امروز با امام: دهم بهمن
ـ نامه تشکر به آقای سید محمدعلی ابن الرضا؛ تبریک عید فطر (1344)
«به عرض میرساند، تلگراف شریف که به عنوان تبریک عید مبارک فطر مخابره شده بود موجب تشکر گردید. امید است خداوند تعالی اعیاد اسلامی و مذهبی را بر مسلمین مبارک فرماید. وقتی عید است که مسلمین از گرفتاریهای فعلی نجات پیدا کنند و مجد اسلام و مسلمین عود کند. از خداوند تعالی خواستار چنین روزی هستم. چون احتمال وصول مکتوب بیشتر بود جواب را تلگرافاً مخابره ننمودم، چون نوعاً نمیرسانند. توفیق و تأیید جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج2، ص: 64)
ـ نامه به پریدسی کوپیسا، یک شهروند مسیحی آلمانی؛ اندرزهای اخلاقی (1357)
[آقای خمینی عزیز، نمیخواهم با تقاضای خود مزاحم شما بشوم، اما تا دیروز مشکلی داشتم (که میخواهم با مساعدت شما حل کنم). امیدوارم با محبتی که دارید کمکم کنید. نامزدم بزودی هدیه سالروز تولدش را دریافت خواهد کرد. هدیهای که از قلب من تقدیم میشود. او مشتاقانه دستخط (بزرگان را) گردآوری میکند (و کلکسیونی از این دستخطها دارد) و روز تولدش چهارم فوریه است. چقدر خوشحال میشود که سلامی از شما دریافت کند. لذا از شما درخواست میکنم که لطفی در حق من کرده و چند جمله زیبا روی کارت پستالی که (در پاکت نامه) برایتان گذاشتهام برای ایشان بفرستید. اگر اساساً دستخطی برای کسی ارسال نمیکنید، لطفاً مرا در جریان امر قرار دهید.
اکسل نِلکِن- بِبِلز دورف- شماره 57- 5810 ویتن- آلمان غربی.
با تشکر و بهترین آرزوها برای شما. ارادتمند شما، پریدسی کوپیسا]
بسمه تعالی
سعی کنید برای جامعه فرد مفید باشید. سعی کنید تحت تأثیر قدرتهای شیطانی واقع نشوید. سعی کنید انسان متعهد باشید. ان شاء اللَّه سلامت باشید. روح اللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج6، ص: 5)
ـ پیام تشکر به آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهور الجزایر؛ کسالت قلبی امام (1358)
«بسمه تعالی
حضرت آقای شاذلی بن جدید، رئیس جمهوری کشور الجزایر
از دریافت پیام محبتآمیز آن حضرت متشکرم. موفقیت و سعادت روز افزون ملتهای مسلمان جهان بخصوص ملت برادر، الجزایر را از خدای تعالی مسألت دارم. 12 ربیع الاول 1400 روح اللَّه الموسوی الخمینی» صحیفه امام، ج12، ص: 133
ـ سخنرانی در جمع معلمان تعلیمات دینی؛ اهمیت و وظایف شغل معلمی (1359)
«شما میدانید که این بچههای کوچک که در دبستان هستند و بعد از آن در جاهای دیگری، مثل دبیرستان، و بعد هم منتهی میشوند به دانشگاهها، همینها سرمایه این کشور هستند؛ یعنی سرمایه علمی و سازندگی علمی این کشور هستند. و میدانید که این کودکان از اولی که وارد میشوند در محیط تعلیم، یک نفوس سالم ساده و بیآلایش و قابل قبول هر تربیتی و هر چیزی که به آنها القا میشود هستند. و اینها از اول که وارد در کودکستان میشوند؛ اماناتی هستند الهی به دست آنهایی که در کودکستان آنها را تعلیم میدهند. و همین امانات از آنجا منتقل میشوند به جاهای دیگر و به دست معلّمین دیگر، تا برسد به آنجایی که رشد کردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عالیه و دانشگاهها.
چنانچه این اطفال را از اول یک نحو تربیت بکنند که در آن انحراف نباشد، تربیتهای مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاک انسانها باشد، از آن اول، وقتی که [با] آن معلمین دبستان و کودکستان، بعد بالاتر، تحت تربیت واقع میشوند، با همان ترتیب وارد میشوند به دبیرستان مثلًا. و اگر اینجا هم همان تربیت به صراط مستقیم باشد و آنها را به آن راهی که فطرتشان اقتضا دارد هدایت کنند معلمین، از باب اینکه اینها جوان هستند و اول بچه بودند و حالا جوان دیگری شدند، در آنجا اگر باز تعلیم و تربیت، یک تربیت انسانی باشد، با همان حال که پذیرش هر تربیتی در نوسالها و [میانسالها] خیلی زود انجام میگیرد، وارد میشوند به مراتب بعد. آنجا هم چنانچه تربیت، یک تربیت انسانی باشد و موافق با فطرت انسان که همان فطرت، ودیعه گذاشته از خداست فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها[1] آن طور باشد، در دانشگاه هم همان جور تربیت باشد، اینها بعد که تحویل به جامعه داده میشوند و مقدرات جامعه قهراً به دست اینها سپرده میشود بِالمَآل[2] کشور را کشور نورانی، کشور انسانی، کشور به فطرت اللَّه، تربیت میکنند، و کشور را به جلو میبرند...
باید خیلی شما توجه کنید به اینکه یک فرد عادی نیستید. اگر فرض کنید در یک ادارهای یک نفر آدم یک خلاف کرد، در یک وزارتخانه یک نفر آدم یک خلاف کرد، آن خلافی که در یک وزارتخانه میشود یا یک اداره میشود با این خلافی که در جاهایی که تربیت و تعلیم باید واقع بشود و در آموزش و پرورش میشود، بسیار فرق دارد. آن طور نیست که در یک وزارتخانه اگر یک کسی خلاف کرد، خلافش همچو باشد که یک کشور را به هم بزند؛ مگر نادراً یک همچو اتفاقی بیفتد. اما چنانچه در آموزش و پرورش یک بچهای فاسد از کار درآمد، یک بچهای با اخلاق شیطانی تربیت شد، با اخلاق استکباری تربیت شد، این بچه با اخلاق شیطانی، با اخلاق استکباری، امکان این را دارد که یک کشور را تباه کند، و یک انسانهای زیاد را تباه کند. و [در] تمامش، شما که مشغول این شغل عظیم هستید، در تمام آنها، هم در خوبیهایشان و هم در بدیهایشان، شریک هستید. گاهی شریک جُرمید؛ و گاهی شریک یک نورانیتی که شما ایجاد کردید. باید خیلی توجه شما داشته باشید که شماها یک مردم عادی نیستید.
شماها معلّم نسلی هستید که در آتیه همه مُقدّرات کشور به آن نسل سپرده میشود. شما امانتدار یک همچو نسلی هستید. تربیت شما و تعلیم شما باید همراه هم باشد. فقط این وظیفه نیست برای معلّم علوم دینی. این وظیفه است برای تمام معلمین در هر رشته که هستند و تمام اساتید دانشگاه در هر رشتهای هستند...
زندگی انسانی زندگی شرافتمندانه است. باید شما آنها را از عبودیت غیر خدا بازدارید، و به عبودیت خدا، به بندگی خدا آنها را تربیت کنید. اگر از راه عبودیت خدا انسان وارد شد در جامعه یا نظر انداخت به امور، از این راه و از این کانال وقتی واقع شد، وارد شد، کارهایش همه الهی میشود...
شما اگر بتوانید این بچهها را تربیت کنید به طوری که از اول بار بیایند به اینکه خداخواه باشند، توجه به خدا داشته باشند، شما اگر عبودیت اللَّه را و پیوند با خدا را به این بچهها تزریق کنید، و بچهها زود قبول میکنند امر را، اگر عبودیت خدا را به اینها و تربیت الهی را و آنکه هر چه هست از اوست به اینها القا کنید، و آنها بپذیرند، خدمت کردید به این جامعه؛ بعدها دسترنجهای شما ارزشمند خواهند شد. و اگر خدای نخواسته بر خلاف این باشد به این امانت، خدای نخواسته هر کس کرده باشد خیانت کرده است. و این غیر از همه خیانتهاست. خیانت به انسان است؛ خیانت به اسلام است؛ خیانت به عبودیت اللَّه است.» (صحیفه امام، ج14، ص: 32 ـ 41)
ـ سخنرانی در جمع سرپرستان هیأتهای عازم به کشورهای خارجی؛ مظلومیت ایران (1360)
«جمهوری اسلامی یکی از رژیمهایی است که در دنیا مظلوم است؛ یعنی، این طور مظلوم است که محسّنات جمهوری اسلامی در رسانههای گروهی خارجی و تبلیغات مستمرّ این رسانهها جزو مقبّحات[3] حساب میشود و هر چه دروغ میخواهند میگویند...
بنا بر این، ما باید این مطلب را که احساس کردیم که همه رسانههای گروهی تقریباً، همه عالم با ما یا مخالفند یا صحبت نمیکنند و اینهایی که مؤثرند مخالفند، پس ما باید خودمان یک فکری برای خودمان بکنیم. ما نباید بنشینیم که دیگرانی که دشمن ما هستند بخواهند برای ما مداحی بکنند یا مصالح حقیقی را بگویند. به همین جهت است که باید خودمان راه بیفتیم، دوره برویم، برویم و مسائلمان را بگوییم و الآن یک فرصت خوبی است برای آقایان و من امیدوارم که با پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، شما موفق بشوید در هر جا بروید، مصاحبات داشته باشید. در جمعیتهایی که هست بروید شرکت کنید، صحبت بکنید. و مردم بلاد این طور نیستند که مثل این حکومتها باشند و مثل این قدرتهای بزرگ باشند، مردم، حتی مردم امریکا هم آن طور نیستند؛ منتها این قدر تبلیغ کردند به ضد ما که آنها خیال میکنند که الآن در ایران هر روز- در بعضی از حرفهایشان این است که- هر روز در میدان کذا یک عده کثیری را اینها به رگبار مسلسل میبندند و از بین میبرند...» (صحیفه امام، ج16، ص: 1 ـ 6)
ـ سخنرانی در جمع اصناف و بازاریان سراسر کشور؛ لزوم حمایت بازار از دولت (1361)
«بازار یکی از قشرهای عظیم متعهد به اسلام و در هر غائلهای که برای اسلام پیش آمده است، این بازار است که پیشقدم است. در قضیه تنباکو و حکم مرحوم میرزای شیرازی[4]- اعلی اللَّه مقامه- این بازار بود که همراهی کرد و منتهی به قیام شد. بعضی از بازرگانان اصفهان، از قراری که نقل شده است، یکی از بازرگانهای معتبر بوده است، تمام تنباکوهایی که داشته است و آن وقت تاجر تنباکو هم گفته میشود بوده است، پس از حکم میرزا، آورد در میدان شاه و آتش زد؛ و مشابه او بازارهای دیگر در تأیید حکم میرزا در آن وقت قیام کردند، حتی شهید هم دادند. و پس از آن، در طول مشروطیت و استبداد به صورت مشروطیت، باز در هر زمینه، این بازار است که پیشقدم است و همراه با سایر قشرهای ملت از کارگران و کشاورزان و امثال اینها، مجاهده کرده است و مشکلات را تحمل کرده است و در پیشبرد مقاصد اسلام آنچه که توان داشته است، عمل کرده است. و در این پنجاه سال سیاه که تاریخ ایران را سیاه کرد، سیاهتر از رژیمهای سابق کرد، فشار بر بازار بسیار بود و بیشتر بود و از بازار، آنها خیلی وحشت داشتند و لهذا یک وقت هم بنای بر این گذاشتند که این سقفها را خراب کنند؛ از زیر این سقفها خوف داشتند، لکن موفق نشدند. و در این نهضت، بازار یک حظّ وافر در امور داشت از تعطیلیهایی که کرد، از اعتصاباتی که کرد، البته سایر قشرها هم سهیم بودند، لکن بازار هم یک قشر عظیم سهیم در این امر بود. و در این جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت کرد. و الآن هم باز، بازار است که خدمت میکند و از اسلام عزیز و از جمهوری اسلامی نگهداری میکند...
این بازار و ملت بود که پشتیبانی از مراجع خودشان میکردند، از علمای خودشان میکردند و آنهایی که به راه استبداد میرفتند، آنها را به زمین میزدند. و در همین نهضت و در همین قضایایی که همه شاهد بودید و شاهد بودیم، باز، بازار است که تعطیلات طولانی کرد و با تعطیلات طولانی و تظاهرات و اعتصابات و چیزهای دیگر از این نهضت پشتیبانی کرد. البته سایر قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تأیید کند. این بازار است که از اوّل، پشتوانه احکام اسلام بوده است و حالا هم هست و ان شاء اللَّه بعدها هم خواهد بود. و امیدوارم که دولت توجه عمیق خاص بکند به بازار و آنچه که از دست او برمیآید به این قشر متعهد خدمت بکند...
خیرخواهها کمک کنند، ما نصیحت میکنیم، استدعا میکنیم از آنها که کمک کنید به این دولتی که مشغول گرفتاریاش هست و آن همه گرفتاری دارد. دولت هم باید به شما کمک کند، طرفینی است قضیه، یک طرف را نباید حساب کرد. از آن طرف دولت آن مقداری که میتواند باید خدمت کند، آن قدری که توان دارد باید خدمت کند به بازار و به مستمندان و به دیگران. از آن طرف هم آقایان همه باید خدمت بکنند. منتها اینکه حالا من دارم میگویم، به گوش یک عده زیاد امّا کم مایه، کم سرمایه، به گوش آنها میرود، امّا یک عدهای هم هستند که سرمایههای هنگفت دارند، آنها این حرفها را خیلی گوش نمیدهند. حساب آنها با خدای تبارک و تعالی است. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را تأیید کند، موفق باشید و همه و همه ما و دولت، همه دنبال این باشیم که اسلام را پیاده کنیم و احکام اسلام را. و امیدواریم که پیروز بشویم و پیروز میشویم. و خداوند شما همه را حفظ کند.» (صحیفه امام، ج17، ص: 270 ـ 279)
ـ حکم انتصاب آقای منصور ستاری به سمت فرمانده نیروی هوایی ارتش (1365)
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم. مقام معظم رهبری انقلاب و فرماندهی کل نیروهای مسلح حضرت امام خمینی- مد ظله العالی. با اظهار قدردانی از خدمات سرکار سرهنگ هوشنگ صدیق در طول تصدی فرماندهی نیروی هوایی، شورای عالی دفاع در اجرای مفاد اصل 110 قانون اساسی، انتصاب سرکار سرهنگ منصور ستاری را به فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به آن حضرت پیشنهاد میکند. 10/ 11/ 65- سید علی خامنهای، رئیس جمهوری و رئیس شورای عالی دفاع].
بسمه تعالی
با تقدیر و تشکر از خدمات سرکار سرهنگ هوشنگ صدیق با پیشنهاد مذکور موافقت میشود.
10 بهمن 65 روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج20، ص: 193)
[1] - سوره روم، آیه 30:« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» پس تو ای رسول( با همه پیروانت)
مستقیم رو به جانب آیین پاک اسلام آور، و پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن
[4] - آقای میرزا حسن شیرازی( متوفی 1312 ه. ق.) که با فتوای معروف خود، موجب الغای قرارداد منعقده بین ناصر الدین شاه قاجار و شرکت انگلیسی« رژی» شد. که بر طبق آن، امتیاز توتون و تنباکوی ایران به مدت پنجاه سال به آن شرکت واگذار شده بود.