، توسط جناب عماد الاعلام آقای کرمانی واصل و موجب تشکر گردید. این جانب کوشش دارم که به حکم قرآن کریم، اخوت بین برادران اسلامی را که موجب به ثمر رسیدن نهضت مقدس اسلامی است حفظ، و وحدت کلمه برادران اسلامی را برای حفظ مصالح عامه اسلام تا آنجا که امکان دارد محفوظ دارم. البته بر جنابعالی مخفی نیست که دستهای ناپاکی برای تفرقه بین برادران اسلامی در کوشش و توطئه هستند و مسلمین باید با دید اسلامی و با هوشیاری توطئهها را خنثی نمایند. از اینکه جنابعالی توجه به این امور دارید و اعلام همبستگی خود و طایفه معظمه خودتان را با عموم ملت نمودید کمال تشکر را مینمایم. امید است ان شاء اللَّه با این همبستگی میمون، آرامش در نواحی کشور حاصل و دست جنایتکاران کوتاه شود. جناب آقای کرمانی برای تفاهم بیشتر به ملاقات جنابعالی میآیند. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج7، ص: 282)
ـ سخنرانی در جمع گروهی از بانوان تهران؛ مسئولیت مادری و معلمی (1358)
«شما خانمها شرف مادری دارید، که در این شرف از مردها جلو هستید؛ و مسئولیت تربیت بچه در دامن خودتان دارید. اول مدرسهای که بچه دارد، دامن مادر است. مادرِ خوب، بچه خوب تربیت میکند؛ و خدای نخواسته، اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان توی دامن مادر، منحرف بیرون میآید. و چون بچهها آن علاقهای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند، و در دامن مادر که هستند تمام ... آرزوهایی که دارند خلاصه میشود در مادر و همه چیز را در مادر میبینند، حرف مادر، خُلق مادر، عمل مادر، در بچهها اثر دارد. لا محاله یک بچه در دامن مادر- که اول کلاس است- این دامن اگر یک دامن طاهر پاکیزه مهذب باشد، بچه از همین اول که دارد رشد میکند، با آن اخلاق صحیح و با آن تهذیب نفس و با آن عمل خوب رشد میکند. بچه وقتی در دامن مادرش هست، میبیند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحیح دارد، گفتار خوش دارد، این بچه از همان جا اعمالش و گفتارش به تقلید از مادر- که از همه تقلیدها بالاتر است- و به تزریق مادر- که از همه تزریقها مؤثرتر است- تربیت میشود.
شما این مسئولیت بزرگ را دارید که باید بچههای خودتان را که نوزاد هستند، و نفوسشان ... تربیت را زود قبول میکند، خوب و بد را زود قبول میکند، شما از اول که این بچهها در دامان شما بزرگ میشوند، مسئول افعال و اعمال آنها هم شما هستید. همان طوری که اگر یک بچه خوب تربیت کنید ممکن است که سعادت یک ملت را همان یک بچه تأمین کند، اگر یک بچه بد هم- خدای نخواسته- در دامن شما بزرگ بشود، ممکن است که یک فساد در جامعه پیدا بشود. گمان نکنید که یک بچه است؛ یک بچه گاهی وقتها در جامعه، وقتی که وارد شد، در رأس جامعه واقع میشود، و محتمل است که بچه یک فقیر، یکوقت در رأس جامعه واقع بشود. اگر این بچهای که شما تربیت کردید یک تربیت صحیح باشد و آن وقت آن بچه در رأس جامعه واقع بشود، یک ملت را سعادتمند میکند؛ و آن شرفش مال شماست؛ یعنی شما این سعادت را برای یک ملت بیمه کردید. و اگر خدای نخواسته به عکس باشد: یک بچهای در [دامن] مادر تربیتش تربیت اسلامی نباشد، تربیت انسانی نباشد، انحراف داشته باشد، این ممکن است که بعدها یک جامعه را به فساد بکشد. خیال نکنید یک آدم است. گاهی یک آدم، یک ده را خراب میکند؛ گاهی یک آدم یک شهرستان را خراب میکند؛ گاهی یک مملکت را خراب میکند.
شما از این اشخاصی که در دنیا و در طول تاریخ هستند و بودند عبرت بگیرید، یک فرد وقتی که میآید در رأس جامعه واقع میشود، مثل محمد رضا پهلوی، یک جامعه را به فساد میکشد؛ نه اینکه فسادش فقط این است که ذخایر ما را برده است؛ نه این است فقط که مملکت ایران را دو دستی تقدیم دیگران کرده و هر چه ما داشتیم به دیگران داده است؛ بلکه بالاتر از این، اینکه قشرهایی از این مملکت را همچو فاسد کرده است، همچو دزد بار آورده، که حالا وقتی ما میخواهیم یک نفر آدم سالم پیدا بکنیم، دنبالش باید بگردیم! یعنی چراغ برداریم بگردیم دنبال اینکه یک آدمی پیدا بکنیم که سالم باشد! یک آدم پیدا کنیم دزد نباشد! یک آدمی پیدا بکنیم امین باشد، خیانت به مملکت نکند! کماند حالا. چرا؟ برای اینکه پنجاه و چند سال، اینها در رأس این مملکت بودند و خرابکاری کردند، و خودشان چون خراب بودند، آنهایی که نزدیک به اینها بودند خراب شدند. دسته بعد که نزدیک به این خرابها بودند، آنها هم خراب شدند. همین طور از بالا خرابی شروع شد، تا قشرهای پایین؛ همه جا را فاسد کردند اینها. که الآن قحط الرجال است در مملکتمان. نمیتوانیم یک افراد صحیح مهذب را پیدا کنیم، الّا چند. کم هستند اینها، و این برای این است که در این پنجاه و چند سال، اینها آن قدر که به ذخایر انسانی ما صدمه زدند، به ذخایر ملی و مملکتی ما- آن قدر- صدمه نزدند. بلکه همه را هم دزدیدند، لکن مهم اینها بود.
اگر یک انسان، یک شاه، یک رئیس مملکت، مهذب و صحیح باشد، آنهایی که اطرافش هستند همه صحیح خواهند شد؛ و آنها هم سرایت میکند صحت عملشان، به پایینترها. یکوقت میبینید که اگر بیست سال یک حاکم عادل در بین مردم باشد، یک مملکت عادل پیدا میشود. اینکه ما فریاد میزنیم که جمهوری اسلامی، برای این است که اسلام فرد مهذب درست میکند، قرآن کتاب آدمسازی است. پیغمبرها آمدند آدمها را درست کنند؛ کاری دیگر جز این ندارند در طول زندگیشان، پیغمبرهای بزرگ و ائمه اطهار- علیهم السلام- دنبال این بودند که تربیت کنند مردم را. خدای تبارک و تعالی انبیا را فرستاده برای تهذیب مردم؛ برای اصلاح مردم. اگر چنانچه اصلاح بشود یک فردی که در رأس جامعه است، یک ملّایی که در یک جامعهای هست، اگر این ملّا یک ملّای صحیح باشد، جامعه صحیح میشود؛ از باب اینکه همه توجه به او دارند. اگر یک حکومت صحیح در یک جایی باشد، مردم چون توجه به او دارند آنها هم صحیح میشوند.
این [تربیت] هم از دامن شما خانمها باید شروع بشود. از دامن شما باید این مطلب شروع بشود که بچهها را تربیت کنید، یک تربیت صحیح اسلامی. به اینکه خودتان [وقتی] بچه در دامنتان هست، همراهتان هست، همه چشم و گوشش به فعل و قول شماست، از شما دروغ نشنود بعد دروغگو درآید از کار. اگر این دید مادر دروغ میگوید، بعد هم دید پدر دروغ میگوید، این دروغگو میشود. اگر دید مادر آدم صحیحی است، پدر آدم صحیحی است، این صحیح بار میآید. این صحیح که بار آمد، شما تحویل مدرسه میدهید. اگر معلم یک معلم صحیحی باشد، از مدرسه این افراد صحیح بیرون میآیند؛ و یک جامعه صحیح میشود.
شما بعدها معلم میشوید ان شاء اللَّه؛ حالا بعدها هر کدام مادر نیستید مادر میشوید ان شاء اللَّه، معلم میشوید. در مادریتان باید بچهها را تهذیب کنید؛ در معلمیتان هم باید تهذیب کنید؛ یک افراد صحیح تحویل جامعه بدهید، یک جامعه را صحیح کنید. و اگر خدای نخواسته عکس این معنا باشد، وِزر آنها هم به عهده شما میآید. همان طوری که هر کار خوبی که اینها بکنند- چون شما مبدأ این کار خوب بودید- برای شما هم خوبی دارد، اجر و ثواب دارد، اگر خدای نخواسته یک قشر فاسدی شما تحویل جامعه بدهید، آنها بروند فسادکاری بکنند، این دودش به چشم شما هم میرود.
من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه شما خانمها را، و همه آقایان را میخواهم؛ و سلامت و سعادت همهتان را از خدای تبارک و تعالی مسألت میکنم.» (صحیفه امام، ج7، ص: 283 ـ 286)
ـ سخنرانی در جمع اعضای جامعه کلیمیان ایران؛ اسلام و اقلیتهای مذهبی (1358)
«ما در پاریس که بودیم این تبلیغاتی که میشد، و تبلیغات همه جانبه مِن جمله تبلیغاتی میشد که اگر چنانچه ایران، مسلمین پیروز بشوند، یهودیها و نصرانیها را قتل عام میکنند! بنای مسلمین بر این است که تمام یهودیها را قتل عام بکنند! من در آنجا در صحبتهایی که کردم، آن حقیقتی که اسلام روی آن حقیقت مشی میکند، کراراً گفتم. نماینده جامعه یهود هم آمد آنجا و من با او هم صحبت کردم و گفتم که طریقه اسلام چیست. همه ادیان که از جانب خدای تبارک و تعالی نازل شده است و همه پیغمبران گرامی که مأمور ابلاغ بودند، برای آسایش بشر آمدهاند و برای انسانسازی آمدهاند. خداوند تعالی با وحی به انبیای بزرگ میخواستهاند که مردم را، همه بشر را، هدایت کنند و آدم بسازند؛ آدم به همه ابعادی که دارد. سایر قدرتها، سایر مسلکها، اینها کاری به معنویات مردم ندارند. تمام مسلکهایی که در دنیا هست، غیر مسلکهای توحیدی- کار ندارند به اینکه انسان در باطن ذاتش چه باشد؛ نفسیتش چه باشد؛ یواشکی هر کاری میخواهد بکند! آنها فقط متوجه به این هستند که حفظ دنیایشان را بکنند؛ و حفظ اینکه انتظامات باقی باشد. فقط دنبال این هستند که نظم برقرار باشد. و اگر نظم برقرار باشد، دیگر بشر هر کاری میخواهد بکند، زیر پرده، هر خلافی میخواهد بکند، به حکومتها مربوط نیست. هیچ قانونی- در قوانین غیر توحیدی- نیست که بشر را در توی صندوقخانهاش هم از یک چیزهایی جلوگیری بکند. کاری به این ندارند که در باطن ذات خودش، یا در منزل خودش، در خفا، چه واقع میشود. اصلًا کاری به این ندارند. فقط تو خیابان نیایند و عربده نکشند و نظم را به هم نزنند. این چیزی است که مسلکهای غیر توحیدی همه آن طور هستند. به خلاف مسلکهای توحیدی و ادیانی که از آسمان به انبیای بزرگ نازل شده است. ادیان به همه ابعاد بشر کار دارند، انسان خودش از قبل از اینکه بچه متولد بشود، ازدواج چه جور باید باشد ...؛ شرایط ازدواج چیست؛ چه زنی را باید انتخاب کرد؛ زن چه مردی را باید انتخاب بکند. برای اینکه خوب، این ازدواج کِشتی است برای پیدا شدن یک بشر. قبل از اینکه اصلًا ازدواجی باشد، پیشبینی اینکه این بچه وقتی که به دنیا میآید به طوری باشد که سلامت باشد و سلامت نفس داشته باشد؛ و لهذا توجه به این نیز قبل از ازدواج شده است: شرایط ازدواج؛ با چه شرایطی؛ بعد در حال حمل. قبل از حمل، در حالی که میخواهد این لقاح واقع بشود با چه شرایطی باید باشد و چه احکامی باید داشته باشد؛ وقتی که بچه حمل است، مادر چه چیزهایی خوب است بخورد؛ از چه چیزهایی خوب است پرهیز کند؛ چه جور باشد زندگی او. در وقت حمل چه چیزها باید باشد، بعد از اینکه به دنیا آمد بچه، آن کسی که میخواهد شیر بدهد بچه را چه جور باشد، اگر بخواهند یک شیردهی و دایهای برای او بگیرند چه جور شیر بدهد به بچه؛ چه اوقاتی باشد؛ با چه شرایطی باشد. در دامن مادر، مادر چه جور با این معاشرت داشته باشد. و بعد از اینکه از دامن مادر بیرون آمد، پدر چه جور باید باشد؛ عائله چه جور باشند برای تربیت این بچه؛ معلم چه جور باشد. در جامعه که میآید، در جامعه چه جور وضعی داشته باشد. تمام اینها برای این است که این انسان که در خارج میخواهد تحقق پیدا کند، یک انسان مهذب باشد؛ صحیح العمل باشد؛ دارای محاسن اخلاقی و اعتقادات صحیح باشد؛ اعمال صحیح انجام بدهد. با مردم سلوکش چه باشد؛ در جامعه سلوک چه باید باشد؛ با همسایه باید چطور باشد؛ با اهل شهر باید چطور باشد؛ با اهل دینِ خودش باید چطور باشد؛ با ادیان دیگر باید چطور باشد. اینها برای این است که آن ادیانی که از طرف خدای تبارک و تعالی میآید از باب اینکه خداوند تمام ابعاد انسان را آفریده است و توجه به آن دارد، انسان را با همه ابعادش میخواهد تربیت بکند. دیگر در این جهت ما بین ادیان فرقی نیست، همه ادیان برای تربیت بشر آمدهاند.
اسلام همین معنا که گفته شد، در احکامش، در قرآن، در حدیث، همه این مسائل که من تذکر بعضیاش را دادم مطرح است. اسلام آن قدر به رفاه مردم، آسایش مردم، و این طور [امور] توجه دارد و هیچ در این جهت فرقی ما بین قشر با قشر دیگر نمیگذارد و نگذاشته است.
اقلیتهای مذهبی که از صدر اسلام، بعد از فتح اسلام، بین مسلمین بودند، اینها غیر از آن مشرکینی که توطئهگر بودند یا بعضی از اقشاری که توطئه میکردند و میخواستند وضع بشر را به هم بزنند، اینهایی که از اقلیتهای مذهبی بودند، تمام در اسلام احترام داشتند ... در یکی از قضایا- که لشکری از معاویه شاید بود- آمد و یک خلخالی از پای یک زن یهودیه ربود- به حسب نقل- حضرت امیر فرمودند که من شنیدم که آمدند و یک خلخالی از ذمیهای ربودهاند؛ و اگر انسان بمیرد- قریب به این معنا- این اشکالی برایش نیست![2] این طور عنایت داشتند به حفظ مصالح همه اقشار.
ما حساب جامعه یهود را از حساب «صهیونیزم» و صهیونیستها جدا میدانیم. آنها جزء اهل مذهب اصلًا نیستند. تعالیم حضرت موسی- سلام اللَّه علیه- که تعلیمات الهی بوده است، و در قرآن بیشتر از همه انبیا ذکر حضرت موسی شده است، و تاریخ حضرت موسی در قرآن گفته شده است، یک تعلیمات ارزندهای است. و ترتیبی که حضرت موسی رفتار کرده است با فرعون، یک شبان بوده است با یک عالَم قدرت و اراده، و این بر ضد قدرت بزرگ فرعون قیام کرد، و فرعون را از بین برد. [تکیه بر] قدرت الهی و توجه به مصالح مستضعفین در قبال مستکبرین که اولش فرعون بود، قیام بر ضد مستکبرین، طریقه حضرت موسی- سلام اللَّه علیه- بوده و درست این معنی بر خلاف آن [طرحی] است که این طایفه صهیونیستها دارند. اینها اتصال به مستکبرین پیدا کردند. جاسوس آنها هستند؛ نوکر آنها هستند؛ و بر ضد مستضعفین عمل میکنند. عکس تعلیمات حضرت موسی که از همین مردم عادی- مثل سایر انبیا- از همین مردم عادی بازار و کوچه و اینها، اشخاص را برداشت و بر ضد فرعون و قدرت فرعونی قیام کرد. از مستضعفین حمله شد به مستکبرین که آنها را از استکبارشان پایین بکشد؛ بر خلاف طریقه این صهیونیستها، که اینها با مستکبرین مربوط هستند و بر ضد مستضعفین عمل میکنند!
این مقدار از یهودیهایی که بازی خوردند و از اقشار عالم جمع شدند آنجا، شاید آنها الآن پشیمان باشند از اینکه- آنکه یهودی است؛ و نمیخواهد غیر تعالیم عالیه موسی را داشته باشد پشیمان باشند از اینکه- رفتهاند آنجا، برای اینکه کسی که برود و ببیند اینها چه برنامه دارند و چه جور بیخود آدمکشی میکنند و چه جور اتصال به امریکا و دیگر [قدرتها] دارند، این نمیتواند تحمل کند که یک طایفهای به اسم اینکه ما از جامعه یهود هستیم بر ضد تعالیم حضرت موسی عمل بکنند. ما میدانیم که حساب جامعه یهود غیر حساب جامعه آنهاست. و ما با آنها مخالف هستیم. و مخالفتمان برای این است که آنها با همه ادیان مخالف هستند. آنها یهودی نیستند. آنها یک مردم سیاسی هستند که به اسم یهودی یک کارهایی را میکنند. و یهودیها هم از آنها متنفر هستند؛ و همه انسانها از آنها باید متنفر باشند.
و اما جامعه یهود، و سایر جوامعی که در ایران هستند و اهل این ملت هستند، اسلام با آنها همان رفتار را میکند که با سایر اقشار ملت میکند. اسلام بر آنها ابداً اجحاف جایز نمیداند. ابداً این طور نیست که آنها را بخواهد در مضیقهای بگذارد. بر خلاف اصل تربیت اسلام است؛ بر خلاف وحی است؛ بر خلاف آن چیزی است که خدای تبارک و تعالی میخواهد همه بشر به رفاه باشند؛ به سعادت باشند. اسلام تابع احکام الهی است و همان طوری که خدای تبارک و تعالی برای اقشار ملتها احترام قائل است، اسلام هم احترام قائل است، مطمئن باشید. این را من در پاریس، قبل از اینکه این [نصرت] پیدا بشود و این نهضت غلبه بکند، در پاریس هم تنبه دادم به آن کسی که از طرف جامعه یهود آمده بود پیش من، به اسم اینکه نماینده بود از آنها، که اسلام بنایش بر این نیست که یک قشری را در مضیقه بگذارد. اسلام برای همه است، و میخواهد همه در سعادت باشند. میخواهد که همه در رفاه باشند. و این مسائل که طرح میشود که یهودیها را مسلمین چه میکنند، شما دیدید غلبه پیدا کردند و به یهودی کاری نداشتند؛ به زرتشتیها کاری نداشتند؛ به سایر اقشار هم کاری نداشتند. شما به عین دیدید ... آن وقتی که ما غلبه کردیم، هیچ کسی تعرضی به یهودی کرد؟ تعرضی به نصرانی کرد؟ تعرضی به زرتشتی کرد؟ تعرضی در کار نبود. بعد هم که حکومت اسلامی ان شاء اللَّه به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهند برقرار بشود و پیاده بشود، خواهید دید که اسلام از همه مسلکهای دیگر راجع به مراعات همه اقشار ملت بهتر است و از همه بهتر عمل خواهد کرد. من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه مردم و همه بشر در رفاه باشند؛ همه به سعادت برسند؛ همه به هدایت برسند. خداوند همه را هدایت کند به راه راست؛ خداوند به همه سعادت عنایت کند، و شما مطمئن باشید که در جمهوری اسلامی ظلم نیست. ما نه ظلم میکنیم، نه مظلوم میشویم. این چیزی است که اسلام به ما نشان داده: ظلم نکنید، مظلوم هم نشوید. تا میتوانیم مظلوم نمیشویم؛ و هیچ وقت هم ظلم نخواهیم کرد. ان شاء اللَّه خداوند شماها را موفق نگه دارد؛ و همهتان با هم در این نهضت شرکت کنید؛ با شرکتتان آن را داشته باشید تا ان شاء اللَّه این نهضت به ثمر برسد. و این نهضتی است که نهضت انسانی است که همه انسانها باید با این نهضت موافقت داشته باشند. و امیدوارم که همه سعادتمند باشند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 287 ـ 291)
ـ سخنرانی در جمع مسلمانان پاکستانی و هندی مقیم ایران؛ جهان از آنِ مستضعفان (1358)
«ما امیدواریم، ما امید آن داریم که همه اقشار ملتهای مستضعف به هم بپیوندند. ما از خدای تبارک و تعالی میخواهیم که مسلمین در تمام اقطار عالم بیدار شوند؛ مسلمین از تفرق، از اختلاف، دست بردارند. من امیدوارم که شما جوانان پاکستانی- که به دیدار من آمدید و هم پیوستگی خود را با نهضت ما اعلام داشتید- همه موفق و سالم باشید.
باید این نهضت در تمام عالم- نهضت مستضعف در مقابل مستکبر- در تمام عالم گسترده شود. ایران، مبدأ، و نقطه اول و الگو برای همه ملتهای مستضعف [باشد]. ملتهای مستضعف ببینند که ایران با دست خالی و با قدرت ایمان و با وحدت کلمه تمسک به اسلام، در مقابل قدرتهای بزرگ ایستاد و قدرتهای بزرگ را شکست داد. سایر اقشار ملتها به این رمز اسلامی، به این رمز ایمانی، اقتدا کنند. در تمام اقشار عالم، مسلمین بپاخیزند؛ بلکه مستضعفین بپاخیزند. وعده الهی که مستضعفین را شامل است، و میفرماید که ما منت بر مستضعفین میگذاریم که آنها امام بشوند در دنیا، و وارث باشند.[3] امامت حق مستضعفین است، وراثت از مستضعفین است؛ مستکبرین غاصبند، مستکبرین باید از میدان خارج بشوند. ما مستکبرین ایران را از صحنه بیرون کردیم، و به جای آن مستضعفین نشستند. قشرهای کمی که ... مشغول توطئه هستند، ان شاء اللَّه به همین زودی منقطع خواهند شد. آنها گمان باطل کردند که میتوانند در مقابل یک ملتِ بپاخاسته توطئه کنند؛ توطئه آنها مدفون خواهد شد؛ لکن به شرط اینکه مستضعفین وحدت کلمه را از دست ندهند؛ اقشار با هم باشند. همان طوری که تا اینجا همه با هم بودند و نهضت را با وحدت کلمه و اتکال به خدای عالم به اینجا رساندند و سدهای بزرگ را شکستند، از این به بعد هم با هم باشند؛ رمز را حفظ کنند؛ کلید پیروزی را حفظ کنند. اگر این رمز که وحدت کلمه و اتکال به خدای عظیم و توجه به اسلام بزرگ باشد، محفوظ بماند، اگر این رمز را حفظ کنند، پیروزی با آنهاست- پیروزی نهایی.
پیروزی نهایی وقتی است که اسلام- با همه ابعاد و با همه احکامش- در ایران پیاده شود؛ و پیروزی بالاتر آنکه در همه اقطار عالم اسلام حکومت کند. اسلام مایه سعادت بشر است. اسلام برای انسانسازی آمده است؛ برای این آمده است که انسانها را، آدمها را، از ظلمات بیرون کند و به نور برساند. خداوند، «ولی مؤمنین» است؛ و آنها را از ظلمات خارج میکند و به دریای نور وارد میکند. آنهایی که کافر هستند، طاغوت پیشوای آنهاست؛ آنها را از نور بیرون میبرد و به ظلمت فرو میبرد. شما مؤمنین، شما جوانان مؤمن ایرانی، پاکستانی، سایر اقشار که ایمان دارید، خداوند وعده فرموده است که شما را از همه ظلمتها، از همه گرفتاریها، خارج کند و به نور برساند. آن هم نور الهی: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ[4]. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ[5] ... [خداوند] از همه ظلمتها، از همه گرفتاریها، خارجتان میکند و به نور الهی میرساند آن نوری که روشنکننده همه ابعاد انسانهاست، آن نوری که تابش او تمام عالم را به وجود آورده است. شما توجه به اسلام و تعلیمات اسلامی داشته باشید. اقشاری که در بین شما میخواهند اختلاف بیندازند، دست رد به سینه آنها بزنید. اینها عمال طاغوتند؛ اینها میخواهند شما را از نور خارج کنند و به ظلمات وارد کنند، اینها مخالف خدا هستند؛ طاغوت هستند: عمال طاغوت هستند. این ریشههای گندیده را بکنید.
خداوند همه شما را تأیید کند. خداوند مسلمین را آشنای به وظایف اسلامی خودش بکند، خداوند تمام مسلمین را ائمه عالم قرار بدهد.» (صحیفه امام، ج7، ص: 292 ـ 294)
ـ نامه به آقای سید حسین خمینی؛ سفارش به تحصیل علوم اسلامی (1360)
«پسرم، حسین خمینی![6] جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت ایام انسان متوجه میشود. من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند. من امید دارم که شما مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی، با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس امارة بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع شوی. من علاوه بر نصیحت پدری پیر به شما امر شرعی میکنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی. من به شما امر میکنم که به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش به تحصیل علوم اسلامی- انسانی بپرداز. از خداوند تعالی توفیق شما و همه محصلین را خواستارم.: (صحیفه امام، ج14، ص: 345)
[1] - یکی از حاضران میگوید که پریروز بوده است و امام خمینی گفته او را تصدیق میکند
[2] - نهج البلاغه، خطبه 27.
[4] - بخشی از آیه 35 سوره نور:« خدا، نور آسمانها و زمین است».
[5] - بخشی از آیه 257 سوره بقره:« خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورند، ایشان را از تاریکیها به سوی نور خارج کند».
[6] - آقای سید حسین خمینی، نوه امام خمینی و تنها فرزند پسر حاج آقا مصطفی خمینی