با نگاهی به آثار امام خمینی در مییابیم، بیشترین توجه ایشان، پس از جهان اسلام و مسلمین، به جهان مسیحیت است. ایشان یک نگاه مثبت و رحمانی به مسیحیت و مسیحیان دارد. در حالیکه نسبت به سایر ادیان اینگونه نبوده و کمتر است. حتی دیدارهای امام خمینی با پاپ و نمایندگان کلیساهای جهان و مسیحیان، به مراتب بیشتر است تا با روحانیت و نمایندگان مذهبی یهود یا دیگر ادیان و...
با کمی جستجو و بررسی آرشیو نامههای مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، که بعضاً منتشر شده و در دسترسند؛ حجم نامههای پیروان مسیح (ع) از تمام اقشار، به ویژه جوانان و نوجوانان مسیحی از اقصی نقاط جهان مسیحیت، خطاب به حضرت امام؛ بیش از صدها فقره است که با کمال مهربانی و عطوفت و سادگی نگاشته و گاه همراه با هدیهای کوچک ارسال شدهاند؛ نامههایی پر از احساس و ارادت قلبی نویسندگانش؛ مملو از لطافت روحی و معنویی، و سرشار از شور و شوق انسانی.
حال چرا و به چه دلیل این ارتباط و توجه دو طرفه، وجود داشت؟ در حالی که این ارتباط با پیروان دیگر ادیان نبوده یا خیلی کم و انگشت شمار بوده است!
در پاسخ به این پرسش، شاید هر کس از منظر خاصی نگاه کرده و به پاسخ خاصی برسد؛ اما: با کمی بررسی و دقت در روح و محتوای اصلی و ناب دین مسیح (ع) از یک طرف؛ توجه به سیره اخلاقی و بُعد عرفانی حضرت امام، و محتوای نوشتهها و نامههای ارسالی به امام از طرف دیگر؛ پاسخ پرسشها مشخص شده و به دست میآید. اینکه؛ حلقهی وصل در معنویت است و عرفان؛ گرایش به مظلومان و دفاع از مستضعفان؛ چراکه: چه در روح و پیام اصلی دین حضرت مسیح (ع)؛ چه در شخصیت حضرت امام، که ریشه در اسلام اصیل و ناب دارد؛ به یک نقطهی مشترک میرسیم، و آن معنویت ناب است و مظلوم گرائی و ظلم ستیزی و مستضعف خواهی! مقولههایی که از اهداف بزرگ همهی انبیا و ادیان الهی بوده است؛ ولی: در دین اسلام و مسیحیت بیشتر و پر رنگتر. از طرفی؛ اگر سراسر زندگی امام را جمع و خلاصه کنیم؛ میتوان او را در دو قالب کلی معنویت و عقلانیت توصیف و بیان نمود. این دو عنصر و خصلت، در سراسر زندگی امام، همراه او بوده است؛ این دو عنصر محور تمام تصمیمات و عملکردهای امام بود؛ هیچ وقت، هیچ کدام از هم جدا نبودند و در هر زمان همواره سازنده و قوام دهندهی پندار و گفتار و رفتار و کردار آن مرد الهی و رهبر فرزانه بود.
از طرفی، وضعیت جهان غرب هم، که نیاز به توصیف مجدد ندارد؛ کاملاً تک بُعدی و عقلانیت صرف؛ بیتوجه به معنویت؛ جهانی خسته از تنگناهای مادی؛ مردمانی تشنهی نداهای غیبی و فطرت الهی؛ انسانهایی دل چرگین از هیاهوهای گوش خراش تکنولوژی و صنعت و ماشین و ماده و...؛ کسانی که در پی نداهای آسمانیاند و یک نگاه معنوی و عرفانی؛ در اصل در پی نیمهی گم شده خویش؛ به دنبال زنده کردن فطرت خدائی و سرشت پاک انسانی خویش! و...
ملتی که سالها تنها با عقلانیت زندگی کرده و همه چیزش برگرفته از نیمهی انسانی و مادی بوده است؛ فطرت الهی و نیمهی خدائی خویش را فراموش کرده، یا تنها کور سوئی از آن باقی است؛ چنین کسانی، تشنه و عاشق معنویتاند! با شنیدن یک ندای الهی و مسیحگونه؛ و دیدن یک رهبر روحانی که ظاهراً و باطناً؛ و اتفاقاً؛ اسماً و رسماً همچو عیسی روح الله است، چه میکنند؟ معلوم است! اگر شیاطین درونی و بیرونی بگذارند؛ در صدد رسیدن و وصل شدن و درک او خواهند بود. اینجاست که مسیحیان پاک دل و نیکسرشت؛ از همهی طبقات و اقشار، دوستدار دیدار و ارتباط با حضرت امام بر میآیند و سعی در دیدار او میکنند و نامهها میفرستند و ارادت و علاقهی خویش را ابراز مینمایند.
جالب آنجاست که: حضرت امام، با آن تیزبینی و اندیشهی جهانی خود، علاوه بر اینکه مشکل اصلی غرب را که نبود معنویت است، درک کرده؛ راه حل و نسخهی درمان آن را هم ارائه کرده و در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی در پاریس (7 بهمن 57) به آن اشاره کرده، میفرماید:
«من متأسفم که شما غربیها معنویات را فدای مادیات کردید و مصالح مادی را بر معنویات مقدم داشتید. همین امر موجب این بدبختیهاست. آنچه بشر را مترقی میکند معنویات است. معنویات میتواند بشر را سعادتمند کند و آرامش ایجاد کند. مادیات است که بشر را به جان هم انداخته. من توصیه میکنم که شما غربیها به معنویات توجه کنید. شما مدعی هستید که مسیحی هستید؛ ببینید سیره حضرت مسیح چه بوده است. سیره حضرت مسیح را روش خود قرار دهید تا سعادت برای شما حاصل شود. ما میخواهیم رژیمی ایجاد کنیم که روش حضرت مسیح در آن مورد توجه است.
میبینیم که حضرت امام؛ درمان و سعادت ملت مسیح را در برگشت به سیرهی حضرت مسیح (ع) میداند! اما: کدام سیره و روش مسیح؟ اصلاً کدام مسیح؟ باز، حضرت امام پاسخ داده و در توصیف شخصیت مسیح (ع)، هنگام ملاقات کشیشهای مسیحی؛ آقایان: جیمی آلن، دال وایت (اسقف اتحادیه کشیشان)، چارلز چزارتی (معاون ریاست کلیسای امریکایی)، چارلز کامبل (معلم مرکز مطالعات ادیان جهان از دانشگاه هاروارد)، جان والش (از دانشگاه برنستون)، ویلیام گربی (از دانشگاه برنستون)، توماس اریکس (استادیار تاریخ خاورمیانه در دانشگاه جرج تاون) با ایشان میفرماید:
«عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. همه معجزه، همه انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه میخواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه میخواهند که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادری زیست کنند. این وظیفه مأمورین الهی است که در دنیا آمدهاند برای اینکه بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند.»
یا در پیامی به مناسبت میلاد حضرت مسیح (ع)، هنگام اقامت در پاریس، مینویسند:
«صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم روح اللَّه و پیغمبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود! صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش مریم عذرا و صدیقه حَوْرا، که با نفخه الهی چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود! درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نَفْس سرکشان را به آرامی دعوت میکنند! درود بر ملت آزاده مسیح، آنان که از تعالیم آسمانی عیسی روح اللَّه برخوردارند!»
در پیام تبریک سال 58 نیز آوردهاند: «در عید سعید میلاد مسیح پیامبر عظیم الشأن، که برای طرفداری مظلومان و برقراری عدل و رحمت مبعوث، و با گفتار آسمانی و کردار ملکوتی خود ظالمان و ستمکاران را محکوم، و مظلومان و مستضعفان را پشتیبانی فرمود، بر ملتهای مستضعف جهان و ملت مسیح و مسیحیان هم میهن مبارک باد. هان! ای پدران کلیسا و روحانیان تابع حضرت عیسی، بپاخیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانی کنید، و برای رضای خدا و پیروی دستور حضرت مسیح یک بار هم ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ایران و محکوم نمودن ستمگران به صدا درآورید.»
اینها نمونههای کوچکی بود از نسخهی درمانی حضرت امام، برای جهان مسیحیت! ایشان «جهان مسیحیت» را که متشکل از روحانیون کلیساها و مردم مسیحی جوامع غربی میباشند؛ به ضرورت توجه به اهداف والای پیامبر الهی حضرت عیسی (ع) و پیروی از او در نشر تعالیم و ارزشهای متعالی و مخالفت با ظلم و ستم قدرتهای سیطره جو فرا میخوانند. نفی انسان تک بُعدی و گرایش به معنویت را توصیه مینماید.
پس؛ این شخصیت و چهرهی اخلاقی و عرفانی؛ و پیامها و نگاههای معنوی حضرت امام بود که بسیاری از پیروان سایر ادیان و مذاهب را به شدت تحت تأثیر خود قرار داد؛ تا آنجا که: برخی از تحلیلگران و متفکران مسیحی گفتند: «او مسیح معاصر بود و دقیقاً اشعهی صلابت و سازش ناپذیری عیسی بن مریم بود.» و برخی دیگر از مسیحیان سخن از تأثیر پذیری شدید از مقام و عظمت و تحمل و بردباری شکوهمند امام خمینی و درک احساس عطیه و موهبت الهی در اولین دیدار با ایشان به میان آوردهاند.
«روبین وود زورث»، نویسندهی مسیحی کتاب «امام و انقلاب اسلامی» در تشریح جریان ملاقات خود با امام خمینی در جماران مینویسد: «زمانی که امام خمینی از در وارد میشد احساس کردم که از لابه لای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوهای، عمامه مشکی و ریش سفید، روح زندگی جریان داشت؛ طوری که همه بینندگان را محو تماشای خود کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شدهایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است. آری او بارقهای از نور بود که در قلب و روح همه حضار رسوخ کرده بود. او تمام معیارهایی را که گمان میکردم میتوانند مرا در تعریف و ارزیابی شخصیت و مقامش یاری کنند، در هم شکست. او با حضور خود آن قدر در ما تـأثیر گذارد که احساس کردم تمام روح و جسمم را فرا گرفته است.
زمانی که بر روی صندلی خود نشست، احساس کردم که نیرویی از وجودش ساطع میشود؛ نیرویی بسان یک گردباد که اگر با دقت نگاه میکردی در مییافتی که نوعی آرامش مطلق در درون آن نهفته است. چرا که امام خمینی بسیار جدی و استوار و مسلط بود. در عین حال او را آن چنان ساکت و آرام مییافتی که گویی نیرویی ثابت و استوار در درون او جریان دارد و البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را به یک باره برچید. حال آیا چنین شخصیتی میتواند یک فرد عادی باشد؟ من تاکنون هیچ یک از مردان بزرگ را برتر از این مرد و یا نظیر او ندیدهام. کمترین چیزی که میتوانم بگویم این است که گویا او یکی از انبیای گذشته است.»
نگاه عمیق به روح ملکوتی و افکار بلند و ویژگیهای منحصر به فرد روحی و معنوی و آثار و برکات فراوان حیات طیبه امام موجب شد تا ناظران بیرونی از دیگر ادیان، در مورد ایشان بگویند که «صدای امام خمینی، برای مردم ایران حکم صدای خدا را داشت.» در نظر میلیونها انسان موحد: «او دست خدا بر روی زمین» و «هدیه آسمانی و ملکوتی برای خاکیان بود.»
شخصیت امام خمینی، تا آنجا موجب برانگیختن تحسین جهان مسیحیت شد که برخی از کارگزاران آمریکا نیز با تسلیم در برابر عظمت امام خمینی در اعتراف به آن اظهار داشتند. «تردیدی نمیباشد که ایشان یکی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود. کمتر کسی تا امروز میتوان یافت که از جاذبه و نفوذی همانند آنچه که نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد و توجه قدرتهای بزرگ را تا این حد به خود معطوف دارد.»
امام خمینی در آگاهسازی جهان مسیحیت؛ ضمن دعوت آنها به معنویت ناب و برگرفته از فطرت الهی انسان، و با افشاگری نسبت ظلم و ستم ظالمان و حمایت از مستضعفان و ستمدیدگان؛ ملتهای مسیحی جهان را به این واقعیت توجه میدهند که عملکردهای جنایتآمیز و رفتارهایی که با نام و عنوان مسیحیت توسط قدرتهای استکباری واستثماری غرب به ویژه آمریکا صورت میگیرد، در نهایت چهرة مسیحیان را مشوه جلوه میدهد؛ لذا خطاب به سران مذهبی و روحانیت جهان مسیحیت می فرماید:
«شما بدانید که اینها [قدرت های استکباری] به اسم اینکه ما مسیحی هستیم، بر خلاف مسیر مسیح رفتار میکنند. اینها اغفال کردهاند بعضی از جناحها را در محالّ خودشان. و این اگر به اسم نَصاری، به اسم مسیحیها، به اسم عیسی مسیح تمام بشود، این مُشَوَّه میکند روی ملت مسیح را. آقای پاپ باید به فکر ملت مسیح باشد، به فکر همه ملتهای مستضعف باشد، به فکر آبروی مسیحیین باشد. این طور اشخاصی که به اسم مسیح دارند یک همچو کارهای خلاف مسیر مسیح را انجام میدهند.
ملت مسیح را نجات بدهید شما. ملت مسْلم جای خودش، شما ملت مسیح را نجات بدهید. نجات به این است که این اشخاصی که در ممالک بزرگ به اسم مسیح و به اسم مسیحیت این جنایات را میکنند، این برای مسیح- علیه السلام- خوب نیست، و مسیحیین مُشوَّه میشود وِجْهِهشان. و من به شما آقای پاپ عرض میکنم که اگر عیسی مسیح امروز بود؛ کارتر را استیضاح میکرد. و شما نماینده ایشان هستید، و شما باید همان کاری که مسیح میکند بکنید.»
امام خمینی عملکردهای تباه و خیانتها و جنایتهای نظام سرمایهداری آمریکا و غرب را که با نام مسیحیت انجام میدهند، باعث بد نمایانده شدن چهره حضرت مسیح(ع) در جهان میدانند و آن را ظلم و جفایی بزرگ بر پیامبری می داند که فکر و رفتار و تعالیمش بر علیه این اعمال ننگین مستکبران هست.
می بینیم که عاطفه و محبت امام نسبت به مظلومین و مستضعفین به همان اندازه عمیق و شگفتانگیز است که انعطافناپذیری و سرسختی ایشان در برابر مستکبرین و ستمگران است؛ و آن عاطفه و این سرسختی را می توان به طور متقابل در دوستی محرومین و مستضعفین و ستم پیشگان، نسبت به ایشان ارزیابی کرد و این عاطفه و علاقه نسبت حضرت امام در سخنان و نامههایشان مشهود است.
استاد دانشگاه امریکن واشنگتن دی سی، با بیان بخشی از تأثیرات شگرف حضرت امام در جهان معاصر اظهار میدارد: «به عقیده من هیچ صدایی در قرن بیستم مثل صدای امام خمینی جهان را به لرزه در نیاورد. حضرت امام خمینی پس از جنگ جهانی اولین شخصیتی بودند که به صورت جهانی طلسم سکوت را در مقابل طاغوت و ظلم شکستند. اگر این طلسم نشکسته بود امروز شوروی زنده بود.»
تایمز لندن، درتوصیف امام خمینی مینویسد: «امام خمینی مردی بود که تودهها را با کلام خود مسحور میکرد. وی به زبان مردم عادی سخن میگفت و به طرفداران فقیر و محروم خود اعتماد به نفس میبخشید. این احساس آنها را قادر ساخت تا هر کسی را که سر راهشان باشد از بین ببرند.»
پرفسور کیلبس، فیلسوف برجسته اسپانیایی است که با اشاره به حیات مجدد دین در صحنه زندگی بشر، در وصف جایگاه حضرت امام میگوید: «دین زنده شده است، کلیساها جان تازه گرفتهاند، توجه به مذهب و اندیشههای مذهبی در دانشگاهها دیگر زشت و کم بها تلقی نمیشود. زیباییهای معنوی در زندگی روزمره مورد بازیابی قرار گرفته است، جهان برای نجات و زیبا کردن روابط اجتماعیاش به قدرت دین و جاذبههای معنوی گرایش شدید پیدا کرده است و این همه ناشی از دعوت نوینی بوده که امام خمینی با انقلاب دینیاش در عرصه افکار و ذهنیت جامعه جهانی آغاز کرد.»
تأثیرات گستردهی روحیه و شخصیت حضرت امام بر حیات دینی و معنوی انسان معاصر غرب به حدی است که توجه تحلیلگران بین المللی را در رسانهها به خود جلب نموده است. شبکه اول تلویزیونی بی بی سی انگلیس در یکی از قسمتهای مجموعه برنامه مستند خود به نام «قرن دوم» که به مناسبت نزدیک شدن قرن ۲۱ تهیه کرده بود، به بحث و بررسی پیرامون موضوع مورد اشاره پرداخته، میگوید:
«آنچه در ایران در سال ۱۹۷۹ رخ داد، نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی بود؛ نقطه عطفی که از بازگشت میلیونها نفر در سراسر دنیا به اصول گرایی مذهبی خبر میدهد.»
به گفته این شبکه، «در سراسر جهان، پیروان دیگر ادیان؛ مانند: مسیحیت، یهودیت، و هندو نیز به اصول گرایی مذهبی روی آوردند. حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود، روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است.»
اینها؛ نمونههایی بود از نوشتهها! جرعهای بود از دریای ارادت ملت مسیح! و ذرّهای بود از مکاتبات آنها با حضرت امام.
نتیجه و پیشنهاد
با توجه به آنچه آمد، میتوان نتیجه گرفت که؛ همچون جهان اسلام، انسانهای پاک سرشت جهان مسیحیت نیز تشنهی ندای خدائیند و محتاج روح تعالیم الهیاند، نیازمند نَفَس حقند و عرفان اصل، بیتاب معنویت ناب! تا خود را به آرامش رسانده و از حاکمیت چند صد سالهی مادیات صِرف برهانند. و این امید رهایی را از زبان و رفتار و عمل امام دیدند و درک کردند؛ گم شدهی خویش را در او یافتند. لذا در صدد وصل بر آمدند؛ اما: دشمنان نگذاشتند!؟ درسته! اما؛ فقط کار دشمن بود!؟ قطعاً: نه!
فقط مشکل از دشمنی دشمنان نبوده و نیست! تلاش دشمنان در این زمینه طبیعی است! مشکل اصلی کوتاهی دوستان است، که آن چهرهی معنوی و عرفانی و زبان رحمانی امام مکتوم مانده است، پشت پردهی سیاست! شخصیت سیاسی و انقلابی امام حجابی شده بر شخصیت معنوی و الهی و عرفانی او! اگر هم اقدام و کاری شده، کاملاً عکس بوده! یا بر اثر بی دقتی، نتیجهی عکس داشته و دارد! چرا که بیشتر سعی کردهاند، فقط چهرهی استکبار ستیزی و خروش بر ظلم ظالمان و ندای طوفندهی بر ستمکاران را ارائه دهند و بس! آن چهرهی رحمانی و لطافت عرفانی و ندای ملکوتی و خصلت معنوی ایشان را فراموش کردهاند؛ یا اینکه سیاست، به معنای پدر سوختگی آن، باعث شده کتمان کنند. بگذریم! پیشنهاد آن است که؛ دوستداران و علاقه مندان حضرت امام سعی کنند بُعد روحانی و عرفانی امام را زنده نمایند؛ پردهی سیاسیت محض را از چهرهاش کنار نهند و حجاب معاصرت را بالا برند و شخصیت اخلاقی و معنوی او را بر مردم خود و جهانیان آشکار سازند.