امروز با امام: شانزدهم اردیبهشت
ـ پیام به علمای اعلام و فقهای همدان؛ تصمیم رژیم بر هدم اسلام (1342)
«حضور شریف حضرات علمای اعلام و حجج اسلام و فقهای عظام- دامت برکاتهم و علت کلمتهم
تلگراف محترم مبنی بر تأسف و تأثر از فاجعه عظیمه وارد بر اسلام و مسلمین، و اعلام پشتیبانی از حوزه مقدسه و مقاصد شرعیه که جمیع علمای اسلام و طبقات مسلمین در آن شریک هستند، موجب تشکر گردید
بدیهی است با این شیوه که دستگاه جبار در پیش گرفته، اگر مسلمین غفلت کنند و مراقبت شدید نکنند و کوشش در دفاع از حریم قرآن کریم و اسلام نکنند، زمانی نگذرد که خدای نخواسته دستگاه ناپاک و عمال اجنبی از احکام ضروری اسلام تجاوز کرده به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند کرد. شواهدی در دست است که دستگاه جبار، به حکم الزام و خباثت ذاتی، در صدد هَدْم اساس است. حمله مسلحانه به مرکز فقاهت و هَتْک مراجع و فقهای اسلام و حبس و زجر شاگردان مکتب اسلام و اهانت به قرآن کریم و سایر مقدسات مذهبی، نمونه بارز آن است. اعلام به تساوی حقوق زن و مرد از هر جهت، الغای اسلام و رجولیت از منتخَب و منتخِب و الغای اسلام و رجولیت از شرایط قضات، نمونه ظاهر دیگری است. سختگیری کردن و اجحاف نمودن به حجاج بیت اللَّه الحرام، و در مقابل، وسایل فراهم نمودن و تسهیل نمودن برای مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائیل به لندن برای توطئه بر ضد اسلام، و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه [در] بعضی روزنامهها [ست]، که حتماً تحت نظر سازمانهای دولتی و به دیکته آنهاست) یکی دیگر از نمونههای انحراف دستگاه جبار است. تخفیف در کرایه طیاره و به هر مسافری از فرقه ضالّه[1] پانصد دلار ارز دادن نمونه دیگری است. زمزمه «تغییر خط» که اخیراً بار دیگر آغاز شده، و زمزمههای دیگر، که ذکر آن اکنون صلاح نیست، و تعبیرهای بسیار ننگینی که در نطقهای مبتذلشان شده و میشود، یکی دیگر از همان نمونههاست. اینها و امثال اینهاست که این جانب را به وحشت انداخته. و برای من جای شبهه نیست که سکوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هَدْم اسلام و مذهب تشیع، نابودی با ننگ است ....
امروز مسلمین، و خصوصْ علمای اعلام، در مقابل خدای تبارک و تعالی مسئولیت بزرگی دارند. با سکوت ما نسلهای آتیه إلی الأبد در معرض ضلالت و کفر هستند و مسئول آن ما هستیم. خطر اسرائیل و عمال ننگین آن، اسلام و ایران را تهدید به زوال میکند. من برای چند روز زندگی با عار و ننگ ارزشی قائل نیستم. و از علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعی، قرآن و اسلام را از خطری که در پیش است نجات دهند. و از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و علمای اسلام را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج1، ص: 220 ـ 221)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان احزاب آزادیبخش اسلام؛ مشکلات جهان اسلام (1358)
من قبل از هر چیز، از شما جمعیت محترم که در خدمت اسلام هستید و برای ملاقات من آمدهاید تشکر میکنم، و از خداوند توفیق شما و همه مسلمین را برای تحقق آمال اسلام خواهانم؛ و از خدا میخواهم که ما موفق بشویم به آنچه که قرآن و نبی اکرم و ائمه مسلمین خواستهاند عمل کنیم.
ما مشکلاتی ... داریم، یک مشکلاتی است مربوط به ایران، و یک مشکلاتی است مربوط به همه مسلمین، و یک مشکلاتی راجع به حکومتهایی که بر مسلمین حکومت میکنند. مشکلات ایران راجع به موانعی است که برای بسط اسلام و نجات امت اسلامی بود. ما به خواست خدا و همت مؤمنین سد را شکستیم و موانع را برداشتیم؛ البته الآن مشکلات دیگری داریم؛ زیرا آنها که رفتند همه تشکیلات آنها غیر اسلامی و طاغوتی بوده؛ و ما احتیاج داریم که با زحمت زیاد این تشکیلات را به تشکیلات اسلامی برگردانیم. از خدا میخواهم که ما را موفق کند تا بتوانیم اسلام را آن طور که هست پیاده کنیم.
بزرگتر از این، مشکلاتی است که برای ملتهای مسْلم و حکومتهاست. ملتهای مسْلم، که در بلاد مختلف منتشر هستند، در طول تاریخ، تبلیغاتی شده، تا بین آنها جدایی بیندازند. [برای] جدایی بین مسلمین، که در حدود یک میلیارد در اطراف عالم منتشر هستند. تبلیغاتی شده تا نگذارند وحدت کلمه ایجاد شود. این تبلیغات باعث شد که برادران را از هم جدا کردند، و ملتهای مختلف ساختند، و چیزهایی که در صدر اسلام مطرح نبود، مطرح میکنند تا جدا شوند و ضعیف شوند. بدتر از این، مشکل حکومتهاست. در زمان عثمانی، که مسلمین حکومت نسبتاً قوی داشتند، و قدرتی بود که گاهی با ژاپن و با شوروی مبارزه میکرد و غلبه میکرد، مع الأسف به واسطه همین که اجانب از این وحدت میترسیدند، وقتی در جنگ اول جهانی غلبه کردند، حکومت عثمانی را تکه تکه کردند و هر کس را بر جایی گماردند، و کوشیدند این حکومتها با هم دشمن شوند؛ زیرا میدانستند که مسلمین با این خزائن و این جمعیت اگر متحد شوند، برای امریکا و برای غرب حظی نیست؛ و شاید مسلمین آنها را تهدید میکردند، از این جهت حکومتها را با هم بد کردند؛ و اینها مأمورین آنها بودند.
امروز خطر بزرگتری است. سابق از وحدت مسلمین میترسیدند، ولی مسئلهای علمی بود و نه عینی؛ امروز که ایران به اعتماد خدا نهضت کرد، اینها یافتند و احساس کردند، در عین [حال] دیدند که ملتی با نداشتن اسلحه و با قدرت اسلام و ایمان و وحدت کلمه، غلبه کردند بر شیاطین که دارای همه [تجهیزات] بودند؛ دارای اسلحههای مدرن بودند، و دولتهای بزرگ مثل امریکا و انگلستان پشتیبانیشان کردند، نتوانستند شاه را نگه دارند. اینها وحدت کلمه را احساس کردند. پیشتر علمی بود، و الآن وجدانی و لمس. از این رو الآن قوای خودشان را بیشتر بسیج کردند تا اختلاف در ایران ایجاد کنند. در کردستان، در بلوچستان، در بین خوزستان، به بهانههایی میخواهند اختلاف بیندازند. و همین معنا باعث این است که اینها کوشش کنند بین برادران اسلامی وحدت کلمه حاصل نشود، به اینکه حکومتها را وادار کنند که به مبارزه هم بروند، و طرفداران خود را در[2] کشورهای اسلامی بگمارند. مشکل بزرگ، حکومتهای ماست که نمیگذارند وحدت حاصل شود؛ و آنها میخواهند منافع خودشان را تأمین کنند. از این جهت که شما میخواهید اطاعت امر خدا را بکنید، نهی از منکر کنید، بزرگترین منکر، غلبه اجانب بر ماست. این منکر را باید نهی کنید. حکومتها را نهی کنید از مخالفتی که با هم دارند و با ملت دارند، و با دشمنان اسلام- که خدا فرموده مراوده نکنیم- محبت میکنند. الآن منکری بالاتر از این نیست که مصالح مسلمین را به خطر انداخته است. این وظیفه همه شماست که میخواهید برای خدا کار کنید. همه ما باید این دشمنی را نهی کنیم، و وحدت اسلامی را شعارمان کنیم. با وحدت، و بودن زیر پرچم «لا اله الا اللَّه» پیروز میشویم.
تا مسلمین رمزی را که در ایران اتفاق افتاد پیدا نکنند، پیروز نمیشوند. آنها متحد شدند، و همه یکصدا اسلام را خواستند و جمهوری اسلام را خواستند. و وقتی همه با هم متحد شدند، خداوند پیروزشان کرد. اگر مسلمین این رمز را پیدا کنند، این ملت عظیم اگر با هم مجتمع شوند، قدرتی هستند ما فوق قدرتها؛ زیرا علاوه بر مخازن طبیعی، قدرت معنوی دارند، که عبارت است از ایمان به خدا و رسول؛ که اگر مجتمع شوند قدرتی فوق آنها نمیشود[3]؛ لکن مع الأسف نصایح کمتر اثر میکند.
من قریب بیست سال است که به کشورهای عربی توصیه میکنم که با هم مجتمع شوید و این ماده فساد را طرد کنید. اگر اسرائیل قدرت پیدا کند، اکتفا به بیت المقدس نمیکند؛ لکن مع الأسف نصیحت در آنها اثر نمیکند. من از خدا میخواهم که مسلمین را بیدار کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج7، ص: 185 ـ 187)
ـ سخنرانی در جمع پاسداران؛ پاسداری از دین و مجاهده با نفس (1358)
«خداوند شما پاسداران را، پاسداران اسلام را، لشکر امام زمان را، برای ما حفظ کند. موفق باشید ان شاء اللَّه. این خدمتی که الآن میکنید، خدمت به اسلام است در مقابل طاغوت. خدمت به اسلام، پشتیبانْ خداست؛ امام زمان- سلام اللَّه علیه- و قرآن کریم [است]. با اتکا به قرآن کریم، با اتکا به ذات مقدس حق تعالی، با اتکا به امام زمان سلام اللَّه علیه- پاسداری کنید، و خوب پاسداری کنید.
پاسداری از مردم کنید و پاسداری از قوای شیطانی که هست به اینکه آن را رفع کنید. انسان همیشه مبتلای به قدرتهای شیطانی است؛ گاهی قدرتهای شیطانی به صورت محمدرضا و گاهی قدرتهای شیطانی در باطن انسان است. مجاهده کنید: شما الآن مجاهدین اسلام هستید؛ با نفْس خودتان مجاهده کنید. نبادا در این پاسداری یک لغزشی پیدا کنید! نبادا مردم از دست شما- خدای نخواسته- آزاری ببینند! شما پاسدارید؛ پاسدار باید حفاظت کند: حفاظت کنید برادران خودتان را، کشور خودتان را؛ به آن قدری که میتوانید. و حفاظت کنید نفْس خودتان را از قوای شیطانی. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه شما را میخواهم. و به آقای لنگرودی[4] سلام مرا برسانید. توفیق ایشان و همه شما را از خدای تبارک و تعالی مسألت میدارم.» (صحیفه امام، ج7، ص: 188)
ـ بیانات خطاب به نمایندگان «جبهه آزادیبخش ظفار»؛ اسلام و دیگر مکاتب (1358)
«اگر ملتها اسلام را بهتر بشناسند پیروز خواهند شد. این اجانب بودند که نگذاشتند مسلمانان اسلام حقیقی را بشناسند. اسلام حاوی همه سعادتها برای ملتهاست. اما سایر مکاتب سرانجام به دیکتاتوری میرسند.» (صحیفه امام، ج7، ص: 189)
ـ سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی تهران؛ انقلاب اسلامی و محاسبات مادی (1358)
«حساب حسابگران غلط در آمد و باز متنبه نشدند. نهضت الهی ما حساب حسابگران را باطل کرد و باز نمیفهمند. حسابهای مادیگران که گمان میکردند ملت ما با نداشتن هیچ چیز امکان ندارد قدرتهای بزرگ را درهم بشکند غلط درآمد. آنها که گمان میکردند یک مشت جوان بازاری و فرهنگی با نداشتن هیچ چیز چطور امکان دارد رژیمی که همه چیز دارد ساقط کنند، فهمیدند که حسابهای مادیگری باطل است. اینجا حساب الهی است، اینجا دست خداست. اشخاص نمیتوانند یک همچو نهضتی، یک همچو قدرتی ایجاد کنند، بشر نمیتواند همه اقشار را این طور بیدار کند، بشر نمیتواند زن و مرد یک مملکت، بچه و بزرگ یک مملکت را فداکار کند. این دست خداست، این اراده الهی است که تمام اقشار ملت ما را با هم برادر کرد و تمام حسابهای حسابگران مادی را باطل کرد. این دست خدا و اراده خدای تبارک و تعالی است که بزرگان ما را مثل حضرت آقای خسروشاهی، حجت الاسلام آقای خسرو شاهی در کنار این بچه نشاند و هر دو با هم یک ندا کردند. این قدرت خداست، بشر نمیتواند، این قدرت خداست که به همه حس فداکاری داد و شهادت را برای خودشان فوز دانستند و پیشقدم شدند. برای ملتی که شهادت فوز عظیم است، برای ملتی که بچه خردسال و پیرمرد بزرگ آرزوی شهادت میکنند، باز حساب حسابگران باطل در میآید. با کشتن یک نفر و لو هر چه بزرگ باشد، این ملت عقب نمینشیند باز دست خدای تبارک و تعالی از آستین درآمد و در شهادت یک شهید، همچو موجی، همچو موجی در ایران و در سایر کشورها ایجاد کرد که ما را زنده کرد، اسلام را باز زنده کرد. اگر سستی احتمال میرفت، به واسطه اینکه خیال پیروزی کرده بودیم، آن سستی را بدل به سختی کرد و بدل به سد بزرگ و موجب شد که شما همه، همه ایران، همه جا با قدرت الهی قیام کردند باز، و شما نیروهای عظیم در اینجا مجتمع شدهاید، نیروی پرسنل شهربانی، پاسداران انقلاب، بزرگان دین، این دست خداست که ما را با هم مجتمع میکند و همه ارادههای ما را یکی میکنند. برادران من! تا این نهضت هست و تا این قدرت الهی هست، شما به پیش میروید. حفظ کنید این نهضت الهی را، حفظ کنید این وحدت کلمه را، حفظ کنید این الوهیت را، این اسلامیت را. تا این اراده الهی و این وحدت کلمه و این گرایش به اسلام هست، شما پیروزید.
امریکا بد گمان کرده است که با کشتن و با ترور میتواند کاری انجام بدهد. کمونیستهای ساختگی بد خیال کردهاند، مکتبهای انحرافی بد گمان کردهاند، ریشههای گندیده رژیم سابق بد خیال کردهاند که میتوانند با ترور جلو احساسات ملت ما را بگیرند، احساسات را افزون کردهاند، باز حسابهایشان باطل شد.
حسابگری الهی غیر از حسابگری مادی است. اینها که شما حساب میکنید، حسابهای مادی است، مادیگرایی است. ما شهادت را برای خودمان حیات میدانیم. دوستان ما شهادت را برای خودشان زندگی میدانند. مکتب اسلام این طور است. این مکتب اسلام است که شهادت را زندگی میداند. این مکتب اسلام است که این بچه را پیش من مینشاند و از حلقوم او میشنویم که ما برای شهادت حاضریم. این مکتب اسلام است. با مکتب اسلام ستیزه نکنید، نمیتوانید بکنید. ملت ما بیدارند. اگر ما ترور بشویم ملت ما هست، ملت بزرگ ما زنده است، نهضت ما زنده است. پیروز باد این زندگی، پیروز باد این ملت. خداوند همه شما را پیروز کند و همه ما را به راه هدایت رهبری فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج7، ص: 190 ـ 191)
ـ سخنرانی در جمع بانوان جنوب تهران؛ جلوه های ایمان در قلوب ملت (1358)
«این یک معجزه است، یک معجزه بزرگ است که شما خواهران و برادران با هم هم صدا و با مشتهای گره کرده در مقابل قدرتهای شیطانی ایستادهاید. معجزه اسلام است، این قدرت اسلام است که در شما تجلی کرده است. این قوّت ایمان است که شما را بر این مبارزه پیروز کرد. این معجزه است که با شهید شدن یک عزیز، موج در تمام دنیا بلند میشود. این معجزه است که خانمها را در مقابل تانک و توپ، در مقابل مسلسلها، در مقابل توپها و تانکها برقرار کرد و از هیچ چیز نهراسیدید. این نور قرآن و اسلام است که در دلهای شما و در قلوب همه ملت ایران جلوه کرده است. این نور ایمان است که شما خانمها هم از شهادت نمیهراسید.
دشمنان گمان نکنند که با شهادت بزرگان ما این نهضت به آرامشی بر میگردد. این نهضت افروخته است، این نهضت برپاست تا کلیه ریشههای فساد را از بن بکند. این نهضت تا پیروزی نهایی برپاست و هر وقت که احتمال سستی و ضعف برود خداوند تعالی با وسیلهای او را افزایش میدهد. دشمنان ما در اشتباهند که گمان میکنند که با کشتن ما رژیم منحوس یا مثل او بر میگردد. دیگر آن اوضاع برگشتنی نیست، ملت ایران دیگر نمیپذیرد آن اوضاع را. امریکا اشتباه کرده است، توطئهچینان امریکا و انگلستان و غیر آنها در اشتباهند، این توطئهها تأثیری ندارد. ما سد عظیم را شکستهایم و این قطرات ناچیز، چیزی نیستند.
از خواهران عزیز که در اینجا اجتماع کردهاند و با تظاهر خودشان پشتیبانی از نهضت میکنند متشکرم. خداوند شما را حفظ کند و برای اسلام نگه دارد. شما سهم بزرگی در این نهضت دارید و داشتهاید. این نهضت را شماها باید به ثمر برسانید و میرسانید. سلام من و درود من بر شما خواهران عزیز و بر همه خواهران و برادران ملت و بر همه مسلمین. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» (صحیفه امام، ج7، ص: 192 ـ 193)
ـ نامه تشکر به آقای سید محمد خاتمی؛ تسلیت شهادت مرحوم مطهری (1358)
«جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید محمد خاتمی- دامت افاضاته
تلگراف تسلیت جنابعالی در مورد شهادت جانگداز مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای مطهری- قدس سره الشریف- واصل و موجب تشکر گردید. تلگرافات دیگری نیز به همین مناسبت از طرف انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و ایرانیان مقیم آلمان و انگلیس و فرانسه و سایر کشورهای اروپایی واصل گردید. جنابعالی مراتب تشکر و سلام این جانب را به عموم آنان ابلاغ نمایید. از خدای تعالی موفقیت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج7، ص: 194)
ـ سخنرانی در جمع علما و روحانیون شیعه و سنی؛ میلاد حضرت مهدی «عج» (1364)
«تبریک این عید بزرگ و این روز عزیز را به خدمت همه آقایان، به همه ملت و ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان عرض میکنم. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه برسد روزی که آن وعده مسلم خدا تحقق پیدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند. این مطلب وعده خداست و تخلف ندارد[5]، منتها آیا ما درک کنیم یا نکنیم، آن به دست خداست. ممکن است در یک برهه کمی وسایل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ایشان.[6] این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمیشود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظه وظیفه فعلی شرعی- الهی خودمان را بکنیم و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم. کسی که برای رضای خدا ان شاء اللَّه مشغول انجام وظیفه است، توقع این را نداشته باشد که مورد قبول همه است، هیچ امری مورد قبول همه نیست. کار انبیا هم مورد قبول همه نبوده است، لکن انبیا به وظایفشان عمل کردند و قصور در آن کاری که به آنها محول شده بود نکردند، گرچه مردم اکثراً گوش ندادند به حرف انبیا. ما هم آن چیزی که وظیفهمان هست عمل میکنیم و باید بکنیم، گرچه بسیاری از این عمل ناراضی باشند یا بسیاری هم کارشکنی بکنند.
عمده روحانیونند؛ این قشری که بیشتر از همه تکلیف بر او متوجه هست روحانیون هستند. و امروز بحمداللَّه علمای محترم از بسیاری از بلاد و خطبای محترم و سایر قشرهای اهل علم در این جا تشریف دارند و یک مجلس نورانی است که باید ما با هم در این مجلس نورانی صحبتی که مفید است و برای جامعه اسلامی و برای مسلمین مفید باشد عرض کنیم، گرچه مکرر عرض شده است. شاید از همه قشرها، قشر روحانی مسئولیتش بیشتر باشد؛ برای این که، هر کس بیشتر نزدیک به اسلام است بیشتر مورد مسئولیت است. انبیا از همه کس مسئولیتشان زیادتر بوده است. آنها در عین حالی که مسئولیتشان از همه بیشتر بود، به آن امری که وظیفه داشتند عمل کردند و هیچ قصوری نکردند. علمای هر ناحیه مسئولیتشان از سایر طوایف بیشتر است، اینها عذر ندارند، ممکن است که بسیاری از مردم عذر داشته باشند؛ یا عذر اینکه نمیدانستیم یا عذر این که نمیتوانستیم که هیچ کاری بکنیم. روحانیون الآن در ایران هیچ عذری ندارند، برای اینکه، راه را میدانند و میتوانند هم کار بکنند. اگر خدای نخواسته، در بین روحانیون کسی از اشخاصی پیدا بشود که بر خلاف عمل میکند، این یا از باب این است که با اصل مبنای اسلامی مخالف است یا نمیفهمد که این اسلام در اینجا وضعش چطور است.
یک دستهای هستند که میگویند که زمان رژیم سابق بهتر از حالا بود. لا بد عقیدهشان این است که این همه مشروبفروشیها که در سرتاسر ایران بود، بهتر بود باشد و جمهوری اسلامی نباشد! این همه مراکز فساد، فحشا در سرتاسر ایران باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! این نمیشود الّا اینکه یا بکلی از همه مسائل عاری و بری هستند، یا یک عقدههایی دارند که در عین حالی که میدانند مسأله این نیست، لکن این طور اظهار میکنند؛ اینها یک اقلیتی هستند که نباید ملت به آنها گوش بکند. اکثریت قاطع روحانیت و اهل علم، اینها متعهد به جمهوری اسلامی هستند و میفهمند جمهوری اسلامی در ایران چه کرده است، میفهمند که مقایسه این با زمان شاه چه جور است و تعهد دارند به اینکه کار را پیش ببرند و قدمهای بلندتری بردارند و این نمیشود الّا اینکه یک جهاتی ملاحظه بشود. یکی اینکه بین خود روحانیون هر چه بیشتر اخوت بیشتر بشود، هر چه بیشتر وحدت بیشتر بشود. آن چیزی که شما را پیروز کرد و آن رژیم سابق را کنار زد و یک رژیم اسلامی را به جای او نشاند، آن این بود که همه با هم بودند، در آن وقت خلافی توی کار نبود، برای اینکه همه میدانستند که رژیم بد است، همه از او درد کشیده بودند، رنج کشیده بودند. و اگر چنانچه بعد از پیروزی، خدای نخواسته کسانی بخواهند اخلال بکنند و در بین شما یک خلافی ایجاد بکنند، بدانید که این یک دستی است که از امریکا دراز شده است، تا اینجا هم آمده است. باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید که نباید ما دشمن را خوار و ضعیف بشماریم. ما باید هر روز هوشیار و بیدار باشیم که این دشمنانی که هستند، یا برای اصل اسلام و یا برای جمهوری اسلامی اینها مشغول کارند و اخیراً هم فعالیتشان بیشتر شده است. شما باید اجتماعتان را حفظ کنید.
علاوه بر اینکه اخوت اسلامی بین همه قشرها باید باشد، روحانیون یک تکلیف فوق اینها دارند. اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد میگویند «روحانیین این طورند»، نمیگویند فلان آدم، اگر یک بقالی کمفروشی کند میگویند «آن بقال کمفروشی کرده» نمیگویند «بقالها کم فروشاند»؛ این از تبلیغاتی است که شده است. اگر یک روحانی خدای نخواسته، یک خطایی بکند، این طور الآن وضع شده است که میگویند روحانیون این جوریاند، مسئولیت، یک مسئولیت بزرگی است که یکی اگر پایش را غلط بگذارد این طور نیست که پای خودش حساب بشود، پای روحانیت اسلام حساب میشود، شکست روحانیت اسلام است. این فرق دارد با آن که اگر خطایی بکند میگویند که این آدم خطا کرده است، نمیگویند که این صنف خطاکار است. از این جهت هر خطایی که از ما و شما آقایان خدای نخواسته، تحقق پیدا بکند علاوه بر آن مسئولیت شخصی که دارید، یک مسئولیت انسانی، مسئولیت اجتماعی، مسئولیت صنفی این را هم برای اینکه پای همه حساب میشود؛ بنا بر این، حساب نکنید خودتان را یک آدم عادی. حتی طلبه در مدرسه، خودش را حساب نکند که «خوب، من مثل سایر مردم یک طلبه عادی هستم، اگر یک خلافی بکنم پای خودم حساب میشود». حتی آن طلبه ای که در مدرسه دارد درس میخواند، آن هم وقتی که یک خطایی بکند پای خودش حساب نمیشود، پای دیگران هم حساب میکنند. مسئولیت بسیار بزرگ است، و این نمیشود الّا اینکه تهذیب در خود انسان و وحدت با همه رفقا، با همه دوستان با همه اشخاص، همه قشرها. در بین روحانیون، ائمه جمعه بیشتر از دیگران مسئولاند.
سر و کارشان الآن ائمه جمعه با مردم بیشتر است تا سر و کار سایر روحانیون. ائمه جمعه باید خیلی مواظب باشند که خدای نخواسته اگر در یک جایی یک چیزی اتفاق افتاد و چه شد، با جهت روحانی، جهت پدری حل کنند. اگر خدای نخواسته، یک وقت بنا باشد که یک اعمال قدرت بخواهد بکند، برای اینکه امام جمعه است، این پای خودش حساب نمیشود، پای روحانیت حساب میشود، پای اسلام حساب میشود. از این جهت، آنها وظیفهشان خیلی خطیر است و باید خیلی ملاحظه بکنند.
قدرت طلبی در هر که باشد، این اسباب این میشود که زمین بخورد. قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است؛ میخواهد رئیس جمهور امریکا قدرت طلبی کند یا یک طلبهای در مدرسه بخواهد قدرت طلبی بکند یا یک امام جمعهای در مرکزی که دارد.
اگر وضع این باشد که قدرت طلبی در کار بیاید و کار اینکه من این طور باید باشم، بشود، بداند که این از شیطان است. شیطان این تزریق را از ابتدا کرده است و ما را هم از این راه، بیشتر از جاهای دیگر میتواند بازی بدهد، که تو فلانی هستی، تو چه هستی، دیگران چیاند، از این معانی. هیچ فرقی ما بین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و دارد باز هم دنبال قدرت میگردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست که اگر هر دوشان بگویند: من این طور، این زاهد بگوید: من این زاهد هستم، من چه، یا آن بگوید، من قدرتمند هستم، هر دویش از شیطان است، بلکه این فسادش بیشتر از آن است. خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا میشود، از خودخواهی پیدا میشود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اینهاست و همهاش برمیگردد به حب نفس و این «بُت» از همه بزرگتر است و شکستنش هم از همه مشکلتر است. تعقیب کنید که اگر نمیتوانید به تمام معنا بشکنید- که میتوانید ان شاء اللَّه- مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت میکشاند. این طور نیست که ما را رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگری بکنیم زیادتر ما را رها کند. درجه به درجه پیش میبرد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان میگیرد. این یک مسئله طبیعی است که شغل شیطان هم همین است، هم شیطان باطنی انسان، هم آن شیطانی که اینها هم به او بستگی دارند.
ائمه جمعه، ائمه جماعت، روحانیون محترم، اینها باید توجه به این معنا داشته باشند که اینها پدر هستند از برای ملت. اینها با مردم باید سمت پدری داشته باشند، اینها با مردم باید رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بین خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار برادری باشد.
اجتماع داشته باشند، در هر شهری با هم در هر هفته یک روز، دو روز با هم مجتمع باشند، مسائل خودشان را بگویند. اگر یک خیالی دارند، اگر یک کاری دارند او را بگویند، حل کنند بین خودشان و هیچ وقت یک مسئلهای را به خطبههای نماز جمعه نکشانند، چه اشکال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاکم یا فلان وزارتخانه و چه اشکال داشته باشند به فلان آدم یا فلان شخص. این جای خطبه نماز جمعه، جای دعوت به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمین را در او گفتن، و تعرض به این خردهریزیها، اینها از شأن ائمه جمعه خارج است؛ پرهیز کنند از این معنا.
و یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند.
آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را میشنیدند، آنهایی ساده زندگی کردند. شاید آقایان کمیشان یادشان باشد، در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابو القاسم قمی[7]، مرحوم آشیخ مهدی[8] و عده دیگری، و شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی[9] و مرحوم آمیرزا محمد ارباب[10]؛ همه اینها را من منزلهایشان رفتم. آن که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابو القاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبهای مثل او بود، زندگیاش یک زندگیای بود که مثل سایر طلبهها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزا محمد ارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلی داشت دوسه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همین طور، سایرین هم همین طور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی انسان در آن محیط واقع میشد که اینها را میدید، همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان، یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هر چه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانهتان بهتر باشد، از معنویتتان به همین مقدار، از ارزشتان به همین مقدار کاسته میشود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست.
اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیرهشان را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هر چه بروید سراغ تجملات- و ان شاء اللَّه نمیروید- از علومتان کاسته میشود. آنهایی که این کتابهای قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگیشان یک زندگی طلبگی بوده، مثل شیخ انصاری و مثل امثال اینها؛ یک زندگی طلبگی بوده. آنها توانستند اسلام را در همه جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینی را افزایش بدهند- یعنی فروع را- و آن کتابهای ارزشمند را عرضه کنند به مردم. برای اینکه، آنها ارزش را به این نمیدانستند که من خانهام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهار تا. شما خیال میکنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همه این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، میگوید: باید برویم جای دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهی است.
این یکی از فطرتهایی است که هر کس هر چه بیابد، آن گمشده خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت میرود، قدرت مطلق میخواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم میرود، علم مطلق میخواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال مطلقش را میخواهد و همه خدا را میخواهند، خودشان نمیدانند. عذابهایی که به ما میشود برای حجابهایی که در ما هست. آن که حجابها را پاره کرده است، ارزشها را میفهمد و رسیده به آن جایی که باید بفهمد.
مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت میخواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند، مع ذلک آن طور مناجات میکردند، برای اینکه خودبین نبودند. هر چه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادقام دیگر، نه، امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات میکند، برای اینکه میبیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد. هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچاند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه فطرتها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمیفهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که میفهمند، آنها وارسته میشوند و میروند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند. إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا را که در آیه شریفه وارد شده است که عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ بعد میگوید: إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا،[11] بعضی میگویند که «ظلوماً جهولًا» بالاترین وصفی است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوماً» که همه بتها را شکسته و همه چیز را شکسته؛ «جهولًا» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمیتوانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمیتوانیم باشیم، لکن میتوانیم در آن راه باشیم. شما آقایانی که میخواهید مردم را دعوت کنید به آخرت، دعوت کنید به صفات کذا، باید قدم اول را خودتان بردارید تا دعوتتان دعوت حق باشد، و الّا دعوت حق است، دعوت کن شیطان است، از زبان شیطان دعوت میکند انسان. آن هم
______________________________
(1)- سوره احزاب، آیه 72: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا.» ما بر آسمانها و زمین و کوهها، امانت را عرضه داشتیم، همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند تا انسان آن را پذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود. که درس توحید میگوید، آن هم همین طور است که اگر چنانچه در او آن منیّت باشد، زبان، زبان شیطان است و درس توحید را به زبان شیطان میگوید. شما آقایانی که میخواهید بروید در جاهای دیگر و تربیت کنید مردم را، ملتفت باشید که یک وقت خدای نخواسته، خودتان آلوده نباشید و آنها را دعوت کنید.
ما امروز مبتلا هستیم به دنیا و قدرتهای دنیا، در هیچ وقت ایران این قدر ابتلا نداشته است، برای اینکه ایران یک گاو شیرده بوده است و پستانهایش را هم رها کرده بوده است که از او میدوشیدند، این آرامش بوده! آن آرامشی که در زمان سابق بود، این آرامش بود که یک گاو شیردهی پستانهایش را در دست دیگران قرار بدهد و هیچ حرف نزند. وقتی ایران همه مخازنشان را تحویل میدهد به غیر، دیگر چرا او را نگهش ندارند؟ چرا آرام نگهش ندارند؟ آرامش است، اما چه آرامشی، آرامشی که یک حیوانی دارد در مقابل یک انسان، امروز، آن نیست دیگر. امروز برای اینکه این انسان میخواهد ارزش انسانیاش را به دست بیاورد، همه با او مخالفند. شرق با او مخالف است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف؛ داخل هم آنهایی که توجه ندارند، یا آنهایی که عناد دارند آنها هم مخالف. شما راه خودتان را به پیش بگیرید، وحدت خودتان را حفظ بکنید، خودتان را با جامعه، با مردم تطبیق بدهید؛ به این معنا که آنها را هم هدایت کنید و آنها را داشته باشید. این ملت است که شما را از آن قید و بندها آزاد کرد، و امروز هیچ قید و بندی از هیچ کشوری در گردن شما نیست، هیچ تعهدی ندارید به دیگران.
امروز کشوری که غیر متعهد است، ایران است. یک کشور دیگر پیدا نمیکنید که غیر متعهد به معنای واقعیاش باشد و این به برکت این زاغهنشینان، این قشر محروم توده بوده است. آن که این همه جوان را داد این قشر محروم است. بیایند بشمرند، چند نفر از آن مرفهها، چند نفر از آنهایی که حالا نشستند و بدگویی میکنند برای جمهوری اسلام، از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهید دادند؟ اگر یکی پیدا کردید! مگر آن یکی از آنها منفصل شده باشد، ممکن است، ممکن است که یک نفر از آن خانه مرفهاش منفصل شده باشد و حزب اللَّه شده باشد او برود، اما این کم است. هر چه شهید است میبینید که مال این قشر محروم است. محروم هم این طور نیست که فقط زاغهنشین محروم باشد، بازاریاش محروم است، کارگرش محروم است، کشاورزش محروم است و همه این قشرها محرومند و از همینهاست. آنی که الآن در جبهه دارد خدمت میکند، از همین قشر است. آنی که آن قدر زحمت دارد میکشد برای حفظ کشورش و برای حفظ اسلام، همین قشر هستند، اینها آقای ما هستند، اینها به ما منت دارند، با اینها با کمال تواضع رفتار کنید.
امروز ایران از همه وقتها مبتلاتر است؛ یعنی همه با او مخالفند. تبلیغات دنیا؛ سرتاسر تبلیغات راه افتاده است برای اینکه اسلام را زمین بزنند؛ «صلح بکنید!». این بر خلاف نظام انسانی است، بر خلاف نظام اسلامی است، بر خلاف ایده انبیاست که با مفسد، با کسی که فساد به راه میاندازد و هر روز مفسدهاش را دارید میبینید و به طبع مفسد است و مخالف همه چیزهای انبیا هست، صلح بکنید. این مخالف قرآن است، مخالف عقل است، مخالف اسلام است، مخالف ارزش انسانی است. اینهایی که از اطراف دارند میآیندایران و میآیند به تهران، و کفنپوش و غیر کفنپوش، و فریاد میکنند ما جنگ میخواهیم، اینها از این ملت نیستند؟ ملت همین است که میگوید ما باید صلح بکنیم؟ کدام ملت میگوید ما صلح بکنیم، جز آن مرفهها و آنهایی که اسباب عیششان فراهم نیست، یا آنهایی که متوجه نیستند. حملِ به صحتش، این است که یک دستهای متوجه نیستند.
بنا بر این، امروزی که همه با ما مخالفند، ما خودمان باید با هم باشیم. نمیگویم نیستیم که الآن، اول شب گوش کنیم، ببینیم میگوید: «خوب، کی گفته است که مردم با هم مخالفند. چه، معلوم شد یک قضیهای در کار است». خوب! میگویند اینها را. من در عین حالی که میگویم شما با هم هستید، میگویم بیشتر باشید، میگویم این را نگهش دارید. امروز همه با ما مخالفند، ما خودمان باید حفظ کنیم وحدتمان را؛ هر چه آنها خلاف کنند ما وحدتمان باید قویتر باشد؛ هر چه تبلیغات آنها زیاد بشود ما باید وحدتمان زیادتر بشود. آنها همه تبلیغات را برای این میکنند که اختلاف ایجاد کنند.
آنها ایادیشان در همه جا راه افتاده است برای اینکه، در ایران خلاف ایجاد کنند، از غیر ایران هم از هیچ جا نمیترسند، برای غیر ایران هم از هیچ جا تبلیغ نمیکنند. شما دیدید که در انگلستان چندین ماه- قریب یک سال- اعتصاب بود، حرفی نبود، انگلستان است دیگر، اعتصاب است. اگر چهار نفر آدم در یک جایی فرض کنید اعتصاب بکند، آن تا آخر هر روز گفته میشود که در ایران اعتصاب است! چه شده! چند نفر آن جاست! این چند نفر هم نمیگویند، میگویند «کارخانهها از کار افتاد». برای اینکه اینها تمام دلخوشیشان به «روز کارگر» بود، من مواظب بودم. اینها روز کارگر را خیال میکردند که الآن این کارگرها برای آنها سینه میزنند. روز کارگر آمد و گذشت و کارگرهای عزیز ما بیشتر از سابق در صحنه بودند و فریاد هم میزدند که ما میخواهیم خدمت کنیم. مگر برای من خدمت میکنند که اگر من بد شدم خدمت نکنند؟ برای خدا دارند کار میکنند، برای کشور خودشان دارند کار میکنند این کشوری که همه چیزش را دیگران میدادند، حالا مشغولند، خودشان دارند اصلاح میکنند، دارند کار میکنند، همه چیز را دنبالش هستند که بسازند و میتوانند. وقتی بنا شد که همه برای یک مقصد و آن مقصد، مقصد الهی است، نه مقصد دنیایی که چون من حالا به آن نرسیدم پس ول کنم. مقصد الهی است، خدا هست، قیامت هست و ما مسئولیم. مقصد الهی است، یک مقصد الهی را که با این چیزها نمیشود به همش زد. فرض کنید که چهار نفر هم یک جایی بنشینند با هم یک صحبتی بکنند و بگویند «مردم هم این طور میگویند»، اما این مسأله این طور نیست، خوب است همه ما بیدار بشویم و خدا همه را بیدار کند.
و من امیدوارم که در این ماه مبارک رمضان که ماه خداست، همه موفق بشوید به اینکه دعا کنید برای اسلام. در رأس ادعیهتان دعای برای اسلام باشد؛ در رأس ادعیهتان دعای برای جمهوری اسلامی و بقای جمهوری اسلامی باشد. خدمتهایی که جمهوری اسلامی در این چهار- پنج سال به اسلام کرده است، در طول تاریخ- غیر از زمان انبیا- نکرده کسی، آن قدر خدمتی که این کرده. هر کس ببیند، هر کس مخالف این حرف است بیاید صورت شماری کند، ریز بدهد. زمانِ آن جا چه خبر بود، زمان قاجار چه خبر بود؟
قاجار آرامترینشان بود، زمان قاجار چه خبر بود، حالا چه خبر است؟ دیگر زمان پهلوی را که همه میدانید چه خبر بود. این کمال بیانصافی است که یک کسی بگوید «آن وقت هم مثل حالا، حالا بدتر از او». یا کمال بیاطلاعی، لجاجت، انسان لجاج، وقتی لجاجت پیدا میکند نمیداند خودش هم چه میکند. میگویند که یک دستهای از اهل جهنم که در عذاب بودند یک وقت دیدند آرام شد- در روایت است ظاهراً- گفتند چه شد؟ گفتند «پیغمبر عبور میکند» گفتند «درها را ببندید نبینیم». آن کسی که جهنمی هست این طوری است، «درها را ببندید» با اینکه آرام شده است، با اینکه عذاب را برداشتند. عذاب باشد، لکن پیغمبر نباشد! فساد باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! در خیابانها آن مفسدههای علنی باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! اینها یک دردی است که دوای او پیش حضرت عزرائیل[12]- سلام اللَّه علیه- است.
و خداوند همه این دردها را شفا بدهد. و امیدوارم که همه ما موفق بشویم به عمل کردن به رضای خدا. و خداوند این اسلام را، جمهوری اسلامی را نگه دارد. و ما را موفق کند که به لقای جمال مبارک امام زمان- سلام اللَّه علیه- موفق بشویم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه» (صحیفه امام، ج19، ص: 246 ـ 257)
ـ نامه به رئیس دیوان عالی کشور؛ تأمین بودجه برای جذب نیرو در دستگاه قضایی (1365)
[بسمه تعالی. حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
به منظور جذب و تشویق افراد با فضل و با تقوا برای دستگاه قضایی و آمادهسازی و تربیت افراد برای این کار، ممکن است ترتیبی داده شود در حوزههای علمی اقدامهای مثبت و مفید انجام، نتیجه خوبی داشته باشد ولی این کار و همچنین رفع حوائج مادی آنها احتیاج به بودجه دارد. اگر حضرت مستطاب عالی صلاح میدانید دستور فرمایید بودجه مالی این کار از اموالی که در اختیار دادگاهها و دادسراهای انقلاب و بنیاد مستضعفان با ملاحظه جهات شرعی تأمین شود. خداوند سایه شما را مستدام بدارد.
9/ 2/ 65- عبد الکریم موسوی اردبیلی].
بسمه تعالی
با تطبیق با موازین شرعیه مجاز هستید. ان شاء اللَّه تعالی موفق و مؤید باشید.
16/ 2/ 65 روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج20، ص: 41)
[4] - آقای محمد حسین لنگرودی، امام جماعت مسجد حاج ابو الفتح تهران
[5] - اشاره است به آیه 5، سوره قصص
[7] - آقای شیخ ابو القاسم قمی، از علمای بزرگ قم در اوایل تأسیس حوزه علمیّه قم که به سال 1352 ه. ق. در گذشته است
[8] - آقای شیخ مهدی حِکَمی، از علمای مهم قم و صاحب کرامات اخلاقیّه در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم
[9] - آقای میر سید محمد برقعی، از علمای مبرّز قم که فرزند ارشد مجتهد بزرگ قم یعنی مرحوم سید عبد اللَّه برقعی بود
[10] - آقای میرزا محمد ارباب قمی، از علمای بزرگ و محدثین عالیمقام که در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم دار فانی را وداع گفتند. وی جدِّ آقای شهاب الدین اشراقی( داماد امام خمینی) است.
[11] - سوره احزاب، آیه 72:« إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا.» ما بر آسمانها و زمین و کوهها، امانت را عرضه داشتیم، همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند تا انسان آن را پذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود.
[12] - یکی از چهار فرشته بزرگ که مأمور به گرفتن جانها میباشد.