امروز با امام: چهاردهم اسفند

ـ نامه به آقای محمد یزدی؛ وعده پیروزی قیام مردم (1346)

ـ نامه به آقای سید محمدرضا سعیدی؛ لزوم ادای وظیفه (1346)

ـ پیام به دانشجویان ایرانی مقیم خارج در مورد انتصاب سفیران (1357)

ـ نامه تشکر به آقای ابوالاعلی مودودی (1357)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از پاسداران؛ ادامه جهاد تا استقرار کامل (1357)

ـ بیانات خطاب به وزیرمختار پاکستان؛ مسئولیت مسلمانان در عصر حاضر (1357)

ـ پیام به ملت ایران؛ تکریم و تجلیل از شهدا (1359)

ـ پیام به ملت ایران و جانبازان؛ تجلیل از جانبازان (1359)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون دفتر تبلیغات حوزه‏های علمیه؛ رسالت روحانیون (1359)

ـ سخنرانی در جمع استانداران سراسر کشور؛ لزوم برپایی انتخابات سالم (1362)

ـ اجازه نامه به آقای محمدعلی انصاری کرمانی، در امور حسبیه و شرعیه (1366)

ـ اجازه نامه به آقای حبیب اللَّه عسکر اولادی، در اخذ و صرف وجوه شرعیه (1366)

ـ نامه به آقای امامی کاشانی؛ کسب نظر امام در استخاره برای تغییر رشته فرزندشان (1367)

کد : 3553 | تاریخ : 14 اسفند 1399

امروز با امام: چهاردهم اسفند

 

ـ نامه به آقای محمد یزدی؛ وعده پیروزی قیام مردم (1346)

«به عرض می‏رساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. پایداری فضلای محترم حوزه علمیه قم و صبر بر شداید طبقه جوان موجب کمال امیدواری به بقای عظمت آنهاست.

قیام مردان حق از اعصار قبل از اسلام و از بدو اسلام توأم با مشکلات عظیمه بوده است که گرفتاریهای شما آقایان محترم و فشارهای دستگاه جبار در قبال آنها سهل است؛ مع ذلک با ملاحظه ظروف و مشکلات داخل و خارج باید از این پایداری تشکر کنم. با اطمینان نفس به شما آقایان محترم وعده فرج قریب می‏دهم، چه عمر من در این آخر وقت به آن برسد یا نه.

آتشی که در کانون سینه‏ها و قلبها روشن شده است، خاموش شدنی نیست یا لا اقل به این زودی خاموش نخواهد شد و ممکن است شماها شاهد انفجار عظیم آن باشید.

لِیَهْلِکَ مَن هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحیی‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ. «1» مأیوس نباشید و به خود یأس را راه ندهید، قوی باشید و دیگران را تقویت کنید و تواصی به صبر و تواصی به حق کنید. خداوند با شما است. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 169 ـ 170)

ـ نامه به آقای سید محمدرضا سعیدی؛ لزوم ادای وظیفه (1346)

«به عرض می‏رساند، مرقوم شریف که حاکی از عواطف کریمه بود موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. امید است ان شاءاللَّه تعالی در محلی که تشریف دارید وجود مؤثری بوده و مورد استفاده عمومی قرار گیرید. آنچه مهم است آن است که انسان با هر منطقی که بتواند خدمت کند و ادای وظیفه نماید که پیش وجدان خود شرمنده نباشد. وصول به مقاصد و عدم آن، بسته به اراده الهیه و به ما تکلیفی نیست. و آنچه مسلّم است این جوله‏ها «1» پایان دارد، و خداوند تعالی حفظ کیان اسلام را خواهد فرمود. از خداوند تعالی حسن عاقبت را خواستار است و از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج‏2، ص: 171)

ـ پیام به دانشجویان ایرانی مقیم خارج در مورد انتصاب سفیران (1357)

«بدین وسیله از عموم آقایان محترم و دانشجویان عزیز مقیم خارج از کشور که در دولت جائر سابق در حفظ اسناد سفارتخانه‏ها کوشش داشته‏اند، تشکر می‏کنم. اکنون با روی کار آمدن دولت موقت اسلامی جناب آقای بازرگان، لازم است انتصاب سفیران و اعضای دیگر سفارتخانه‏ها با نظر وزارت امور خارجه همین دولت اسلامی صورت گیرد و آقایان محترم از آنها پشتیبانی کنند. و چنانچه احیاناً اشتباهی در انتصابها صورت گرفت، می‏توانند برای رفع آن با این جانب یا با وزیر امور خارجه «1» تماس برقرار کنند. از خدای تعالی توفیق همگان را خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 306)

ـ نامه تشکر به آقای ابوالاعلی مودودی (1357)

«جناب آقای ابو الاعلی مودودی- وفّقه اللَّه تعالی‏

تلگراف و نامه شما واصل گردید. از تفقدی که از این جانب نموده‏اید متشکرم. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 307)

ـ سخنرانی در جمع گروهی از پاسداران؛ ادامه جهاد تا استقرار کامل (1357)

«من همیشه دعاگوی شماها، دعاگوی تمام اقشار ملت، دعاگوی پاسداران انقلاب بوده‏ام و ان شاءاللَّه خواهم بود. خداوند این چهره‏های نورانی را به نور جمال خودش روشن تر فرماید. خداوند شما پاسداران را عزت و عظمت عنایت فرماید. خداوند شماها را با سعادت و سلامت نفس در این دنیا، و با سعادتهای بزرگ و رحمت بزرگ خودش در آخرت محشور فرماید.

شماها قشر جوان بودید، قشر جوانی که از همین توده؛ نه در طبقه بالا که همه چیز ما را آنها به باد دادند و نه آنهایی که به خارج فرار کردند، یا بودند و اموال این ملت را به یغما بردند. شما جوانهایی که در متن توده، در متن جامعه بودید منت بر ما دارید. همه منتِ اسلام را دارند، ما منتی بر اسلام نداریم؛ اسلام منت بر ما دارد، قرآن منت بر ما دارد لکن من منت از شما می‏کشم. شما جوانهای قدرتمند، شما جوانهای با ایمان، شما جوانهای با قدمِ ثابت، این پیروزی را تحصیل کرده‏اید. من- خدا می‏داند- در مدرسه که بعد از یکی- دو روز متوجه شدم به این عکسهایی که از جوانهای ما در مدرسه هست، که البته این بعض از آن شهیدان ما هستند، خدا می‏داند که بر قلب من چه می‏گذرد و من چقدر متأسفم، متأثرم. اینها جوانهای خود ما هستند؛ اینها فرزندان من هستند. این جوانهای برومند برای اسلام شهید شدند. خداوند آنها را با صاحب اسلام محشور فرماید...

امروز ملت ما زنده است. امروز جوانهای برومند ما زنده‏اند، ایستاده‏اند. اینها بودند که ثابت کردند که توپ و تانک اثر ندارد در مقابل ملت، در مقابل ایمان. ایمان به خدا، ایمان به مبادی اسلامی بود که شما را پیروز کرد. عزیزان من! ایمان خودتان را قوی کنید. گمان نکنید که قدرت مادی این کار را کرد. روی حساب قدرت مادی، قدرتهای آنها میلیونها برابر شما بود؛ روی حساب دنیایی نباید شما غلبه کنید؛ آنها باید با یک یورش شما را از بین ببرند لکن همه حسابهایی که حسابگرها می‏کردند باطل شد! و خودشان هم تصدیق کردند که این نهضت موافق با هیچ حسابی نبود...

رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت؛ و بعد وحدت کلمه. این دو مطلب را حفظ کنید. ایمان خودتان را قوی کنید. شما یک موجود مادی نیستید- [به قول‏] آنهایی که انسان را یک موجود مادی می‏دانند، انسان را مثل سایر حیوانات می‏دانند- شما یک موجودی هستید که هم جهت مادیت دارید و بالاتر، جهات معنویت. شما دارای یک نفْس قدوسی هستید. شما دارای یک نفْس مجرد «1» هستید که...

اگر بخواهید به اسلام و ملت خودتان خدمت بکنید، اگر بخواهید خدمت شما دوام داشته باشد، اگر بخواهید خدمت شما پیش خدای تبارک و تعالی اجر داشته باشد، مقصد را مقصدِ الهی کنید؛ برای خدا قدم بردارید، مجاهده را برای خدا بکنید، پاسداری را برای خدا بکنید...

جماعتْ روی هم وقتی که اتفاق بر یک امری کردند، خدای تبارک و تعالی پشتیبان آنهاست. و ما حس کردیم این مطلب را، ذوق کردیم این مطلب را، که این جماعت ایران که با هم شدند خدا پشتیبان آنها بود، و الآن هم هست. کاری نکنید که عنایت خدا- خدای نخواسته- کم بشود؛ کاری نکنید که برای ولی عصر ایجاد نگرانی بکنید. تفرقه نداشته باشید با هم؛ با هم تفرقه‏اندازی نکنید. با هم باشید همه؛ همه با هم جمهوری اسلام، جمهوری اسلامی؛ همه با هم. و من امیدوارم که با تحقق جمهوری اسلامی و توفیق ما و توفیق شما به اینکه یک همچو عدل اسلامی را مستقر کنیم، گرفتاری همه ما رفع بشود؛ گرفتاری کارمندها رفع بشود؛ گرفتاری کارگرها رفع بشود. دولت، ما- همه- در صدد این هستیم که یک زندگی صحیح خوب برای کارمندها، برای طبقه ضعیف، برای این مستضعفینی که سالهای طولانی تحت فشار بودند، برای این کارمندانی که در کارخانه‏ها، کارگرانی که در کارخانه‏ها کار می‏کنند، برای کشاورزها، برای همه...

منطقْ منطقِ صدر اسلام است که اگر بکشیم بهشت می‏رویم، و اگر کشته بشویم بهشت می‏رویم. این منطقْ شکست ندارد. منطقِ دنیا نیست که اگر چنانچه بمیرند، یا به جهنم می‏روند یا به جایی بدتر از جهنم- اگر باشد! منطقْ منطقِ دین است. منطقْ منطقِ اسلام است، منطق قرآن است. باک نیست وقتی که تقوا بود، وقتی با خدا بودیم، باک نیست که مردم از ما اعراض کنند؛ دنیا پشت بر ما بکند. باک نباید داشته باشیم برای اینکه خدا با شماست...» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 308 ـ 316)

ـ بیانات خطاب به وزیرمختار پاکستان؛ مسئولیت مسلمانان در عصر حاضر (1357)

«سلام من به ملت شریف پاکستان، سلام و درود به شما. دستهای ناپاک اجانب، مسلمین را از یکدیگر جدا کردند، تفرقه بین مسلمین انداختند تا استفاده کلان خودشان را بکنند و ذخایر ملی و معنوی ما را به تباهی بکشند. این عصر، عصری نیست که مسلمین بنشینند و نگاه کنند تا آنها را چپاول کنند. عصری است که باید همه مسلمین قیام کنند و دست اجانب را از ممالک خود دور کنند. مسلمین باید همه با هم، در صف واحد، با اجانب مبارزه کنند و حقوق پایمال‏شده خودشان را بگیرند و دست استعمار غارتگر را از ممالک خود قطع کنند. دولتهای اسلامی باید در خدمت ملتها باشند نه خدای نخواسته در خدمت اجانب.

دولتها از سرنوشت محمدرضا پهلوی عبرت بگیرند؛ از پشت کردن به اسلام عبرت بگیرند. پشت کردن به اسلام و رو آوردن بر اجانب، همین عاقبت را دارد.

من از دولت پاکستان می‏خواهم برای ملت شیعه پاکستان احترام بیشتری قائل شود. در مملکتی که بیش از ده میلیون شیعه هست باید مذهب آنها هم رسمی باشد. باید مراعات همه طبقات مسلمین بشود. از خداوند عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 317)

ـ پیام به ملت ایران؛ تکریم و تجلیل از شهدا (1359)

«درود و رحمت خداوند تعالی بر شهیدان راه اسلام که در میدان مبارزه با لشکر کفر جان خود را شجاعانه در راه هدف بزرگ اسلام فدا نمودند. خاطره این شهیدان راه حق جاوید است؛ سربازانی که با نثار خون پاک خود درخت برومند اسلام را آبیاری نموده و مذهب مقدس را تجدید و جاودانه نمودند. رحمت و درود حق تعالی بر پدران و مادرانی که در دامان و پناه خود چنین فرزندان بزرگواری را تربیت کردند که فخرآفرین برای کشور و ملت بزرگ ایران و اسلام گردیدند و الگو برای مجاهدین تاریخ شدند.

آنان بحمداللَّه تعالی به جوار رحمت حق و به محضر مقدس الوهیت پیوستند و با اولین قطره خون خود محو نقیصه‏ها و گناهان خود را نمودند.

بارالها، روح پاک آنان را با ارواح مطهره فداکاران در رکاب پیمبر عظیم الشأن- صلی اللَّه علیه و آله- و فرزند بزرگوارش حسین بن علی- علیه السلام- محشور گردان. از خداوند تعالی رحمت برای آنان و صبر و اجر برای بازماندگانشان خواستارم.» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 182)

ـ پیام به ملت ایران و جانبازان؛ تجلیل از جانبازان (1359)

«سلام و درود بر شما عزیزان که در راه هدف که اسلام عزیز است، سلامت خود را از دست داده و استقلال و آزادی کشور عزیز اسلامی را بیمه نمودید.

ملت شریف ایران بر شما جانبازان و فداکاران افتخار می‏کند. شما یاد فداکاران صدر اسلام را تجدید نمودید. یاد شما بزرگمردان در تاریخ بشریت و اسلام بزرگ جاودان است و مجاهدت افتخارآمیز شما الگو برای مجاهدین در طول تاریخ است. از خداوند متعال برای شما برادران صحت و سلامت و اجر بزرگ خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

دوست و اخلاصمند شما عزیزان. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 183)

ـ سخنرانی در جمع روحانیون دفتر تبلیغات حوزه‏های علمیه؛ رسالت روحانیون (1359)

«دستهای مرموز جهانخواران به وسیله اشخاص و گروههایی که در قشرهای ملتهای اسلامی نفوذ کرده‏اند در طول سالیان دراز یک برنامه‏ای را انجام دادند. و مع الأسف انجام گرفت، و ثمرات خبیث خودش را تحویل ملتها داد. و آن این معنا که روحانیون باید در مساجد و در حجره‏ها و در زاویه‏های منزوی باشند؛ و تمام کار آنها این است که پیر مردانشان از منزل به مسجد و از مسجد به منزل بروند، و بر کنار از جامعه و بی‏توجه به چیزهایی که بر جامعه می‏گذرد باشند. حتی دخالت در امور اجتماعی و سیاسی کشور یک ننگی بود، و خلاف عدالت و مقام روحانیت! وظیفه جوانهای روحانی هم خزیدن در گوشه مدارس و حجره‏های مرطوب، و فقط تحصیل علوم [بود] آن هم نه آنچه مربوط به جامعه است و نه آنکه مربوط به سیاست جامعه. حتی لباس جُندی جزء چیزهایی حساب می‏شد که اگر روحانی آن لباس را به تن کند از عدالت خارج می‏شود! دخالت در امور سیاسی یک وضعی تعبیر شده بود که این بر خلاف روحانیت است؛ و فلان آقا که سیاسی است دیگر نباید در جرگه روحانیت باشد. این امری بود برای منزوی‏ کردن روحانیت و کشاندن آنها به گوشه‏های انزوا و حجره‏های مدارس و گوشه‏های مسجد. طرح‏ریزی شده بود و در باور اکثر روحانیون و اکثر قریب به اتفاق ملت [بود]

اگر یک امری که مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی اسلام و کشور اسلام بود، روحانی نباید دخالت کند! این امر را از اروپا گرفته بودند...

آنها خوب فهمیده بودند که این طایفه که پیش مردم هستند و نفوذ دارند و کلید باب ملت هستند، باید به طوری عمل بشود که ملت هم اجازه ندهد به اینها که در امور سیاسی دخالت کنند؛ و خودشان هم باورشان بیاید که نباید در امور سیاسی دخالت کنند. همان طوری که غربیها این مطلب را نسبت به کلیسا انجام دادند و کلیسا منعزل شد از ملتها، این امر در اینجا هم به دست آنها انجام گرفت و ما را به اینجا رساند...

همین معنایی که برای روحانیون نقشه کشیده بودند، برای جوانهای غیر روحانی- چه دانشگاهی‏ها و چه سایر جوانها- با طرزهای دیگری نقشه کشیدند تا آنها در میدان سیاست حاضر نباشند، و در اموری که کشور احتیاج به آن دارد دخالت نکنند. عدّه کثیری که در دانشگاهها و در مدارس بودند، با گماردن معلّمین و اساتیدی که بسیاری از آنها بر خلاف مسیر اسلام و بر خلاف مسیر ملت اسلامی بودند [و] جوانهای ما را از آن راه منحرف می‏کردند، و آنها را مانع می‏شدند از اینکه برای اسلام زحمت بکشند. بدبین کرده بودند آنها را به روحانیت، و روحانیت را به آنها دو جبهه تشکیل شده بود: جبهه روحانیت، و جبهه دانشگاه. و از همین دو جبهه شدن آنها استفاده می‏کردند. و الحمد للَّه این سد هم شکسته شد، و روحانی در کنار دانشگاهی و دانشگاهی در کنار روحانی مشغول به فعالیت و مشغول به امور سیاسی و امور اجتماعی و امور جنگی هستند. نبادا در بین شماها کسی بیاید و از دانشگاه بخواهد انتقاد کند. و نبادا در بین دانشگاهیها بروند و از روحانیت انتقاد کنند. این انتقاد از اینها و انتقاد از آنها نه برای نفع شماست، و نه برای نفع آنها؛ بلکه برای نفع ابرقدرتهاست...

عزیزان من، برادران من، خواهران من! تمام قشرهای ملت توجه بکنید که جریانهایی در کار است که روحانیین را در چشم مردم یک نحو دیگری جلوه بدهند؛ و مردم را از روحانیت جدا کنند، و دانشگاه را از روحانیون جدا کنند؛ و مقاصد خودشان را انجام بدهند؛ و لو با یک رژیمی که به طور سالوسی در ملت ایجاد کنند؛ یعنی یک رژیم به صورت صد در صد اسلامی و بیشتر از شما فریاد «وا اسلاما» بکشد، لکن در باطن منافق باشد و در باطن بر خلاف مصالح کشور عمل کند...

باید توجه داشته باشید! باید دانشگاهها و مدارس و همه جا توجه داشته باشد! دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگی خودش را به دانشگاه. شما دو قشری هستید که اگر اصلاح بشوید، اصلاح می‏شود ملتها. و اگر خدای نخواسته شما اصلاح نشوید، یا منزوی بشوید، مملکتتان و کسانی که می‏توانند در مملکت کاری بکنند منزوی خواهند شد، و قدرتهایی که منافع خودشان را از دست داده‏اند به میدان می‏آیند و یک حکومت وجیه الملّة می‏آورند روی کار، و آن حکومت وجیه الملّة تمام چیزهای ما را به باد فنا خواهد داد!...

من به همه روحانیین سرتاسر کشور اعلام خطر می‏کنم! من به همه ملت اعلام خطر می‏کنم! به روحانیون اعلام خطر می‏کنم که چنانچه خدای نخواسته در بین شما کسی است که بر خلاف موازین اسلام عمل می‏کند، او را نهی کنید. اگر نپذیرفت از جرگه روحانیت اخراج کنید. اگر نکنید این کار را، خدای نخواسته صورت روحانیت- که عزّ اسلام است- این را مُشوَّه می‏کنند. و با مُشوَّه کردن صورت روحانیت، اسلام به انزوا خواهد [رفت‏]. اسلام بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است. گویندگان شما و دانشمندان شما باید توجه داشته باشند که حوزه‏ها را با تدبیر، با نصیحت و همین طور جاهای دیگری که روحانیین مشغول کارهایی هستند، آنها را با تدبیر و با نصیحت وادار کنند به اینکه خدای نخواسته از آنها کاری صادر نشود که بهانه به دست آنهایی که می‏خواهند شما را از صحنه خارج کنند بیفتد، و قلمها به کار برود و خدمتهای شما ناچیز و نادیده گرفته بشود، و لغزشی اگر در یکی از شما یا در دو تا از شما پیدا شد به حساب روحانیت بگذارند. باید تهذیب بشوید شما، خودتان را تهذیب کنید. کسانی که در حوزه‏ها هستند، اساتیدی که در حوزه‏ها هستند کوشش کنند که حوزه‏ها مُهذّب باشد...

عقل سیاسی اقتضا می‏کند که ما امروز با آن اشخاصی که در رویّه هم حتی با ما مخالفت دارند، لکن در اصل مقصد با ما موافق‏اند، با ملت موافق‏اند، مسیرشان مسیر ملت است؛ عقل سیاسی اقتضا می‏کند که ما امروز دست از تمام این اختلافات برداریم، تا این مملکت را آرام کنیم و این مقصد اصلی که ما داریم، و آن اینکه اسلام در این مملکت پیاده بشود و جمهوری اسلامی با محتوای حقیقی خودش در اینجا پیاده بشود...» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 184 ـ 193)

ـ سخنرانی در جمع استانداران سراسر کشور؛ لزوم برپایی انتخابات سالم (1362)

«همه باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همه امور. در سابق مردم نه دولت را از خودشان می‏دانستند، نه انتخابات را از خودشان می‏دانستند، نه همه رؤسا را، هیچ کدام را از خودشان نمی‏دانستند، جدا می‏دانستند.

و لهذا نه شرکت می‏کردند به طوری که باید، مگر آنجایی که فشار و اینها بود، و نه در مشکلات با دولت هیچ وقت همراهی نمی‏کردند. اگر کارشکنی نمی‏کردند، همراهی نمی‏کردند. شما مطمئن باشید که در این مشکلاتی که برای کشور ما پیدا شد- بعد از پیروزی- که یک مشکلاتی بود که هر دولتی را کمرش را خم می‏کرد، اینکه دولت ایستاده است و بخوبی دارد عمل می‏کند برای این است که مردم هستند، کمک مردم است، هر جا هر نقیصه‏ای پیدا می‏شود مردم دنبالش هستند، برای رفعش دنبالش هستند...

هیچ کس در انتخابات بر دیگری مقدم نیست، همه افراد ملت یک جور هستند در انتخابات، یعنی همان آدمی که یک کار کوچکی انجام می‏دهد با آن کسی که در رأس همه امور هست در باب انتخابات هیچ با هم فرقی ندارند، این یک رأی دارد، آن هم یک رأی دارد. این یک جور باید با او عمل بشود، با آن هم یک جور عمل بشود. بنا بر این، توجه به اینکه انتخابات جوری باشد که مردم‏پسند باشد، نه جوری باشد که فرض کن خان‏پسند باشد، ما او را می‏خواهیم. مردم‏پسند باشد، یعنی مردم احساس بکنند به اینکه مسأله انتخابات به آن طوری که قانون انتخابات گفته است، به آن طوری که اسلام می‏خواهد دارد عمل می‏شود. عمل مال شماست، قانون یک ثبتی است که می‏شود، یک وظیفه‏ای تعیین می‏کند، لکن آنی که مهم است در مقام عمل است. مقام عمل جوری باشد که تطبیق بکند با قانون، و مردم راضی باشند در عمل. و توجه به این معنا هم از لازمات است که توجه بکنید که اخلالگرها نیایند خرابکاری بکنند. بلااشکال در زمان انتخابات یک دسته اخلالگر هم پیدا می‏شوند که می‏خواهند خدشه‏دار بکنند و می‏خواهند هیاهو بکنند، این کارها را بکنند. این را با شدت جلویش را بگیرند که اخلال نکنند. باید آرام هر که می‏آید رأیش را آرام بدهد. کسی بیاید مثلًا نزدیک صندوق باشد بخواهد که اخلال بکند، یا کسانی باشند که در نزدیک صندوق بخواهند به مردم بگویند به این رأی بدهید دیگر این کارها نیست...» (صحیفه امام، ج‏18، ص: 378 ـ 386)

ـ اجازه نامه به آقای محمدعلی انصاری کرمانی، در امور حسبیه و شرعیه (1366)

«الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد علی انصاری کرمانی- دامت افاضاته- از طرف این جانب مجازند در تصدی امور حسبیّه که در زمان غیبت حضرت ولی عصر- ارواحنا فداه- مختص فقیه جامع الشرایط است؛ و نیز مجازند در اخذ وجوه شرعیه و صرف امثال کفّارات و مظالم عباد و زکوات را در مصارف مقرره شرعیه، و در مورد سهمین مبارکین نیز مجازند در اخذ و صرف سهم مبارک امام- علیه السلام- را در مصارف خودشان به نحو اقتصاد و نسبت به ما زاد نیز مجازند یک سوم از سهم مبارک امام- علیه السلام- را در ترویج شریعت مقدسه اسلام صرف نموده و نصف از سهم سادات را نیز به سادات مستحق بپردازند و ما بقی سهمین را جهت صرف در اعلای کلمه طیبه اسلام نزد این جانب ارسال دارند.

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالی- بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی امور الدین و الدنیا»؛ و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 498)

ـ اجازه نامه به آقای حبیب اللَّه عسکر اولادی، در اخذ و صرف وجوه شرعیه (1366)

«الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب آقای حاج حبیب اللَّه عسکر اولادی- دام توفیقه- از طرف این جانب مجازند در اخذ وجوه شرعیه و دستگردان نمودن و امهال و ایصال سهمین مبارکین را به این جانب، و در مورد مظالم عباد و کفّارات و زکوات نیز مجازند در اخذ و صرف آنها در مصارف مقرره شرعیه.

 «و اوصیه- ایّده اللَّه تعالی- بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی امور الدین و الدنیا»؛ و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 499)

ـ نامه به آقای امامی کاشانی؛ کسب نظر امام در استخاره برای تغییر رشته فرزندشان (1367)

«[آقای امامی کاشانی طی نامه‏ای به تاریخ 14/ 12/ 67 به محضر امام خمینی، نظر ایشان را درباره چند استخاره که برای تغییر رشته تحصیلی فرزندشان از پزشکی به تحصیل در حوزه علمیه قم، گرفته‏اند جویا شده است.

امام خمینی در پاسخ چنین مرقوم فرموده‏اند:].

بسمه تعالی‏

فرزند خود را آزاد گذارید تا هر راهی را می‏خواهد انتخاب کند. شما و مادرش هم دعا کنید تا در آن راه موفق گردد. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 309)

انتهای پیام /*