مسأله 1- ظاهر آن است که تغییر جنس مرد به زن به سبب عمل و برعکس آن، حرام نیست. و همچنین این عمل در خنثی حرام نیست تا ملحق به یکی از دو جنس شود. و آیا اگر زن در خود تمایلاتی از سنخ تمایلات مرد یا بعضی از آثار رجولیّت را ببیند یا مرد در خود تمایلات جنس مخالف را یا بعضی از آثار آن را ببیند، تغییر آن واجب است؟ ظاهر آن است که واجب نیست، در صورتی که شخص، حقیقتاً از جنسی باشد و لیکن تغییر جنسیت او به آنچه که مخالف او است، ممکن باشد.
مسأله 2- اگر فرض شود که قبل از عمل بداند که داخل در جنس مخالف است و (در حقیقت) عمل، جنس او را به جنس دیگر، تبدیل نمیکند، بلکه از آنچه که مستور است، کشف مینماید، در وجوب ترتیب آثار جنس واقعی و حرمت آثار جنس ظاهری شبههای نیست؛ پس اگر بداند که مرد است، آنچه که بر مردان واجب و حرام است بر او واجب و حرام میباشد و برعکس. و اما وجوب تغییر صورت آن و کشف آنچه که باطن است، واجب نمیباشد مگر اینکه عمل به تکالیف شرعی، یا بعضی از آنها بر آن متوقف باشد و احتراز از محرمات الهی ممکن نباشد مگر به آن، پس واجب میشود.
مسأله 3- اگر زنی را تزویج کند پس جنس زن تغییر پیدا کند و مرد شود، از وقت تغییر، تزویج باطل میشود. و اگر قبل از تغییر، به او دخول کرده باشد تمام مهر بر او واجب است. و آیا با عدم دخول، نصف مهر یا تمام آن بر مرد واجب است؟ در آن اشکال است و اشبه تمام مهر است. و همچنین است اگر زنی با مردی ازدواج کند پس مرد جنس خود را تغییر دهد، ازدواج از وقت تغییر باطل است. و در صورت دخول، مهر بر او واجب است.
و همچنین است با عدم دخول بنابر اقوی. تحریر الوسیلة(ترجمه فارسی)، ج2، ص: 663