امروز با امام: بیستوسوم اسفند
ـ پیام به علما و امت مسلمان ایران؛ نقشههای رژیم برای محو اسلام و قرآن (1351)
«خدمت حضرات علمای اعلام، خطبای محترم و ملت بزرگ ایران- ایّدهماللَّه تعالی پس از سلام و تحیات، ما در عصر حاضر با ضربات سنگین و روزافزون وارده بر اسلام و گرفتاریها و نابسامانیهای بیش از پیش ملتهای اسلامی مواجه هستیم. از طرفی قضیه فلسطین و مسجد اقصی و آوارگی مردم بیگناه آن سرزمین و پشتیبانی دوَل بزرگ استعماری از یهود اشغالگر، که با دوام این جرثومه فساد خطر بزرگی خدای نخواسته برای عموم کشورهای اسلامی و خصوص دوَل عربی در پیش است، و از طرف دیگر اسارت ملت ایران در چنگال عمال استعمار و نوکرهای آن، جامعه اسلامی را با فشارها و گرفتاریهای شدید و همه جانبهای دست به گریبان ساخته است. برای محو اساس قرآن کریم و تعالیم رهاییبخش اسلام، نقشههایی از طرف استعمارگران در کار است که در هر زمان به نحوی در دست اجرا قرار میگیرد...
امروز نقشههای وسیعتر و دامنهدارتری در جریان است که چهره واقعی مأمورین استعمار و کیفیت مأموریت آنان را مینمایاند؛ نقشههایی که با اجرای آن میخواهند سنگرهای مخالف با استعمار را در هم کوبیده به سنگرهایی در خدمت استعمار و صهیونیسم و عمال آنان مبدل سازند، علمای اعلام، خطبای محترم، خدمتگزاران به اسلام را عقب زده، معممین ساختگی و مأمورین سازمانهای فاسد را به جای آنان به محراب و منبر اسلام و رسول معظم- صلیاللَّه علیه و آله- برسانند و به جای بیان احکام قرآن و حقایق اسلام، بلندگوهایی برای اجرای مقاصد شوم ضد اسلامی دستگاه خودفروخته و دست نشانده درست کنند؛ نقشههایی که با اجرای آن میخواهند به گمان فاسد خود تمام مراجع بزرگ، علمای اعلام و خطبای محترم را به صورت کارمند دولت، آن هم کارمندانی بسیار خفیف و بیارزش درآورند و تمام حیثیات اسلام و روحانیت را در هم شکسته راه را برای استعمارگران هر چه بیشتر باز نمایند؛ و بالاخره نقشههایی که با اجرای آن میخواهند به جای این سد بزرگ مخالف با ظلم و استبداد، سدی در خدمت ظلمه و مستبدین بنا کنند. و اینک چنانکه کراراً خبر رسیده، در راه اجرای این نقشههای استعماری خطرناک دست به کار شدهاند که مساجد، تکایا، مدارس و دیگر مراکز اسلامی و شئون روحانیت را تحت نظارت سازمان ضد اسلامی اوقاف قرار داده علما، وعاظ و ائمه جماعت را مجری اغراض نامشروع دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار سازند و یا به کنارهگیری، انزوا و تسلیم سنگرهای اسلام به مخالفین و عمال اجانب وادارند...
اکنون نیز خواب تازهای برای ملت ایران دیده و با خرید اسلحه و مهمات سرسامآور از امریکا به مبلغ دو میلیارد دلار- که حدود صد و پنجاه هزار میلیون ریال میباشد- ملت ایران را به خطر نابودی و سقوط اقتصادی تهدید میکند؛ و با کمال وقاحت اعلام داشته که کسری بودجه کشور در امر پرداخت آن، از طریق وامهای خارجی و افزایش مالیاتها تأمین میگردد! من نمیدانم منظور از خریدن این همه اسلحه برای بیرون راندن اربابان و استعمارگرانی است که خود رژیم، دست نشانده آنها بوده و ایران را به صورت پایگاه نظامی آنان در آورده و دست آنها را بر تمام شئون نظامی، سیاسی، اقتصادی کشور باز گذاشته است یا در حقیقت در راه اجرای نقشههای غارتگرانه امریکاست که بر اثر ضعف بودجه اقتصادی و تغییر سیاست مبنی بر نابودی ملل به وسیله نیرو و ثروت خود آنان، میخواهد پایگاه خود را در ایران مستحکمتر کرده ملت بیپناه ایران و دیگر ملل آزادیخواه منطقه را که علیه اشغالگران فلسطین و دیگر اجانب غارتگر مبارزه میکنند، سرکوب سازد؟...
اکنون سکوت در مقابل این نقشهها و فجایع در حکم انتحار است و استقبال از مرگ سیاه، و سقوط یک ملت بزرگ میباشد. تا فرصت از دست نرفته لازم است که سکوت شکسته شود و استنکار[1] و اعتراض آغاز گردد. بر علما و خطبای اسلام است که در مساجد و محافل، نقشههای پشت پرده دستگاه را به ملت برسانند و در این مصیبت بزرگ که برای اسلام و مسلمین و خصوص علمای اعلام و خطبای محترم پیش آمده است از هیچ گونه اقدامی فروگذار نکنند. مراجع عظام نظر مبارک خود را با طبع و نشر اعلام نمایند؛ و کسانی را که در این امر کمرشکن با دستگاه همکاری و روابط حسنه دارند و یا به نقشهها و فعالیتهای سازمان اوقاف و دیگر سازمانهای فاسد صحه میگذارند و به پیشرفت آن کمک مینمایند و یا جیرهخوار سازمان اوقاف و دستگاه جبار قرار گرفتهاند، طرد و مفتضح سازند و به ملت معرفی نمایند. و بر ملت اسلام است که با این نوع افراد که از طرف سازمانهای فاسد برای منبر و محراب تعیین و نصب شدهاند، معامله عدالت نکنند و در جماعت آنها حاضر نشوند و پای منبر آنها ننشینند، و آنها را به یکدیگر نشان داده و از جامعه اسلامی طرد نمایند، و به مساجد و محافل که تحت نظر سازمان اوقاف بوده و به دست آن اداره میشود، نروند. علمای اعلام، خطبای محترم و ائمه جماعت به عنوان اعتراض و استنکار، در صورت مقتضی، اعتصاب نمایند و تا مدت محدودی از رفتن به مساجد و منابر خودداری ورزند و مطمئن باشند که اعتراض دستهجمعی و اعتصاب عمومی نتیجه دارد و دستگاه جبار را عقب میراند. و لازم است که مردم مسلمان در صورت اعتصاب علمای اسلام، که برای حفظ احکام قرآن است، از آنان پشتیبانی کنند و در اعتصاب تبعیت نمایند...» (صحیفه امام، ج2، ص: 481 ـ 485)
ـ نامه به آقای مهدی طباطبایی؛ عذرخواهی از مفقود شدن نامه ایشان (1356)
«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای طباطبایی- دامت افاضاته
پس از اهدای سلام و تحیت مرقومی از جنابعالی مدتی پیش واصل شد و چون برای جواب مدتی طول کشید و مطالبه نشد اکنون که مطالبه شد هر چه دنبالش گردیدم پیدا نشد و نمیدانم مطلب چه بوده که جواب دهم، لهذا به اصل عرض جواب مبادرت شد و از اینکه نامه به واسطه بعضی جهات مفقود شده معذرت میخواهم، اگر مطلبی بوده که باید جواب دهم ثانیاً مرقوم فرمایید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 357)
ـ حکم به آقای ابراهیم امینی؛ سرکشی به امور کمیته های استان ساحلی (1357)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ ابراهیم امینی- دامت افاضاته
به جنابعالی مأموریت داده میشود که در معیت جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی اکبر مسعودی- دامت افاضاته- برای سرکشی به امور کمیتهها و سر و سامان دادن به اوضاع محلی به استان ساحلی و بنادر جنوب[2] بروید و ضمن انجام مأموریت، اهالی محترم را به اتحاد و یگانگی دعوت نموده از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و توفیق همگان را خواستارم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 373)
ـ حکم امام جماعت مسجد جامع نارمک به آقای محیی الدین انواری (1357)
«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محیی الدین انواری- دامت برکاته
همان طوری که اهالی محترم نارمک طی طومار ارسالی درخواست نمودهاند، جنابعالی برای اقامه جماعت و نشر احکام مقدسه و انجام امور تبلیغی در مسجد جامع نارمک بدان جا بروید. امید است اهالی محترم نیز با شما همکاری نموده وظایف مذهبی و تبلیغی را به نحو احسن انجام دهید.
از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و توفیقات همگان را خواستارم.» (صحیفه امام، ج6، ص: 374)
ـ نامه تشکر به آقای مرعشی نجفی؛ تسلیت ارتحال آقای ربانی شیرازی (1360)
«بسمه تعالی
حضرت آیت اللَّه آقای مرعشی نجفی- دامت برکاته
تلگراف تسلیت آن حضرت به مناسبت ضایعه ناگوار رحلت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای ربانی شیرازی[3]- قدس سره- واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی علوّ درجه برای آن مرحوم و صبر و اجر جهت بازماندگان ایشان مسألت داشته و طول عمر و سلامت جنابعالی را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج16، ص: 102)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
احتراماً، به پیوست آمار 619 نفر از محکومین جرایم عمومی (غیر گروهکها) دادگاههای انقلاب اسلامیِ ده شهر در اجرای مفاد بخشنامه شماره 15595/ 1- 29/ 3/ 63 شورای عالی قضایی و چهارده نفر از محکومین دادگاههای عمومی که از طریق اداره عفو و بخشودگی واصل و استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم میگردد.
عبد الکریم موسوی اردبیلی- رئیس دیوان عالی کشور].
بسمه تعالی
موافقت میشود.
23/ 12/ 63
روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج19، ص: 186)
ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام؛ ابعاد شخصیت حضرت علی «ع» (1365)
«درباره حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- این قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز هم حقش ادا نشده است؛ یعنی، این معجزه الهی تا کنون معلوم نشده است که چه شخصیتی است. همه طوایف مختلفی که در اسلام هستند و خصوصاً در شیعه مذهبها، این حضرت را به خودشان نسبت میدهند. عرفا، حکما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه حتی دراویش، صوفیه و حتی کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند از کلمات ایشان استشهاد میکنند. آن وقت که من عراق بودم که حزب عفلقیای که اصلًا اعتقاد به اسلام ندارد، بلکه مضاد با اوست، مع ذلک، کلمات ایشان را در دیوارها برش استشهاد میکردند و هر کسی به یک نحو از ایشان اسم میبرد. در زورخانهها به عنوان یک پهلوان، در جنگها به عنوان یک جنگنده، در مدارس به عنوان یک ارزشمند فقیه و در هر جایی که ملاحظه میکنید به نظر هر یک و هر طایفهای حضرت یک وضعی دارد و همه آنها، او را از خودشان میدانند، الّا البته بعضی که اصلًا اعتقاد به اسلام ندارند، لکن مع ذلک، آنی که باید باشد این معما حل نشده است و نخواهد شد. این موجود یک اعجازی است که نمیشود در اطراف او آنچه هست صحبت کرد، هر کس به اندازه فهم خودش و به اندازه نظری که دارد در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر از این معانی است؛ یعنی، ما نمیتوانیم برسیم به آن جایی که بتوانیم از ایشان به آن جور که هستند مدح کنیم. آن صفات متضاده که در اشخاص نمیشود باشد، در ایشان هست. از همین جهت است که این صفات متضاده که هست، اینکه هر کسی یک طرفش را گرفته است و خیال میکند که ایشان او است. کسی که عارف مسلک است و در رأس عرفای عالم واقع شده است، این آدم در حکومت دخالت دارد، در صورتی که عرفای معروف اصلًا کنارهگیری میکردند. کسی که در جنگها آن طور فعالیت داشته است مع ذلک، در زهد و تقوا و کنارهگیری از خلق آن طور بوده است. چون ابعاد مختلف درش بوده است، هر کسی یک بعدی از او را گرفته است و خیال کرده است که بعد واقعی این است و تا کنون آن بعدی که ایشان دارند، آن بعد معنویای که ایشان دارند برای کسی کشف نشده است مگر برای اشخاصی که همطراز او هستند. از این جهت، درباره ایشان صحبت کردن از هر ترتیبی که باشد، همه این چیزها را دارد، لکن آنچه هست نمیشود صحبت کرد، نمیتوانیم ما صحبت کنیم و لهذا، باید غمض عین کنیم از صحبت درباره ایشان و از ایشان بخواهیم که ما را هدایت کند و به آن راهی که ایشان هستند، ما لا اقل به بعضیاش برسیم...
یکی از اموری که در صددند که همیشه دامن به آن بزنند، همین که در داخل ایران نزاع سر قدرت است. اینها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ایران را، نشناختند متصدیان امور در ایران را. خیال میکنند که یک دسته آن طرف ایستادند، یک دسته هم این طرف ایستادند، همه دارند تو سر هم میزنند که آن یکی میخواهد قدرت را برای خودش، این یکی میخواهد قدرت را برای خودش. این برای این است که نظر، نظر مادی است.
وقتی نظر، نظر مادی شد همین طورها هست. اگر- خدای نخواسته- نظر مادی در بین ماها حاصل بشود و ما نسیان کنیم خدای تبارک و تعالی را به توجه به دنیا و مقامات، لا علاج خواهد شد اختلاف...
آیا تکلیف ما این نیست که جلوی این اختلافات را بگیریم؟ تکلیف شرعی ما، تکلیف عقلی ما، تکلیف وجدانی ما این نیست که نگذاریم یک وقت- خدای نخواسته- بین اقشار اختلاف پیدا بشود؟ او به این است که هواهای نفسانی کم بشود، غیر از این راهی ندارد. اگر هواهای نفسانی در کار باشد، این منجر به اختلاف میشود، و لو اینکه هر مقدار هم یک نفری آدمی باشد که به ظواهر خیلی اعتقاد داشته باشد و خیلی هم دنبال ظواهر باشد، لکن وقتی که در قلبش هوای نفسانی باشد قهراً آن هوای نفسانی او را دنبال میکند. این هوای نفسانی در همه هست، تعرضش نمیشود کرد، لکن بعضیها مهار میکنند و بعضیها مهار نمیکنند. اینکه میگویم در همه، یعنی همه مردم متعارف نه اولیای خدا.
ما باید فکر این معنا باشیم که در این کشور یک وقت- خدای نخواسته- بتدریج اختلاف واقع نشود. همه پشتیبان هم باشیم. بنا بر این، دندان روی جگر بگذاریم و هوای نفسانی را زیر پا بگذاریم و با هم خوب بشویم. اگر در قلب هم یک چیزی هست که الان نمیتواند یک آدمی جلویش را بگیرد، ولی در عمل قدرت دارد به اینکه جلویش را بگیرد، جلویش را بگیرد. امروز تأیید همه قشرها بر همه ما لازم است؛ ما باید از مجلس طرفداری بکنیم، مجلس هم باید از همه ملت طرفداری بکند؛ ما باید طرفدار دولت باشیم، دولت هم باید به ملت خدمت بکند. ما باید از همه قوایی که الآن هستند تبعیت کنیم به اندازهای که باید بکنیم و پشتیبانی کنیم ازشان به اندازهای که باید بکنیم، آنها هم باید از هم پشتیبانی بکنند. یک دسته بیایند بخواهند یک طرف بکشند، یک دسته هم یک طرف دیگر بکشند- در حالی که نیست الآن، این طور دارند میگویند- اگر خدای نخواسته- یک جرقهای پیدا بشود، دنیا این را بزرگ خواهد کرد تا آنجایی که بگویند ایران الآن دیگر هیچ چیز درش نیست...
عقل ما و دیانت ما و اسلام و همه چیز اقتضا میکند که حالا وقتی بنا شد که همه با ما بدند، با هم خوب بشویم، طرفدار هم باشیم؛ ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگانها طرفدار هم باشند. این نخواهد ارتش را از بین ببرد، آن نخواهد سپاه را از بین ببرد، آن نخواهد دولت را از بین ببرد، آن نخواهد قوه قضایی را از بین ببرد، همه باید با هم باشند.
این یک تکلیف الهی- شرعی است به عهده ما و به عهده همه ملت. البته در موقع اگر- خدای نخواسته- یک وقت ما ببینیم که میخواهد یک همچو چیزی واقع بشود، تکلیف شرعیمان این است که با هر ترتیبی که میشود جلویش را بگیریم و لو به افشا کردن، و لو به این که یک نفری را قربانی کنیم برای یک ملت، یک دستهای را قربانی کنیم برای یک ملت...
میزان را خود انسان در باطنش غالباً میفهمد و اگر بخواهد بفهمد هم میزان دارد. این آدمی که در رأس یک امری واقع هست، پیش خودش یک وقت شاید فکر کند که اگر این امر دست آن یکی باشد، بهتر از من است، ببینید راضی هست واقعاً بین خودش و خدای خودش که او باشد و خودش نباشد؟ اگر دید راضی هست به این امر، بداند که یک چیزی از عالم غیب درش هست و اگر راضی نیست بداند که عیب درش هست، نفسانیت درش هست. البته ما نمیتوانیم از نفسانیت خودمان را به طور مطلق جلوگیری کنیم، ما همچو قدرتی نداریم، اما قدرت این را داریم که جلوی خودمان را بگیریم اظهار نکنیم. قدرت نداریم اگر با یک کسی واقعاً مخالفیم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشیم، اما قدرت این را داریم که در مقام عمل، در مقام اظهار نکنیم این کارها را. و ما امروز مکلف شرعی هستیم، تکلیف الهی است که اگر در دلمان بعضیمان از بعضیمان خوشش نمیآید در مقام عمل، در مقام ذکر، در مقام تبلیغ، بر خلاف نفس خودش عمل بکند. این یک امری است که قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لکن عمل را، فعل را قدرت دارد و لهذا، خدا از انسان مؤاخذه میکند. مؤاخذه نمیکند که چرا در قلب تو این واقع نشد، حالا نقص [است برای] انسان، اما این مؤاخذه این طوری ندارد. اما میتوانستی در عین حالی که خوش نیستی با این، دوست نداری این را، ذکر نکنی، این را قدرت داری، نکردی معاقبی.
امروز قضیه شخصی نیست که یک کسی معصیت خدا را میکند و معاقب است، این به اندازه شخصیت خودش و به اندازه حال خودش معاقب است. ما اگر امروز مخالفت با هم بکنیم، قضیه یک ملت در کار است، قضیه ملتهای اسلامی در کار است، قضیه اسلام در کار است، قضیه ارزشهای الهی در کار است. این جرمش غیر آن جرمی است که کسی تو خانهاش نشسته، یک معصیتی میکند...» (صحیفه امام، ج20، ص: 222 ـ 231)
[1] - قبیح شمردن، انکار ورزیدن.
[3] - عضو فقهای شورای نگهبان