منزل های اجاره ای امام در قم

کد : 3144 | تاریخ : 23 اردیبهشت 1398

منزل‌های اجاره‌ای امام در قم

 

بر اساس خاطرات و بیاناتی که از خود حضرت امام و خانم ایشان، همچنین از نزدیکان و یاران امام گفته و نوشته شده است؛ حضرت امام پس از ازدواج و سکونت دو ماهه در یک خانۀ اجاره‌ای در تهران، به شهر قم نقل مکان کرد. در قم حدود 16 سال، از 1309 تا 1325، در چندین خانۀ اجاره‌ای سکونت داشتند.

به فرمودۀ خانم حضرت امام، از زمان ازدواج در تهران تا خرید منزل یخچال قاضی (بیت معروف فعلی امام در قم) جمعاً هفت خانۀ اجاره‌ای را تجربه کرده و در آنها سکونت داشتند، در بعضی از خانه‌ها چند ماه و در بعضی تا حدود 8 سال مستأجر بودند. مهمترین آنها را به اجمال عبارت است از:

 

الف ـ منزل الوندیه؛ نخستین منزل اجاره‌ای امام در قم

 

همسر گرامی حضرت امام در خاطرات خود نقل می‌کنند:

بعد از ازدواج که یکی دو ماه در منزل اجاره‌ای محلۀ پامنار تهران زندگی کردیم، اسباب و اثاثیه را جمع کرده و عازم قم شدیم. آقا خانه‌ای را در قم در خیابان ارم از آقای وحیدی رضوی اجاره کرد. آن خانه چهار اتاق داشت که دو اتاق آن جلوی در ورودی خانه بود و برای مهمانان مرد استفاده می‌شد. دو اتاق دیگر که در انتهای حیاط بود به اندرونی اختصاص یافت. رفته­رفته با خانم صاحب‌خانه دوست شدم و ساعات خوشی را با هم می‌گذراندیم.

در اولین نامه برای مادرم نوشتم: اگر به غربت گرفتار شدم و غم دوری شما آزارم می‌دهد، اما دوست خوبی پیدا کرده‌ام و آقا برایم خانه‌ای با صفا اجاره کرده که چهارده گونه میوه دارد. برای من ناراحت نباشید.

دو سال در آن خانه ماندیم و اولین فرزندمان مصطفی در 1309 ش، در آن خانه به دنیا آمد.

در یکی از منابع آمده است: سید مصطفی خمینی، اولین فرزند حضرت امام در 21 آذر 1309 ش (ماه رجب 1349 ق) در محله الوندیه قم در منزل اجاره‌ای دیده به جهان گشود. منظور همین اولین خانه­ی اجاره‌ای امام است که در خاطرات خانم ایشان هم اشاره شد. این منزل در محلۀ الوندیه قم واقع بوده است که هم از خیابان ارم راه دارد و هم از اول خیابان چهر مردان شهر قم که الوندیه باشد.

«امام بعداز ازدواج چند تا خانه اجاره‌ای عوض می‌کنند تا اینکه در سال 1325 این خانه یخچال قاضی را بعداز مدتی اجاره‌نشینی در آن، خریداری می‌کنند.

 

ب ـ منزل اجاره­ای کوچه ارک

 

این خانه سومین منزل اجاره‌ای امام بود. که در سال 1310 ش، اجاره شده و پس از دو سال از منزل قبلی (الوندیه) به این مکان جابه‌جا می‌شوند.

خانم امام در توصیف این خانه گفته‌اند:

آن خانه از سطح کوچه قدری بالاتر و دارای سه اتاق در یک ردیف بود که به حیاط اشراف داشت. اجارۀ این خانه ماهانه شش تومان برای ما قدری گران بود. آقا تمایل به ماندن در این خانه نداشت. از این رو سه ماه بیشتر در آنجا نماندیم.

حضرت امام با همۀ سختی اسباب‌کشی و جابه‌جایی منزل، با گذشت نزدیک به سه ماه سکونت بخاطر اجارۀ بالای منزل مجبور به تخلیه منزل شده و یک خانۀ دیگری در همان حول و حوش به قیمت پایین‌تری اجاره کرده و مجدداً اسباب ­کشی می‌کنند.

خانم ایشان نقل می‌کنند:

بخاطر اجاره بهاء بالای منزل قبلی خانۀ دیگری در همان محله اجاره کردیم به ماهانه پنج تومان، اما ظاهراً این خانۀ اجاره‌ای چهارم هم باب میل امام و خانم نبوده، چرا که پس از چند ماه سکونت مجبور به تغییر مکان می‌شوند.

 

ج ـ پنجمین منزل اجاره­ای؛ تکیه ملامحمود

جابه‌جایی پی‌درپی منزل و سختی اسباب‌کشی در طی چند سال اول زندگی برای امام و همسرشان باعث گردید که پنجمین منزل اجاره‌ای آنها توفیق خدمت بیشتر و بهتری برای خانواده تازه تشکیل امام داشته باشد. مدت اجاره نشینی در این منزل نزدیک به هشت به طول انجامید. این منزل برای خانواده امام پرخیر و برکت بوده است، چرا که هم شاهد تولد فرزندان برای خانواده و هم شاهد تشرف تنها (نخستین و آخرین) سفر حج امام در طول حیات ارزشمندشان بوده است.

در این باره نیز همسر صبور و گرامی امام نقل کرده‌اند:

پنجمین منزل اجاره‌ای ما در تکیه ملامحمود، مساحتی نزدیک به دویست متر داشت. صاحب‌خانه از دوستان آقای سید احمد لواسانی بود. آقا بابت اجارۀ آن ماهی سه تومان می‌پرداخت. هشت سال در این منزل بودیم. علی (دومین فرزند پسر امام که در کودکی در گذشت) در آن خانه به دنیا آمد. در همین خانه بودیم که آقا از درآمد املاک موروثیش حج بر او واجب شده و عازم عربستان بود، ولی بخاطر وضع‌حمل من چند روز سفرش را به تأخیر انداخت. در ماه شوال راهی حج شد و از راه اهواز و آبادان به عراق، سوریه و لبنان رفت. از آنجا توسط مسافری که عازم قم بود برای من نامه‌ای فرستاد و از زیبایی لبنان تعریف کرد. در بخشی از آن نامه آمده است:

«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمداللَّه تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم.»

حضرت امام در ادامه سفر حج از لبنان با کشتی عازم جدّه­ی عربستان می‌شوند و سرانجام پس از پنج ماه، در ماه صفر به قم باز می‌گردند. در همان روزی وارد قم می‌شود که شهر را سیل عظیم و مهیب فرا گرفته بوده، به طوری که بیشتر مردم از ترس سراسیمه به جاهای بلند پناه برده بودند. حضرت امام همکه هنگام ورود به قم با چنین وضعی روبه‌رو شده بود، به سرعت و با نگرانی خود را به خانه می‌رساند.

خانم ثقفی در بیان خاطراتشان ادامه می‌دهند:

من در خانه نشسته بودم. سایه مردی را دیدم که وارد حیاط منزل شد. از جا پریدم، پرسیدم: کیه؟ گفت: منم روح‌الله و با نگرانی پرسید: شما از خطر سیل نترسیدید؟ گفتم: نه و با اشتیاق به پیشواز حاجی رفتم؛ همۀ لباس‌هایش خیس شده بود. در همان حیاط آنها را از تنش در آورد و من لباسی را که خانم‌جانم به رسم هدیه و خلعتی برای ایشان خریده بود به ایشان دادم. آنها را پوشید و وارد اتاق شد و گفت: هنگامی که وارد قم شدم با دیدن اوضاع شهر برای شما بسیار نگران شدم.

حضرت امام بعداز هشت سال سکونت در این منزل اجاره‌ای آن را تخلیه کرده و به منزل دیگری نقل مکان می‌کنند.

د ـ ششمین منزل اجاره‌ای؛ گذر جَدّا

ششمین منزل اجاره‌ای حضرت امام در محلۀ گذر جَدّا بود. محله‌ای نزدیک حرم مطهر حضرت معصومه (س) که چهار اتاق در دو طبقه داشت. اجاره ماهانه‌اش پنج تومان و مدت سکونت در این منزل سه سال بود.

 

هـ ـ هفتمین منزل اجاره‌ای؛ پارک اتابکی در خیابان حجتیه

 

این خانه، خیلی بزرگ بود. شش اتاق و حیاط بسیار بزرگی داشت و مالک آن با اجارۀ ناچیزی در اختیار خانوادۀ حضرت امام قرار می‌دهد.

همسر حضرت امام در باره این منزل می‌گویند: احمدآقا در روز 24 اسفند 1324 ش، متولد شد. در آن زمان منزل ما در پارک اتابکی بود که اکنون جزو مدرسه حجتیه است. احمد چهار ماهه بود که به منزل جدید خود در یخچال قاضی رفتیم و آن را اجاره کردیم و بعداً آن را خریدیم.

 

و ـ هشتمین منزل اجاره‌ای؛ محلۀ یخچال قاضی

حضرت امام در بهار 1325 ش، به اجبار به هشتمین منزل اجاره‌ای اسباب‌کشی کردند. این منزل در محلۀ یخچال قاضی، پشت ساختمان بیمارستان سهامیه (فاطمی)، نزدیک چهار راه شهدای قم قرار داشت. این منزل را بعداز مدتی حضرت امام خریداری کردند که توضیح و توصیف آن در بخش‌ها بعدی خواهد آمد.

 

ز ـ نهمین منزل اجاره‌ای؛ منزل جنب بیت امام در یخچال قاضی

علاوه بر خانه‌های اجاره‌ای که پیش از خرید منزل یخچال قاضی نام برده شد، بعداز آغاز نهضت به رهبری حضرت امام و حضور گسترده و مستمر مردم در بیت امام، بخصوص در ایام عزاداری‌ها، حضرت امام منزل چسبیده منزل خودشان را که بعدها صاحب‌خانه منزل را وقف کرده و آیت‌‎الله العظمی  گلپایگانی آن را تبدیل به مدرسه نمود و در حال حاضر نیز مدرسه است، مدتی اجاره کردند. این منزل را به عنوان اندرونی و برای  استراحت خانواده به مدت 7 ماه در اجاره داشتند.

دستگیری 15 خرداد ایشان در سال 42 از همین منزل اجاره‌ای حاج آقا مصطفی بوده و دستگیری و تبعید امام در سال 43 از منزل چسبیده به بیت انجام می‌گیرد.

پس از آزادی حضرت امام از زندان و حصر ایشان در منطقه قیطریه و ورودشان به قم، دوران جدیدی از آزمون صبر و تحمل خانواده، به ویژه همسر امام آغاز گردید، چراکه منزل ایشان محل هجوم سیل عاشقان و دل‌سوختگان امام قرار گرفت. ساعتی نبود که خانه خالی از جمعیت باشد. از طرفی حضور گاه و بی‌گاه مخفی و علنی نیروهای امنیتی رژیم در بیت حضرت امام مشکل و فشار را بر خانواده مضاعف می‌کرد، لذا از طرف امام منزل چسبیده به بیت را اجاره کردند و با مجوز صاحب منزل با خراب کردن قسمتی از دیوار متصل به منزل امام می‌کنند تا خانواده در آنجا مستقر شوند.

در این باره همسر حضرت امام در خاطراتشان تعریف می‌کنند:

  بعداز آزادی آقا از زندان، حدود 7 ماهی در قیطریه تهران در منزلی به صورت حصر به سر می‌بردیم تا اینکه فروردین 43 به قم رفتیم. همۀ خانه را مردها گرفته بودند و شلوغ بود، لذا یک خانه متصل به منزل خودمان را اجاره کرده و دری هم باز کردند و متصل شد به منزل و ما در این منزل مستقر شدیم. از فروردین ماه 43 تا 13 آبان همان سال که مجدداً آقا دستگیر و تبعید شدند در همین منزل اجاره‌ای بودیم.

و در جای دیگر می‌گویند:

در سال چهل و دو به خاطر دارم که بعد از مدتی من و آقا مصطفی به نجف و کربلا رفتیم و در آنجا شنیدیم که ایران شلوغ شده است. آقا مصطفی دلواپس شد و گفت: «برگردیم ایران.» وقتی برگشتیم، خانه پر از جمعیت بود و ما به منزل آقا مصطفی رفتیم. حیاط خانه آقا مصطفی مثل قهوه‌خانه شده بود. روزهای بعد کم کم شلوغی زیاد شد و آقا سخنرانی عصر عاشورا را ایراد کردند. آن شب در خانه صدای همهمه پیچیده بود که ناگهان به در خانه لگد زدند. ما همه در حیاط خوابیده بودیم. آقا رفتند و گفتند: لگد نزنید، آمدم. بعد عبا و قبایشان را پوشیدند. آنها هم در را شکستند و ریختند داخل خانه و ایشان را بردند.

انتهای پیام /*