امروز با امام: بیستونهم دی
ـ نامه به آقای محمدعلی گرامی و تشکر از عواطف مردم (1342)
[پیشگاه زعیم عالیقدر و مرجع المراجع حضرت آیت اللَّه العظمی خمینی- متع اللَّه المسلمین بطول بقائه
با کمال خضوع؛ بچههای طیور وقتی که موقع پریدنشان میرسد با آن انس زیادی که به مادر خویش دارند باید گرفتار جدایی شوند تا طیران را یاد گرفته طبق ناموس تکامل طبیعی موجودات ضمن استقلال خود به تکامل برسند، زمین میخورند و برمیخیزند، میپرند و وامیمانند تا به هدف نزدیک شوند. این قانون- تکامل در ضمن انفصال- کأنّه همگانی بوده از جمادات گرفته تا اعلا مرتبه وجودات (مادی) استمرار دارد، هیچ میوهای یک شبه نمیرسد و هیچ غورهای به بامدادی شیرین نمیگردد، در طرز تکوین گوگرد و جیوه- اساس فلزات چکش خور- میگویند مواد بُخاری و دُخانی قعر زمین در کرّ لیالی و ایام و تعاقب حرارت و برودت باید آن قدر انفصال و انوصال پیدا کنند تا گوگرد و جیوهای تشکیل دهند تا فلزاتی درست شوند که زیر چکش آهنگر هم دست از قدرت خود بر ندارند. اکمل موجودات وجود نوری نبی اکرم هم باید گرفتار فراق وحی شود تا بسوزد و بگدازد به حدی که از مبدأ اول تسکینی محبتآمیز رسد: ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی ... وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی[1] و تکامل یابد ...
آری زعمای روحانی ملت، قیم و ولیّ ملتند باید ملت آن قدر انوصال و انفصال بیند تا خود کامل شود و بالاستقلال بتواند اجتماع، مدینهای فاضله شود، تا شاگردان مکتب این زعما پخته شوند و برای ورود در اجتماع- در طی سنین طولانی- آماده شوند، و تا کامل خود را قوی کنند، و تا خود زعیم نیز یوسف وار چاهی را هم ببیند، تا حلیه وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ[2] پوشد. ما نمیدانیم شاید مصالح تکوینی الهی زیاد باشد. آری افرادی که تا آخر تحت نظر پدران خودند عملشان تکامل پیدا نمیکند و باید کرّ و فرّی باشد، معاملاتی اختیاری انجام گیرد تا پخته شوند. این بنده ناچیز باید بسیار اعتذار جوید که ذهن رجلی الهی و عالمی ربانی را این قدر معطل کند اما چه کند اینها که سوز و گدازهای دوران انفصال اوست، با «او» در میان میگذارد باشد که تخفیف یابد، این بنده میدانم که رسم صحبت با مرجعی عالیقدر- و به زعم خود مرجع المراجع- این نیست، لیکن به زعم خود روایاتی به او جرأت چنین جسارت داده است!! روایاتی که مرجعیت را علاوه بر یک حکومت اجتماعی یک اثر تکوینی الهی قرار داده و محرومیت عدهای را از این منصب با لسان لا یُصیب أمرنا الخ- علی الظاهر المظنون فی بعض روایات ابی الجهد- بیان میکند که در نتیجه یکی از شئون آن محبت و وُدّی خواهد بود که در کریمه الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا[3] بیان شده است، این منقولات که ظواهر کار را کنار زده پای محبت و ودّ و صفا و قداست و اجمالًا پای روح را به میان میکشد او را بهتر جری ساخته که پرده برداشته، مکنونات قلبی خود را بیان کند:
آری سالی چند است که باغبان قلوب بذری پاکیزه و مرغوب در زمین دلم کاشته و عوامل حیات را بر پرورشش گماشته و مواد لازم را از مجاری مخصوص مقرر داشته است. اشعهای روانبخش و ملکوتی از چشمانی پر فروغ و جذاب بر آن تابیده و آبی بس گوارا و صافی از چشمه قدس بر آن جاری ساخته، و شوقی کامل و شوری بالغ در درون به ودیعت نهاده و مطالبی علمی دقیق و عمیق و مبانی پخته در جلسات درس برای رزق الهی عقل مقرر داشته و نسیمی لطیف از سَمت امید به سوی آن رانده و علی رغم شتاب طبیعی انسان با تدبیری متین و حوصله تام اندک اندک آن بذر را مستعد نموده آن گاه که استعداد جهش بیشتری پیدا کرده «جریانی» پیشامد کرد و به جدایی مبتلایش ساخت! از این نموّ و تکامل روزافزونی در آن پدید آمده و در اندک مدتی با سرعتی عجیب خود را به صورت نهالی برومند در آورده و ریشههای نیرومند خود را در اعماق دل دوانید...
افسوس! که باد سوزان هجران امان نداد میوههایش برسد و بیرحمانه برگهای شاداب آن را پژمرده ساخت و شعله شادی در دیدهام خاموش و نهال امید در دلم پژمرده شد ... اما از کجا که این سوز و گداز هم از تدابیر حکیمانه او نباشد تا تلمیذ تکامل یابد ... ولیای هجر سوزان اندکی نرمتر! وای آتش جدایی اندکی آرامتر! که این دل افسرده را تحمل این همه رنج نباشد...
ای خدایی که دل از توست، مهر از توست، هستی از توست، دل ما را از محبت خود و دوستانت پر کن، الهی، قدمی ده که به سوی تو آییم و راهی نمای که به تو رسیم. اکنون که راز بدین جا میرسد و حرارت دل تسکین مییابد باز عقل هی میزند که این صحبتها رسم ادب نیست! آری همیشه این بنده چنین بودم و خجالت مانع تماسهای کم میشده آن وقت متمرکز میشده و به صورت شقشقهای سرزده میشده و یا عنوان پررویی به خود میگرفته و یا متلون المزاج میکرده است. ولی باز در نظر میآید عنوانی که در کتاب قضا عنوان شده که بر لایق قضاوت واجب است خود را به حضور حاکم معرفی نماید و عقل استحسانی میگوید: ارادتمند تام و مقلد کامل هم باید خود را در مقام امتثال و حضور انجام اوامر مولوی به معرض تعرفه در آورد، ولی اینها همه بهانه است. اینجا از محضر آن پدر روحانی تقاضا دارد که در صورت امکان جواب مسائل ذیل را مرحمت فرمایند که مورد لزوم است. 3 رمضان 83- قم، مدرسه خان، محمد علی گرامی قمی]
بسمه تعالی
عواطف برادران ایمانی و خصوصاً مخصوصین آنها بار گرانی است که به دوش من بسیار سنگینی میکند، باشد که خداوند متعال مقدر فرموده باشد که با عواطف غیبیه خود به صورت حاضر از آن سنگینی کاهش دهد. رحمتهایی که در ظاهر، نقمت بروز میکند از رحمتهای ظاهره شاید لطیفتر و به عواطف نزدیکتر باشد. از خداوند تعالی توفیق علم و عمل صالح برای همه خواستار است.» (صحیفه امام، ج1، ص: 257 ـ 259)
ـ مصاحبه با تلویزیون فرانسه درباره اوضاع ایران پس از تبعید شاه (1357)
سؤال: [از حضرت عالی تشکر بکنم به عنوان اینکه ما را قبول کردید که بیاییم با شما مصاحبه کنیم و تلویزیون فرانسه را. مخبر ما از تهران گزارش میدهد که میلیونها نفر در خیابانهای تهران مشغول تظاهرات هستند. میخواستیم ببینیم که شما در جریان این امر هستید؟ و نظرتان راجع به این تظاهرات عظیمی که در تهران وجود دارد چیست؟]
جواب: تظاهرات در تهران تنها نیست؛ در سایر بلاد ایران- شهرستانهای ایران هم هست. و نظر من این است که برای چندمین بار رفراندم عمومی است به اینکه نه شاه را- یعنی شاه سابق را- و نه حکومت او را و نه شورای سلطنتی را ملت ایران نمیپذیرید. و ملت ایران حکومت اسلامی میخواهد و همین رأی عمومی است بر اینکه حکومت اسلامی را طالب است و چیز دیگری را غیر از این طالب نیست، حکومت دیگری را نمیپذیرد.
[صحبت از شورای سلطنت فرمودید؛ آقای تهرانی آمدند به اینجا که میخواهند با شما ملاقات بکنند و شما را ببینند. آیا شما میخواهید ایشان را ببینید و تماسی با شورای سلطنت داشته باشید؟]
- من تماسی با شورای سلطنت نمیتوانم داشته باشم. ایشان از من تقاضای ملاقات کرد و گفتم به ایشان تذکر بدهند که تا شما استعفا ندهید از شورای غیر قانونی سلطنت، و تا اینکه اعلام نکنید که این استعفا برای این است که قانونی نیست، من با شما ملاقات نخواهم کرد[4].
[همان که فرمودید رفراندم عمومی مردم در ایران در جریان است و این جمعیت کثیری که آنجا هستند میخواهند که شما برگردید. تا به حال فرمودید که هر موقعی که وقتش برسد برمیگردم؛ در چنین صورتی چه تصمیمی خواهید گرفت؟]
- باز هم همان را تکرار میکنم که وقتی که صلاح دیدم و رفتنم در آنجا اصلح بود، خواهم رفت.
[ما اطلاعاتی داریم که اعتصاب غذا در بعضی از پادگانها و در بعضی از واحدهای نظامی صورت گرفته. آیا فکر میکنید که این علامت این است که ارتش شروع کرده به برگشتن به طرف شما؟]
- ما امیدواریم که ارتش به تمام اقشارش برگردد؛ البته قشرهایی از او رو به ملتند. لکن صلاح ارتش این است که همه برگردند به آغوش ملت، و با شاهی که کنار رفت و دیگر برگشت ندارد، هیچ تماسی نداشته باشند؛ و توهّم نکنند که باید به شاه وفادار باشند. شاهی که به ملت آنها خیانت کرد و این همه جنایات به برادران آنها وارد کرد و ارتش را به صورت یک وابسته درآورد و اقتصاد ملت ما را فلج کرد و زراعت ملت ما را از بین برد، این شاه قابل این نیست که به او توجه بشود؛ و ارتش باید ارتش ملت باشد. و ما ارتش را از خودمان میدانیم و اگر چند نفری در آنها خیانتکارند حسابشان از سایرین خارج است. و ما امیدواریم که همه آنها به آغوش ملت برگردند. و از آنها ما پذیرایی خواهیم کرد.
[برای مدتها شما رفتن شاه را خواستهاید. حال که او رفته، میخواهید که دوستان شما در ایران قدرت را به دست بگیرند؛ به چه نوعی؟ به صورت قانونی یا به صورت فشار افکار عمومی- با این تظاهراتی که دارند؟]
- فشار افکار عمومی همان قانون است. سلطنت در ایران به آرای مردم به خیال آنها آمده است و حال آنکه از اول هم نیامده بود. قانون ما این است که سلطنت باید با آرای عمومی مستقر بشود و الآن آرای عمومی خلع کرده است او را، بلکه مکرر اعلام خلع او را کرده. بنا بر این ما همان فشار افکار عمومی- که قانون واقعاً همان است- باید قدرت را به دست بگیریم و حکومت را مستقر کنیم.
[طبیعتاً در چنین شرایطی سؤالات زیادی طرح میشود و از جمله آنکه میگویند که شما آیت اللَّهها در ایران به همان اندازه که شاه ثروتمند است ثروت دارید و احیاناً از کشورهای مختلف کمک میگیرید. این پشتیبانی از کشورهای مختلف از کجاست؟ و بعضیها هم میگویند که به قدرت رسیدن شما برگشت به دوران گذشته است]
- اما قضیه ثروتمند بودن روحانیین در ایران، یک مطلب بسیار کذبی است که واضح است فساد آن. و اما اینکه از جاهای دیگر پشتیبانی میشود، آن هم تکذیب میکنم و ابداً از هیچ مملکتی، از هیچ جایی به روحانیین ایران پشتیبانی نمیشود و کمک مالی نمیشود لکن مردم ایران علاقه دارند، علاقه اسلامی دارند به روحانیین ایران، و مردم ایران هر کمکی روحانیین بخواهند به آنها میدهند و احتیاج به کمکهای خارجی ندارند.
[قسمت دوم سؤالم که مربوط به گذشته یعنی به عقب برگرداندن است.]
- اینکه گفته میشود که ما میخواهیم مملکت را به عقب برگردانیم این مطلبی بوده است که شاه برای اینکه دست و پا بزند و خلاص بشود از این گرفتاری که دارد منتشر کرده. ما با جمیع آثار تمدن موافقیم و مایلیم که مملکت ما مجهز بشود به جمیع آثار تمدن لکن نه به آن طور که شاه عمل کرد. شاه تمام آثار تمدن را در ایران به یک آثار فاسدکننده مفسد درآورد: سینماها را محل فساد درست کرد، اخلاق جوانهای ما را فاسد کرد، مراکز فحشا را زیاد کرد، مراکزی که جوانهای ما را عادت به چیزهای باطل مثل هروئین میکند زیاد کرد؛ و ما با اینها مخالفیم. و اما با آثار تمدن و پیشروی به هیچ وجه مخالف نیستیم، با پیشرویهای شاه مخالفیم که پیشرویهای او ما را به عقب برگردانده؛ و حالا سالهای طولانی باید ایران زحمت بکشد تا اینکه ایران را به حالی برساند که ترمیم بکند این فسادهایی که شاه در ایران ایجاد کرده و این خرابیهایی را که به بار آورده.
[اجازه بدهید که از طرف تلویزیون فرانسه از شما تشکر بکنم که ما را اینجا پذیرفتید آیا فکر میکنید آن روزی که از اینجا بروید متأسف خواهید بود از این محل، از این مکان؟]
- محل برای من هیچ مطرح نیست. من هر جا بتوانم خدمت بکنم به انسانیت، خدمت بکنم به ملت خودم، آنجا برای من خوب است. تا اینجا بتوانم خدمت بکنم علاقه دارم که اینجا باشم؛ وقتی اینجا نتوانم خدمت کنم علاقهای به اینجا ندارم؛ به آنجا دارم که بتوانم خدمت بکنم.» (صحیفه امام، ج5، ص: 498 ـ 501)
ـ استفتاء درباره صلاحیت مخالفین با قانون اساسی برای ریاست جمهوری (1358)
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
[حضور محترم آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دامت برکاته
پس از اهدای سلام و تحیت، آیا کسانی که به قانون اساسی رأی ندادهاند و با آن مخالفند، میتوانند رئیس جمهور شوند؟ جمعی از مؤمنین].
بسمه تعالی
کسی که به قانون اساسی رأی مثبت نداده، صلاحیت ریاست جمهوری ایران را ندارد.[5] روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج12، ص: 119)
ـ وصیتنامه[6] و تعیین آقایان پسندیده و منتظری به عنوان وصی (1358)
مخاطب: ورثه امام خمینی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
غُرّه ربیع الاول 1400
أشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمد رسول اللَّه و الائمة علیهم السلام ائمةٌّ معصومین و ان ما جاء به النبی حقٌّ.
قبلًا در نجف اشرف که بودم برای امور ایران، چهار نفر از آقایان علمای اعلام را وصی خود قرار داده بودم. اینک که در قم هستم وصیت سابق را لغو نمودم، و وصی خود قرار دادم حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده، اخوی مکرم و جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری- دامت افاضاتهما- را راجع به جمیع امور، خصوصاً مربوط به وجوه شرعیه که در نزد خودم و آقای پسندیده یا جای دیگر است.
کسی حق مزاحمت با آنان را ندارد، و این دو نفر وصی مطلق من هستند.
امید است ان شاء اللَّه تعالی موفق و مؤید باشند. و مقدار جزئی وجه شخصی من هست که در طبقه بالای محلی که وجوه در آنجا است، میباشد؛ در طرف راست آن محل؛ آنچه در آنجا است به مخدره مادر احمد[7] بدهند.
از فرزندانم میخواهم که با هم با صلح وصفا عمل کنند.
و از احمد[8] میخواهم که با مادر و خواهرانش با کمال خوبی عمل نماید. و همه از مادرشان اطاعت کنند. و از همه میخواهم که با حسین[9] و مریم[10] خوشرفتاری کنند.
و امیدوارم که همه سلامت باشند، و در اطاعت خدای تعالی از خداوند تعالی توفیق همه را خواهانم. روح اللَّه الموسوی الخمینی.» (صحیفه امام، ج12، ص: 120 ـ 121)
ـ نامه به آقای پسندیده درباره اعتبار وصیت پیشین (1358)
«بسمه تعالی
حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده- دامت برکاته
وصیت سابق در موضوع آنچه مربوط است به امور شخصیه که چیزهایی راجع به مادر احمد[11] سفارش شده بود به قوّت خود باقی است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج12، ص: 122)
ـ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم؛ اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها (1359)
ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و اداره کشور خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود. در سیر الی اللَّه هم اهل معرفت گفتهاند که یَقْظه- بیداری- اوّل منزل است.[12] در طول تاریخ، در این سدههای آخر، کوشش شده است که ملتهای جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشد. و شخصیت خودشان را اصلًا وابسته به غیر بدانند. این قضیه از سالهای بسیار طولانی بوده است، و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود...
ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند که ما هیچ یک از امور صنعتی را قادر بر تحققش نیستیم. ملت ما فقط لُولِهِنْگ[13] میتواند بسازد. کار دیگر از او نمیآید. باور کرده بود این ملت بیچاره روی تبلیغاتی که قدرتهای پیشرفته و بزرگی کرده بودند. و تبلیغات داخلی که وابستگان به آن قدرتها کرده بودند به اینکه ما باید همه چیزمان از خارج باشد. و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما، که غرب یک نژاد برتر است...
ما تا بیدار نشویم از این خواب و تا توجه به این نکنیم که ما هم انسان هستیم، و ما هم شخصیت داریم و ما هم ملتهای بزرگ هستیم، ما هم، مسلمین هم یک میلیارد تقریباً جمعیت با همه وسایل دارند، تا این معنا را ما باورمان نیاید، نمیرویم دنبال کار. یک جمعیتی اگر نشستند و دستشان را دراز کردند پیش یک جمعیتهای دیگر که بده به ما، تمام همّشان این بود که هر چه میخواهد از خارج بیایند و بدهند به شما و ذخایر شما را از اینجا ببرند در ازای آن چیزی که میدهند، این ملت اگر یک میلیون سال هم زندگی بکند همان حال اوّل است، تنبل بار میآید، بیاراده بار میآید. این تبلیغات دامنهداری که کردند و حالا هم باز میکنند به گوش شما نباید برود. شما باید بیدار بشوید و از این خوابی که بیشتر از چند صد سال به ما تزریق کردند و ما را خواب کردند. اول قدم این است که ما بیدار بشویم. بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم و ممالک دیگر و رژیمهای دیگر و نژادهای دیگر برتر نیستند از ما. منتها آنها با تبلیغاتشان ما را جوری کردند که همیشه دستمان طرف غرب یا طرف شرق دراز باشد و هر چه میخواهیم از آنجا برای ما بیاید. اگر ما بیدار بشویم که ما هم موجودی هستیم مثل سایر موجودات و ما هم انسانی هستیم مثل سایر انسانها و نژاد ما هم نژادی هست مثل سایر نژادها، اگر این معنا را ما توجه به آن بکنیم و بفهمیم که ما باید خودمان برای خودمان وسایل زندگی را فراهم کنیم، خودمان برای خودمان کار بکنیم، اگر دستمان را از شرق و غرب کوتاه کنیم و خودمان مشغول فعالیت بشویم، یاد بگیریم لکن بعد از یاد گرفتن خودمان کار بکنیم، نرویم سراغ اینکه بنشینیم تا حتی یکی گلیمی هم که میخواهیم، یک پتویی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند، یک تفنگی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند، اگر ما به این معنا توجه کنیم و بیدار بشویم، دنبال بیداری، اراده پیش میآید که ما بخواهیم که خودمان وسایل اجتماعی خودمان را فراهم کنیم با کوشش خودمان...
باید توجه کرد به اینکه ما نباید همیشه دستمان دراز باشد. یک دستمان طرف غرب دراز باشد، یک دستمان طرف شرق دراز باشد. تا این دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است ما وابسته هستیم. ما که میخواهیم وابسته نباشیم باید اول بیدار بشویم به اینکه ما خودمان هم شخصیت داریم. ما میتوانیم کار انجام بدهیم...
شما متوقع نباشید که همین امروز بتوانید طیّاره درست کنید. میگ درست کنید. البته الآن نمیشود، اما مأیوس نباشید از اینکه میتوانیم درست کنیم. باید بیدار بشوید، بروید دنبال اینکه آن صنایع پیشرفته را خودتان درست بکنید. وقتی این فکر در یک ملتی پیدا شد و این اراده در یک ملتی پیدا شد، کوشش میکند و دنبال کوشش این مطلب حاصل میشود. یأس از جنود ابلیس است، یعنی شیطانها انسان را به یأس وامیدارند. همین ابلیسهایی که میبینید در طول تاریخ ملتهای ضعیف را مأیوس کردهاند. همینهایی که به ملتهای ضعیف تزریق کردند که ما هیچ نمیدانیم و هیچ نمیتوانیم. همینهایی که به ملتهای ضعیف به واسطه وابستگیشان به خارج گفتند که ما باید غربی باشیم. ما ارتشمان هم باید از غرب برایش یک کسی بیاید. کارخانههایمان هم باید از غرب بیاید راهش بیندازد. ما باید این جنود ابلیس را کنار بزنیم. و امید، که از جنود اللَّه است در خودمان زنده بکنیم. به خودمان امیدوار باشیم. تکیه به اراده خودمان بکنیم. تبع اراده دیگران نباشیم...
لکن همه با هم مجتمعاً این اراده را بکنیم تا کار انجام بگیرد. آنهایی که در ارتش هستند، در قوای مسلّح هستند، با هم هماهنگ باشند، و با هم بخواهند که ارتششان قوی باشد، و ارتششان قوای مسلّحهشان را خودشان اداره کنند. و میتوانند و میبینید که توانستند و میتوانند. و آنهایی که در کارخانهها هستند و در کارگاهها هستند و در امور صنعتی هستند، خودشان بگویند ما خودمان میکنیم و میتوانیم.
امید در خودتان ایجاد کنید. نویسندههای ما، گویندگان ما همهشان دنبال این باشند که به این ملت امید بدهند. مأیوس نکنند ملت را. بگویند توانا هستیم. نگویند ناتوان هستیم. بگویند خودمان میتوانیم و واقع همین طور است، میتوانیم. اراده باید بکنیم.
برادرهای من! خواهرهای من! توجه بکنید که مسئولیت داریم امروز، مسئولیتهای بزرگ داریم ما. اگر این نهضتی که تا اینجا رسیده و این انقلابی که تا اینجا رسیده است و یک جمهوری اسلامی در مملکت ما تحقق پیدا کرده است، اگر این از دست ما برود همه ما مسئولیم. اگر قلمهایی که در روزنامهها به ضد هم چیز مینویسند کمک کنند برای از بین رفتن جمهوری، همه مسئولند ما مسئولیم. و ما اسلام، امانت است پیشِمان. احکام اسلام امانت است پیشِمان. و نباید با سر قلمها خیانت کنیم بر این امانت. و نباید با زبانها خیانت کنیم به این امانت. و نباید با قلمها و قدمها به این امانت بخواهید خیانت کنیم. اگر بخواهید کشورتان مستقل باشد، اگر بخواهید کشورتان روی پای خودش بایستد و بخواهید آزاد باشید، باید از این طور مناقشات دست بردارید. و همه نظر حَسَن بکنید. و برادروار همه با هم کمک بکنید تا این کشور به مقصد خودش برسد.» (صحیفه امام، ج13، ص: 531 ـ 540)
ـ سخنرانی در جمع ائمه جمعه اصفهان و چهارمحال بختیاری؛ تهذیب نفس (1360)
«ما باید ببینیم که بیشتر صدمهای که اسلام خورده است از چه خورده است و از چه گروهی و بیشتر چیزی که اسلام به او اهمیت داده است چه امری است تا راه باز بشود برای کوشش ما که در این امری که اهتمام دارد اسلام در آن، کوشش کنیم و جلوی آن چیزهایی که بر اسلام وارد شده است، صدماتی که بر اسلام وارد شده است، ان شاء اللَّه، جلویش گرفته بشود. من گمان میکنم که آن چیزی که به اسلام بیشتر از همه چیز ضرر زده است عدم تربیت صحیح است، تحقق پیدا نکردن تهذیب و اخلاق اسلامی است.
اگر شما در طول تاریخ اسلام بلکه همه انبیا توجه کنید و البته توجه دارید، آن قدری که اسلام از این اشخاص منحرف و غیر مهذب صدمه خورده است و تمام ادیان صدمه دیدهاند، از هیچ چیز دیگر ندیدهاند. اصل اساس آن چیزی که به مکتبهای توحیدی ضرر رسانده است و مانع شده است از اینکه رشد پیدا کنند، همین غیر مهذب بودن بود؛ گاهی از طرف اشخاصی که علم دارند و مهذب نیستند و بیشتر هم از طرف اشخاصی که جاهل بودند و مهذب نبودند. و معلوم نیست که آن قدری که از طرف عالم غیر مهذب اسلام صدمه دیده است، از طرف جهال غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده است، از طرف جاهل غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده باشد.
تمام مکتبهای انحرافی را اشخاص دانشمند و ملّا ایجاد کردند؛ چه آن چیزهایی که مذهبسازی بوده است، آنها هم اشخاص عالمی بودند که مذهب درست کردند؛ مذهبهای انحرافی، و چه مکتبهای سیاسی که آنها هم از جانب اشخاص دانشمند و عالم بوده است. و آن قدری که به مکتبهای توحیدی از این سنخ جمعیت که عالم بودند و همه جور علمی هم شاید میدانستند، صدمه خورده است، از هیچ طایفهای نخورده است...
امروز بحمد اللَّه این فرصت برای ما، برای شما آقایان علما، برای همه علمای اسلام در ایران پیش آمده است که راه باز است برای مهذب کردن مردم و دعوت مردم به صلاح. بنا بر این، آن چیزی که در رأس همه امور است، برای همه ماها اول تهذیب نفس است و در خلال او تهذیب مردم است. اگر انسان خودش مهذب نباشد نمیتواند دیگران را تهذیب کند، حرف اثر ندارد. وقتی که آقایان خودشان را تهذیب کردند، خصوصاً، ائمه جمعه که سر و کارشان با تودههای عظیم مردم است، ائمه جماعت هم هست، اما ائمه جمعه بیشتر الآن مورد توجه هستند، آنها باید ان شاء اللَّه به مقام عالی تهذیب برسند و مردم را هم دعوت به این مطلب بکنند. تمام آن مسائلی که در اسلام [است] حتی مسائل سیاسیاش، مسائل تهذیبی است، برای درست کردن آدم است. ما نباید همه مسائل را حالا دنبال مسائل سیاسی قرار بدهیم. باید همه مسائل را دنبال مسائل اسلامی و خصوصاً، این وجهه تهذیب مردم [قرار دهیم]. شما ملاحظه میفرمایید که لحن قرآن در این باب از همه ابواب دیگر زیادتر و بیشتر تأکید در آن دارد؛ چندین آیه قسم هست و بعدش قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها[14]. این به ما میفهماند که اساس مسائلی که همه چیز به آن درست میشود، آن تهذیب است و اساس همه مسائلی که انحرافی است، این عدم تهذیب است و «دَسّی» در نفس انسان است، «دسّی» شیطان است؛ بنا بر این، باید ما سرلوحه همه امورمان را این قرار بدهیم...
همه اینها میبینند که اگر این انقلاب در ایران ان شاء اللَّه، به ثمر برسد و آن طوری که خواست اسلام است تحقق پیدا بکند، ناچار این انقلاب به خارج صادر میشود. هیچ احتیاجی به این نیست که کسی هم برود این کار را بکند.
همه انبیا آمدند و با قلدرها دعوا کردند. البته آنهایی که میخواهند انبیا را قبول نکنند و وابستگان به انبیا را محکوم کنند، آنها میگویند که دین برای این است که مردم را تخدیر کند، اینها تخدیر میکنند و قدرتهای بزرگ میچاپند. ولی هر کس نگاه کند به سیره انبیا از صدر عالم تا حالا، میبیند که آنی که اطراف انبیا جمع شدند مظلومها هستند، آنی که مقابل انبیا بودند قلدرها بودند. ما هیچ نبیای را سراغ نداریم که با یک قلدری ساخته باشد به ضد ملت خودش. و هیچ وصی نبیای را سراغ نداریم که ساخته باشد به ضد ملت خودش. این سیره انبیا از صدر عالم تا زمان خاتم همین بوده است که در مقابل این قدرتهایی که ظالم بودند- منتها هر کدام در یک محیطی بودند- از آنجا شروع کردند. حضرت موسی در یک محیطی بوده از آنجا شروع کردند. لکن مقصد این بوده است که ریشه استکبار را از جهان بکنند و مردم را از این ظلمهایی که بر ایشان میشود نجات بدهند. از این جهت، دو طایفه به شما توجه دارند: یک طایفه مستکبرین و سودجوها و طوایفی که به آنها وابسته هستند. آنها را توقع نداشته باشید که با شما صلح بکنند، آنها هم نخواهند صلح کرد. آنها همهشان همان برنامه «فرعون» ها را دارند که سر سازش هیچ ندارند و یک دسته هم مستضعفین جامعه هستند که اکثریت و یک اکثریت محروم هستند، این دسته هم با شما هستند...
آن چیزی که خواص مختلفی دارد که جاهای دیگر ندارد، این انقلاب اسلامی ایران است. اولًا، اسلامی است، هیچ انگیزهای غیر اسلام ندارد؛ یعنی، شما از آن اول کشور تا آخر کشور هر جا بروید، مردم فریادشان این است که ما جمهوری اسلام را میخواهیم، ما اسلام را میخواهیم؛ همین طور هم هست. یکی اینکه این انسجامی که پیدا شده است بینشان؛ یعنی، تمام ملت ما با هم منسجماند، یک عده قلیلی هم هستند که خوب، همه جا عده قلیل هست که آنها مخالف با اسلام هستند و الّا تودههای بزرگ مردم همراهاند با شما. این هم یک خصوصیتی است که در این انقلاب است...» (صحیفه امام، ج15، ص: 503 ـ 514)
ـ پیام به ملت ایران؛ تسلیت رحلت آقای سید احمد خوانساری (1363)
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
خبر رحلت مرحوم مغفور آیت اللَّه خوانساری- رحمة اللَّه علیه- موجب تأسف و تأثر گردید. این عالِم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزههای علمیه و مجامع متدینه مقام رفیع و بلندی داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس و تربیت و علم و عمل به پایان رساند، حق بزرگی بر حوزهها دارد؛ چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیت بود. از خداوند تعالی برای ایشان رحمت و مغفرت و برای علمای اعلام و حوزههای علمیه صبر و اجر خواستارم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.» (صحیفه امام، ج19، ص: 128)
ـ پاسخ استفتاء در مورد شرط اعمال ولایت از سوی فقیه جامع الشرایط (1366)
[حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی. پس از اهدای سلام و تحیت، در چه صورت فقیه جامع الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد. أدام اللَّه ظلّکم علی رؤوس المسلمین.
نمایندگان حضرت عالی در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور، عباس خاتم یزدی- توسلی- عبایی- کشمیری- قاضی عسکر].
بسمه تعالی
ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولیّ مسلمین.» (صحیفه امام، ج20، ص: 459)
[1] - سوره ضحی، آیه 3 و 5:« که خدای تو هیچگاه ترا ترک نگفته و بر تو خشم ننموده است ... و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی».
[2] - سوره یوسف، آیه 56:« و این چنین یوسف را در زمین منزلت دادیم».
[3] - سوره مریم، آیه 96:« همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را محبوب
میگرداند».
[4] - آقای سید جلال الدین تهرانی، بنا به خواست امام خمینی، با تقدیم استعفای خویش به حضور ایشان رسید.
[5] - با این فتوا، مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی مجاهدین خلق( منافقین) از لیست کاندیداها حذف شد
[6] - امام خمینی- طبق سنّت اسلامی- وصیتنامههای متعددی در طول تاریخ زندگی خویش تحریر نمودهاند؛ وصیتنامههای بعدی، حاکم بر وصایای پیشین است. آخرین وصیتنامه پس از رحلت معظمٌ له، توسط مقام معظم رهبری در مجلس شورای اسلامی قرائت شد
[8] - آقای سید احمد خمینی، فرزند گرامی امام خمینی
[9] - آقای سید حسین خمینی، فرزند آقای سید مصطفی خمینی
[10] - خانم مریم خمینی، فرزند آقای سید مصطفی خمینی
[11] - همسر گرامی امام خمینی
[12] - قائل این مطلب، خواجه عبد اللَّه انصاری است. متن منازل السائرین( چاپ شده با شرح تلمسانی)، باب الیقظة، ص 53
[14] - سوره شمس، آیه 9 و 10:« هر کس نفس خود را از گناه پاک سازد، بیقین رستگار خواهد بود، و هر که آن را به کفر و گناه پلید گرداند، البته زیانکار خواهد گشت».