آسیبشناسی مداحی و مداحان
با تأکید بر نگرش امام خمینی به روضه و روضهخوانی (1)
محمد رجائی نژاد
اشاره
مداحیهای امروزی که در گذشتههای نهچندان دور روضهخوانی خوانده میشد، بیشتر کار واعظان و خطبا بود؛ صِرف مداحی نبود. واعظان و خطبا نیز که خود درس خواندۀ حوزه و از شاگردان مراجع تقلید بودند، جایگاه تعریف شدهای داشتند و آن را رعایت کرده و در دیگر امور دخالت نمیکردند؛ اما امروزه میبینیم جایگاه مداحی و مداحان متزلزل شده و نه خود وظیفه و جایگاه خود را رعایت میکنند و نه مردم انتظار بهجایی دارند. در هر کاری دخالت میکنند؛ از امور دینی گرفته تا سیاست و اقتصاد و... قدر و اندازۀ خود را یا نمیدانند و یا رعایت نمیکنند و این آسیب و آفت است. در این مقالۀ چند بخشی قصد آن دارم که این جریان تاریخی روضه و روضهخوانی پیشین و مداح و مداحی پسین را از نگاه امام خمینی بررسی و تحلیل کنم.
مقدمه
از جلوههای روشنِ پیوند و دوستی شیعیان با اهلبیت پیامبر اسلام(ص)، برپایی آیینهای سوگواری مذهبی، بهویژه روضه و روضهخوانیست. مناسکی که ریشۀ تاریخی آن به درازنای تاریخ اسلام است. در این مدت هم به لحاظ درونمایه و هم شکل بیرونی دچار دگروگونیها شده است. جایگاه روضهخوانان و مداحان نیز دگرگون شده است. از طرفی با میزان بهرهها و برداشتها از آن، نوع نگرشهای حکومتی، گروهی و فردی به آن هم گوناگون بوده است. از آن میان، نگرش ویژه امام خمینی است.
امام خمینی تلاش کرده بر اساس نیازهای هر دورۀ تاریخی از آیینهای سوگواری مذهبی بهره بگیرد و انقلاب اسلامی را پیش برده و رهبری کرده و به پیروزی برساند؛ اما شوربختانه پس از انقلاب و برپایی نظام جمهوری اسلامی، بهویژه در دو دهۀ پسین، به جای آنکه کمکم بر غنای این سنت آیینی افزوده و جنبۀ علمی آن تقویت گردد و ابزاری در دست اندیشمندان، از روحانی و دانشگاهی باشد؛ و از دریچۀ اندیشه و اندیشیدن به آن نگریسته شود، فرآیند وارونه شده است. روضهخوانان و مداحان، با همۀ ارزشی که دارند، منبرها و بلندگوها را به چنگ آورده و سردمدار فکر و اندیشه شدهاند. این یک نوع کجروی و پسروی در جامعۀ دینی است. در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی نگرش امام خمینی به روضه و روضهخوانی را از سال 1300 تا 1368 بررسی میکنیم.
نگاه و حرکت برجستۀ امام خمینی، احیای نگرش سیاسی به فرهنگ و نمادهای عاشورا و نیز الگوگیری و همانندسازی از آن بوده است.
با این رویکرد و در این مقاله مداح و روضهخوان به کسانی میگوییم که در روزهای ولادت، شهادت و رحلت رهبران و بزرگان دین و مذهب، به ویژه پیامبر(ص) و ائمه(ع) و یا دیگر مناسبتها با خواندن شعر و متنهای ادبی به فضایل و مناقب آنان میپردازند؛ یا مظلومیت و مصیبتهای آنان را بازگو میکنند. البته در عرف جامعه اغلب به مرثیهخوانان حسینی گفته میشود که با خواندن شعر و مرثیه و ذکر مصیبت اهل بیت(ع)، اهل مجلس را میگریانند.
همچنین در پی پاسخگویی به این پرسشیم که مداحی و روضهخوانی در دورۀ پهلویها چه جایگاهی داشته و رویکرد امام خمینی نسبت به آن چه بوده است؟
هدف ما نیز این است که وضعیت روضهخوانی و مداحان و ذاکرین اهلبیت در دورۀ پهلوی اول و دوم و دیدگاه امام خمینی را بررسی و تحلیل کنیم. آنچه از بررسی اولیه به دست آمده، نشان میدهد رویکرد امام خمینی برخلاف نگاه عمده و غالب آن دوره که روضه و مداحی و ذکر اهلبیت را تنها برای نجاتبخشی از جهنم و گرفتاریهای آن دنیایی و رسیدن به بهشت، یا اشک و آه و ناله جهت شفا و شفاعت و بخشودگی گناهان میدانستند، بوده است. امام خمینی، منبر و روضه و روضهخوانی و مداحی را برای رهایی از ظلم و ستم میدانست. معتقد بود وسیلهای جهت بینش و آگاهی مردم و مبارزه با بی عدالتی و استبداد و استعمار و طاغوت و طاغوتیان زمان است.
برای رسیدن به هدف و پاسخ پرسش پایهایِ مقاله، بررسی وضعیت آیینهای عزاداری پس از مشروطه و دورۀ پهلوی اول و دوم بایسته است.
میبایست یادآوری کنم در مقالۀ پیشرو واژگان منبری، واعظ، خطیب، روضهخوان و مداح و ذاکر اهلبیت را نزدیک به هم دانسته و در یک مجموعه معانی بکار برداهایم.
تاریخچۀ سوگواری
در مذهب تشیع امامی سوگواری برای بزرگان دین و مذهب جایگاه ویژهای دارد. در هر دورۀ تاریخی شیعیان بنابر تناسب و نیازهای زمانه به گونهای مراسم سوگواری را انجام دادهاند؛ اما مجالس روضه و مداحی و دستههای عزاداری در آرایهای نو، نخستینبار سال ۳۵۲ ق. از روزگار حکمرانی آل بویه سازمان گرفت. (شیبی ۱۳۵۹: ۴۳؛ فقیهی ۱۳۵۷: ۴۶۷) عزاداری برای امام حسین(ع) و برپایی عاشورای حسینی به طور رسمی از همین سالها آغاز شد. (ابن کثیر 1371: ۱۱/ ۲۵۹؛ ابن خلدون ۱۳۶۳: ۲/ ۳۵۸) تاآنجاکه سال ۳۹۸ ق. که روز عاشورا مصادف با عید مهرگان ایرانیان شده بود، مراسم عید را به تأخیر انداختند. (ابن اثیر 1371: ۸/ ۳۲۶؛ ابن العماد بیتا: ۳/ ۱۳۰)
پس از آل بویه، بیشتر سلاطین سلجوقی نیز از دوستداران ائمۀ شیعه شده و هوادار و یاریگر آیینهای سوگواری اهلبیت رسولالله(ص)، به ویژه امام حسین(ع) بودند. در همین دوره واعظان پس از سخنرانی و خطابه، برای عالمان، مسئولان و مردم روضه میخواندند و از مظلومیتها و ستمهایرفته بر اهلبیت پیامبر(ص) یاد میکردند. (طباطبائی، ۱۴۱۷ق: ۲۹۶؛ ابن اثیر 1371: ۱۷/ ۱۳۳) تااینکه با رسمی شدن مذهب تشیّع در زمان «اولجایتو» مراسم عزاداری همهگیر و اندکی رسمی شد. (اسفزاری بیتا: ۱/ ۲۶۹)
با روی کار آمدن دولت صفویه و شیعه شدن تمام و کمال ایران، مجالس و آیینهای سوگواری شیعی گسترش یافت. سرودن شعر در مدح و رثای ائمه و شهدای کربلا برای شاعران افتخاری بس بزرگ محسوب شده و صفویان از آن بسیار حمایت میکردند. این نگاه تأثیری فراوان بر آیندۀ آیین سوگواری شیعه، به ویژه محرم گذاشت. کمکم کتابهای بسیاری در این زمینه نوشته شد. از آن میان، «روضه الشهداء» است. پس از این کتاب سبک تازه و شاخهای از فعالیتهای آیینی به نام روضهخوانی که نخست قرائت بخشهایی از همان کتاب بود، به وجود آمد. از این دوره به بعد تکیهها و حسینیهها و موقوفات مربوط به عزاداری امام حسین(ع) سازمان گرفت و روزبهروز پررنگتر شد. تا جایی که دولت مغولان و گورکانیان هند نیز که از دولت صفویه متأثر بودند، مراسم عزاداری امام حسین(ع) برپا میکردند. (ر.ک: جان ۱۳۷۳: ۱۹۹ ـ۲۰۲)
بر اساس گزارش برخی از سیاحان، در عصر زندیه نیز ایام محرم، مراسم عزاداری و سوگواری با رویکرد احساسی و حزنانگیز در قالب شرح زندگانی امام حسین (ع) و مصائب وارده بر حضرت، برگزار میشده است. (فرانکلین 1358: 72)
با این که در بازه زمانی سرنگونی صفویه تا رویکار آمدن قاجاریه، آیینهای سوگواری شیعی در ایران، کمی و کیفی دچار تحولاتی شد؛ اما قاجاریان دوباره بر حفظ و بسط و احیای جایگاه آن همت گماشتند، هرچند کمکم دگرگونیهایی در نوع و نشانههای آن پیدا شد. از آن میان خونآلود کردن سر و صورت با تیغ و قمه زدن به فرق سر به مراسم سینهزنی اضافه شد. (نوری بی تا: ۸) همچنین مانند دوران صفویه سوگواری بیشتر ساخت حکومتی به خود گرفت. تاآنجاکه ساختن تکیه دولت بوسیلۀ ناصرالدین شاه موجب رونق گرفتن تعزیه نیز شد. با این حال، مواجهۀ جدی و روشمند با آسیبها و خرافات آیینهای سوگواری حسینی و روضهخوانی و مداحی نیز از همین دوره، و با ورود مدرنیسم آغاز شد و در دورۀ انقلاب مشروطه و پایان قاجاریه به اوج خود رسید. در همین دوره، سوگواریهای حسینی جنبۀ سیاسی به خود گرفت و در آستانه محرم 1338 ق (1298ش) که ایران در اوج مبارزه با قرارداد معروف به 1919 (1298ش) بود؛ (مکی 1374: 1/ 39ـ 42) محصلین تهرانی با انتشار اعلامیهای از علما و روحانیت خواستند که مساجد را سیاهپوش کرده و عموم مردم را به قیام بر ضد قرارداد ترغیب و دعوت کنند. جمعی از وعاظ نیز در مجالس روضهخوانی در مسجد شیخ عبدالحسین (مسجد آذربایجانیها) بر ضد این قرارداد سخنرانی کردند. (روحانی 1367: 588؛ فقیه حقانی 1381: 522) با رفتار علما و استقامت ملت قرارداد به شکست انجامید.
با برچیده شدن قاجاریه و روی کار آمدن پهلویها دورۀ تازهای از تاریخ سوگواریهای حسینی و روضهخوانی و مداحی با رویکردهای گوناگون برای جامعۀ شیعۀ ایرانی آغاز شد. امام خمینی نیز در همین دوره و با سن نزدیک به بیست سالگی وارد شهر قم شده و زندگی علمی و سیاسی خود را آغاز کرد.
در این برش تاریخی نسبت به روضهخانی و روضهخوانان دو رویکرد ،احساسی و عاطفی، و ،انقلابی و سیاسی، داریم که برآیندشان نیز دو گونه است. در رویکرد نخست که سنتی و قدیمی است، کاری به غایت قیام عاشورا و سوگواری ندارند. بیشتر در پی گریه و شفاعت هستند. اما در رویکرد دوم برداشتی حماسی و سیاسی بوده و خود و جامعه را به حرکت و قیام در برابر ظلم و ستم دعوت میکند؛ از ایستایی و عزلت و انتظارِ بیهدف به دور هستند. از نگاه امام خمینی نیز تأکید بر رویکرد سیاسی سوگواریها بود که موجب پیروزی انقلاب مشروطه شد. (امام خمینی 1378: 20/ 117)
دورۀ مشروطه
تاریخنگاران امروزی علتهای بیشمار و گوناگونی برای شکلگیری انقلاب مشروطه برشمردهاند. از آن میان نقش و تأثیر مجالس وعظ و خطابه و روضه و مداحان و ذاکرین اهل بیت است. خوانش و وارسی پیشینۀ بیشتر جنبشها و نهضتهای شیعی بدرستی نشانگر تأثیرپذیری از سوگواری حسینی و همین روضهها و منبرهای خطابۀ محرم و عاشورا بوده است. انقلاب مشروطه نیز این اثرپذیری را داشته است. مجالس حسینی بود که شور و هیجان اجتماعات را دوچندان میکرد. انقلاب مشروطه از جمع شدن مردم در مسجدها و حسینیه و تکیهها آغاز و پشتیبانی شد. (مدنی 1369: 2/ 93)
آن زمان، در کنار مجله، روزنامه، کتاب، مدارس جدید و... که نیاز به سواد خواندن و نوشتن داشت و بسیاری از مردم از آن بی بهره بودند؛ بهترین و مهمترین ابزار بالا بردن میزان آگاهی تودۀ مردم، مراسم عزاداری و مجالس روضهخوانی و مداحان و ذاکرین اهل بیت بود. واعظان و خطیبانی که در اینگونه مجالس میتوانستند حقایق را برای تودۀ مردم بیان کنند و آنها را به حقوقشان آگاه سازند.
یکی از واعظان مشهور دورۀ مشروطه سید جمالالدین واعظ اصفهانی بود که نقش بسیار برجسته در بیداری مردم داشت. (ملک زاده بیتا: 1/ 166؛ یغمائی 1357: 21 و 23) او بر خلاف روحانیون سنتی که در مجالس عزاداری به ذکر مصیبت و گریۀ مستمعان بسنده میکردند، تلاش میکرد فلسفۀ قیام امام حسین(ع) و مبارزههای دیگر امامان شیعی را برای مردم تبیین کند. او از گریۀ بیهوده و بیهدف در سوگواریهای مذهبی بیزار بود و نهی میکرد. (یغمائی 1357: 16)
در این باره ادوارد براون مینویسد:
«به ویژه در ماه محرم سید جمال به فعالیت خاص خود دست زده، نفوذ بیاندازهای در میان کلاه نمدیها و پیشهوران و طبقۀ پایین و متوسط پیدا کرده بود، با زبان عوام فهم سخن میراند.» (همان: 44) ملکالمتکلمین یکی دیگر از خطبای توانا و روشنفکری بود که در اصفهان، تبریز، تهران، شیراز و مشهد منبر میرفت و تحوّل بزرگی در میان مردم ایجاد کرد. با این که روحانیت سنتی با روش وعظ و خطابه، به ویژه به لحاظ محتوایی با او مخالف بودند؛ اما، از طرف آیتالله طباطبایی حمایت میشد. (ملکزاده 1325: 123-24 و 159)
خود آذربایجان نیز با داشتن خطبای توانایی همچون میرزا حسین واعظ، شیخ سلیم و میرزا جواد ناطق از مناطق مهم آگاهیبخش بود. به ویژه تأثیر کلام میرزا حسین واعظ بسیار بود؛ به گونهای که کسروی میگوید: خدا حنجرۀ او را برای نجات مشروطه خلق کرده بود؛ زیرا تأثیر سخنش و تُنِ صدایش چنان نافذ و اثربخش بود که جوانان از پای منبرش برخاسته و برای فدائیگری و مجاهد شدن و اسلحه گرفتن، یکسره به مراکز مربوطه مراجعه میکردند.» (فتحی 1365: 12، 49، 56، 63 و 96)
پس در روزگار انقلاب مشروطه نقش اساسی در آگاهی بخشی تودۀ مردم را واعظان و روضهخوانان و مداحان ماهر برعهده داشتند و روحیۀ شهادتطلبی، ایثار و فداکاری را در شنوندگان افزایش داده و ترس و دلهره را از آنان دور میکردند. از نگاه امام خمینی نیز این نقش منبریها و واعظان مشهود و مقبول بوده است. (امام خمینی 1378: 1/ 286، 288؛ همان: 15/ 329) همچنین نقش هیأتهای مذهبی در سالهای نزدیک به مشروطه بیش از پیش پررنگ بود. در اصل نهال مشروطه در مجالس عزاداری و در بطن هیأتهای مذهبی آبیاری میشد. این رویه کم و بیش ادامه یافت و به جز اواخر دورۀ رضاشاه، سیر صعودی داشته و سرانجام در پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 نقش فراوانی داشت.
بنابرین در عزاداری روزهای محرم، روضه و روضهخوانیهای عصر صفویه و قاجار، آنچه از واقعۀ عاشورا روایت میشده و مخاطبان از آن استقبال میکردهاند، بعد عاطفی و تراژیک این واقعه بوده است که گاهی با خواندن کتاب «روضه الشهدا» همرا بود. منبریها و مداحان همۀ کوشش و فنون خود را به کار میبستند تا هرچه بیشتر حاضرین را وادار به ریختن اشک کنند. (دلاواله 1391: 124؛ کمفپر 1360: 180) در عصر قاجاریه اساس روضه خوانی، کتابهای اسرار الشهادات دربندی و طوفان البکاء جوهری (مستوفی، 1325: 1/ 375) قرائت حاکم و غالب بوده است. (همان: 374 به بعد)
در جمعبندی میتوان گفت: از دوران صفویه تا مشروطه قرائت احساسی - عاطفی، شایعترین و غالبترین قرائت با مولفهها و ویژگیهای خاص سوگواریهای مذهبی بوده است. به دورۀ تاریخی پهلوی که میرسیم، رضاشاه پیش از رسیدن به سلطنت از مذهب، مخصوصاً مراسم سوگواری امام حسین(ع) سوءاستفادههای فراوانی کرد. او برای اینکه بتواند جایگاه خود را بین مردم و علما تثبیت کند، از هیأتهای مذهبی و مراسم سوگواری سیدالشهدا(ع) استفاده ابزاری کرد، ولی پس از رسیدن به سلطنت ناگهان تغییر رویه داد و افکار حقیقی خود را آشکار کرد. او برای مبارزه با آیینهای مذهبی اقداماتی انجام داد، از آن میان: محدود کردن روضههای دولتی، ممنوع کردن بعضی از اقسام عزاداری، تغییر صورت ظاهری عزاداری به مراسم کلیسا و خرافه شمردن عزاداری.
ادامه در شماره بعدی