امروز با امام: پانزدهم اسفند

ـ سخنرانی در جمع پرسنل هنگ منظریه قم؛ توطئه‏های امریکا (1357)

ـ حکم ضبط اموال هژبر یزدانی به آقای علی حاج طرخانی (1357)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون؛ وظایف روحانیت- رفراندم- غربزدگی (1357)

ـ تلگراف تشکر از آقای خویی؛ تبریک بازگشت امام به ایران (1357)

ـ نامه تشکر به آقای مرعشی نجفی؛ بهبودی امام و ترک بیمارستان (1358)

ـ حکم به آقای سید محمد خوئینی‏ها؛ واگذاری حفاظت گروگانها به شورای انقلاب (1358)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تبریک سال جدید میلادی (1361)

ـ پیام به ملت ایران به مناسبت رحلت آقای مرتضی حائری یزدی (1364)

ـ پیام به آقای محمدعلی انصاری کرمانی؛ برگزاری مجلس ختم آقای حائری یزدی (1364)

ـ نامه به آقای سید علی موسوی گرمارودی؛ تأیید فعالیتهای ایشان (1365)

کد : 3554 | تاریخ : 15 اسفند 1399

امروز با امام: پانزدهم اسفند

 

ـ سخنرانی در جمع پرسنل هنگ منظریه قم؛ توطئه‏های امریکا (1357)

«باید همه‏مان بیدار باشیم؛ همه با هوشیاری و بیداری توجه بکنیم که این نقشه‏ای که اینها دارند، نقش بر آب کنیم؛ نگذارید ان شاء اللَّه این نقشه‏ای که دارند که می‏خواهند عملی کنند و نگذارند مملکت یک آرامشی پیدا بکند؛ از آن طرف تفرقه بیندازند، از آن طرف با تبلیغات خودشان بروند بین کارگرها یکجور تبلیغ کنند، بروند بین کشاورزها یکجور تبلیغ کنند، بروند بین مدرسه‏ها یکجور تبلیغ کنند، بین افراد شما یکجور تبلیغ کنند، باید همه با هم هوشیار باشید و توجه داشته باشید به اینکه نگذارید این مسأله یکوقت تحقق پیدا کند که اختلافات باشد؛ یا مثلًا فرض کنید که اینها تبلیغاتشان تأثیر بکند؛ خنثی کنید تبلیغات آنها را؛ همه با هم باید دست به هم بدهیم که این مملکتی که آشفته است و همه چیزش را از دست داده، از سر ساخته بشود و همه برای کشور و همه برای اسلام، همه پاسدار، همه ارتش اسلام باشید. ما و شما با هم، همه ان شاء اللَّه همه با هم به پیش برویم و این نهضت را به آخر برسانیم...

همه با هم برویم تا آن آخری که باید برویم؛ که این نهضت را ان شاءاللَّه به ثمر برسانیم، و مملکت برای خودتان باشد؛ نه یک آقا بالاسری باشد که بخواهد به شما تحمیل بشود، نه یکی که بخواهد به ما تحمیل بشود، نه از خارج بتوانند به ما یک تعدی بکنند؛ مستقل، آزاد، قوی، قدرتمند [باشیم‏]؛ ان شاء اللَّه همه‏تان موفق باشید.

 [یکی از حضار: ما همه یکی هستیم و راهمان مشخص؛ ما سربازها از اول که این لباس را پوشیده‏ایم برای فداکاری و برای جانبازی و برای مردم بوده؛ و امام بودند که ما را هدایت کردند و ما از برادرانمان جدا نیستیم. این برادر سرباز از اول گفته است: من فدایی مردم هستم، برای این مردم و مرزهایم فداکاری می‏کنم‏]

ان شاء اللَّه که همه‏مان خدمتگزار باشیم به کشورمان، به اسلاممان و همه‏مان با هم، پیش برویم تا بتوانیم این مملکت را اداره بکنیم؛ شما جهات نظامی‏اش را، سرحدی‏اش را؛ دیگران داخلش را؛ همه با هم، این مملکت را یک مملکت مستقل کنیم؛ ان شاء اللَّه خداوند همه‏تان را حفظ کند. من راجع به قوای انتظامیه مطلقاً، چه ژاندارمری، چه شهربانی و چه ارتش، نسبت به این اشخاصی که در خدمت اسلام هستند [درباره‏] این افراد، سفارش کرده‏ام و باز هم ان شاء اللَّه سفارش می‏کنم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 318 ـ 321)

ـ حکم ضبط اموال هژبر یزدانی به آقای علی حاج طرخانی (1357)

«جناب آقای حاج علی حاج طرخانی- ایّده اللَّه تعالی‏

جنابعالی به اتفاق آقایان حاج اسد اللَّه عسکر اولادی و حاج حبیب اللَّه شفیق مأموریت دارید که آنچه از دارایی و مستغلات و زمینهای کشاورزی و تأسیسات دامداری به نام هژبر یزدانی «1» می‏باشد، همه را در اختیار گرفته و حفاظت کنید و آنچه را ممکن است فروخته و به صورت نقد درآورید و در حسابی به نام سه نفری واریز نموده تا بعداً در مورد آن تصمیمی اتخاذ شود. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 322)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون؛ وظایف روحانیت- رفراندم- غربزدگی (1357)

«همه آمال ما این است که احکام اسلام به آن طوری که هست در بین مسلمین پیاده بشود و اسلام به آن طوری که هست معرفی بشود و فقه اسلام تدریس بشود، تعلم بشود، حفظ بشود، که با حفظ احکام اسلام، اسلام محفوظ است و حفظ احکام اسلام بسته به وجود طبقه روحانیون سلام اللَّه علیهم [است‏]...

آن روزی که اسلام محتاج به این است که فقها هم در میدان بروند، باید بروند. آن روزی که اسلام محتاج به این است که حوزه‏ها تعطیل بشود و مشغول به یک کاری بشوند، برای حفظ بیضه اسلام باید درسها تعطیل بشود. و امروز آن روزی است که بسیار حساس است برای اسلام و مسلمین و ملت ما، که شاید حساستر از این موقع نباشد. و آن این است که سرنوشت مملکت اسلام باید تعیین بشود...

همان طور که درس خواندن برای خدا ثواب و اجر دارد و ارزنده است پیش خدای تبارک و تعالی، گاهی وقتها هم تعطیل درس و اشتغال به یک مطلب مهمی- بلکه مهمتر از درس- این هم ارزنده است پیش خدا...

رأی بدهند به جمهوری اسلامی. و هیچ زیر بار کلمه زاید و ناقص نروند. هر چند ممکن است کمونیستها بروند در اطراف و ترویج کنند و...

در هر صورت همین کلمه «جمهوری اسلامی». من هم رأیم همین است. رأیم را هم ان شاءاللَّه در صندوق می‏اندازم؛ رأی من هم مثل رأی شماها «جمهوری اسلامی» است و اگر این را ان شاءاللَّه تعقیب کنید- و امید است نصرت پیدا کنید و نصرت پیدا می‏کنید ان شاء اللَّه...

در هر صورت، الآن وقت این است که ما فعالیت بکنیم برای اینکه این جمهوری اسلامی را پیاده کنیم و رأی از مردم [بگیریم‏] تقاضا کنیم از مردم که رأی بدهند به جمهوری اسلامی؛ و همه هم آزادند اما شما هدایتشان کنید. الزام نیست که بروید مأمور بگذارید مثل سابق که مأمور می‏گذاشتند سر مردم که رأی بدهید، بعد هم که از مردم رأی نمی‏گرفتند خودشان رأی می‏دادند! رأیها را خودشان می‏خواندند و خودشان می‏دادند و تمام می‏شد قضیه- نه، مردم آزادند لکن شما هدایت کنید مردم را...

نقطه اول این است که خود انسان متحول بشود؛ خود انسان از غربزدگی بیرون بیاید. [آیا] باید حتماً ما وزارتخانه‏هایمان آن طور تشریفات داشته باشد که هر کسی تویش برود خیال کند که در یک جایی غیر از ایران است؟! یک جای دیگری است؟! یک بساط دیگری است؟! از آنجا وقتی بیاید در این زاغه‏نشینان ما، که یک شب به من نوشته بودند عدد محله‏هایی که در تهران از اینها هست- چادرنشینها، این زاغه‏نشینها، این خانه‏های گلی خیلی خرابه- اینها را به من نوشته بودند که قریب سی تا، یا سی و چند تا محله ما در تهران داریم که از برکت «اصلاحات ارضی» مردم از محالّ خودشان کوچ کردند آمدند اینجا، با این زندگی فلاکت‏بار دارند زندگی می‏کنند لکن ندیده بودم. در چند شب پیش از این در همین قم ظاهراً بود- در تلویزیون- که من نگاه کردم نشان دادند. انسان اگر انصاف داشته باشد، یک قدری انصاف داشته باشند، باید چقدر متأثر باشد از اینکه یک جمعیت انسان مُسْلم، انسان، این طور زندگی بکند و ما به فکر اینها نباشیم...» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 323 ـ 333)

ـ تلگراف تشکر از آقای خویی؛ تبریک بازگشت امام به ایران (1357)

«حضرت آیت اللَّه آقای خویی- دامت برکاته‏

تلگراف شریف در تفقد از این جانب واصل و موجب تشکر گردید. عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم. خمینی‏» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 334)

ـ نامه تشکر به آقای مرعشی نجفی؛ بهبودی امام و ترک بیمارستان (1358)

«حضرت آیت اللَّه آقای مرعشی نجفی- دامت برکاته‏

از وصول تلگراف محبت‏آمیز آن جناب در مورد انتقال این جانب از بیمارستان به منزل متشکرم. سلامت و موفقیت حضرت عالی را از خدای تعالی خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 171)

ـ حکم به آقای سید محمد خوئینی‏ ها؛ واگذاری حفاظت گروگانها به شورای انقلاب (1358)

«جناب حجت الاسلام آقای موسوی خوئینی [ها]

با قدردانی از زحمات ارزنده آقایان دانشجویان مسلمان- ایّدهم اللَّه تعالی- مقتضی است تا تکلیف قطعی که به عهده مجلس شورای اسلامی است، حفاظت جاسوسان امریکایی را به عهده شورای انقلاب قرار داده و به خدمت خودتان در این امر خاتمه دهید. «1» و السلام علیکم. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 172)

ـ پیام تشکر به رئیس جمهور گینه؛ تبریک سال جدید میلادی (1361)

«حضرت آقای احمد سکوتوره، رئیس جمهور خلق انقلابی گینه‏

پیام تبریک شما به مناسبت سال جدید مسیحی واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی صلح و صفای همه ملتهای محروم و نجات آنها را از سلطه جهانخواران، و بخصوص امریکای جنایتکار، مسألت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 356)

ـ پیام به ملت ایران به مناسبت رحلت آقای مرتضی حائری یزدی (1364)

«إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏

رحلت اسف‏انگیز حضرت آیت اللَّه آقای حاج آقا مرتضی حائری- رحمة اللَّه علیه- موجب کمال تأثر و تأسف گردید.

ایشان در علم و عمل بحق خلف بزرگوار مرحوم آیت اللَّه عظمی، استاد معظم، حضرت آقای حاج شیخ عبد الکریم- رضوان اللَّه تعالی علیه- بودند. «و کَفَی بِهِ شَرَفاً و سَعَادة». «1»

این جانب از اوایل تأسیس حوزه علمیه پر برکت قم، که به دست مبارک پدر بزرگوارشان تأسیس شد و موجب آن همه برکات شد، آشنایی با ایشان داشته؛ و پس از مدتی از نزدیک معاشر و دوست صمیمی بودیم؛ و در تمام مدت طولانی معاشرت جز خیر و سعی در انجام وظایف علمیه و دینیه از ایشان مشاهده ننمودم.

این بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت، از صفای باطن به طور شایسته برخوردار بودند؛ و از اوایل نهضت اسلامی ایران، از اشخاص پیشقدم در این نهضت مقدس بودند.

 «جزاه [اللَّه‏] عَنِ الإِسلام خیراً».

این جانب به ملت محترم ایران، بویژه به اهالی وفادار قم و حضرات علمای اعلام و مدرسین معظم حوزه علمیه قم، تسلیت عرض می‏کنم؛ و برای خاندان معظم ایشان و فامیل محترمشان، خصوصاً حضرت حجت الاسلام آقای حاج آقا مهدی حائری‏ - أعزّه اللَّه- از خداوند تعالی طلب صبر جمیل و اجر جزیل می‏نمایم.

امید است عنایات حضرت بقیة اللَّه- روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء- شامل حال همه آنان و همه ملت مسلمان باشد. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 10 ـ 11)

ـ پیام به آقای محمدعلی انصاری کرمانی؛ برگزاری مجلس ختم آقای حائری یزدی (1364)

[گزارش مکتوب آقای محمدعلی انصاری «1» که جهت کسب تکلیف، خدمت امام خمینی تقدیم شده است:

آقای حاج احمد آقا «2» [پیغام داده‏اند:] آقای پسندیده «3» می‏خواهند فردا برای آقای حائری «4» اعلام فاتحه کنند. بعد از فاتحه‏ای که از طرف حضرت عالی گذاشته شد، شاید مصلحت نباشد.].

 [پاسخ امام خمینی:].

ما در هر امری نباید دخالت کنیم. فاتحه مانع ندارد.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 12)

ـ نامه به آقای سید علی موسوی گرمارودی؛ تأیید فعالیتهای ایشان (1365)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی- مد ظله العالی و روحی له الفداء

با احترام و بعد التحیات، خاطر مبارک عالی مستحضر است که این جانب سید علی موسوی گرمارودی در جریان بنی صدر و پس از دعوت او برای تصدی مشاورت فرهنگی وی، به صوابدید شهید آیت اللَّه صدوقی- رضوان اللَّه تعالی علیه- آن سِمت را پذیرفتم. اما دو- سه ماه بعد و با دیدن نخستین انحرافهای وی، در یک شرفیابی کوتاه از محضر مبارکتان استجازه کناره‏گیری کردم. فرمودید:

نزد او بمانید و سعی کنید او را از انحراف اطرافیان آگاه سازید. چند ماه بعد و در شرفیابی کوتاه دوم که جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای رحمانی، مسئول بسیج کل کشور نیز حضور داشتند، باز استدعای کناره‏گیری و استعفا کردم، ولی فرمودید: همچنان بمانید و انحرافات او را به مسئولان گوشزد کنید. در شرفیابی سوم به تاریخ 29/ 10/ 59 که افتخار شرفیابی خصوصی و طولانیتری یافتم و حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای توسلی نیز حضور داشتند، مُصراً استدعای اجازه استعفا کردم. با نقل به مضمون عرض می‏کنم که فرمودید: «آبرو مهمتر از خون نیست. جوانان ما برای این انقلابِ الهی خون می‏دهند شما هم آبرو بدهید.» این بنده در تمام مدت این چند سال سعی کردم به ملاحظه اینکه فرمودید آبرویتان را بدهید، شکیبایی کنم و قول و امر و فرمان آن رهبر عالیقدر را جایی نقل نکنم. اما چون اخیراً کتابی در آمده است که در آن ناحق اسم مرا در کنار منحرفان دستگاه بنی صدر آورده‏اند و این موضوع ممکن است زمینه مختصر خدمتی را که در دانشگاه و در محافل فرهنگی و ارشاد اسلامی به جمهوری اسلامی ایران و انقلاب مقدسمان می‏کنم از میان بردارد، شرعاً خود را موظف دانستم که با یادآوری موارد مذکور در فوق، از محضر مبارک آن رهبر عالیقدر کسب تکلیف نمایم. و الامر کله لدیکم. و السلام علیکم.

سید علی موسوی گرمارودی- 15/ 12/ 65].

بسمه تعالی‏

جناب آقای موسوی گرمارودی- ایّده اللَّه تعالی‏

همان گونه که مرقوم داشتید، جنابعالی پس از کشف انحراف بنی صدر، چند مرتبه نزد این جانب آمدید و اظهار داشتید که من می‏خواهم از سمتی که نزد بنی صدر دارم کناره‏گیری کنم، و این جانب برای مصالحی که در نظر داشتم با نظر شما مخالفت کردم و شما را با اکراهی که داشتید از کناره‏گیری بازداشتم. و شما را در اعمال مخالف او هیچ گاه شریک نمی‏دانم. ان شاء اللَّه تعالی موفق باشید در خدمت به بندگان خداوند. و السلام.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 219 ـ 220)

انتهای پیام /*