17 دی 1356، روز شتاب گیری انقلاب اسلامی

یکی از عامل های شتاب دهندۀ انقلاب اسلامی در سال 1356، چاپ یادداشت توهین آمیز 17 دی روزنامۀ اطلاعات نسبت به امام خمینی به دستور رژیم پهلوی بود. این نوشته همچون بنزین، آتش انقلاب را شعله ور کرد و...

کد : 3459 | تاریخ : 17 دی 1398

مقالۀ توهین‌آمیز 17 دی 1357 و

واکنش امام خمینی

 محمد رجائی نژاد

اشاره

یکی از عامل‌های شتاب‌دهندۀ انقلاب اسلامی در سال 1356، چاپ یادداشت توهین‌آمیز 17 دی روزنامۀ اطلاعات نسبت به امام خمینی به دستور رژیم پهلوی بود. این نوشته همچون بنزین، آتش انقلاب را شعله‌ور کرد. نخستین واکنش تند نیز دو روز بعد (19 دی) با تودۀ مردم قم بود که بعدها به قیام 19 دی قم معروف شد. واکنش‌های بعدی از سوی مراجع و علما و روحانیت و مردم دیگر شهرها بود. اما واکنش خود امام خمینی چی بود؟ آیا خود ایشان هم واکنشی داشتند؟ در این نوشته پیگیر پاسخ به همین پرسش هستیم.

الف ـ مقدمه

روز 17 دی 1356 هم‌زمان با سال‌روز کشف حجاب، محمدرضا‌شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به‌نوعی به خودکشی سیاسی تعبیر شد. عصر این روز، روزنامه اطلاعات در صفحه هفتم، شماره 15506، با چاپ مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام ساختگی احمد رشیدی مطلق، خواست توجه مردم را به‌خود جلب کند. انتشار این مقاله، آتش نهفته و زیر خاکستر انقلاب را شعله‌ور ساخت و خشم مردم را بر انگیخت. در واقع طوفان و جرقه انقلاب با این مقاله آغاز شد و ۱۳ ماه بعد بساط دودمان پهلوی را درهم پیچید.

ب ـ چکیدۀ متن مقاله

«ایران و استعمار سرخ و سیاه»؛ از احمد رشیدی مطلق

1. در ماه محرم امسال اتفاقاتی درحال شکل‌گیری‌ست که همانند محرم سال 1342 (15 خرداد) است.

2. انقلاب شاه و ملت (سفید) هم‌اکنون بسیار موفقیت‌آمیز بوده و اصلاحات ارضی منجر به نتایج درخشانی شده است.

3. مالکان و فئودال‌ها در اتحاد با طیفی از روحانیون، روبروی انقلاب شاهانه ایستادند و باعث بلوا شدند.

4. از دید این مقاله، برخی روحانیون و اسلام‌گراییان ارتجاع و استعمار سیاهند و مارکسیسم استعمار و ارتجاع سرخ.

5. امام خمینی شخصیت ماجراجویی دارد که از سال 1341 در برابر انقلاب سفید ایستاده است.

6. بلوای 15 خرداد 42 و شهدای آن عوامل استعمار بوده‌اند.

7. امام خمینی چون جایگاهی بین مراجع و روحانیت و پایگاهی بین مردم نداشت، با بلوا در پی شهرت‌طلبی بود.

8. امام خمینی معروف به سید هندی بود. دربارۀ انتصاب او به هند هنوز حتی نزدیک‌ترین کسانش توضیحی ندارند. به قولی او مدتی در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطی داشته است.

9. امام خمینی با تقسیم املاک بین دهقانان، آزادی زنان، ملی شدن جنگل‌ها مخالف بود و برای همین وارد مبارزه شد و خون بی‌گناهان را ریخت و نشان داد هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئه‌گران و عناصر ضد ملی بگذارند.

10. انقلاب شاه و ملت با تکیه بر حمایت‌های مردمی بسیار از شاه، توسط دهقانان، کارگران و زنان به پیش می‌رود.

11. امام خمینی با کمک‌های مالی مستقیم و غیرمستقیم خارجی، به‌ویژه انگلیس در برابر انقلاب سفید ایستاد.

ج ـ  زمینه‌ها، علت‌ها و تحلیل‌ها

ازجمله علل نگارش چنین یادداشتی، نبود برداشت درست و واقعی از واقعیت‌های جامعه آن روز ایران بود. خیالات و توهمات شاهانه، او و اطرافیانش را از درک واقعیت‌های جامعه ایران باز می‌داشت. می‌توان گفت انتشار این مقاله نمایان‌گر:

1. نبود دریافت درست از آثار انقلاب سفید:

شاه و سران رژیم انگاری تو ایران زندگی نمی‌کردند. بین مردم نبودند و آثار اصلاحات و انقلاب خود را نمی‌دیدند. گرچه بیشتر اصول انقلاب و اصلاحات درست و عاقلانه به‌نظر می‌رسید؛ اما در عمل شتاب‌زده و ناکارشناسانه انجام گرفته و با مجریان نادرست، برآیند ناگواری در پی داشت. موجب کوچ روستائیان و حاشیه‌نشینی آنان در شهرها شد. کشاورزی سنتی نیز از بین رفت.

2. دریافت نادرست شاه از جایگاه مرجعیت و روحانیت در ایران

درست است که شاه، امام خمینی را بیش از ده سال تبعید کرده بود؛ اما او یکی از مراجع طراز اول بین شیعه بود. شاه و اطرافیانش نه این را می‌فهمیدند و نه تودۀ مردم و اعتقادات آنها را! شاه خیال می‌کرد پس از فوت آیت‌الله بروجردی و انتقال مرجعیت به عراق و سیاست‌های مدرنیزاسیون اقتصادی و فرهنگی و... دیگر پایگاه مرجعیت و روحانیت، به‌ویژه امام خمینی فروکاسته و مردم حساسیتی ندارند.

3. نبود اطلاع درست و عمیق شاه از خاستگاه دیگر مخالفین سیاسی

غرور و خودبینی تمام وجود شاه و سران نظام را گرفته بود و اجازه نمی‌داد دیگر مخالفان و رقبا را ببینند. چاپلوسی و نوکرصفتی اطرافیان نیز مزید بر علت شده و هرگز نمی‌گذاشت نسبت به واقعیت‌های درون جامعه و قدرت مخالفان درک مناسبی داشته باشند.

4. شهادت حاج‌آقا مصطفی، فرزند ارشد امام خمینی در آبان 1356 در نجف نیز به یک‌باره نام و یاد امام خمینی را در دل‌ها زنده کرد. مجالس یادبود خوبی برپا شد. شاه به خیال خود برای دهن‌کجی و کوبیدن امام خمینی، تصمیم بر نوشتن چنین یادداشتی گرفت.

5. با روی کار آمدن کارتر با شعار حقوق بشر در آمریکا، شاه ایران نیز چهرۀ دموکراسی گرفت و اعلام فضای باز سیاسی کرد. هدفش تبلیغات جهانی، طرف‌داری حقوق بشر و... بود. اما هدف مهم‌ترش در زیر لوای فضای باز سیاسی می‌خواست دست به تشخیص افراد انقلابی و میزان قدرت آنان بزند. انتشار مقاله استعمار سرخ و سیاه، یک هفته پس از بازدید کارتر از ایران، یکی از این موارد بود. همچنین تز آقایان این بود کسانی که اهل مبارزه هستند خود را نشان دهند.

7. به قصد انتقام‌جویی: فریدون هویدا، وزیر دربار وقت نوشته است: «موقعی که خبر ورود و پخش قاچاقی نوارهای [امام] خمینی به گوش شاه رسید، او را به‌شدت نسبت به سستی پلیس امنیتی خود خشمگین کرد و برای آن‌که در عمل مقابله‌به‌مثل نماید، دست به انتقام‌جویی زد؛ بدون مشورت با کسی دستور داد مقاله‌ای سراپا بدگویی و ناسزا برای صدمه زدن و تخریب خمینی انتشار یابد.»

8. برای علت‌یابی واکنش تند مردم نسبت به مقالۀ توهین‌آمیز، بهتره بستر زمانی و مکانی و شرایط به وجود آمده آن نیز را سنجید. یکی از علت‌ها آن بود که در آن مقاله به‌طور گسترده‌ای نه‌تنها نسبت به یک رهبر مذهبی دهن‌کجی شده بود، بلکه به‌تمامی سلسله‌مراتب شیعه نیز توهین شده بود و این روح مردم مذهبی را به درد‌آورده و تحریک کرد.

9. کاهش دادن اعتبار امام خمینی: شاه احساس می‌کرد با نسبت ایرانی نبودن به رهبر مذهبی مردم، نخست می‌تواند سبب کاهش اعتبار و مخدوش شدن شأن و منزلت او در بین جامعه ایرانی آن زمان شود و سپس ضربه نهایی را زده و مرجع تقلید دیگری را برای مردم مطرح سازد.

10. همان زمان و بعدها تحلیل‌های گوناگونی نسبت به قضیۀ مقالۀ 17 دی انجام گرفت. هم از درون رژیم شاه و هم از بیرون، آن را تحلیل کرده‌اند. برخی سران نظام شاهنشاهی اعتراف کرده‌اند که «این مقاله محتوایی مبتذل داشت... به‌طور گسترده‌ای به‌عنوان یک دهن‌کجی نه‌تنها نسبت به یک رهبر مذهبی، بلکه به‌تمامی سلسله‌مراتب شیعه بود.» «یک حرکت غیرمسئولانه و برخاسته از غرور و تفرعن بود.»

برخی از سران رژِم شاه آن را سیاسی‌کاری و نتیجۀ رقابت و اختلافات درونی دربار دانسته و گفته‌اند: این عباس هویدا بود که با ترتیب دادن انتشار مقالۀ توهین‌آمیز نسبت به آیت‌الله خمینی در روزنامۀ اطلاعات، کاری‌ترین زهر خود را به دولت جمشید آموزگار ریخت.

د ـ واکنش‌ها به مقاله

نخستین واکنش در برابر این مقالۀ توهین‌آمیز، روز 18دی 1356 رخ داد. یعنی یک روز پس از درج مقاله در روزنامۀ اطلاعات، طلاب مدرسۀ خان قم با خواندن قسمت‌هایی از آن، هنگامی که به نام امام خمینی رسیدند، صلوات بلندی فرستادند و از همان لحظه تظاهرات و شعار آغاز شد. طلاب و گروهی از مردم در خیابان‌های قم تظاهرات کرده و به طرف منزل آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی رفتند. بازار تعطیل شد. در چند نقطۀ شهر بین مردم و مأمورین انتظامی زدوخورد روی داد. شماری کشته و زخمی شدند. برخی از روحانیون نیز دستگیر و تبعید شدند.

این واقعه، سرآغاز تظاهراتی بود که هر چهل روز یک‌بار تشدید می‌شد. بدین صورت که هر چهلمی سبب شهید شدن شماری دیگر می‌شد و زمینه را برای حوادث تازه‌ای در چهلم بعدی فراهم می‌آورد. تظاهرات بعدی که در ادامۀ تظاهرات قم به‌وقوع پیوست، در تبریز اتفاق افتاد و در آنجا نیز به کشته و مجروح شدن عده‌ای انجامید. پس از آن، نوبت تهران، مشهد، اصفهان، شیراز و شهرهای دیگر شد.

البته بیشتر طلاب  و مردم با رهبری و پیشتازی مراجع وقت و علما و روحانیت در تظاهرات و اعتراضات شرکت می‌کردند. در نخستین واکنش هم طلاب با جمعیت بسیار به سوی منزل آیت‌الله گلپایگانی رفتند و ایشان با سخنانشان جمعیت را تشویق و ترقیب کرد و دلگرمی داده و گفتند: «اینها دروغ می‌گویند که ما با کارهای آنان موافقیم‌. علما همه مخالفند.»

ساواک در گزارشی آورده است:

«... جمعیت از مدرسه خان بیرون آمدند و قصد داشتند به صحن وارد شوند که فراش‌ها فوراً درب‌های صحن را بستند و طلبه‌ها مقداری جلو صحن شعار دادن و گفتند منزل آیت‌العظمی گلپایگانی‌. طلاب همگی به منزل گلپایگانی رفتند و به طوری که منزل مذکور پر از طلبه و افراد مشخص شد». آیت‌الله گلپایگانی پشت میکروفن رفتند و ده دقیقه سخنرانی کرده و گفت: «دیشب روزنامه را برایم خواندند خیلی ناراحت شدم مدتی است که به دین و روحانیت جسارت می‌کنند. دستگاه می‌گوید روحانیت با ما بودند در صورتی که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه می‌دانند و حالا هم مخالف هستیم و بعداً هم مخالف خواهیم بود و تلگرافاتی که ما برای آنها کردیم، الآن رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است‌. بعد طلبه‌ها را نصیحت کرد که باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذارید... درس‌ها را تعطیل کردیم؛ ولی نباید به همین جا اکتفا کنیم‌. باید با آقایان دیگر هم صحبت کنیم تا آنها هم اقدام کنند.»

هـ ـ واکنش امام خمینی

امام خمینی چه واکنشی به مقالۀ 17 دی 56 داشت؟ آنچه از اسناد و آثار ایشان به‌دست می‌آید، نشان می‌دهد امام خمینی واکنش سریع و روشن و مستقیمی به آن نداشته و در صدد پاس‌خگویی برنیامده‌اند. بااین‌که همان زمان در جریان محتوای مقاله قرار گرفته و مطالعه کرده بود و خبرهای واکنش مراجع و طلاب و مردم قم را هم می‌دانست؛ اما واکنشی نشان نداد. حتی مدتی پس از آن، مدتی سخنرانی و پیام هم نداده و سکوت کردند. نخستین سخنرانی ایشان پس از نزدیک به دو هفته از جریان مقالۀ توهین‌آمیز (اواخر دی ماه 1356) انجام گرفت. (صحیفه امام، ج‏3، ص: 296)

در این سخنرانی که در جمع روحانیون و طلاب در مسجد شیخ انصاری نجف انجام شد، درباره جنایات رژیم پهلوی و فاجعه کشتار مردم قم در 19 دی سخن گفت. حضرت امام بدون اشاره به آن مقاله، کشتار 19 دی قم را فاجعه دانسته و تسلیت گفت. (صحیفه امام، ج‏3، ص: 297) در ادامه نیز کار و رفتارهای غلط و جنایت‌های پهلوی‌های پدر و پسر را نقد کرده و روشن نمود. همچنین کمونیسم را نقد کرده و دربارۀ عدالت در اسلام سخن گفت. به ادعاهای اصلاحات ارضی و آزادی زنان رژیم شاه پاسخ داد. در بخشی از صحبت‌ها تنها به بخش‌هایی از آن نامه که ادعای موافقت و همراهی علما و روحانیت با برنامه‌های شاه را داشت، چنین پاسخ داد:

«می‏گویند که همه علما موافق با اصلاحاتی است که ما کردیم و با «انقلاب سفید». در تمام ایران اگر یک عالِم تو پیدا کردی که موافق با انقلاب خونین تو باشد، حق داری بگویی همه علما.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 305)

در بخشی دیگر از سخنرانی به مقولۀ فرهنگ پرداخته و فرهنگ را هم مبدأ خوشبختی‌ها و بدبختی‌ها دانست.

«فرهنگْ مبدأ همه خوشبختی‌ها و بدبختی‌های ملت است. اگر فرهنگْ ناصالح شد، این جوانهایی که تربیت می‏شوند به این تربیتهای فرهنگ ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد می‏کنند. فرهنگ استعماری، جوان استعماری تحویل مملکت می‏دهد.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 306)

در پایان سخنرانی نیز شاه را منشأ تمام مفاسد کشور دانسته و بر لزوم اتحاد همه اقشار و همه طبقات، چه طبقات علما و مجتهدین و چه طبقات محصلین علوم دینیه و چه بازاری‌ها، بازرگان‌ها و چه لشکری‌ها و کشوری‌ها تأکید کردند. همچنین مژدۀ پیروزی داده و فرمود:

«ملت به همه ابعادش هم‌دست بشود، این اسلحه از دست این ناصالح‌ها خلع می‏شود و شاخ این گاو شکسته می‏شود... ان شاءاللَّه به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبهه‏ها با هم، بزودی قطع می‏شود این ریشه؛ بزودی ان شاءاللَّه قطع می‏شود؛ ان شاءاللَّه.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 308ـ 310)

دومین واکنش ضمنی نیز در پیام دوم بهمن 1356 نمود دارد. در این پیام که خطاب به ملت ایران به مناسبت قیام 19 دی مردم قم صادر کرد، ضمن تجلیل از علما و روحانیت و جوانان پرشور آگاه دانشگاه‌های ایران، از قیام 15 خرداد 42 و 19 دی 56 و شهدا و مبارزین آنها به نیکی یاد کرده و فرمود:

«نهضت اخیر [19 دی قم] که پرتوی از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نور افکنده، خود کوبندگی خاصی دارد که شاه را از خود بی‌خود کرده و او و دار و دسته چاقوکشش را به تلاش مذبوحانه واداشته.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 314)

در ادامه وضعیت و رفتار شاه و اطرافیانش را تحلیل کرده و نوشته‌اند: «شاه می‏خواهد ثابت کند که نوکری او تحکیم شده؛ و ملت نباید گمان کند [او] از پشتیبانی اجانب برخوردار نیست؛ ولی ملت با تظاهرات عمومی و تعطیل سرتاسری دامنه‏دار و اظهار تنفر، بار دیگر ثابت کرد که او را نمی‏خواهد و از او و خاندانش بیزار است؛ و این رفراندم طبیعی سرتاسری در حقیقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 315)

«به ملت شریف ایران مژده می‏دهم که رژیم جائرانه شاه نفس‌های آخرش را می‏کشد، و این قتل عام‌های بی‏رحمانه نشانه وحشت‌زدگی و حرکات مذبوحانه است. مضحک و بسیار رسوا، این مانورهای وقیحانه و بچگانه است که پس از داغ باطله از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداخته‏اند و مشتی سازمانی و اراذل و اوباش از خودشان و جمعی ضعفا و بیچارگان را با زور سرنیزه از اطراف جمع‏آوری و در شهرها به فریاد و جنجال «جاوید شاه» وادار می‏کنند.» (صحیفه امام، ج‏3، ص: 316)

«روسیاه باد رژیمی که علمای عظیم‌الشأن اسلام را با رژیم منحط خود و انقلاب خونین رسوای خود موافق معرفی می‏کند. رسوا باد رژیمی که از وحشت‌زدگی می‏خواهد با افترای به فقهای مذهب، ملت را اغفال کند. ملت ایران که پیشرو آن روحانیت است با انقلاب قلابی که به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ایران اصلاحات ادعایی را که به بدبختی ملت و بازارسازی برای اجانب و ورشکستگی زراعت منتهی شد، افساد و خرابکاری می‏داند. (صحیفه امام، ج‏3، ص: 317)

نتیجه

آن‌چه از اسناد و آثار امام خمینی، به‌ویژه بررسی متن نزدیک‌ترین سخنرانی و پیام به زمان نگارش مقالۀ 17 دی 56، برمی‌آید، نشان می‌دهد که امام خمینی هیچ اشارۀ مستقیمی به آن نامۀ توهین‌آمیز نداشته و در صدد پاسخ‌گویی نسبت به آن برنیامده است. اگر هم اشاره‌ها و پاسخ‌های غیرمستقیمی در متن سخنرانی و پیام دیده می‌شود، مربوط به بخش‌های از مقاله است که به خود ایشان ارتباطی ندارد.

پس امام خمینی با این نگاه و رفتار، مقاله را از جنبۀ شخصی خارج کرده و با یک رفتار اخلاقی، هم درسی به دیگران داده و هم به شاه و سران رژیم گوش‌زد کرده که نهضت یک امر دینی و مردمی است و کاری به شخص ندارد. همچنین با زرنگی ویژه‌ای به دام سیاسی رژیم گرفتار نشده است.

امام خمینی با این رفتار و بی‌توجهی به توهین‌های نامۀ 17 دی 56، نشان داد که مخالفت و مبارزۀ ایشان یک امر شخصی و از روی کینه و دشمنی با شاه نیست، بلکه هدف بالاتر و والاتر از این‌هاست.

انتهای پیام /*