امروز با امام؛ بیستوسوم آذر
ـ نامه تشکر به علما و طلاب حوزه علمیه اصفهان؛ ورود به نجف (1344)
«خدمت ذی شرافت حضرات اعلام و افاضل عظام حوزه علمیه مبارکه اصفهان- دامت افاضاتهم- مرقوم محترم آقایان، که در حال تبعید این جانب از ترکیه به عراق مرقوم شده بود، و حاکی از ابراز عواطف کریمه و تأثر از تبعید این جانب بود، موجب تشکر گردید. این تبعیدها و حبسها و زجرها، که برای دفاع از احکام مترقیه اسلام و دفع تسلیط اجانب به بلاد مسلمین و جلوگیری از دستبرد به استقلال و تمامیت ارضی ممالک اسلامی، سیّما مرکز تشیع که مَحَطّ نظر[1] مبارک امام عصر- ارواحنا فداه- است میباشد، گوارا و موجب سرافرازی ملت مُسْلم است. حوزههای مقدسه علمیه و دانشگاههای قدیم و جدید و طبقه جوان ملتهای بزرگ اسلام باید خودشان را مجهز کنند برای عصرهای تاریکی که پیشبینی میشود، و اسلام محتاج به دفاع بیشتری است. این دنیا با همه فریبندگی بر ما و شما خواهد گذشت؛ چه بهتر که این عمرهای کوتاه و وقتهای کم، صرف در خدمت به اسلام و مسلمین، و استخلاص ممالک اسلامی از تحت فشار ظلم استعمار و استبداد گردد. شما آقایان محترم با مجاهدات و تجنّب از هواهای باطل، حب دنیا را از دل بیرون نمایید تا شایسته خدمت به احکام نورانی آسمانی گردید. این جانب در هر جا باشم دعاگوی ملل اسلامی و لا سیّما ملت بیپناه ایران هستم. و امید واثق دارم که خداوند تعالی با عنایت خاصی که به حوزههای دینیه دارد، قطع ید اشرار را بفرماید و ممالک اسلامی را از شرور محفوظ فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» صحیفه امام، ج2، ص: 58
ـ نامه تشکر به علما و روحانیون شیرازی حوزه علمیه قم؛ ورود به نجف (1344)
«خدمت ذی شرافت حضرات اعلام و افاضل عظام شیرازی مقیم قم- دامت افاضاتهم
مرقوم محترم آقایان که حاوی عواطف کریمه بود، موجب تشکر گردید. این جانب از زحمات طاقت فرسای طوایف مختلف ملت مسلمان، و خصوص حوزههای مقدسه علمیه، بالاخص حضرات آقایان اعلام- أعلی اللَّه کلمتهم- متشکرم. در این عصر که مع الأسف اجانب با سرعت و شدتْ پایگاههای تبلیغی و غیر تبلیغی را در ممالک اسلامی مستقر و محکم مینمایند و با تبلیغات ضد انسانی به دست مطبوعات و غیر آن، احکام مترقی اسلام را در انظار بر خلاف واقع معرفی میکنند و حوزههای علمیه و دینیه را که یگانه پایگاه حفظ عظمت اسلام و استقلال ممالک اسلامی است و تنها سد جلوگیری از تجاوز اجانب است در تحت فشار همه جانبه قرار دادهاند، وظیفه علمای اعلام و مبلغین عظام و افاضل گرام است که در کمال پایداری و استقامت، از اسلام و حوزههای دینی دفاع فرمایند و با تبلیغات خود اسلام را به آن نحو که هست معرفی فرمایند. شما آقایان محترم که در آتیه وظیفه سنگینی به خواست خداوند تعالی خواهید داشت، لازم است خود را مجهز نمایید و برای اعلای کلمه حق مهیای ناملایمات و سختیها شوید تا موجبات سرافرازی ملت مُسْلم و علمای اسلام را فراهم نمایید. از خداوند تعالی توفیق و تأیید کافّه علمای اسلام و حضرات افاضل را خواستار و عظمت اسلام و حوزههای مقدسه دینیه را امیدوارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.» (صحیفه امام، ج2، ص: 59)
ـ نامه تشکر امام خمینی از آیتالله محمد صدوقی (1356)
«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و حجت الاسلام آقای صدوقی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل؛ از تفقد جنابعالی تشکر حاصل گردید. سعادت و سلامت جنابعالی را خواستارم. مرقوم سابق را جواب دادهام لا بد تا کنون رسیده است راجع به زمینهایی که میخواهند بابت سهم مبارک بدهند من اطلاع از وضع ندارم، جنابعالی با آقای اخوی[2] مشورت کنید اگر صلاح دیدید عمل کنید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج3، ص: 284)
ـ نامه پیام تشکر به جهت همدردی دوستان به مناسبت شهادت سید مصطفی خمینی (1356)
«به عرض میرساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از اینجانب در این حادثه بود، واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید دعای خیر از جنابعالی دارم. والسلام علیکم.» (صحیفه امام، ج21، ص: 628)
[1] - مورد نظر.
[2] - آقای سید مرتضی پسندیده.
ـ پیام به علما؛ آمادگی حوزههای علمیه برای پذیرش مسئولیت (1356)
انقلابی که با رهبری و حضور چشمگیر روحانیت آغاز شده بود، وظایف آنها را برای ادامه سنگینتر میکرد. امام خمینی این نکته به خوبی درک کرده و در بیشتر سخنرانیها و پیامها بر آن گوشزد میکرد. در این پیام نیز بر ضرورت آمادگی حوزههای علمیه برای پذیرش مسئولیتها در آینده را خواستار شده و در بخشی آن فرمود:
«مهیا برای خدمت بوده و از بذل هیچ چیز در راه حراست آن مضایقه نفرمایند. این جانب در این تبعیدگاه ثانوی (عراق) چشم امیدم به آتیه طبقه جوان متدین ممالک اسلامی و خصوص محصلین ارجمند حوزههای دینی دوخته شده و در تحت قُباب مطهره ائمه اسلام- علیهم الصلاة و السلام- موفقیت آنها را خواستار و عظمت اسلام و مسلمین و حوزههای مقدسه را خواهانم.» (صحیفه امام، ج2، ص: 60)
ـ پیام به ملت ایران دربارۀ راهپیمایی باشکوه تاسوعا و عاشورای (1357)
امام خمینی با تأکید بر اینکه راهپیمایی تاسوعا و عاشورا رفراندم غیررسمیِ بودن حکومت شاه بود، فرمودند:
«شاه خود را از سلطنت خیالی مخلوع میبیند و ادامه حکومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غیر ممکن میداند... اکنون با در نظر گرفتن رفراندم تاسوعا و عاشورا- که غیر رسمی بودن شاه و دولت را به جهانیان ثابت نمود- بر ملت است که به حکم اسلام و قانون، از اطاعت شاه و دولت سرپیچی کنند و...» (صحیفه امام، ج5، ص: 227)
ـ مصاحبه با نشریه «اونیتا»ی ایتالیا درباره اسلام و مدرنیزه کردن ایران (1357)
«خاندان پهلوی... هر گونه فریاد آزادیخواهی و اعتراض به دیکتاتوری را با سرنیزه خاموش کردهاند. قتل عامهای مکرری در این پنجاه سال به دست این دودمان انجام شده است. آزادی به تمام معنی از مردم سلب شده است. هیچگاه مردم حق انتخاب نداشتهاند. گویندگان و نویسندگان کشته شدهاند و یا زندانی هستند و یا ممنوع از گفتن و نوشتن. مطبوعات را از نوشتن حقایق محروم کردهاند و در یک کلمه، تمامی مبانی بنیادی و دموکراسی را نابود کردهاند... حالا من میپرسم که با ملتی تا این حد ستمدیده و سلطانی تا این حد دیکتاتور، مدرنیزه کردن کشور چه مفهومی میتواند داشته باشد؟...
از تحصیلکردههای ما، از دانشجو و دکتر و مهندس و سایر متخصصین و روشنفکران، زندانها را پر کردهاند و از خارج دکتر و مهندس وارد میکنند. اینها در منطق شاه و جرایدی که از او پول گرفتهاند، به معنی نوسازی کشور است و حرف ما که خواستار حکومت اسلامی هستیم که در سایه آن به همه این جنایتها و خیانتها پایان داده میشود به معنی یک قدم عقب بودن است؟ نه. این پایان دادن به ارتجاع شاهنشاهی 2500 ساله پوسیده است.» (صحیفه امام، ج5، ص: 230ـ 234)
ـ نامه به آیتالله جعفر صبوری و اجازه صرف وجوهات (1357)
«پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از این جانب بود، موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار. امید دعای خیر از جنابعالی برای حسن عاقبت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
هر طور مساعدتی که به اشخاصی که در این قضایا صدمهای خوردهاند،[1] بابت سهم مبارک، مورد اجازه این جانب است.» (صحیفه امام، ج5، ص: 229)
ـ حکم به آقای عبدالرحیم ربانی (رسیدگی به مشکلات مناطق عشایری فارس (1358)
«جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای شیخ عبد الرحیم ربانی- دامت افاضاته
با توجه به مشکلاتی که در مناطق عشایری فارس وجود دارد، جنابعالی مأموریت دارید جهت بررسی اوضاع و رفع مشکلات به مناطق مزبور بروید و با مشورت و کمک آقایان معتمدین محل و افراد ذی صلاح سعی کافی در این باره نمایید و ساکنین مناطق را به اتحاد و یگانگی و پرهیز از اختلاف و تفرقه دعوت کنید. بدیهی است که مقامات اجرایی نیز به وظیفه خود در پیروی از راهنماییهای آن جناب و همکاریهای لازمه با شما عمل خواهند نمود. از خدای تعالی موفقیت جنابعالی را مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» صحیفه امام، ج11، ص: 230
ـ سخنرانی در جمع کارکنان کمیتههای امداد مرکز؛ خطر مثلث تزویر و ریا (1358)
«خسارات معنوی بیشتر محتاج به امداد است و دیرتر قابل جبران است. جبران خسارات معنوی محتاج به مطالعات است که مطالعه کنند کارشناسهایی که واقعاً دلسوز بر این ملت هستند، نه آنهایی که اظهار دلسوزی میکنند. چون امروز این معنا که هر کسی انقلابی خودش را میداند، هر کسی ملی خودش را میداند و هر کسی دلسوز خودش را برای ملت میداند، امروز یک کسب رایجی شده است، جزء کسبهاست این الآن. کاسبها یک وقت در دکان مینشینند و اجناس میفروشند، یک وقت در جاهای دیگر مینشینند و آن حرفهایی را که خودشان میدانند، برای استفاده تحویل میدهند تا استفاده کنند. امروز وضع این طور شده است. اشخاصی که در زمان طاغوت طرفدار طاغوت بودند، بلندگوی طاغوت بودند، پشتیبان طاغوت بودند، امروز طرفدار اسلامند به حسب ظاهر. مخالف با طاغوت میگویند هستیم. میگویند مخالف با رژیم سابق هستیم. اینها اشخاصی هستند که هر روزی نان را به نرخ آن روز میخورند.
اگر همین امروز هم مسأله خدای نخواسته برگردد، خواهید دید که همین قلم به دستها...
همان مسائل سابق، و باز دعاگو و ثناگوی همان رژیم هستند. امروز چون اینجا بیشتر مردم به آن توجه دارند، آنها برای یک کسب اعتبار به اینجا متوجه شدهاند، ولی قلوبشان اینجا نیست. فردا چنانکه یک ورقی دیگر پیش بیاید، آنها پای آن بیرق سینه میزنند. اینها سینه زنند! بیرق اسلام بلند بشود پایش سینه میزنند، لکن به اسلام کار ندارند. بیرق کفر هم باز بلند بشود پایش سینه میزنند برای استفاده... به نظرشان فرقی نیست ما بین عَلَم اسلام یا عَلَم کفر. آن کسبش را میخواهد بکند. او میخواهد اسم بلند کند. او میخواهد مردم او را به روشنفکری بشناسند. او میخواهد مردم او را به آن چیزهایی که پیش ملت رایج است بشناسند...
یک دسته جوانهایشان را دادند، یک دسته دیگر اموالشان از بین رفته، یک قشر دیگر فریاد زدند، و اینها توی خانهها نشسته بودند. اگر کمک نمیکردند، لا اقل کاری نداشتند. تماشا میکردند ببینند کی جلو میافتد. در خارج نشسته بودند؛ در خارج ایران. در داخل ایران نشسته بودند و نظر دوخته بودند که ببینند کدام طایفهای که با هم دارند جنگ میکنند غلبه میکنند. هر کدام غلبه کردند بروند زیر علم آنها. حالا مسلمانها غلبه کردند، آمدهاند زیر بیرق مسلمانها. لکن شیطنتشان را دست برنمیدارند. زیر [پرده توطئه میکنند] در ظاهر فریاد میکنند و اسلام را ترویج میکنند و رژیم سابق را «طاغوت» میگویند و رژیم فعلی را «جمهوری اسلامی» میگویند. لکن در زیر پرده مخالفت میکنند با اسلام. مخالفت میکنند با جمهوری اسلامی...
مقدسنماها، روشنفکر مآبها و منافقان، مثلث تزویر و ریا
آن که ما امروز مبتلای به آن هستیم و آن دسته منافقینی که اظهار اسلام میکنند و کمر اسلام را میخواهند بشکنند. کار مسلمانها با اینها مشکل است. حل مسئله اینها بسیار مشکل است. این غیر از آنی است که «نصیری» است، که مطلبش معلوم است. و «هویدا» است که مطلبش معلوم است. «هویدا» معلوم بود دشمن اسلام و مسلمین است. و «نصیری» هم معلوم بود که مردم را چه کرده و تکلیف مردم با او معلوم بود. و گرفتند آنها را و به جزای خودشان رساندند. اما آن آدم مقدس مآبی که تسبیح هم دستش گرفته است و میگوید به اسلام هم من خدمت میکنم. این مقدس مآب را چه باید بکنیم ...؟ این طایفه منافقین هم که نمیشود با آنها کاری کرد. اسلام از صدر، از اولی که اسلام پیدا شده تا حالا، مبتلای به این جمعیت هست. و حل مسأله اینها مشکلتر از هر مسئلهای است برای اسلام و مسلمین. اشخاصی که فریاد برای اسلام میزنند و میزدند. و از ملیت و از اسلامیت و از اینها میگفتند. بعد معلوم شد که این آقا که این قدر اسلام مآب است و این قدر ملی است رابطه دارد با امریکا. بعضی از این روشنفکرهای ما این طوریاند؛ منافقاند. اگر صاف میایستادند، مردانه میایستادند، مثل آن فرض کنید آدمی که میایستد، میگوید که من طرفدارم. در بین اینهایی که کشتند، یکیشان ایستاد گفت که نخیر من طرفدار شاه هستم[2]. حالا هم طرفدار شاهم. کشتندش. این مردانه ایستاد و مردانه هم مرد. به جهنم هم رفت.
اما آنهایی که الآن ما مبتلا به آنها هستیم که مردانه نمیآیند به میدان بگویند که آقا ما اسلام را نمیخواهیم. مردانه نمیآیند به میدان و بگویند که اسلام برای سابق بوده، حالا دیگر به درد نمیخورد! با اینها باید ما چه بکنیم؟...
نمیشود یک کسی بگوید من در جمهوری اسلام دارم کار میکنم و مع ذلک ربا بخورد. این با اسلام نمیسازد. یک کسی در جمهوری اسلامی، پاسبان جمهوری اسلامی ظلم بکند. پاسدار جمهوری اسلامی که باید پاسداری از اسلام بکند، به بندگان خدا ظلم بکند. باید خودتان را بپایید. متوجه باشید. همه قشرها را میگویم. باید متوجه باشند که تخطی از احکام اسلام نکنند. توجه به اسلام داشته باشند. و اتکا به اسلام داشته باشند. و امروز که ما با یک قدرت شیطانی مقابل هستیم، و دنیا الآن توجه به اینجا دارد، موج این مخالفت شما با این قدرت بزرگ در همه دنیا الآن رفته است. باید ما از این مبارزه بین اسلام و کفر سرفراز بیرون بیاییم. ما بر فرض اینکه شکست اقتصادی بخوریم، شکست نظامی بخوریم، لکن باید سرفراز بیرون بیاییم. یعنی باید مثل مجاهدین صدر اسلام که میرفتند و مجاهده میکردند و کشته میشدند، ما هم باید همین طور باشیم.» (صحیفه امام، ج11، ص: 231 ـ 237)
ـ بیانات در جمع مدیر کل و کارمندان کادر برگزاری انتخابات؛ آزادی در انتخابات (1358)
«در رژیم گذشته مردم نسبت به حکومت و انتخابات و رأیگیری بیتفاوت بودند، ولی حالا یک بیداری و آگاهی در بین مردم پیش آمد و مردم آزادانه به آن چیزی که مایلاند، به اسلام و جمهوری اسلامی رأی دادهاند. و دیگر هیچ قدرت و حکومتی نمیتواند به مردم ما تحمیل کند.» (صحیفه امام، ج11، ص: 238)
ـ تلگراف تسلیت به آیتالله گلپایگانی؛ درگذشت خواهر ایشان (1359)
«حضرت آیت اللَّه آقای گلپایگانی- دامت برکاته
مصیبت وارده[3] را به جنابعالی و فامیل محترم تسلیت [گفته] سلامت وجود محترم را از خداوند تعالی خواستار است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» (صحیفه امام، ج13، ص: 405)
ـ حکم انتصاب آقای سید حسن طاهری خرمآبادی به سمت نماینده امام در سپاه (1360)
«جناب حجت الاسلام م آقای حاج سید حسن طاهری- دامت افاضاته
از آنجا که جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری- دامت افاضاته- شما را برای رسیدگی به وضع سپاه معرفی نمودند، جنابعالی را بدین سمت منصوب مینمایم تا با کمال دقت در تطبیق قوانین و تصمیمات شورای سپاه پاسداران با احکام اسلام کوشش نمایید. و همچنین بر خط فکری و اعتقادی سپاه در سراسر ایران نظارت دقیق نموده و از انحرافات و تخلفات با کمال قاطعیت جلوگیری نمایید.» (صحیفه امام، ج15، ص: 436)
ـ نامه به آقای علی رازینی؛ موافقت با استفاده از اموال مکشوفه (1367)
[رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح طی نامهای به شماره 5133/ 67/ 35 مورخ 23/ 9/ 1367 درخواست نموده است، اجازه دهند از اموالی که به حکم قانون و احکام دادگاهها از باندهای فساد مالی ضبط میشود جهت رفع نیازهای سازمان قضایی مذکور و تشکیلات وابسته به آن و نیازهای مشابه در نیروهای نظامی و انتظامی مصرف شود. امام خمینی در پاسخ چنین مرقوم فرمودهاند:].
«بسمه تعالی
با حفظ جهات شرعیه و موافقت جناب آقای نخست وزیر، موافقت دارم.» (صحیفه امام، ج21، ص: 211)
[1] - افرادی که در جریان تظاهرات و اعتصابهای دوران انقلاب آسیب دیدند
[2] - مهدی رحیمی آخرین فرماندار نظامی تهران و حومه در روزهای پایانی حکومت شاه.
[3] - درگذشت خواهر آقای گلپایگانی.