امروز با امام: چهارم بهمن
ـ نامه به آیت اللَّه مرعشی نجفی در پاسخ به نامه ایشان (1344)
«بسمه تعالی
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت وجود مبارک بود، موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است.
تأخیر در جواب برای این بود که مدتی مبتلای به تب و پس از آن به تبعات آن بودم.
اینک بحمداللَّه تعالی حالم خوب است. امید است خداوند تعالی در این آخر عمر در تحت قباب مطهره تقصیر و قصور گذشته را مورد عفو قرار دهد و اینجانب را موفق به دعای به اسلام و مسلمین و علمای اسلام نماید. از جنابعالی رجای دعای خیر برای حسن عاقبت و عافیت دارم.
والسلام علیکم و رحمةاللَّه روحاللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 560)
ـ نامه پیرامون اعلام وصول نامه (1356)
«بسمه تعالی
پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل، توفیق و سلامت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار. امید است همه ماها موفق به خدمت اسلام و مسلمین باشیم. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم. روحاللَّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج21، ص: 629)
ـ سخنرانی در جمع کارکنان اقامتگاه امام؛ لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور (1357)
«اگر ملت ایران همه آنها، هر کس در هر جا هست، اقدام به ساختمان این مملکت نکند، مملکت به حال خرابه یا نیم خرابه باقی خواهد ماند و مسئول خواهیم بود همه. هر کس هر کاری را میتواند باید تا یک مدتی با صبر و تحمل و ...، تحمل زحمات اقدام بکند. اگر همچو چیزی شد مملکتی آباد و صحیح و خوب محقق خواهد شد. همه جهاتش تمام خواهد شد.
و باز همه اجزای مملکت باید نظارت در امور بکنند که نتوانند شیاطین باز رخنه بکنند...
همه مصیبتهایی که در این سالها واقع شده است برای این بوده است که دستگاهها سرِخود بودهاند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصی که به اسم شاه در این مملکت حکومت کرده، سرِ خود حکومت کرده، مقید به قوانین نبوده. وقتی که این سرِ خود حرکت کرد، کسانی هم که دنبال او هستند از او یاد میگیرند، اینها هم سرِ خود میشوند. وقتی یک مجلسی را به طور سرِخودی و بدون رعایت قوانین به وجود آوردند، نمایندگان این مجلس هم سرِخود خواهند شد، پایبندِ قوانین نخواهند شد. باید اینها خاتمه پیدا بکند اگر بخواهد مملکت ایران یک مملکتی بشود که مترقی به معنای واقعی باشد، نه اینکه لفظی و همین گفتن ترقی. معنویات یک مملکتی را باید درصدد بود که اصلاحش کرد؛ یعنی باید دست خیانت را کوتاه کرد، دست جنایات را کوتاه کرد. همه جاهایی که یک عضوی از اعضای ادارات دولتی یا دولت، عضوی از اعضای دولت تکفل میکنند، مردم موظفند که نظارت کنند در آن. آنهایی که میروند آنجا برای گرفتاریهایی که مثلًا دارند، محاکماتی که دارند، میروند در کلانتریها، میروند در نظمیه، میروند در- عرض میکنم- دادگستری و امثال اینها، خودشان باید ناظر باشند که چه میگذرد. و خودشان مکلفند، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود مکلفند که چیزهایی که گذشته است اگر خلاف بوده است، به جاهایی که برای این امر تأسیس میشود اطلاع بدهند تا تعقیب بشوند. اگر مدتی یک همچو جهتی پیش بیاید که یک محاکم صالحهای تصرف بکند در همه امور، یعنی برسد به داد مردم، همچو نباشد که مثل حالا باشد که دادگستریها کاری به این حرفها ندارند یا نمیتوانند داشته باشند- عرض میکنم- کلانتریها که بخواهند مردم را لخت بکنند، امثال اینها، اگر این طورها باز ادامه پیدا بکند فرض کنید که آن دزد بزرگ رفت، دزد [های] کوچک جای او مینشینند و کارها را انجام میدهند. باید همهتان- همهمان در این امور دقت کنیم و دنبال کنیم و فداکاری بکنیم تا اینکه ان شاء اللَّه یک مملکت صحیحی بار بیاید...» (صحیفه امام، ج5، ص: 525 ـ 527)
ـ پیام رادیو- تلویزیونی به ملت ایران؛ اولین انتخابات ریاست جمهوری (1358)
«من وقتی خوشحال میشوم که بفهمم آقایان در صدد این هستند که به این زاغهنشینان شهرها، به این چادرنشینهای شهرها که در زمان طاغوت به آنها هیچ عنایتی نشده بود، در این زمان عنایت بشود...
این طور نباشد که با هم اختلاف پیدا بکنید یک مسئلهای است که برای کشور است. هر یک از اینها که ببرند، برای کشور لا بد خدمت خواهند کرد. و اگر خدمت نکنند ملت هست و آنها را بر کنار خواهد کرد. از این جهت به طور خصمانه با هم رفتار نکنید. برادر باشید با هم. اگر یکی رئیس جمهور شد، شما هم به او اعانت کنید. این طور نباشد که قبل از اینکه رئیس جمهور بشود بریزید به جان هم. فردا پای این صندوقها بریزید به جان هم. یا بعض از قشرها شرکت نکنند....
وقتی که بنا شد یکی رئیس جمهور شد، دیگری هم یک کار دیگر. دیگری هم یک کار دیگر. و کارها را به سلامتی انجام بدهید. و من مجاز نیستم که بیش از این با شما صحبت کنم. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را حفظ کند و موفق باشید.» (صحیفه امام، ج12، ص: 126 ـ 127)
ـ سخنرانی در جمع هیأت دولت و نمایندگان مجلس؛ حب نفس- دلگرم نمودن مردم (1359)
«برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم از اول خَلق تا آخر یک همچو موجود با برکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگتر مربّی بشر؛ این وجود مبارک است. و مُبیِّن احکام اسلام و ایدههای رسول اکرم، ذُریّه مطهّر ایشان و خصوص حضرت جعفر بن محمد صادق هستند.
کوشش انبیا و ایده بعثت در تمام قرنها؛ تربیت این موجود است. این موجودی که عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح میشود عالم و با فساد او به فساد کشیده میشود. کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند. نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای اینکه این موجود را به آن کمالی که لایق است برساند...
سه نظر در عالم هست. یک نظری که از روی حُب، مطالعه میکند موجودات را یا بعض موجودات را و یک نظری که از راه بغض نظر میکند به همه چیز و یک نظر ثالثی که حُبّ و بغض در آن نیست و آزاد است. آن دو نظر، نظر اشخاصی است که آزاد نیستند. بزرگترین گرفتاری بشر و ماها این گرفتاری است که خودمان داریم و از ناحیه خود ما هست. کسی که از روی حُبّ نفس به مردم و اشیاء نظر میکند و به اشیایی که نظر میکند از راه دشمنی و بغض نظر میکند؛ این نمیتواند آزاد باشد، در نظر دادن گرفتار است. و کسی که از راه حبّ نفس نظر میکند به موجودات یا به اشخاص یا به گروهها این آزاد نیست، نمیتواند حکم صحیح بکند. انسان گمان میکند که من خودم هر چه میگویم از روی آزادی است و بینظری، لکن اگر کسی یک همچو ادعایی کرد؛ این را نپذیرید. نمیتواند این انسان موجود آزاد از هواهای نفسانی و از حُبّ نفس- که منشأ همه گرفتاریهاست- آزاد بشود. مدّعی آزادی از این طور امور زیاد است، لکن واقعیت کم است. ممکن است که بسیاری از اشخاص حتی خودشان هم توجه نداشته باشند به اینکه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا، خودشان هم خودشان را مبرّا و منزّه میدانند، و این برای همان حُبّ نفسی است که انسان دارد. این حُبّ نفس، تمام عیوب انسان را به خود انسان میپوشاند. هر عیبی که داشته باشد برای خاطر این حُبّ نفس، آن عیب را نمیبیند، و گاهی هم آن عیب را حُسن میداند. و تا انسان با مجاهدتها و تبعیت از تعلیمات انبیا از این گرفتاری و عبودیت نفس خارج نشود، نه خودش اصلاح میشود و نه میتواند احکامی که میکند و رأیهایی که میدهد صحیح باشد، مطابق واقع باشد...
این عالم مُلْک، این عالم طبیعت یکی از مخلوقات خداست، و این عالم طبیعت هم جلوهای از جلوههای خداست. تعلق به این عالم طبیعت، تعلق به این دنیا، این اسباب این میشود که انسان را مُنْحَط میکند. ممکن است یک کسی به یک تسبیحی آن قدر تعلق داشته باشد که یک کس دیگری به یک سلطنت این تعلق را نداشته باشد. این اوّلی بیشتر به دنیا چسبیده است و آن دومی کمتر...
انسان اگر بخواهد حکم بکند به یک مطلبی، تصدیق کند در باطن یک مطلبی را. اول برود سراغ خودش، خودش ببیند چکاره است. انسان آن کنار بنشیند و نظرش را به عیوب مردم بیندازد یا محسَّنات دیگران را عیبجویی بکند یا بدیهای دیگران را تحسین بکند، خوب این یکی امرش آسان است. انسان وارد هیچ معرکهای نمیشود. آنهایی که در سرحَدّات دارند جنگ میکنند هِی اشکال میکند به آنها. وارد هیچ ادارهای نمیشود...
بالاترین آزادیها این آزادی از خود است، از حُب و بُغض است. و بالاترین گرفتاری ما همین گرفتاری است، گرفتاری حُبِّ نفس است، گرفتاری حُبِّ جاه است، گرفتاری حُبِّ شهرت است. من میخواهم این عمل از من صادر بشود تا مردم برای من دست بزنند. عمل خوب از یکی صادر شده این بدش میآید که از او صادر شده. این میخواهد از خودش صادر بشود که مردم بایستند و برای او هُورا بکشند. اگر یک عمل بدی مثلًا صادر شد از او به نظرش میآید که نه این عمل هم باید برایش چه باشد. برای اینکه خودش کور است از اینکه ببیند «حُبُّ الشَّیْء یُعْمی- وَ یُصِم»[1] هم آدم را کَر میکند هم آدم را کور میکند. خوبها را نمیبیند، بدها را میبیند. یک جا هم بدها را نمیبیند، خوبها را میبیند. اگر آدم فضولی هم باشد، خوبها را میکِشد طرف بدی، بدیها را هم میکشد طرف خوبی. با آن که خوب است، هر کار بدی بکند این دنبال این است که این کار بد را خوبش بکند. با یک کسی که خوب است، هر کار بدی بکند دنبال این است که این کار بد را هم بکشد طرف خوبی. این بر خلاف انسانیت است و بر خلاف صراط مستقیمی است که نبی اکرم و همه انبیای بشر برای همین آمدهاند. اگر موفق بشوند که این اسارت را، این اسارتی که من در خودم دارم، و هواهای نفس بر من مسلطاند، اگر این را از بین ببرند موفق شدهاند. و اگر قدرت بر این نباشد از باب اینکه هیچ موعظهای تأثیر نمیکند، هیچ گفتهای تأثیر نمیکند، هیچ نوشتهای تأثیر نمیکند، هیچ استدلالی تأثیر نمیکند. ادله فلسفی هم در یک همچو موجوداتی که دلشان بسته است به یک طرف، برهانهای فلسفی هم تأثیر نمیکند آنی که دشمن دارد رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- را، هر چه برهان هم اقامه بشود که این روی این مبادی درست میگوید، آن این مبادی را همهاش اشکال میکند. در یک حدیثی است که اهل جهنم میبینند که یک خنکی حاصل شد. میپرسند- قریب به این، حالا من [به این] نزدیکی ندیدم این را- که چه شد؟ میگویند که پیغمبر اسلام از اینجا دارد عبور میکند. میگوید: ببندید درها را، ببندید که ما عذاب را میخواهیم و این را نمیخواهیم...» (صحیفه امام، ج14، ص: 7 ـ 22)
ـ سخنرانی در جمع سفرای کشورهای اسلامی؛ وحدت ممالک اسلامی تحت لوای قرآن (1359)
«مبارک آن روزی است که اهداف اسلام، اهداف پیغمبر معظَّم اسلام در همه کشورهای اسلامی تحقق پیدا بکند و این طور نباشد که صرف شعار باشد و از حد الفاظ بیرون نرود. من امیدوارم که ممالک اسلامی در این وقتی که دنیا یک تحولی پیدا کرده است و مستضعفین بیدار شدند و بسیاری از ممالک، استقلال از سایر ممالک پیدا کردهاند ما مسلمین هم که جمعیتمان اگر هم باشیم بیشترین جمعیت را داریم، و ذخایرمان بزرگترین ذخایر است، و افرادمان افراد بزرگ و برجسته است، بتوانیم با وحدت اسلامی و زیر تعالیم قرآن مجید با هم مجتمع باشیم. در عین حال که همه در ممالک خودمان استقلال داشته باشیم، لکن تمام مجتمع باشیم تحت لوای اسلام و توحید و نگذاریم که دستهای ابرقدرتها در ممالک ما حکومت کند و ما زیر پرچم آنها باشیم...» (صحیفه امام، ج14، ص: 23 ـ 24)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ گرفتاری ایران و مسلمین (1360)
«این ملتی که با خون خودش و با زحمت خودش شما را از آن اختناق بیرون آورد و مسئله آن ناامنی به صورت قانونی را از بین برد، هیچ انصاف نیست که شما با این ملت با این مستضعفین این طور کنید. میدانید که گرانی و احتکار تلخیاش به ذائقه مستضعفین و عامه مردم محروم است، مشکل برای اینهاست و الا آنهایی که بالانشیناند و از طبقات مستکبر هستند و بالانشین، آنها برایشان این امور خیلی مطرح نیست؛ هم ذخیرهها دارند و هم اموال زیاد، هر قیمتی هم باشد میتوانند تهیه کنند. این مستضعفین هستند که بار این زحمت به دوش آنهاست و بار انقلاب هم به دوش قوی محترم آنها بود و هست و امیدواریم که این مسأله هم حل بشود، با انصاف فروشندگان و ثروتمندان و با توجه به اولیای امور. این مسائل داخلی یک مسائلی است که و لو به دراز مدت حل میشود...
باید توجه بکنند سران قوم توجه بکنند روشنفکران قوم، توجه بکنند علمای بلاد، توجه بکنند علمای کشور همه جا؛ توجه بکنند به اینکه دشمن کی هست و دوست کیست و باید دشمن را بیرون کرد و با دوست دست اتحاد داد. این گرفتاری با دست همه مسلمین باید حل بشود و تا اتحاد بین همه مسلمین نشود، این گرفتاریها هست؛ این یک گرفتاری عمومی است برای همه مسلمین...
بالاخره، اگر بخواهد بشر، مستضعفین عالم اگر بخواهند یک زندگی شرافتمندانه انسانی داشته باشند، باید همه مستضعفین جهان به هم دست بدهند و قدرت این قدرتمندانی که حق وتو دارند، اینها را باید محدود کنند.» (صحیفه امام، ج15، ص: 515 ـ 521)
ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورا؛ رسالت، جایگاه و عملکرد مجلس (1360)
«من هیچ تردیدی ندارم و در این معنا هم که مجلس در رأس همه ارگانها واقع است و مجلس، ملت است که متبلور شده است و تحقق پیدا کرده است در یک جای محدود، این هم بیاشکال است...
کسی نیست که بتواند بگوید که من دیگر بیعیب هستم. اگر بعض اشخاص پیدا بشود که خوب، بسیاری از عیوب را ندارند، لکن بیعیب ما نداریم در دنیا، و ما باید همیشه توجهمان به آن عیوب خودمان باشد. عیوب احتمالی، نمیگویم عیوب دارند، عیوب احتمالی. و انسان که بخواهد برای خدا کار بکند و به مقام انسانیت برسد، باید همیشه دنبال این باشد که ببیند چه عیبی دارد. دنبال این نباشد که ببیند چه حسنی دارد. برای اینکه، دنبال اینکه چه عیبی دارد، میشود که انسان درصدد رفع او برآید، و دنبال اینکه چه حسنی دارد، پرده میشود در چشم انسان و نمیتواند عیوب خودش را ببیند...
اگر خدای نخواسته، در مجلس شورا- نه به واسطه سوء نیت، به واسطه اینکه شناخت کم است- یک دستهای گمان میکنند که مکتب سرمایه داری بهتر از مکتب کمونیست است مثلًا، یک دسته هم آن طرفش را خیال میکند، آن که خیال میکند او بهتر است، میرود سراغ اینکه ببیند در اسلام کجاها اسمی از این مسأله برده شده، بدون اینکه توجه به اطراف مسأله بکند، ببیند که آنجایی که گفتند، پهلویش چه گفتند. یک دسته میروند آن چیزی را که باز خودشان به نظرشان رسیده، میروند دنبال آنکه او را پیدا بکنند. من در نجف که مشرف بودم، میدیدم که در این دیوارهای نجف، کربلا، یک چیزهایی را همین بعثیها که اساس ادیان را منکرند و قبول ندارند، در آنجا نوشتند از نهج البلاغه. آنهایی که در نهج البلاغه راجع به- فرض کنید که- انتقاد از اینکه سرمایه داری اگر بزرگ بشود در پهلویش مظلوم پیدا میشود، این طور شعارها را مینوشتند، منتها آنها نیت سوء داشتند. آنها اشخاصی نبودند که بروند برای اینکه نهج البلاغه چه میگوید، اطاعت کنند...
خطر بزرگ این است که امروز احتمال میرود که آن خطر برای ما باشد، این است که یک وقت ملت از حکومت برگردد. ملت را دیگران نمیتوانند برگردانند. امریکا هر چه به حکومت ما فحش بدهد و به مجلس ما فحش بدهد یا به افراد فحش بدهد، پیش مردم، اینها معتبرتر میشوند. و از آن طرف دیگران، منحرفین هر چه شما را بدگویی کنند برایتان بهتر است. مصیبت آن وقت بود که از شما تعریف کنند. اگر چهار مرتبه امریکا، من آن اوایل میگفتم این را که اینها نمیفهمند چطور اشخاص را زمین بزنند، چهار دفعه تعریف کنند از یک کسی، تعریف کنند از یک چیزی، وقتی تعریف کردند، مردم میفهمند این عیبی دارد که اینها تعریف میکنند از او، لکن خدا خواسته است که اینها نفهمند. اگر چند مرتبه مردم ببینند که در مجلس، آنهایی که فرستادند در مجلس و همه را به دیانت میشناسند، اینها رأیهایی میدهند که فقهای شورای نگهبان برای خاطر مخالفتش با اسلام رد میکند، خوب، درشان شبهه پیدا میشود. شما کاری بکنید که تحت تأثیر هیچ کس، خودتان را از تمام مکاتب دنیا تبرئه کنید و نصب العین شما اسلام و قرآن و احادیث اسلامی باشد؛ منتها چه احکام اولیه، چه گاهی احکام ثانویه. اگر این طور بشود، شورای نگهبان رد نمیکند دیگر. و من خوف این را دارم که یک مدتی که شما گفتید و آنها نپذیرفتند، مردم درشان شبهه پیدا بشود، چنانچه این خوف برای دولت هست. اگر دولت همان مسیر مردم را سیر کند، اگر دولت با این مردمی که در صحنه بودند، چه از بازرگانانشان و چه از- عرض میکنم که- دیگر مردمشان و چه از کاسبهای جزئشان، همه اینها- الّا نادری[2] که هیچ وقت نبودند- اگر دولت کاری بکند که اینها را یک وقتی همه را ناراضی کند، از حیث اینکه مالیاتها را زیاد کند بدون وجه، از حیث اینکه جرم برای تأخیر مالیات بدون وجه، از اینکه جریمه برای یک مسائل قرار بدهد بدون وجه، و همین طور قضاتی که در اطراف هستند، اگر خدای نخواسته، طریقشان را یک نحوی قرار بدهند که مردم کم کم شک در اینها بکنند، آن روز است که برای ما مصیبت پیش میآید؛ آن روز است که نه جنگ میتواند پیروز بشود و نه توجه به این معنا بکنید که مسائل را طوری طرح بکنید، مسائل را طوری رأی به آن بدهید که در شورای نگهبان رد نشود؛ یا اگر رد میشود در هر سالی یکی دو تایش رد بشود. اما شما از این ور یک ماه زحمت بکشید و صحبت بکنید و رد و ایراد بکنید و یک مسئلهای را تمام کنید، آنها بعد از چند روز بگویند اینها خلاف شرع است، با اسلام نمیسازد، یا با قانون اساسی مخالف است که آن هم از روی اسلام است، این وهن برای مجلس میآورد و این خوف برای ما ایجاد میکند که مبادا یک وقتی مردم خیال کنند که اینها تدین ندارند؛ توجه ندارند که نه، تدین دارند، دیدشان آن دیدی که باید باشد بعضیشان نیست و الّا نه اینکه بیتدین باشند، خیرخواهاند، حسن نیت دارند، تدین دارند، اما این طور نیست که همه اینها در دیدها یک طور باشند، و همه اینها در مسائل یک طور باشند. باید طوری بشود که اگر شما با هم اختلاف کردید، مثل اختلاف دو تا مجتهد باشد در مسائل، اختلافی باشد که دو مجتهد با هم دارند. آن اختلاف اگر باشد، پیش مردم هم مقبول است، پیش شورای نگهبان هم مقبول میشود. و اما اگر بنا باشد که یکیاش از یک طرفی بیفتد که شورای نگهبان بگوید این خلاف اسلام است، شورای نگهبان نمیگوید که این خلاف فتوای من است یا خلاف فتوای زید است، او میگوید خلاف اسلام است، اگر این طور بشود و تکرار بشود، این خطری است برای شما و برای همه. و اگر دولت هم بخواهد این طور مشی که گاهی وقتها میشود، این را ادامه بدهد و مردم را در فشار قرار بدهد، بازار را در فشار قرار بدهد، بداند که فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد. جلب نظر مردم از اموری است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را میکرد. دنبال این بود که مردم را جلب کند، دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به حق. شما هم باید دنبال همین معنا باشید، دولت باید دنبال همین معنا باشد، ارتش باید همین معنا را داشته باشد، پاسدارها باید همین طور باشند. اگر خدای نخواسته، بعضی از پاسدارها جوانی بکنند و یک کاری که بر خلاف موازین است انجام بدهند، اگر این تکرار بشود خدای نخواسته، چشم مردم از آنها، رأی مردم از آنها برمیگردد و مورد سئوال واقع میشوند و این مصیبت است. شما گمان نکنید که قدرت نظامی شما را نگه داشته است، قدرت ایمان شما را نگه داشته است و پشتیبانی ملتها، ملت. این را باید، این پشتوانه را باید حفظش بکنید. اگر این پشتوانه خدای نخواسته، یک وقتی از دست ما برود، همه ما از بین خواهیم رفت و اسلام هم دستخوش باز یک مسائل دیگر میشود...
این پاسدارها که عزیزترین افراد هستند در این کشور باید فکر کنند که این عزت خودشان را و این محبوبیت خودشان را حفظ کنند. اگر این حفظ نشود پوسیده میشوند، از بین میروند و این به این است که مشیشان را مشی اسلامی قرار بدهند. دادگاهها مشیشان را مشی اسلامی قرار بدهند. میدهند اما خیلی توجه کنند. اگر یک جا دیدند که یکی اشتباه کرده، اشتباه را به او بگویند. اگر دیدند تعمد کرده، اطلاع بدهند تا با او رفتار اسلامی بشود. و بالاخره همه ما، همه این دولت و همه این اشخاصی که در کارهای دولتی، یا در کارهایی که در جمهوری اسلامی باید بشود دست به کار هستند، باید این حیثیت خودشان را پیش مردم حفظ کنند. و این حیثیت حفظ میشود به اینکه به مُرّ اسلام عمل بشود، اعم از احکام اولیه و چنانچه نشد و تشخیص داده شد به اینکه الآن مصلحت در حکم ثانوی است، احکام ثانویه؛ و اما این هم باید روی تشخیص صحیح باشد...
ما وقتی مردم را داریم، اسلام را داریم و رضای خدا را داریم، همه چیز داریم و هیچ یک از آن تبلیغات سوء تأثیری نمیکند؛ اما اگر خدای نخواسته مردم یک وقتی لغزش پیدا کردند، دیدند شما خدای نخواسته دارید یک کار خلافی میکنید و خیال کنند عمد است، خوب، آنها که نمیدانند این مسائل را، توده مردم که نمیتوانند مسائل را تحلیل کنند به طوری که بفهمند که کجا عمد بوده، کجا نبوده، فلان آقا چه بوده است، او چه بوده، این مصیبت میشود برایتان. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه جدیت زیاد در این مسأله بکنید. و ان شاء اللَّه رأیهایی که شما میدهید، مشورتها زیاد باشد. بلکه گاهی وقتها با بعض افراد شورای نگهبان مشورت کنید و بعد از اینکه مشورت شد و این امور آن طور شد، دیگر نه شورای نگهبان رد میکند و نه مردم ناراضی میشوند. مردم وقتی دیدند یک حکمی را حکم خداست، مجلس گفته است، شورای نگهبان هم که دنبال این است که احکام اگر خلاف اسلام باشد ردش کنند، حالا که قبول کردند اسلامی است، مردم با اسلام که دعوا ندارند. مردم، اسلام هر چه بفرماید قبول میکنند. کسی که جوانش را برای اسلام میدهد دیگر دنبال این نیست که مثلًا فلان چیز را ندارد، چطور باشد، یا فلان چیز را دارد، چه بشود. ما باید این اسلام عزیز را نگهداری بکنیم. مجلس اسلامی ما نگهبان اسلام باشد و همه ارگانها و دولت، نگهبان اسلام، خدمتگزار اسلام باشد؛ وقتی خدمتگزار اسلام شد همه مسلمانها با آن موافق هستند. چه در ایران و چه در خارج ایران، همه با آن موافق هستند. آن عدهای هم که مخالف هستند، مخالف اسلام اصلش هستند، آنها هم تأثیری دیگر حرفهاشان ندارد...» (صحیفه امام، ج17، ص: 245 ـ 255)
ـ حکم عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور (1362)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مدّ ظله العالی
احتراماً- به پیوست آمار 305 نفر از محکومین دادگاههای انقلاب اسلامی سه شهر که استحقاق عفو و تخفیف در مجازات دارند تقدیم میگردد.
عبد الکریم موسوی اردبیلی- رئیس دیوان عالی کشور].
بسمه تعالی
موافقت میشود.[3] روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج18، ص: 305)
[1] -« دوست داشتن چیزی، انسان را کور و کر میکند». عوالی اللآلی، ج 1، ص 290، ح 149، مسند أحمد، ج 5، ص 194.
[2] - بعضی؛ تعدادِ اندکی.
[3] - به استناد اختیارات و وظایف رهبری مندرج در اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران