امروز با امام؛ چهارم اسفند
ـ نامه به آقای صادق خلخالی؛ استفسار از علت سفر به گنبد کاوس (1345)
«به عرض میرساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم بود واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. نمیدانم رفتن به گنبدکاوس به اختیار بوده یا تبعید به آنجا هستید؛ خوب بود مرقوم میداشتید.
امید است ان شاء اللَّه تعالی خداوند این ناراحتی را جبران فرماید و خیر دنیا و آخرت به امثال جنابعالی مرحمت فرماید. امید دعای خیر دارم. و السلام.» (صحیفه امام، ج2، ص: 113)
ـ نامه به آقای محمدعلی گرامی؛ وضع روحانیت پیش از انقلاب (1351)
«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای گرامی- دامت افاضاته
مرقوم جنابعالی واصل و مطالبی که مرقوم شده بود مطالعه نمودم. در این موضوعات که کراراً مراجعه شده است بنای نفی و اثباتی ندارم لکن بسیار از وضع حاضر روحانیت متأسفم. از خداوند تعالی آشنا شدن همه را به اسلام و به وظایف خود خواستارم. جهاتی که مرقوم شده بود اکثراً سابقه داشتم فقط جملات آخر مرقومه راجع به آقای شیرازی مبهم ماند و من میل دارم این طور مطالب اگر بستگی داشته باشد به اساس، روشن شود. ممکن است شما بدون امضا مطلب را مشروحاً مرقوم دارید که این جانب فکری بکنم. از خداوند تعالی توفیق جنابعالی را خواستار و امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 481)
ـ نامه تشکر به آقای محمد صادقی (1352)
«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقای صادقی- دامت افاضاته
مرقوم محترم که متضمن تفقد از این جانب بود واصل، و موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. این جانب بحمداللَّه تعالی سلامت هستم مزاجاً، لکن ناراحتیهای روحی روزافزون، و محتاج به ادعیه آقایان هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 23)
ـ نامه به آقای رضائی؛ تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در تربت حیدریه (1357)
«جناب ثقة الاسلام و مروّج الاحکام آقای رضایی- دامت افاضاته
مرقوم آن جناب که در مورد معرفی آقای حاج علی اصغر شرکت نوشته بودید واصل گردید. در مورد تشکیل کمیتهای تحت نظر علمای اعلام که مورد درخواست بود، جنابعالی به هر نحو که صلاح میدانید این کار را انجام دهید؛ و سلام این جانب را به آقایان علمای اعلام شهر تربت- دامت برکاتهم- ابلاغ نموده و تحت نظر آقایان محترم کمیته مزبور را تشکیل دهید.
و درباره خانواده شهدا و مخارج آنان نیز آقایان علمای اعلام و اهالی محترم مجاز هستند از سهم مبارک امام- علیه السلام- در مخارج و احتیاجات آنان به مصرف برسانند. و در مورد شهربانی و ساختمان نیمه سوخته آن نیز در صورت امکان همان جا را تعمیر نموده و از آن استفاده کنند و گر نه جای مناسب دیگری برای اداره شهربانی در نظر گرفته شود.
و در مورد معاودین کُرد نیز به هر ترتیبی که همان کمیته انقلابی اسلامی، که تحت نظر علمای اعلام و جنابعالی تشکیل میشود، صلاح دید عمل نمایید. ادامه توفیقات آن جناب را از خدای تعالی خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج6، ص: 214)
ـ پیام به ملت و دولت؛ تصمیمگیری درباره جاسوسان و استرداد شاه (1358)
«جنایات شاه مخلوع چیزی نیست که از یاد ملت رفته باشد و یا بشود از یاد برد. بر همه روشن است که محمدرضا پهلوی ما را از هر جهت وابسته به امریکا کرده بود؛ چه از نظر اقتصادی و سیاسی و چه از نظر فرهنگی و نظامی و چه از نظر معنوی و خصلتهای انسانی، و اگر مهلت مییافت، به اسلام ضربه جبران ناپذیر میزد. همه میدانند که دست او و پدرش به خون بزرگ و کوچک این مرز و بوم آغشته است...
همان طور که بارها گفتهام ما خواستار استرداد شاه و اموال ملت از او میباشیم و دانشجویان مسلمان و مبارزی که لانه جاسوسی را اشغال کردهاند با عمل انقلابی خودشان ضربهای بزرگ بر پیکر امریکای جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز کردند؛ ولی از آنجا که در آینده نزدیک نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی اجتماع مینمایند امر گروگانها، با نمایندگان مردم است تا نسبت به آزادی گروگانها و امتیازاتی که در قبال آنان باید بگیرند تصمیم گیرند؛ زیرا این مردمند که باید در جریانات سیاسی دخالت داشته باشند. البته تا تشکیل مجلس شورای اسلامی، شورای انقلاب و جناب آقای رئیس جمهور کوشش خودشان را درباره برگرداندن شاه و اموال ملت و جریانات سیاسی که زمینه این گونه خواستها را فراهم میکند، مبذول دارند. از خداوند متعال، نصرت اسلام و شکست دشمنان اسلام را خواستارم.» (صحیفه امام، ج12، ص: 161)
ـ حکم انتصاب آقای سید محمد حسینی بهشتی به سمت رئیس دیوان عالی کشور (1358)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید محمد حسینی بهشتی- دامت افاضاته
نظر به اهمیت نقش قوه قضاییه در تأمین سعادت و سلامت جامعه و تمامیت نظام جمهوری اسلامی و ضرورت ایجاد تشکیلات نوین قضایی بر اساس تعالیم مقدس اسلام، به ریاست دیوان عالی کشور منصوب میشوید، تا با همکاری دادستان کل کشور، فقها، قضات، کارمندان شریف و صالح دادگستری و حقوقدانان دیگر به تهیه طرح و برنامه و ایجاد تشکیلات نوین به تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران بپردازید. امیدوارم خداوند متعال شما را در انجام این امر خطیر یاری فرماید.» (صحیفه امام، ج12، ص: 163)
ـ حکم انتصاب آقای سید عبدالکریم موسوی اردبیلی به سمت دادستان کل کشور (1358)
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید عبد الکریم موسوی اردبیلی- دامت افاضاته
نظر به اهمیت نقش قوه قضاییه در تأمین سعادت و سلامت جامعه و تمامیت نظام جمهوری اسلامی و ضرورت ایجاد تشکیلات نوین قضایی بر اساس تعالیم مقدسه اسلام به ریاست دادستانی کل کشور منصوب میشوید تا با همکاری رئیس دیوان عالی کشور، فقها، قضات، کارمندان شریف و صالح دادگستری و حقوقدانان دیگر به تهیه طرح و برنامه و ایجاد تشکیلات نوین به تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران بپردازید. امیدوارم خداوند متعال شما را در انجام این امر خطیر یاری فرماید.» (صحیفه امام، ج12، ص: 164)
ـ استفتاء درباره خروج ارز از کشور (1358)
«[پس از اهدای سلام و تحیت، نظر مبارک را در مورد اخراج ارز از مملکت به طرق مختلف بخصوص طلای خالص و مشخص شدن رابطه خارج کنندگان از مرز با طلافروشان شهرستانها و معاملاتی که کمک به اخراج ارز میکند، در شرایطی که خروج ارز به ضرر کشور است بیان فرمایید.].
بسمه تعالی
در فرض مذکور، هم اخراج ارز و هم اعانت بر آن- از جمله فروش به اشخاصی که اخراج میکنند- حرام است و لازم است مسلمانان پایبند به مصالح اسلام و مسلمین از اعمالی که مخالف مصلحت کشور است، اجتناب کنند.» (صحیفه امام، ج12، ص: 165)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم و پرسنل شهربانی؛ جلوگیری از تفرقه (1359)
«شما میدانید که وضع شما و تمام عزیزانی که در سرتاسر کشور برای نظم شهرها مشغول فعالیت هستند با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانی نظر دیگر داشت؛ و امروز ملت نظر مساعد، نظر برادری، نظر دوستی و پشتیبانی از شما میکند. شما امروز قوای انتظامیِ مملکت اسلامی هستید؛ و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارک بقیة اللَّه است. باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را- که رضایت خداست- به دست بیاوریم. شما در سرتاسر کشور با تعهد باید از داخل، شهرها را حفظ کنید. امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتیبان شما هستند...
برادران من! شما امروز برادر هستید با اهالی مملکت. و کشور شما در معرض این است که کفار و اشرار بخواهند که این جمهوری اسلامی را به هم بزنند با اینکه- ان شاء اللَّه- نمیتوانند. لکن باید شماها در داخل شهرها و ژاندارمری، در بین شهرها و ارتش، در سراسر مرزها با کمال توجه مراقب باشند؛ مراقب اشرار داخلی، و مراقب اشرار خارجی. کشور مال همه شماها هست. امروز روزی نیست که هر طایفهای مثلًا شهربانی، برای خودش مستقلًا در مقابل ژاندارمری بایستد؛ ژاندارمری در مقابل شهربانی؛ ارتش در مقابل هر دو؛ و هر دو در مقابل اینها؛ و پاسداران و سایر قشرهای مسلح در برابر اینها. امروز روزی است که یک مقصد در کار است. و این مقصد همه شماست. یک مطلوب در کار است. و آن مطلوب همه شماها هست. و او حفظ جمهوری اسلامی که حفظ اسلام است و...
بدانید که اگر خدای نخواسته این جمهوری اسلامی شکست خورد، شکست برای همه مسلمین در همه اعصار است...
جوانهای عزیز ما که مشغول فداکاری هستید و همه متعهد و فداکار برای اسلام هستید، بدانید که کلمه افتراق بین شماها، بین قوای مسلّحه و مقابل قرار دادن این قوّه با آن قوّه، این همان طرح شیطانی قدرتهای بزرگ است که در داخل به دست اشخاص فاسد- که مع الأسف نفوذ دارند در بسیاری از جاها- دارد انجام میگیرد. و این طرح اگر انجام بگیرد، نه شما خدای نخواسته باقی خواهید ماند و نه پاسدار و نه کشور. توجه بکنید به اینکه اعتنا نکنید به این مسائل.
از اموری که من برای همه قوای مسلّح لازم میدانم؛ عدم دخالت در امور سیاسی است. شماها یک مردم صحیح، یک مردم صادق و صافدل هستید؛ و بعضی از سیاسیّونی که نفوذ پیدا کردند از طرف اجانب در بعضی از جاها یک مردم شیطانی هستند و میخواهند با همان مسائل شما را وارد کنند و در سیاستهای شیطانی، و افتراق بین شما بیندازند. شما خودتان را از این امور کنار بکشید، و ابداً گروه گرایی نکنید. شما همه لشکر امام زمان هستید و همه گروه واحد، و این گروه واحد جُنْد خدا [است و] لشکر امام زمان. ابداً اعتنا به مسائلی که طرح میشود در آنجا نکنید. چنانچه شماها همه با هم متحد بشوید و هماهنگ، و همه قوا با هم هماهنگ بشود و همین طور اسلحهها در اختیار همه قواها قرار داده بشود و همه [کنار] هم جنگ بکنید، در ارتش و سایر قوا اختلاف نباشد، پیروزی شما نزدیک است...
چماقکشی و چماق بازی از بدترین چیزهایی است که در آخر سلطنت محمد رضا درست شد. از باب اینکه ضعیف شده بود، میخواست با چماق خودش را تقویت کند. و بعد از انقلاب و در بین انقلاب باز همین چماقها، حتی در حوزه علمیه قم هم به کار رفت و [در] خیابانها [ریختند] شیشه هارا شکستند، و خیال کردند با چماق میشود یک چیزی پیدا کرد.
و حالا هم همین مسأله هست: لکن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترین چماقهاست که فسادش صدها برابر چماقهای دیگر است. آنهایی که میخواهند صحبت بکنند، و خصوصاً در این چند روز زیاد هم هستند، باید توجه بکنند به اینکه قبل از اینکه میخواهند صحبت بکنند، بنشینند و با خودشان فکر بکنند ببینند که این زبان چماق است و میخواهد به سر یک دسته دیگر کوبیده بشود، یا اینکه این زبان زبان رحمت است و برای وحدت؟...
برادرهای ما توجه داشته باشید، در گفتار شما، در نوشتههای شما، اگر خدای نخواسته یک تفرقهای ایجاد بشود، یک سرکوبی بخواهید از دشمنان، به خیال خودتان، از رقیبهای خودتان بکنید، و این موجب بشود که دلسردی برای ارتش حاصل بشود، دلسردی برای سپاه پاسداران، دلسردی برای پاسبانان و شهربانی حاصل بشود، و یک قتلهایی واقع بشود به واسطه همین دلسردی، شماها شریک هستید در آن قتل، راضی هستید به آن قتل. در روایات هست که اگر کسی در مشرق کشته بشود و مظلوم کشته بشود و یکی در مغرب به او راضی باشد، این هم شریک قتل اوست. «1» توجه کنید که قلمهای شما شریک خنجرهایی که از پشت به ما میزنند نباشد...
حق را اگر کسی برای حق بخواهد، چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را باید بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار کند. و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد باید مبغوض او باشد و اقرار کند. آیا اینهایی که بنا دارند صحبت بکنند، حق را برای حق میخواهند و باطل را برای باطل نمیخواهند؟ یا حق را برای خودشان میخواهند؛ و باطل هم اگر از خودشان یا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه میدهند؟ و حق چنانچه از رقبای خیالی خودشان حاصل بشود، باطل جلوه میدهند. انسان نمیتواند به این زودی از شرّ خودش- که از شرّ شیطان بالاتر است- فارغ بشود. لکن میتواند قلم خودش را کنار بگذارد؛ میتواند زبان خودش را کنار بگذارد؛ میتواند قبل از اینکه میخواهد صحبت بکند، ببیند که روی چه مبادی صحبت میکند، چه مبادی او را وادار کرده است به اینکه صحبت بکند. این مسئلهای است که عمومی است، در همه جاست؛ هر کاری صادر بشود از خودم این خوب است! میزان من هستم هر کاری از من صادر بشود، چون میزان من هستم خوب است! و هر کاری از رقیب من حاصل بشود بد است، برای اینکه رقیب من است! هر چه هم خوب باشد کار خوبِ رقیب، بد است؛ و کار بد من خوب! این یک مسأله و یک بیماری است در انسان که معالجه او را با زحمت میشود کرد. و باید انسان پیش اشخاصی که میتوانند معالجه کنند خودش را معالجه کند. پیش اطبای روح برود و خودش را معالجه کند. قبل از اینکه دست به قلم بزند و قبل از اینکه زبان باز کند، توجه به حال خودش بکند، و توجه به مسائل سیاسی، اجتماعی، اموری که الآن ما مبتلا به آن هستیم، ببیند که آیا این صحبت در سطح کشور یک تشنجی ایجاد میکند؟ چماق ایجاد میکند، یا آرامش ایجاد میکند؟ ببیند که این روزنامه و این قلم، آرامش در این کشور که الآن لازم است ایجاد میکند، یا تشنج ایجاد میکند؟ چنانچه تشنج ایجاد کرد، این روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است. و اگر آرامش در مردم ایجاد کرد، این رحمت است و این مشکور است پیش خدای تبارک و تعالی...» (صحیفه امام، ج14، ص: 140 ـ 150)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور مالدیو؛ تبریک سالگرد پیروزی انقلاب (1360)
«حضرت آقای مأمون عبد القیوم، رئیس جمهور کشور مالدیو
پیام تبریک جنابعالی به مناسبت سومین سالگرد انقلاب اسلامی کشور ما واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی پیروزی و موفقیت عموم مسلمانان و ملل مستضعف جهان را بر دشمنان اسلام و استعمارگران مسألت دارم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج16، ص: 69)
ـ نامه به دانشآموزان نیشابور؛ توصیه آنان به تحصیل علم (1360)
«امیدواریم که سلام گرم ما را بپذیرید و وجودتان از هر گونه بیماری و ناراحتی دور باشد. ما میخواستیم همان طور که در کتاب تعلیمات دینی و اخلاق کلاس پنجم بود، نامهای به شما بنویسیم و مانند امام محمد تقی (ع) که فرماندار سیستان را نصیحت کرده بود، شما را نصیحت کنیم. اما متوجه شدیم که این کار، اشتباه بزرگی است و گناه دارد؛ چون شما خود شخصی بزرگ و با تقوا و پرهیزکارید و در برابر قدرتهای شرق و غرب ایستادگی نمودهاید و با قدرتهای شیطانی در حال مبارزه هستید، در حالی که ما کودکانی هستیم که شاید حتی دست چپ و راستمان را از یکدیگر تشخیص ندهیم، پس چگونه خود را راضی کنیم که شما را نصیحت نماییم. از این نظر فقط تصمیم گرفتیم که نامهای برای شما بنویسیم و ضمن عرض سلامی گرم و با محبت، از خداوند بزرگ بخواهیم و دعا کنیم که شما را در پناه خود در کلیه کارها موفق و پیروز نگه دارد، و هر چه زودتر سربازان اسلام را بر نیروهای صدام و کافران بعثی پیروزی عطا فرماید. آمین یا رب العالمین. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
نماینده کلاس پنجم (الف)- سید ابو الفضل مرزانی- 26/ 11/ 60- نیشابور].
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
فرزندان عزیز خوبم
چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید، مینوشتید. ما همه محتاج به نصیحت هستیم و نصیحت شما عزیزان، بیغرضانه و از روی صفای قلب است. اکنون به عنوان پدر پیری شما عزیزان را نصیحت میکنم که در تحصیل علم و فراگرفتن دانش و اخلاق و کردار نیکو کوشا باشید که افراد متعهد و سودمندی برای اسلام بزرگ و میهن عزیزتان باشید. خداوند یار و نگهدارتان باشد.» (صحیفه امام، ج16، ص: 70)
ـ پیام تشکر به نخستوزیر هندوستان؛ تبریک سالگرد پیروزی انقلاب (1364)
«حضرت آقای راجیو گاندی، نخست وزیر کشور هندوستان
پیام تبریک آن حضرت به مناسبت هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران واصل و موجب تشکر گردید. امید است این انقلاب اصیل اسلامی و مردمی بتواند الگویی برای ملل محروم دیگر جهان قرار گرفته، و با اتکال به خدای تعالی و کمک تودههای مردم بتوانند خود را از سلطه استعمارگران شرق و غرب، و بخصوص امریکای جنایتکار، نجات بخشند.» (صحیفه امام، ج19، ص: 499)
ـ پیام تشکر به رئیس جمهور ویتنام؛ تبریک سالگرد پیروزی انقلاب (1364)
ـ حضرت آقای ترونگ شین، رئیس شورای دولتی جمهوری سوسیالیستی ویتنام
«پیام تبریک آن جناب به مناسبت هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران واصل و موجب تشکر گردید. از خدای تعالی پیروزی همه ملل محروم و مستضعف جهان بر مستکبران و نجات آنان را از سلطه استعمارگران مسألت دارم.» (صحیفه امام، ج19، ص: 500)
ـ نامه به آقای علیرضا آقاخانی؛ آرزوی سلامتی و دعا برای ایشان (1364)
[حضور محترم حاج آقا رسولی
بعد از عرض سلام و ارادت و اخلاص، غرض از مزاحمت تقاضای دو خواهش است که در رابطه شما با حضرت امام، انجام این دو خواهش زحمت زیادی نخواهد داشت، امیدوارم دریغ نفرموده و ان شاء اللَّه خداوند در آخرت مغفرت و فضل و رحمت بیپایانش را دریغ نفرماید. ان شاء اللَّه.
اولین خواهش این است که سلام بنده را به عنوان یک مسلمانِ مقلد و یک جهادگر و یک برادرِ شهید خدمت مرجع بزرگ و امام عزیز برسانید.
خدمت مقدسشان عرض کنید که به عزت و جلال خدا در این دیار غربت زندهایم به عشق دیدارتان در تلویزیون و کلام حیاتبخشتان، که به کالبد مرده ما جان میبخشد. خدمتشان عرض کنید: هنگامی که حضرت امیر بر منبر رفت گفت از من بپرسید قبل از اینکه از میان شما بروم، من به راههای آسمان آشناتر از راههای زمین هستم. آن گاه مردی عرب، از حضرت پرسید تعداد ریشهای من چند تا است. ما هر گز آن را نخواهیم بخشید؛ چرا که اگر او و دیگران اگر از دریای بیکران معارف اسلامِ عزیز از حضرتش سؤال میکردند باعث هدایت و سعادت مسلمین و مؤمنین نسلهای آینده میشدند و کوتاهی کردند و البته این اشکال بر خیلی از مسلمینی که زمان پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) زندگی میکردند وارد است و چون ما میخواهیم این اشکال بر ما وارد نباشد از حضرت امام انتظار و توقع و خواهش عاجزانه داریم که مردم را و مخصوصاً نسل جوان را که با انقلاب حضرت امام فطرت فقهیشان بیدار شده و مشتاقانه طالب هدایت و شناخت معارف زیبا و فقه اسلام عزیز و پیروی راه ائمه اطهار (ع) میباشند فرموده و از مشاهدات خود از عوالم غیب و از مکاشفات خویش از انوار معارف اسلام عزیز، ما نسل جوان را که این انقلاب، آتشی به جانمان انداخته به فیض برسانند. و ما را محروم نگذارند که آن دنیا اگر قرار است لیاقت حشر با ایشان را داشته باشیم، دامنش را خواهیم گرفت و گلایه خواهیم کرد. دلمان به تفسیر قرآن حضرت امام خوش بود که آن هم متأسفانه قطع شد. امید است حضرت امام آن طور که صلاح میدانند نسل جوان را که من میدانم بسیارند جوانانی که در این انقلاب دریای فطرت حقجوییشان به خروش آمده است و این حقیر نیز یکی از آنها هستم.
ان شاء اللَّه امام با نفَس مسیحاییشان این دریاها را آرام ساخته تا امواج این دریاها بستر خویش را به بطالت و گمراهی نیندازد.
و اما خواهش دوم:
بنده در سال 62، حدود 27 آذرماه به مناسبت روز وحدت روحانی و دانشجو نامهای به دفتر امام فرستادم که در آن سه سؤال فلسفی و یک پیشنهاد مشخص و مهم در مورد وحدت روحانی و دانشجو خدمتشان عرض کردهام که چون آنجا مفصل نوشتهام، در اینجا از ذکر آنها خودداری میکنم. البته جواب نامه نیامد. به دفتر حضرت امام تلفن زدم و از دفتر گفتند که نامهها بایگانی میشود و به عرض امام نمیرسد. «1» خواهشم این است که نامه را به عرض حضرت امام برسانید، اگر صلاح دانستند پیشنهادم را در سطح عموم امر بفرمایند و چند خطی یا جواب سؤالهایم را مرقوم فرمایند، آن دستخط را بر دیده نهاده و آرامش روح، شفا و قوّت قلبمان خواهد بود. البته این را به عنوان خانواده شهید تقاضا دارم که امید است ان شاء اللَّه با حرمت و اعتباری که شهدا و خانوادهشان نزد حضرت امام دارند، بر ما منت گذارده و محروممان نفرمایند، من نیز قول میدهم ان شاء اللَّه لیاقتش را داشته باشم.
البته میدانم خواهش بیجا از درگاه حضرت امام است و خود را لایق نمیبینم ولی آن حضرت را بزرگتر از خواهش خود میدانیم. ببخشید به طول انجامید. در خاتمه از حضور شما مُجدانه و عاجزانه خواهشمندم در انجام این خواهش حقیر، دریغ نفرموده و قبول زحمت فرمایید و ان شاء اللَّه این نیز یکی از برکات سفر شما به این استان باشد. ان شاء اللَّه خداوند در دنیا و آخرت به شما خیر عنایت بفرماید. قبلًا خود را مدیون این لطف شما میدانم. خدا نگهدار. با آرزوی طول عمر با عزت و سلامت حضرت امام و فرج حضرت حجت (عج) و پیروزی رزمندگان اسلام و شفای مجروحین و معلولین انقلاب و جنگ تحمیلی و علوّ درجه شهدای عزیز اسلام.
با تشکر، برادر کوچک شما. علی رضا آقا خانی- 1/ 12/ 64
آدرس: زاهدان- جام جم- بلوک 36- طبقه دوم- پلاک 3].
بسمه تعالی
فرزند عزیزم، امید است که من موفق شوم به قدردانی از امثال شما عزیزان. و از خداوند برای شما توفیق و سعادت خواستارم. خداوند تعالی ملت بزرگوار ما را که در راه اسلام از هیچ فداکاری دریغ ندارند، سعادتمند فرماید و رزمندگان بسیار عزیز را به پیروزی نهایی موفق نماید. من دعای به همه را فراموش نمیکنم. و السلام علیکم.» (صحیفه امام، ج19، ص: 502 ـ 504)
ـ حکم به آقای خامنه ای؛ لزوم نظارت بر تدوین کتابهای درسی (1367)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم
محضر مبارک مرجع عالیقدر جهان تشیع، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- متّع اللَّه المسلمین بطول بقاء وجوده الشریف
با اهدای سلام و لثم اناملکم الشریف، عطف به نامه مورخه 11 بهمن 67، معروض میدارد، برداشتها و تحلیلهای لیبرالیستی و ماتریالیستی در بسیاری از کتابهای تاریخی که در پی پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شده و میشود، و نیز برخی نوشتههای دور از حقیقت و تحریف شده در کتابهای درسی مدارس و دانشگاهها در زمینه تاریخ، بشدت نگران کننده و رنجآور است. این جانب ضمن پوزش از تصدیع اوقات گرانبهای آن امام عزیز، به نمونههایی از آن اشاره میکنم:
1- کتاب «تاریخ معاصر ایران»، که برای دورههای متوسطه دبیرستانها تدوین شده است، درباره کشیده شدن مردم به سفارت انگلستان در پی نهضت مشروطه، که بنا بر شواهد موجود با نقشه فراماسونهای کافر و بیگانهپرستان از خدا بیخبر انجام گرفت، در ص 77 چنین مینویسد:
«بهبهانی از میانه راه برای مردم پیغام فرستاد که میتوانند در سفارت انگلستان متحصن شوند. به این ترتیب، در حدود بیست هزار نفر به باغ سفارت بیگانه پناه بردند و ....»
این اظهار نظر در کتاب درسی آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی، با این قاطعیت، در شرایطی صورت میگیرد که اساساً موضوع از دید تاریخنویسان مورد اختلاف است؛ و کسروی ضد اسلام در کتاب «تاریخ مشروطه»، ص 109، در این باره آورده است:
«این گمان هر گز نمیرود که بهبهانی یا طباطبایی به پناهیدن مردم به سفارتخانه خرسندی دادهاند، و یا چنین گفتگویی در بودن ایشان میرفته، چه ما خود دیدیم که آنان با چه سختیها و بیمها روبه بودند، و با این همه از مسجد بیرون نیامدند. و سرانجام که ناگزیر شدند، روانه قم گردیدند. آن رفتار دلیرانه و جانبازانه آنان کجا، و خرسندی به پناهیدن مردم به سفارتخانه یک دولت بیگانه کجا؟!»
2- در کتاب «تحلیلی از انقلاب اسلامی ایران» که در سال 1364 برای برخی از دانشگاهها منتشر شده است، در ص 21، چنین آمده است:
«در کشاکش این مهاجرت، حادثه پناهندگی به سفارت انگلستان پیش میآید که بهبهانی در انجام آن مؤثر بود.»
شایان نگرش است که نویسنده این کتاب حدود یک سال پیش از انتشار آن، به همراه نویسنده کتاب «تاریخ معاصر ایران» با این جانب دیدار کرد. در این مجلس این نویسنده در تأیید نظریه این جانب، نویسنده کتاب «تاریخ معاصر ایران» را مورد نکوهش قرار داد که چرا موضوعی را که در میان تاریخنگاران مورد اختلاف است به صورت حتمی و قاطعیت، آن هم در کتاب درسی دانشآموزان، منعکس کرده است. و آن نویسنده نیز به ظاهر به اشتباه خود اعتراف کرد، و قرار گذاشت که آن را اصلاح کند. لیکن نه تنها تا به امروز این نوشته در کتاب درسی دانشآموزان بدون کوچکترین تغییری آورده شده است، بلکه در کتاب درسی دانشگاه نیز، چنانکه در بالا ملاحظه میفرمایید، تکرار گردیده است؛ که بازگوکننده غرض و سوء نیت میباشد نه اشتباه.
3- در کتاب «تحلیلی از انقلاب اسلامی ایران» ماجرای کاخ مرمر و حمله به شاه را، که از سوی سرباز پر شور و از جان گذشتهای به نام «رضا شمسآبادی» انجام گرفت، حرکتی کمونیستی وانمود کرده. در ص 95 چنین آورده است:
«شمسآبادی در ارتباط با یکی از گروههای مارکسیستی- مائوئیستی فعالیت داشت. وی امکان ترور شاه را به گروه خود خبر داده بود، که با عکس العمل مخالف مرکزیت روبه شد. سرانجام شمسآبادی بدون در جریان گذاشتن گروه، اقدام به ترور شاه کرد که ناموفق ماند.»
در صورتی که طبق اسناد و مدارک موجود در ساواک و شواهد و دلایل دیگری که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در دست بوده، که در جلد اول کتاب «نهضت امام خمینی» آن را آوردهام، نامبرده انگیزه اسلامی داشته، و هیچ گونه ارتباطی با کمونیستها نداشته است. به نظر میرسد دستهای مرموزی در کار است تا دروغها و بافتههای تحریفگران تاریخ در طول یکصد ساله اخیر را با آرم و عنوان جمهوری اسلامی اعتبار ببخشد؛ و با تمسک به اینکه این نوشتهها، برداشتها و تحلیلها، در نظام جمهوری اسلامی تکرار و حتی در کتابهای درسی آمده است، تحریفگریهای نویسندگان خائن گذشته را لباس حقیقت بپوشاند.
این جانب در مدت این چند سال به هر یک از مسئولان امور که باید به این جریان رسیدگی کنند متوسل شدم و اعلام خطر کردم، لیکن دریغا که هیچ کس به این دردی که مرا از درون رنج میدهد توجهی نکرد. ناگزیر وظیفه دانستم که جریان را با ولیّ امرم در میان بگذارم تا چارهای بیندیشند. و «انَّمَا أَشْکُو بَثِّی و حُزنِی الی اللَّهِ» «1». و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
سید حمید روحانی].
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای خامنهای، ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی- دامت افاضاته
نامه جناب حجت الاسلام آقای سید حمید روحانی اخطاری است برای همه آنانی که دلشان برای اسلام و انقلاب میتپد. باعث تعجب و تأسف است که نظام آموزشی کشور اسلامی ایران نسبتی به مرحوم بهبهانی- رحمة اللَّه علیه- دهد که حتی کسروی با آن سوابق ضد اسلامی درباره ایشان نمیدهد. کسرویِ ضد دین پس از تجلیل از آقایان: بهبهانی و طباطبایی «2» دستور بهبهانی و طباطبایی به مردم را در پناه بردن به سفارت یک دولت بیگانه رد میکند. از حضرت عالی، که دلسوز اسلام و انقلاب هستید، اکیداً میخواهم مسئولی برای رسیدگی به این امور گذاشته، تا در تمام این گونه موارد شما را در جریان بگذارد. سایر موارد نامه آقای روحانی هم مورد مداقّه است. گزارش کار را به این جانب بدهید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج21، ص: 294 ـ 296)