امروز با امام: بیست وسوم اسفند

ـ پیام به علما و امت مسلمان ایران؛ نقشه‏های رژیم برای محو اسلام و قرآن (1351)

ـ نامه به آقای مهدی طباطبایی؛ عذرخواهی از مفقود شدن نامه ایشان (1356)

ـ حکم به آقای ابراهیم امینی؛ سرکشی به امور کمیته‏های استان ساحلی (1357)

ـ حکم امام جماعت مسجد جامع نارمک به آقای محیی الدین انواری (1357)

ـ نامه تشکر به آقای مرعشی نجفی؛ تسلیت ارتحال آقای ربانی شیرازی (1360)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام؛ ابعاد شخصیت حضرت علی «ع» (1365)

کد : 3560 | تاریخ : 23 اسفند 1399

امروز با امام: بیست‌وسوم اسفند

 

ـ پیام به علما و امت مسلمان ایران؛ نقشه‏های رژیم برای محو اسلام و قرآن (1351)

«خدمت حضرات علمای اعلام، خطبای محترم و ملت بزرگ ایران- ایّدهم‏اللَّه تعالی پس از سلام و تحیات، ما در عصر حاضر با ضربات سنگین و روزافزون وارده بر اسلام و گرفتاریها و نابسامانیهای بیش از پیش ملتهای اسلامی مواجه هستیم. از طرفی قضیه فلسطین و مسجد اقصی و آوارگی مردم بی‏گناه آن سرزمین و پشتیبانی دوَل بزرگ استعماری از یهود اشغالگر، که با دوام این جرثومه فساد خطر بزرگی خدای نخواسته برای عموم کشورهای اسلامی و خصوص دوَل عربی در پیش است، و از طرف دیگر اسارت ملت ایران در چنگال عمال استعمار و نوکرهای آن، جامعه اسلامی را با فشارها و گرفتاریهای شدید و همه جانبه‏ای دست به گریبان ساخته است. برای محو اساس قرآن کریم و تعالیم رهایی‏بخش اسلام، نقشه‏هایی از طرف استعمارگران در کار است که در هر زمان به نحوی در دست اجرا قرار می‏گیرد...

امروز نقشه‏های وسیعتر و دامنه‏دارتری در جریان است که چهره واقعی مأمورین استعمار و کیفیت مأموریت آنان را می‏نمایاند؛ نقشه‏هایی که با اجرای آن می‏خواهند سنگرهای مخالف با استعمار را در هم کوبیده به سنگرهایی در خدمت استعمار و صهیونیسم و عمال آنان مبدل سازند، علمای اعلام، خطبای محترم، خدمتگزاران به اسلام را عقب زده، معممین ساختگی و مأمورین سازمانهای فاسد را به جای آنان به محراب و منبر اسلام و رسول معظم- صلی‏اللَّه علیه و آله- برسانند و به جای بیان احکام قرآن و حقایق اسلام، بلندگوهایی برای اجرای مقاصد شوم ضد اسلامی دستگاه خودفروخته و دست نشانده درست کنند؛ نقشه‏هایی که با اجرای آن می‏خواهند به گمان فاسد خود تمام مراجع بزرگ، علمای اعلام و خطبای محترم را به صورت کارمند دولت، آن هم کارمندانی بسیار خفیف و بی‏ارزش درآورند و تمام حیثیات اسلام و روحانیت را در هم شکسته راه را برای استعمارگران هر چه بیشتر باز نمایند؛ و بالاخره نقشه‏هایی که با اجرای آن می‏خواهند به جای این سد بزرگ مخالف با ظلم و استبداد، سدی در خدمت ظلمه و مستبدین بنا کنند. و اینک چنانکه کراراً خبر رسیده، در راه اجرای این نقشه‏های استعماری خطرناک دست به کار شده‏اند که مساجد، تکایا، مدارس و دیگر مراکز اسلامی و شئون روحانیت را تحت نظارت سازمان ضد اسلامی اوقاف قرار داده علما، وعاظ و ائمه جماعت را مجری اغراض نامشروع دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار سازند و یا به کناره‏گیری، انزوا و تسلیم سنگرهای اسلام به مخالفین و عمال اجانب وادارند...

اکنون نیز خواب تازه‏ای برای ملت ایران دیده و با خرید اسلحه و مهمات سرسام‏آور از امریکا به مبلغ دو میلیارد دلار- که حدود صد و پنجاه هزار میلیون ریال می‏باشد- ملت ایران را به خطر نابودی و سقوط اقتصادی تهدید می‏کند؛ و با کمال وقاحت اعلام داشته که کسری بودجه کشور در امر پرداخت آن، از طریق وامهای خارجی و افزایش مالیاتها تأمین می‏گردد! من نمی‏دانم منظور از خریدن این همه اسلحه برای بیرون راندن اربابان و استعمارگرانی است که خود رژیم، دست نشانده آنها بوده و ایران را به صورت پایگاه نظامی آنان در آورده و دست آنها را بر تمام شئون نظامی، سیاسی، اقتصادی کشور باز گذاشته است یا در حقیقت در راه اجرای نقشه‏های غارتگرانه امریکاست که بر اثر ضعف بودجه اقتصادی و تغییر سیاست مبنی بر نابودی ملل به وسیله نیرو و ثروت خود آنان، می‏خواهد پایگاه خود را در ایران مستحکمتر کرده ملت بی‏پناه ایران و دیگر ملل آزادیخواه منطقه را که علیه اشغالگران فلسطین و دیگر اجانب غارتگر مبارزه می‏کنند، سرکوب سازد؟...

اکنون سکوت در مقابل این نقشه‏ها و فجایع در حکم انتحار است و استقبال از مرگ سیاه، و سقوط یک ملت بزرگ می‏باشد. تا فرصت از دست نرفته لازم است که سکوت شکسته شود و استنکار[1] و اعتراض آغاز گردد. بر علما و خطبای اسلام است که در مساجد و محافل، نقشه‏های پشت پرده دستگاه را به ملت برسانند و در این مصیبت بزرگ که برای اسلام و مسلمین و خصوص علمای اعلام و خطبای محترم پیش آمده است از هیچ گونه اقدامی فروگذار نکنند. مراجع عظام نظر مبارک خود را با طبع و نشر اعلام نمایند؛ و کسانی را که در این امر کمرشکن با دستگاه همکاری و روابط حسنه دارند و یا به نقشه‏ها و فعالیتهای سازمان اوقاف و دیگر سازمانهای فاسد صحه می‏گذارند و به پیشرفت آن کمک می‏نمایند و یا جیره‏خوار سازمان اوقاف و دستگاه جبار قرار گرفته‏اند، طرد و مفتضح سازند و به ملت معرفی نمایند. و بر ملت اسلام است که با این نوع افراد که از طرف سازمانهای فاسد برای منبر و محراب تعیین و نصب شده‏اند، معامله عدالت نکنند و در جماعت آنها حاضر نشوند و پای منبر آنها ننشینند، و آنها را به یکدیگر نشان داده و از جامعه اسلامی طرد نمایند، و به مساجد و محافل که تحت نظر سازمان اوقاف بوده و به دست آن اداره می‏شود، نروند. علمای اعلام، خطبای محترم و ائمه جماعت به عنوان اعتراض و استنکار، در صورت مقتضی، اعتصاب نمایند و تا مدت محدودی از رفتن به مساجد و منابر خودداری ورزند و مطمئن باشند که اعتراض دسته‏جمعی و اعتصاب عمومی نتیجه دارد و دستگاه جبار را عقب می‏راند. و لازم است که مردم مسلمان در صورت اعتصاب علمای اسلام، که برای حفظ احکام قرآن است، از آنان پشتیبانی کنند و در اعتصاب تبعیت نمایند...» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 481 ـ 485)

ـ نامه به آقای مهدی طباطبایی؛ عذرخواهی از مفقود شدن نامه ایشان (1356)

«خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای طباطبایی- دامت افاضاته‏

پس از اهدای سلام و تحیت مرقومی از جنابعالی مدتی پیش واصل شد و چون برای جواب مدتی طول کشید و مطالبه نشد اکنون که مطالبه شد هر چه دنبالش گردیدم پیدا نشد و نمی‏دانم مطلب چه بوده که جواب دهم، لهذا به اصل عرض جواب مبادرت شد و از اینکه نامه به واسطه بعضی جهات مفقود شده معذرت می‏خواهم، اگر مطلبی بوده که باید جواب دهم ثانیاً مرقوم فرمایید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 357)

ـ حکم به آقای ابراهیم امینی؛ سرکشی به امور کمیته‏ های استان ساحلی (1357)

«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ ابراهیم امینی- دامت افاضاته‏

به جنابعالی مأموریت داده می‏شود که در معیت جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی اکبر مسعودی- دامت افاضاته- برای سرکشی به امور کمیته‏ها و سر و سامان دادن به اوضاع محلی به استان ساحلی و بنادر جنوب‏[2] بروید و ضمن انجام مأموریت، اهالی محترم را به اتحاد و یگانگی دعوت نموده از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و توفیق همگان را خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 373)

ـ حکم امام جماعت مسجد جامع نارمک به آقای محیی الدین انواری (1357)

«جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محیی الدین انواری- دامت برکاته‏

همان طوری که اهالی محترم نارمک طی طومار ارسالی درخواست نموده‏اند، جنابعالی برای اقامه جماعت و نشر احکام مقدسه و انجام امور تبلیغی در مسجد جامع نارمک بدان جا بروید. امید است اهالی محترم نیز با شما همکاری نموده وظایف مذهبی و تبلیغی را به نحو احسن انجام دهید.

از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و توفیقات همگان را خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 374)

ـ نامه تشکر به آقای مرعشی نجفی؛ تسلیت ارتحال آقای ربانی شیرازی (1360)

«بسمه تعالی‏

حضرت آیت اللَّه آقای مرعشی نجفی- دامت برکاته‏

تلگراف تسلیت آن حضرت به مناسبت ضایعه ناگوار رحلت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای ربانی شیرازی‏[3]- قدس سره- واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی علوّ درجه برای آن مرحوم و صبر و اجر جهت بازماندگان ایشان مسألت داشته و طول عمر و سلامت جنابعالی را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏16، ص: 102)

ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1363)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی- رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران‏

احتراماً، به پیوست آمار 619 نفر از محکومین جرایم عمومی (غیر گروهکها) دادگاههای انقلاب اسلامیِ ده شهر در اجرای مفاد بخشنامه شماره 15595/ 1- 29/ 3/ 63 شورای عالی قضایی و چهارده نفر از محکومین دادگاههای عمومی که از طریق اداره عفو و بخشودگی واصل و استحقاق عفو و تخفیف مجازات دارند تقدیم می‏گردد.

عبد الکریم موسوی اردبیلی- رئیس دیوان عالی کشور].

بسمه تعالی‏

موافقت می‏شود.

23/ 12/ 63

روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 186)

ـ سخنرانی در جمع مسئولان نظام؛ ابعاد شخصیت حضرت علی «ع» (1365)

«درباره حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- این قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز هم حقش ادا نشده است؛ یعنی، این معجزه الهی تا کنون معلوم نشده است که چه شخصیتی است. همه طوایف مختلفی که در اسلام هستند و خصوصاً در شیعه مذهبها، این حضرت را به خودشان نسبت می‏دهند. عرفا، حکما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه حتی دراویش، صوفیه و حتی کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند از کلمات ایشان استشهاد می‏کنند. آن وقت که من عراق بودم که حزب عفلقی‏ای که اصلًا اعتقاد به اسلام ندارد، بلکه مضاد با اوست، مع ذلک، کلمات ایشان را در دیوارها برش استشهاد می‏کردند و هر کسی به یک نحو از ایشان اسم می‏برد. در زورخانه‏ها به عنوان یک پهلوان، در جنگها به عنوان یک جنگنده، در مدارس به عنوان یک ارزشمند فقیه و در هر جایی که ملاحظه می‏کنید به نظر هر یک و هر طایفه‏ای حضرت یک وضعی دارد و همه آنها، او را از خودشان می‏دانند، الّا البته بعضی که اصلًا اعتقاد به اسلام ندارند، لکن مع ذلک، آنی که باید باشد این معما حل نشده است و نخواهد شد. این موجود یک اعجازی است که نمی‏شود در اطراف او آنچه هست صحبت کرد، هر کس به اندازه فهم خودش و به اندازه نظری که دارد در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر از این معانی است؛ یعنی، ما نمی‏توانیم برسیم به آن جایی که بتوانیم از ایشان به آن جور که هستند مدح کنیم. آن صفات متضاده که در اشخاص نمی‏شود باشد، در ایشان هست. از همین جهت است که این صفات متضاده که هست، اینکه هر کسی یک طرفش را گرفته است و خیال می‏کند که ایشان او است. کسی که عارف مسلک است و در رأس عرفای عالم واقع شده است، این آدم در حکومت دخالت دارد، در صورتی که عرفای معروف اصلًا کناره‏گیری می‏کردند. کسی که در جنگها آن طور فعالیت داشته است مع ذلک، در زهد و تقوا و کناره‏گیری از خلق آن طور بوده است. چون ابعاد مختلف درش بوده است، هر کسی یک بعدی از او را گرفته است و خیال کرده است که بعد واقعی این است و تا کنون آن بعدی که ایشان دارند، آن بعد معنوی‏ای که ایشان دارند برای کسی کشف نشده است مگر برای اشخاصی که همطراز او هستند. از این جهت، درباره ایشان صحبت کردن از هر ترتیبی که باشد، همه این چیزها را دارد، لکن آنچه هست نمی‏شود صحبت کرد، نمی‏توانیم ما صحبت کنیم و لهذا، باید غمض عین کنیم از صحبت درباره ایشان و از ایشان بخواهیم که ما را هدایت کند و به آن راهی که ایشان هستند، ما لا اقل به بعضی‏اش برسیم...

یکی از اموری که در صددند که همیشه دامن به آن بزنند، همین که در داخل ایران نزاع سر قدرت است. اینها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ایران را، نشناختند متصدیان امور در ایران را. خیال می‏کنند که یک دسته آن طرف ایستادند، یک دسته هم این طرف ایستادند، همه دارند تو سر هم می‏زنند که آن یکی می‏خواهد قدرت را برای خودش، این یکی می‏خواهد قدرت را برای خودش. این برای این است که نظر، نظر مادی است.

وقتی نظر، نظر مادی شد همین طورها هست. اگر- خدای نخواسته- نظر مادی در بین ماها حاصل بشود و ما نسیان کنیم خدای تبارک و تعالی را به توجه به دنیا و مقامات، لا علاج خواهد شد اختلاف...

آیا تکلیف ما این نیست که جلوی این اختلافات را بگیریم؟ تکلیف شرعی ما، تکلیف عقلی ما، تکلیف وجدانی ما این نیست که نگذاریم یک وقت- خدای نخواسته- بین اقشار اختلاف پیدا بشود؟ او به این است که هواهای نفسانی کم بشود، غیر از این راهی ندارد. اگر هواهای نفسانی در کار باشد، این منجر به اختلاف می‏شود، و لو اینکه هر مقدار هم یک نفری آدمی باشد که به ظواهر خیلی اعتقاد داشته باشد و خیلی هم دنبال ظواهر باشد، لکن وقتی که در قلبش هوای نفسانی باشد قهراً آن هوای نفسانی او را دنبال می‏کند. این هوای نفسانی در همه هست، تعرضش نمی‏شود کرد، لکن بعضیها مهار می‏کنند و بعضیها مهار نمی‏کنند. اینکه می‏گویم در همه، یعنی همه مردم متعارف نه اولیای خدا.

ما باید فکر این معنا باشیم که در این کشور یک وقت- خدای نخواسته- بتدریج اختلاف واقع نشود. همه پشتیبان هم باشیم. بنا بر این، دندان روی جگر بگذاریم و هوای نفسانی را زیر پا بگذاریم و با هم خوب بشویم. اگر در قلب هم یک چیزی هست که الان نمی‏تواند یک آدمی جلویش را بگیرد، ولی در عمل قدرت دارد به اینکه جلویش را بگیرد، جلویش را بگیرد. امروز تأیید همه قشرها بر همه ما لازم است؛ ما باید از مجلس طرفداری بکنیم، مجلس هم باید از همه ملت طرفداری بکند؛ ما باید طرفدار دولت باشیم، دولت هم باید به ملت خدمت بکند. ما باید از همه قوایی که الآن هستند تبعیت کنیم به اندازه‏ای که باید بکنیم و پشتیبانی کنیم ازشان به اندازه‏ای که باید بکنیم، آنها هم باید از هم پشتیبانی بکنند. یک دسته بیایند بخواهند یک طرف بکشند، یک دسته هم یک طرف دیگر بکشند- در حالی که نیست الآن، این طور دارند می‏گویند- اگر خدای نخواسته- یک جرقه‏ای پیدا بشود، دنیا این را بزرگ خواهد کرد تا آنجایی که بگویند ایران الآن دیگر هیچ چیز درش نیست...

عقل ما و دیانت ما و اسلام و همه چیز اقتضا می‏کند که حالا وقتی بنا شد که همه با ما بدند، با هم خوب بشویم، طرفدار هم باشیم؛ ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگانها طرفدار هم باشند. این نخواهد ارتش را از بین ببرد، آن نخواهد سپاه را از بین ببرد، آن نخواهد دولت را از بین ببرد، آن نخواهد قوه قضایی را از بین ببرد، همه باید با هم باشند.

این یک تکلیف الهی- شرعی است به عهده ما و به عهده همه ملت. البته در موقع اگر- خدای نخواسته- یک وقت ما ببینیم که می‏خواهد یک همچو چیزی واقع بشود، تکلیف شرعی‏مان این است که با هر ترتیبی که می‏شود جلویش را بگیریم و لو به افشا کردن، و لو به این که یک نفری را قربانی کنیم برای یک ملت، یک دسته‏ای را قربانی کنیم برای یک ملت...

میزان را خود انسان در باطنش غالباً می‏فهمد و اگر بخواهد بفهمد هم میزان دارد. این آدمی که در رأس یک امری واقع هست، پیش خودش یک وقت شاید فکر کند که اگر این امر دست آن یکی باشد، بهتر از من است، ببینید راضی هست واقعاً بین خودش و خدای خودش که او باشد و خودش نباشد؟ اگر دید راضی هست به این امر، بداند که یک چیزی از عالم غیب درش هست و اگر راضی نیست بداند که عیب درش هست، نفسانیت درش هست. البته ما نمی‏توانیم از نفسانیت خودمان را به طور مطلق جلوگیری کنیم، ما همچو قدرتی نداریم، اما قدرت این را داریم که جلوی خودمان را بگیریم اظهار نکنیم. قدرت نداریم اگر با یک کسی واقعاً مخالفیم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشیم، اما قدرت این را داریم که در مقام عمل، در مقام اظهار نکنیم این کارها را. و ما امروز مکلف شرعی هستیم، تکلیف الهی است که اگر در دلمان بعضیمان از بعضیمان خوشش نمی‏آید در مقام عمل، در مقام ذکر، در مقام تبلیغ، بر خلاف نفس خودش عمل بکند. این یک امری است که قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لکن عمل را، فعل را قدرت دارد و لهذا، خدا از انسان مؤاخذه می‏کند. مؤاخذه نمی‏کند که چرا در قلب تو این واقع نشد، حالا نقص [است برای‏] انسان، اما این مؤاخذه این طوری ندارد. اما می‏توانستی در عین حالی که خوش نیستی با این، دوست نداری این را، ذکر نکنی، این را قدرت داری، نکردی معاقبی.

امروز قضیه شخصی نیست که یک کسی معصیت خدا را می‏کند و معاقب است، این به اندازه شخصیت خودش و به اندازه حال خودش معاقب است. ما اگر امروز مخالفت با هم بکنیم، قضیه یک ملت در کار است، قضیه ملتهای اسلامی در کار است، قضیه اسلام در کار است، قضیه ارزشهای الهی در کار است. این جرمش غیر آن جرمی است که کسی تو خانه‏اش نشسته، یک معصیتی می‏کند...» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 222 ـ 231)



[1] - قبیح شمردن، انکار ورزیدن.

[2] - استان هرمزگان.

[3] - عضو فقهای شورای نگهبان

انتهای پیام /*