امروز با امام: چهاردهم اردیبهشت
ـ پیام به آقای خویی، علما و روحانیون؛ تصمیم رژیم شاه بر تغییر احکام اسلام (1342)
«نجف- به وسیله حضرت آیت اللَّه خویی- دامت برکاته
خدمت ذی شرافت حضرات افاضل انام و ثقات اسلام، محصلین والا مقام نجف اشرف- دامت تأییداتهم
تلگرافات عدیده حضرات آقایان مبنی بر اظهار تأثر و تألم در فاجعه عظیمه که بر اسلام و مسلمین عموماً و بر روحانیون خصوصاً وارد شده است موجب تشکر گردید. خداوند تعالی شما سربازان فداکار امام عصر و ناموس دهر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- را برای اسلام حفظ کند و توفیق خدمت به دیانت مقدسه مرحمت فرماید
ما امروز مواجه هستیم با دستگاه جباری که در نظر دارد احکام اسلام را یکی پس از دیگری تغییر دهد. آنچه تا کنون با صراحت در نطقهای خود اظهار کردهاند تساوی حقوق زن و مرد است در همه جهات که چندین حکم ضروری اسلام پایمال میشود. اخیراً در طرحی که وزیر دادگستری تهیه کرده است قید رجولیت[1] و اسلام را از قضات لغو کرده، و چیزهای وحشتناکی در زیر پرده است که اگر غفلت شود اساس مذهب در معرض خطر است
حضرات افاضل متذکر باشند که امروز تکلیف به همه طبقات متوجه است. مراجع عظام و علمای اسلام و فضلای محترم و سایر طبقات، همه مکلف هستند به مقدار میسور برای دفاع از اسلام و احکام مقدسه تشریک مساعی کنند. لازم است طبقه جوان و فضلای محترم از صاحبان نفوذ استدعا کنند که توجه بیشتری به وضع ایران- تنها مرکز تشیع- بفرمایند، و از بست و بند و زمزمههای ناموزونی که از طرف دستگاه جبار القا میشود احتراز نمایند
این جانب با تمام مشکلات و تهدیدات و تضییقات و اهانتها عازم هستم، به خواست خداوند متعال، از پا ننشینم تا حصول مقصد نهایی و جلوگیری از تجاوز به حدود شرع مطاع یا تحصیل عذر در درگاه قادر متعال. و رجای واثق دارم که توفیق حاصل خواهد شد. از انفاس قدسیه حضرات افاضل- ایّدهم اللَّه تعالی و سَدّدهم- تمنای دعا داریم برای پیشرفت مقاصد اسلامی در تحت قبّه مطهره موالی عظام و ائمه انام- صلوات اللَّه و سلامه علیهم- سِیّما[2] امیر المؤمنین و امام المتقین- صلوات اللَّه و سلامه علیه. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج1، ص: 218 ـ 219)
ـ نامه به آقای سید احمد خمینی؛ خانوادگی (1355)
«پسرم، عزیزم
ان شاء اللَّه سلامت باشید و مشغول به تحصیل فضایل علمیه و عملیه. ماها بحمد اللَّه سلامت هستیم. نوشته بودید دکتر آوردم و اکسیژن دادهاند، دکتر صحیح است اکسیژن دروغ. برای یک ناراحتی قلبی بود که اطمینان داد چیزی نیست، و الآن سلامت هستم و هیچ نقاهتی ندارم جز نقاهتهای روحی که رو به زیادت است؛ از خداوند اصلاح امور را خواهانم. به خواهرها و خانم خودتان سلام برسانید. به حضرت آقای عمّ بزرگوار[3] زیاد رسیدگی کنید. دخترها مثل اینکه آنجا نمیروند؛ به آنها سفارش کن گاهی خدمت ایشان برسند و سفارش کن از ایشان پرستاری کنند. با سن ایشان لازم است در غذا و سایر چیزها رسیدگی شود و عهده آن بر شماست. از خداوند تعالی سلامت همه را خواهانم. حسن[4] را میبوسم و دعا میکنم. و السلام. پدرت» (صحیفه امام، ج3، ص: 143)
ـ نامه به آقای جعفر صبوری؛ وضعیت زمینهای اهدایی برای مسکن (1358)
«خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ جعفر صبوری- دامت برکاته
مرقوم محترم که حاکی از صحت مزاج شریف بود واصل گردید. مبلغ پنجاه هزار تومان وجه ارسالی نیز طبق یک قطعه چک صادرات واصل و قبض آن ارسال گردید. در مورد زمینهایی که برای خانهسازی به وسیله مؤمنین محترم اهدا میشود، فعلًا سندهای آن را دریافت و رسید به ایشان بدهید تا ان شاء اللَّه بزودی برنامه کار در سطح مملکت اعلام خواهد شد. از خدای تعالی ادامه توفیقات جنابعالی را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج7، ص: 181)
ـ سخنرانی در جمع مردم؛ جایگاه شهادت- نقش شهید مرتضی مطهری در انقلاب (1358)
«یکی از فرقهای مکتب اسلام، مکتب توحید، با مکتبهای انحرافی، مکتبهای الحادی، این است که رجال این مکتب، شهادت را برای خودشان فوز عظیم میدانند: یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.[5] از شهادت استقبال میکنند، چون قائل هستند به اینکه، ما بعد این عالم طبیعت، عالمهای بالاتر و نورانیتر از این عالم است. مؤمن در این عالم در زندان است، و بعد از شهادت از زندان بیرون میرود. این یکی از فرقهایی است که بین مکتب ما، مکتب توحید، با سایر مکتبهاست. جوانهای ما شهادت را طالبند. علمای متعهد ما برای شهادت پیشقدم میشوند. آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند و به روز جزا، آنها باید بترسند از موت؛ آنها از شهادت باید بترسند. ما و شاگردان مکتب توحید از شهادت نمیهراسیم؛ نمیترسیم. بیایند امتحان کنند؛ چنانکه امتحان کردند. و یکی از نکتههایی که موافق حدیث تحقق پیدا کرد، این است که در حدیث است که
لَا یَزَالُ یُؤیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَجُلِ الفاجر[6]
با مردهای فاجر- به اراده خدا- این دین ما تأیید میشود. محمد رضا مرد فاجر، خواهی نخواهی این دین به واسطه او تأیید شد؛ برای اینکه هر چه ظلم بیشتر باشد. و هر چه ستمکاری بیشتر باشد، دین عدل بیشتر تأیید میشود. ظالم با اعمال ظالمانه خودش دین عدل را تأیید میکند؛ و لا یزال این طور بوده است. فرعون با فرعونیت و طغیانش دین موسی را تأیید میکند، و ابو سفیان با طغیان، دین رسول اکرم را تأیید میکند؛ و محمد رضا با طغیان و عصیان و جور و ستم، دین اسلام را تأیید میکند. خدا همان طوری که از قشر متفکرین روحانی تأیید میشود ...، خدای تبارک و تعالی میفرماید که از قشرهای فاسد هم، از رجل فاجر هم، دین اسلام و دین خدا تأیید میشود؛ و آن به همین معناست که گفتم. نه تأیید میکند؛ تأیید «میشود»:
لا یزال یُؤَیَّدُ هذَا الدینُ بِالرَّجُلِ الْفاجِر.
این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را. یعنی خدا دین خودش را به او تأیید کرد. با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا میکند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود. ما از مرگ نمیترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را میکشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت میکردید؛ مباحثه میکردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل میداند. اسلام منطق دارد؛ لکن با ترور شخصیتهای بزرگ ما، شخصهای بزرگ ما، اسلام ما تأیید میشود.
نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ایران، باز زندگی از سر گرفت. اگر یک سستی، ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت این مرد بزرگ، و اگر مرده بود این مرد بزرگ در بستر خودش، این تأیید نمیشد؛ این موج برنمیخاست. الآن موجی در همه دنیا، همه دنیا، همه دنیایی که به اسلام علاقه دارند، این موج بلند شد. سایر کشورها هم؛ برادران من نترسید از موج.
آن که مردن پیش چشمش «تَهْلُکه» است
|
|
نهی «لا تُلقوا» بگیرد او به دست
|
|
|
|
مردن تهلکه نیست؛ مردن حیات است. آن عالَم، حیات است؛ این عالم مرده است. از مردن نترسید، و نمیترسیم. آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن میدانند؛ هلاک و فنا میدانند. چرا مسلمین از موت بترسند؟ چرا علما از موت بترسند؟ این مکتب باقی است؛ مکتب اسلام باقی است؛ این نهضت باقی است، تا این ریشههای گندیده هم زیر خاک بروند؛ تا این ریشههای گندیده هم قطع بشوند؛ تا این توطئههای ضعیف هم خنثی بشوند.
خداوند شما را تأیید کند. خداوند برادرهای ما را، خواهرهای ما را تأیید کند؛ که همه برای اسلام مفید هستید و همه نهضت را به پیش بردید. الآن هم همه با هم به پیش!و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج7، ص: 182 ـ 184)
ـ پیام به ملت ایران؛ دستگیری سران حزب توده- تجلیل از سربازان گمنام اسلام (1362)
«اگر فاتحان دنیا افتخار میکنند به سرباز گمنام، اسلام بزرگ و ملت شریف و فاتحان عزیز ما افتخار میکنند به هزاران سرباز گمنام بزرگواری که در پی نام و نشان نیستند و برای کشور اسلامی خویش و اسلام عزیز و ملت انسانپرور افتخاراتی میآفرینند معجزهآسا و پیروزیهای ژرف. فرق است بین سرباز گمنامی که قدرتهای مادی دنیا به آن فخر میفروشند و بین سربازان گمنامی که پرورده اسلام و مکتب توحید است، که انگیزه آنان تحصیل قدرت و اکثراً ستمکاری است و انگیزه اینان خدا و طلب حق است.
اساساً سربازان اسلام، اگر چه نامدار باشند، در این جهان گمنامند. نامدارترین سرباز فداکار در اسلام، امیر المؤمنین است و او گمنامترین سرباز است. با کدام تفکر عرفانی، فلسفی، سیاسی و کدام قلم و زبان و بیان، بشر این سرباز گمنام را معرفی کند و بشناسد و بشناساند؟ و مطلب با حفظ مراتب همین است. سربازان گمنام ما در تمام جبههها و پشت جبههها که شب و روز و جوانی و هستی خود را برای اسلام و مکتب الهی فدا میکنند و نام و نشانی نمیخواهند و ندارند، چه بسا که به سبب ضرورت تشکیلاتی، همسران و مادران و نزدیکان آنان ندانند که اینان چه حماسهها میآفرینند و چه ارزشها برای انقلابْ خلق میکنند. از جبههها که کم و بیش مسائل آنها و حماسههای سرفرازانه آنان را میدانید و تا در سنگرهای آنان که مراکز عبادت اللَّه است نروید و دستی از دور بر آتش داشته باشید، عمق فداکاری و محافل عرفانی- الهی آنان معلوم نمیشود، که بگذریم، جوانان ارجمند و عزیز ما در جبهههای داخلی از عمق جنگلهای وسیع تا بیغولهها و پناهگاههای بزرگ منحرفان غافل از خدا، از دمکرات و کومله تا منافقین و فدایی خلق و حزب خلق به اصطلاح مسلمان تا حزب توده و سایر گروهکهای کوچک و بزرگ را با فداکاریها و خداطلبیها آن چنان قلع و قمع کردند که دنیا را با همه دشمنیها که دارند به اعجاب و تحیّر درآوردند. توجه به کارآمدی امنیتی و اطلاعاتی این جوانان گمنام پاسدار و بسیج و کمیته و دادستانی و دیگر دلباختگان در راه خدا در به دام انداختن سران خیانتکار حزب توده که چون مار پر خط و خال در براندازی اسلام فعالیت منافقانه داشتند و هر یک سابقههای طولانی بیست- سی ساله در جهات تشکیلاتی و اطلاعاتی و جاسوسی داشتهاند و از تخصص در این امور بهره وافی داشتند. موجب سرفرازی امت اسلامی است که چنین فداکارانی دارد و اعجاب و تحیّر دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی سراسر جهان است و این اعجاز جز به هدایت حق تعالی و عنایات خاصه ولی اللَّه الاعظم- ارواحنا فداه- صورت نگرفته است. ملت ایران از این پیروزی با ابعاد مختلفه خصوصاً سیاسی آن باید قدردانی و تشکر کنند و در تقویت جمیع سلحشوران مرزها و داخل کشور کوشا باشند. کمال بیانصافی است که کس یا کسانی به واسطه عقدههای بیهوده از این نگهبانان اسلام و حافظان کشور اسلامی خرده بگیرد.
بار الها! ما تو را به این نعمتها که نصیب ما فرمودی و ما را از کیْد و خیانت بدخواهان به وسیله جوانان عاشق خود حفظ فرمودی شکر میکنیم و از عهده آن برنمیآییم. بار الها! این عزیزان مجاهد فی سبیل اللَّه را برای ملت ما حفظ فرما و به شهدای آنان رحمت و به بستگان آنان خصوصاً مادران و پدران و همسران آنان صبر و خیر و برکت عنایت فرما. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج17، ص: 421 ـ 422)
[3] - آقای سید مرتضی پسندیده.
[4] - آقای سید حسن خمینی، فرزند آقای سید احمد خمینی.
[5] - بخشی از آیه 73 سوره نساء:« ای کاش من نیز با آنها به جهاد رفته بودم و به کامیابی بزرگ دست مییافتم».
[6] - همواره دین خدا به واسطه مردان فاجر، تأیید میگردد. کنز العمال 1: 170.